پرسش از ارث (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
آیات ۱۲۷ و ۱۷۶
سوره نساء پرسش مردم از
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مورد ارث آمده است.
استفتای مردم از
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم درباره مقدار
ارث زنان و
خداوند اینگونه پاسخ دادند.
«ویستفتونک فی النسآء قل الله یفتیکم فیهن...». (برداشت فوق براساس حدیثی از امام باقر علیهالسّلام )
از تو درباره
حکم زنان سؤال میکنند؛ بگو: «
خداوند درباره آنان به شما پاسخ می دهد: آنچه در
قرآن درباره
زنان یتیمی که حقوقشان را به آنها نمیدهید، و میخواهید با آنها
ازدواج کنید، و نیز آنچه درباره کودکان صغیر و ناتوان برای شما بیان شده است، (قسمتی از سفارشهای خداوند در این زمینه میباشد؛ و نیز به شما سفارش میکند که) با یتیمان به
عدالت رفتار کنید! و آنچه از نیکیها انجام میدهید؛ خداوند از آن آگاه است (و به شما پاداش شایسته میدهد).
پرسش مردم از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم درباره
احکام ارث
کلاله و پاسخ خداوند به این پرسش اینگونه است.
«یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلــلة...»
از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال میکنند، بگو: «خداوند،
حکم کلاله (
خواهر و
برادر ) را برای شما بیان میکند: اگر مردی از دنیا برود، که
فرزند نداشته باشد، و برای او خواهری باشد، نصف اموالی را که به جا گذاشته، از او (ارث) میبرد؛ و (اگر خواهری از دنیا برود،
وارث او یک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث میبرد، در صورتی که (
میّت ) فرزند نداشته باشد؛ و اگر دو خواهر (از او) باقی باشند دو سوم اموال را میبرند؛ و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را میان خود تقسیم میکنند؛ و) برای هر
مذکّر ، دو برابر سهم مؤنّث است. خداوند (احکام خود را) برای شما بیان میکند تا گمراه نشوید؛ و خداوند به همه چیز داناست.»
موجبات ارث، نسب است و سبب، که نسب، سه مرتبه دارد: اول: پدر و مادر و فرزندان؛ اگرچه پایین بروند. و دوم: اجداد و جدهها؛ اگرچه بالا بروند و برادرها و خواهرها و
اولاد آنها؛ اگرچه پایین بروند. سوم: عموها و عمهها و داییها و خالهها؛ اگرچه بالا بروند و
اولاد آنها؛ اگرچه پایین بروند؛ به شرط آنکه این عناوین عرفاً بر آنها صدق کند. و سبب دو قسم است: «
زوجیت» و «ولاء». و ولاء سه مرتبه دارد: «ولاء عتق» سپس «ولاء ضمان جریره» سپس «ولاء امامت».
وارث، یا با «فرض» ارث میبرد یا با «
قرابت»، و مقصود از «فرض»، همان سهم مقدر و کسر معین شدهای است که خدای متعال آن را در کتاب کریمش نام برده است و فروض شش تا میباشد و صاحبان این فرضها سیزده (گروه) هستند.
اول: نصف است و آن برای
دختر یگانه است در صورتی که فرزندی غیر ممنوع از ارث، با او نباشد و این قید در تمام طبقات و درجاتی که میآیند، معتبر است. و برای خواهر یگانه پدر و مادری یا پدری است در صورتی که برادر این چنینی با او نباشد. و برای
شوهر است در صورتی که زوجه، فرزندی - اگرچه پایین برود - نداشته باشد.
دوم: ربع (یک چهارم) است و آن برای شوهر است در صورتی که زوجه فرزندی داشته باشد، اگرچه پایین برود. و برای
زوجه است اگر شوهر فرزندی نداشته باشد، اگرچه پایین برود.
سوم: ثمن (یک هشتم) است و آن برای زوجه است در صورتی که شوهر فرزندی داشته باشد اگرچه پایین برود.
چهارم: ثلث (یک سوم) است و آن برای مادر است به شرطی که میت مطلقاً فرزند نداشته باشد اگرچه پایین برود و به شرطی که برادرهای متعددی نداشته باشد، همان طور که با شرایطش گذشت. و برای برادر و خواهر مادری است در صورتی که متعدد باشند.
پنجم: دو ثلث است و آن برای دو دختر و بیشتر است در صورتی که میت پسری نداشته باشد. و برای دو خواهر - و بیشتر - پدر و مادری است در صورتی که برادر پدر و مادری نباشد، یا دو خواهر - و بیشتر - پدری است در صورتی که برادر پدری نباشد.
ششم: سدس (یک ششم) است و آن برای
پدر است با وجود فرزند مطلقاً. و برای
مادر است با وجود
حاجب از ثلث یعنی فرزند و برادر و خواهر بنابر آنچه که گذشت. و برای برادر یا خواهر مادری است در صورتی که از طرف مادر، متعدد نباشند. پس فروض نصف است و نصف آن است و نصف نصف آن است و دو ثلث است و نصف دو ثلث است و نصف نصف دو ثلث است.
از آنچه که ذکر شد ظاهر میشود که اهل طبقه سوم از صاحبان انساب، دارای فرض نمیباشند و فقط از جهت قرابت ارث میبرند. و معلوم شد که زوجین وراثتشان مطلقا به فرض است، مگر در یک صورت و آن موردی است که وارث، منحصر به
امام (علیهالسلام) و زوج باشد. و اما طبقه اول و دوم بعضی از آنها اصلًا فرضی ندارند مانند پسر و برادر پدر و مادری یا پدری و بعضی از آنها مطلقا دارای فرض میباشند مانند مادر و بعضی از آنها در بعضی از حالات - نه در همه حالات - صاحب فرض میباشند مانند پدر که با وجود فرزند میّت، دارای فرض است و در صورتی که میت فرزندی نداشته باشد صاحب فرض نمیباشد و همچنین است یک خواهر و دو خواهر پدری و پدر و مادری، پس اینها فرض دارند در صورتی که مردی با اینها نباشد و اگر مردی باشد دارای فرض نمیباشند.
از آنچه که ذکر شد معلوم گشت که کسی که دارای فرض میباشد بر دو قسم است: اول کسی است که فقط یک فرض دارد و فرض این شخص به تبدّل احوال، کم و زیاد نمیشود مانند پدر که در صورت وجود فرزند، صاحب فرض است و آن فقط سدس است مطلقا. و همچنین است یک دختر و دو دختر و بیشتر در صورتی که پسر نباشد. و همچنین است یک خواهر و دو خواهر پدری یا پدر و مادری در صورتی که برادر نباشد؛ زیرا فرض اینها نصف یا دو ثلث است مطلقا و اینها اگر چه در بعضی از حالات - نه همه حالات - صاحب فرض میباشند، اما فرض اینها به تغیّر حالات نه کم میشود و نه زیاد. و گاهی کسی است که در هر حالی دارای فرض است که به تبدّل احوال، تغییر پیدا نمیکند. و این مانند برادر مادری یا خواهر مادری است که در صورت یکی بودن فرض او سدس است و در صورت تعدّد، ثلث است که در هیچ یک از حالات کم و زیاد نمیشود. دوم کسی است که فرضش با تبدّل احوال تغییر پیدا میکند مانند مادر؛ زیرا گاهی فرض او ثلث و گاهی دیگر سدس است. وهمچنین است زوجین؛ زیرا با نبودن فرزند نصف و ربع است و با بودن او ربع و ثمن میباشد.
غیر از آنچه که از اصناف صاحب فرض ذکر شد، با قرابت وارث میباشند.
فروض ششگانه با ملاحظه اجتماع آنها با صورتهایی که از آن متصور میشود سی و شش صورت میشود که از ضرب شش در شش به دست میآید و اگر صورتهای تکراری که پانزده صورت است، ساقط شود بیست و یک صورت باقی میماند.
صورتهای گذشته غیر تکراری بعضی از آنها اجتماعشان صحیح است و بعضی از آنها ولو به جهت بطلان
عول اجتماعشان ممتنع میباشد؛ پس ممتنعهای آنها هشت است، و آنها اجتماع نصف با دو ثلث، و ربع با مثل خودش و با ثمن، و ثمن با مثل خودش و با ثلث، و دو ثلث با مثل خودشان، و ثلث با مثل خودش و با سدس است. و صورتهای صحیح، بقیه آنها میباشد؛ زیرا نصف با مثل خودش مانند زوج و یک خواهر پدری یا پدر و مادری و با ربع مانند یک دختر و زوج و با ثمن مانند یک دختر با زوجه و با ثلث مانند زوج و مادر با نبود حاجب و با سدس مانند زوج و یکی از کلاله مادر جمع میشود؛ پس نصف با فرضهای ششگانه جمع میشود مگر یک فرض که به جهت عول باطل است و دو خواهر اگر با زوج با هم باشند به قرابت - نه به فرض - ارث میبرند و نقص بر آنها وارد میشود. و ربع با دو ثلث مانند زوج و دو دختر و با ثلث مانند زوجه و چند نفر از کلاله مادر و با سدس مانند زوجه و یک نفر از کلاله مادر جمع میشود. و ثمن با دو ثلث مانند زوجه و دو دختر و با سدس مانند زوجه و یکی از پدر و مادر با وجود فرزند جمع میشود. و دو ثلث با ثلث مانند دو خواهر پدری و بیشتر و اخوه مادری و با سدس مانند دو دختر و یکی از پدر و مادر جمع میشود. و سدس با مثل خودش مانند پدر و مادر با وجود فرزند جمع میشود.
انساب، سه طبقه میباشند:
اولی: پدر و مادر - بدون واسطه - و
اولاد اگرچه پایین بروند؛ الاقرب فالاقرب.
اگر فقط پدر وارث باشد، مال، به قرابت، مال او میباشد. و اگر فقط مادر باشد ثلث آن به عنوان فرض مال او است و بقیه هم به او رد میشود. و اگر هر دو باشند ثلث آن به عنوان فرض مال مادر و بقیه مال پدر است در صورتی که مادر حاجب نداشته باشد وگرنه سدس آن مال مادر و بقیه مال پدر است و اخوه در این فرض چیزی را ارث نمیبرند اگر چه حاجب میباشند.
«اگر
اولاد با یکی از پدر و مادر باشد، پس اگر فرزند، یک دختر باشد نصف آن به عنوان فرض به آن دختر و سدس آن به عنوان فرض به یکی از پدر و مادر و بقیه به عنوان رد به آنها به طور چهار یک داده میشود. و اگر دو دختر و بیشتر باشند چهار پنجم آن به عنوان فرض و رد مال دخترها و خمس آن به عنوان فرض و رد مال یکی از پدر و مادر، میباشد. و اگر فرزند، پسر باشد - چه یکی باشد یا متعدد - سدس آن به عنوان فرض مال یکی از پدر و مادر و بقیه مال
فرزند میباشد.»
«اگر
اولاد با پدر و مادر باشند پس اگر فرزند، یک دختر باشد و مادر مانعی از رد نداشته باشد سه پنجم آن به عنوان فرض و رد مال دختر و دو پنجم آن به عنوان فرض و
رد - نصف به نصف - مال پدر و مادر میباشد. و اگر مادر مانعی از رد داشته باشد، سدس آن مال مادر است و بقیه آن بین دختر و پدر به طور چهار یک به عنوان فرض و رد تقسیم میشود. و اگر فرزند، چند دختر باشند یا یک پسر باشد یا چند پسر باشند و یا چند دختر و پسر باشند، دو سدس آن مال پدر و مادر و بقیه آن به طور مساوی بین فرزندان در صورتی که از یک جنس باشند و برای پسر دو برابر دختر در صورتی که در جنس اختلاف داشته باشند، تقسیم میشود.»
«اگر یکی از پدر و مادر با یکی از زوجین باشند، برای یکی از زوجین سهم اعلایش و بقیه مال یکی از پدر و مادر - برای پدر به عنوان قرابت و برای مادر به عنوان فرض و رد - میباشد.»
در صورت اجتماع پدر و مادر با یکی از زوجین، برای یکی از زوجین سهم اعلایش و برای مادر ثلث مجموع ترکه در صورتی که حاجب نداشته باشد و سدس آن به عنوان فرض در صورت داشتن حاجب و بقیه آن به عنوان قرابت، مال پدر میباشد.
و «در صورت اجتماع یکی از پدر و مادر با
اولاد و یکی از زوجین، اگر فرزند، یک دختر است، برای یکی از زوجین سهم کمترش و بقیه آن بین بقیه آنان به طور چهار یک تقسیم میشود؛ یک چهارم آن مال یکی از پدر و مادر و بقیه آن مال دختر. و اگر دو دختر و بیشتر باشند پس اگر یکی از زوجین، زوجه باشد سهم کمترش را میبرد و بقیه آن بین بقیه آنان به طور پنج یک تقسیم میشود. و اگر زوج باشد سهم کمترش را میبرد و سدس آن مال یکی از پدر و مادر و بقیه آن برای دو دختر و بیشتر میباشد. و اگر فرزند، پسر باشد - یکی باشد یا متعدد - یا فرزند پسر و دختر باشند، برای یکی از زوجین سهم کمترش و سدس اصل ترکه مال یکی از پدر و مادر و بقیه آن، مال بقیه آنان میباشد. و در صورتی که مختلف باشند پسر دو برابر دختر ارث میبرد.»
و «در صورت اجتماع پدر و مادر و
اولاد با یکی از زوجین، اگر فرزند یک دختر باشد برای زوج سهم کمترش و برای پدر و مادر دو سدس از ترکه و بقیه آن مال دختر میباشد و نقص بر دختر وارد میشود. و برای زوجه سهم کمترش و بقیه آن بین بقیه آنان به طور پنج یک، در صورتی که مادر حاجبی از رد نداشته باشد، وگرنه سدس آن مال مادر میباشد و بقیه بین پدر و دختر به طور چهار یک تقسیم میشود. و اگر فرزند دو دختر و بیشتر باشد برای یکی از زوجین سهم کمترش و دو سدس اصل ترکه مال پدر و مادر و بقیه مال دخترها میباشد؛ پس نقص بر دخترها وارد میشود. و اگر فرزند، یک یا چند پسر، یا چند پسر و دختر باشد، برای یکی از زوجین سهم کمترش و برای پدر و مادر دو سدس اصل ترکه و بقیه آن مال
اولاد میباشد و پسر دو برابر دختر ارث میبرد.»
اولاد اولاد، اگرچه پایین بروند، در تقسیم نمودن ارث با پدر و مادر و منع آنها از سهم بیشتر به سهم کمتر و منع غیر آنان از اقارب، جای خود
اولاد میباشند؛ خواه پدر و مادر
میت موجود باشند یا نه. و هر بطنی بر بطن متاخر مقدم میباشد.
هر یک از آنان سهم کسی را که به وسیله او با میت قرابت دارد ارث میبرد؛ پس فرزند دختر - مرد باشد یا زن - سهم مادرش را ارث میبرد و سهم او در صورت منفرد بودن یا بودن پدر و مادر، نصف است و به عنوان رد هم به او داده میشود؛ اگرچه مرد باشد، همان طور که به مادرش در صورتی که بود، به عنوان رد هم داده میشد. و فرزند پسر - مرد باشد یا زن - سهم پدرش را ارث میبرد؛ پس اگر فقط او باشد تمام مال، مال او است. و اگر با او صاحب فریضهای باشد آنچه که از حصههای فریضه زیاد بیاید مال او میباشد.
طبقه دوم: اخوه (برادر و خواهر) و
اولاد آنها - که به «
کلاله» نامیده میشوند - و
اجداد به طور مطلق، میباشند و هیچ یک از اینها در صورت وجود یک نفر از طبقه سابق، ارث نمیبرد.
اگر تنها برادر پدری و مادری باشد، مال از جهت قرابت مال او است. و اگر با او برادر یا برادرهایی این چنین باشند مال به طور مساوی بین آنها است و اگر با آنها زنها یا زنی این چنین باشند (خواهر یا خواهرهای پدر و مادری) برای مرد همانند سهم دو زن است.
اگر تنها خواهر پدر و مادری باشد نصف آن به عنوان فرض مال او است و بقیه از جهت قرابت به او رد میشود. و اگر متعدد باشند دو ثلث آن به عنوان فرض مال آنها است و بقیه آن از جهت قرابت به آنها رد میشود.
کلاله پدری جای کلاله پدر و مادری - در صورتی که آنها نباشند - مینشینند. پس حکم آنها در تنها بودن و با هم بودن همان حکم کلاله پدر و مادری است. بنا بر این اگر تنها برادر باشد، مال، مال او میباشد و اگر متعدد باشند مال به طور مساوی مال آنها میباشد. و اگر در بین آنها زن باشد مرد دو برابر زن ارث میبرد. و اگر تنها خواهر باشد نصف آن به عنوان فرض و بقیه آن از جهت رد، مال او میباشد. و اگر متعدد باشد دو ثلث آن مال دو خواهر یا چند خواهر به عنوان فرض و بقیه آن به عنوان رد مال آنها میباشد.
برادر و خواهر پدری با وجود یکی از برادرها یا خواهرهای پدر و مادری، ارث نمیبرد.
اگر یکی از فرزندان مادری از کسانی که با او ارث میبرد منفرد باشد (کسی با او در آن طبقه نباشد) سدس مال به عنوان فرض و بقیه به عنوان رد و قرابت مال او است؛ چه مرد باشد یا زن. و اگر فرزند مادری دو نفر و بیشتر باشند ثلث آن به عنوان فرض و بقیه آن از جهت قرابت، مال آنها است و به طور مساوی بین آنها تقسیم میشود اگر چه دو جنس مختلف (مرد و زن) باشند.
اگر اخوه، مختلف باشند که بعضی از آنها مادری و بعضی از آنان پدر و مادری باشند، سدس آن به عنوان فرض مال کسی است که به مادر با او قرابت دارد، در صورتی که یکی باشد؛ و اگر متعدد باشند ثلث آن به عنوان فرض مال آنها میباشد و به طور مساوی بین آنها تقسیم میشود اگر چه در جنس اختلاف داشته باشند و بقیه آن - پنج ششم یا دو ثلث - مال کسی است که به واسطه پدر و مادر قرابت دارد و بین آنها تقسیم میشود؛ و در صورتی که در جنس اختلاف داشته باشند مرد دو برابر زن ارث میبرد.
در صورت نبودن اخوه پدر و مادری و بودن اخوه پدری با اخوه مادری، حکم آن همان است که در مساله گذشته ذکر شد پس اخوه پدری جای اخوه پدر و مادری مینشینند.
اگر تنها جد باشد مال، برای او میباشد؛ پدری باشد یا مادری و یا پدر و مادری. و همین طور است اگر تنها جده باشد.
اگر جد یا جده مادری یا هر دو با جد یا با جده پدری یا با هر دو با هم باشند ثلث آن - به طور مساوی - مال کسی است که به واسطه مادر قرابت دارد و دو ثلث آن - به طوری که مرد دو برابر زن ارث میبرد - مال کسی است که به واسطه پدر قرابت دارد.
اگر جد و جدّه مادری یا یکی از آنها با اخوه مادری با هم باشند جدّ مانند برادر مادری و جده مانند خواهر مادری است و بین آنها مطلقا به طور مساوی تقسیم میشود.
اگر جد و جده یا یکی از آنها از طرف پدر و مادر یا از طرف پدر با اخوه پدری با هم باشند، جد به منزله برادر پدری و جدّه به منزله خواهر پدری میباشد که مرد دو برابر زن ارث میبرد.
اگر اخوه پدر و مادری یا پدری با جد یا جدّه یا با جد و جدّه مادری با هم باشند ثلث ترکه مال جد میباشد و در صورتی که متعدد باشند به طور مساوی - مطلقا - بین آنها تقسیم میشود. و دو ثلث آن مال اخوه است که در صورتی که متعدد و مختلف باشند سهم مرد دو برابر زن است. البته اگر تنها یک خواهر با جدوده مادری باشد نصف آن به عنوان فرض مال خواهر و ثلث آن مال جدوده است و در سدس آن اشکال است، از این جهت که آیا به خواهر یا به او و جدوده رد میشود؟ پس احتیاط ترک نشود، اگر چه ارجح آن است که دو ثلث آن مال خواهر و یک ثلث آن مال اجداد باشد مانند بقیه فرضها.
اگر جدوده پدری با اخوه مادری با هم باشند در صورتی که یک برادر یا یک خواهر باشد سدس آن مال برادر یا مال خواهر است و در صورتی که متعدد باشند ثلث آن مال آنها میباشد، به طور مساوی ولو اینکه مختلف باشند و بقیه آن در هر دو فرض مال اجداد میباشد که مرد دو برابر زن ارث میبرد.
در صورت اجتماع اخوه پدر و مادری یا پدری - در صورت نبود اخوه پدر و مادری - و اجداد پدری و اخوه مادری با هم، سدس مال در صورتی که یکی باشند و ثلث آن در صورت تعدد، به طور مساوی مال اخوه مادری میباشد و بقیه آن مال اخوه پدر و مادری یا پدری و جد و جدّه میباشد که در صورتی که در جنس مختلف باشند مرد دو برابر زن ارث میبرد.
اگر اخوه پدر و مادری یا پدری با جدوده پدری و جدوده مادری با هم باشند، ثلث آن مال جدوده مادری است و در صورتی که متعدد باشند به طور مساوی تقسیم میشود. و دو ثلث آن مال بقیه آنان میباشد که مرد دو برابر زن ارث میبرد. و سهم جد مانند برادر و سهم جده مانند خواهر است.
اگر جدوده مادری و اخوه پدر و مادری یا پدری و اخوه مادری با هم باشند، ثلث آن مال کسی است که به واسطه مادر قرابت دارد که به طور مساوی است و دو ثلث آن مال کسی است که به واسطه پدر قرابت دارد که مرد دو برابر ارث میبرد.
اگر جدوده پدری با جدوده مادری و اخوه مادری با هم باشند، ثلث آن مال کسی است که به واسطه مادر قرابت دارد و به طور مساوی است. و دو ثلث آن مال کسی است که به واسطه پدر قرابت دارد و مرد دو برابر زن ارث میبرد.
اگر جدوده پدری با جدوده مادری و اخوه پدر و مادری یا پدری و اخوه مادری با هم باشند، ثلث آن مال کسی است که به واسطه مادر قرابت دارد به طور مساوی و دو ثلث آن مال کسی است که با پدر با او قرابت دارد که مرد دو برابر زن ارث میبرد.
اولاد اخوه در حکم
اولاد اولاد میباشند در اینکه با وجود یکی از اخوه پدری یا مادری ولو اینکه دختر باشد،
اولاد اخوه ارث نمیبرند ولو اینکه از پدر و مادر باشند.
ارث کسی را که به واسطه او قرابت پیدا میکنند میبرند؛ پس اگر یکی از اخوه مادری وارثی را به جا بگذارد، مال به عنوان فرض و رد، در صورتی که یکی باشد مال او میباشد و در صورتی که متعدد باشند به طور مساوی تقسیم میشود. و اگر از یکی از اخوه پدری وارثی به جا مانده باشد، مال در صورت انفراد مال او است و در صورت تعدد بین آنها تقسیم میشود که مرد دو برابر زن ارث میبرد. و اگر
اولاد از اخوه متعدد، مادری باشند، پس چارهای نیست از فرض حیات واسطهها و تقسیم مساوی بین آنان، سپس سهم هر یک بین اولادشان به طور مساوی تقسیم میشود. و اگر
اولاد از دو خواهر - یا بیشتر - ابوینی یا پدری در صورت نبود ابوینی باشند مانند فرض سابق است، لیکن مرد دو برابر زن ارث میبرد. و اگر
اولاد از پسران ابوینی یا پدری یا از پسر و دختر ابوینی یا پدری باشند، چارهای از فرض زنده بودن واسطهها و تقسیم بین آنها به طوری که مرد دو برابر زن ارث ببرد نیست، سپس سهم هر یک از آنان بین اولادشان تقسیم شود، که مرد دو برابر زن ارث میبرد.
طبقه سوم: اعمام (عمو و عمه) و اخوال (دایی و خاله) است. و با وجود یک نفر از طبقه قبلی هیچ یک از اینها ارث نمیبرند.
اگر وارث میت به عمومه (عمو و عمه) پدر و مادری یا پدری منحصر باشد، ترکه مال آنها میباشد و در صورت اختلاف جنس، مرد دو برابر زن ارث میبرد.
اولاد عمومه و خئوله در صورتی که خود آنها و کسانی که در درجه آنها قرار دارند نباشند، جای آنها میباشند و کسی که اقرب است اگرچه سببش یکی باشد، بر ابعد اگرچه قرابتش به دو سبب باشد، مقدم است، مگر در یک مورد که پیش از این گذشت. و
اولاد عمومه و خئوله، ارث کسی را که به سبب او قرابت پیدا میکنند میبرند.
نصف (ماترک) برای شوهر است در صورتی که زوجه، فرزندی - اگرچه پایین برود - نداشته باشد.
ربع (یک چهارم) است برای شوهر است در صورتی که زوجه فرزندی داشته باشد، اگرچه پایین برود. و برای زوجه است اگر شوهر فرزندی نداشته باشد، اگرچه پایین برود.
و ثمن (یک هشتم) برای زوجه است در صورتی که شوهر فرزندی داشته باشد اگرچه پایین برود.
از آنچه که ذکر شد معلوم شد که زوجین وراثتشان مطلقاً به فرض است، مگر در یک صورت و آن موردی است که وارث، منحصر به امام (علیهالسلام) و زوج باشد.
پس «هیچ کدام از زوجین به سبب زوجیت، جمیع مال را ارث نمیبرد، مگر در یک صورت و آن عبارت است از موردی که وارث میت منحصر به زوج و امام (علیهالسلام) باشد؛ پس زوج جمیع مال را به عنوان فرض و رد ارث میبرد، چنان که گذشت. و در گذشته معلوم شد که فرض زوج گاهی نصف و گاهی ربع؛ و فرض زوجه گاهی ربع و گاهی ثمن میباشد و سهم اینها با هر طبقه یا درجهای که اجتماع کنند نه کم میشود و نه زیاد مگر در فرضی که گذشت.»
اگر زوجات متعدد باشند، ثُمن آن در صورت وجود فرزند و ربع آن در صورت نبود آن، بین آنها به طور مساوی تقسیم میشود؛ پس ربع یا ثُمن ترکه مال آنها است. و در مانع بودن فرزند از سهم بیشتر زن، بین اینکه فرزند خود آن زن باشد یا از زن دیگر؛ فرزند زن دائمی باشد یا منقطعه؛ فرزند بدون واسطه باشد یا با واسطه، فرق نمیکند. و زنی که در حال مرض موت طلاق داده شده در ربع یا ثمن - با شرایط گذشته - شریک میباشد.
در توارث (ارث بردن از یکدیگر) به واسطه زوجیت، شرط است که
عقد دائمی باشد؛ پس در عقد منقطع - نه از طرف شوهر و نه از طرف زوجه - در صورتی که شرط نشده باشد، بدون اشکال توارثی نیست و اگر از یک طرف یا از دو طرف شرط شده باشد در نهایت اشکال است، پس احتیاط به ترک شرط، ترک نشود؛ و اگر شرط شده باشد، مصالحه ترک نشود. و شرط است که زوجه در عقد زوج باشد اگرچه به او دخول نکرده باشد، بنابراین از همدیگر ارث میبرند ولو اینکه دخول نشده باشد. و مطلّقه رجعی مادامیکه در عده است، در حکم زوجه میباشد به خلاف مطلّقه بائن؛ پس اگر یکی از آنها در زمان عده رجعی بمیرد دیگری از او ارث میبرد، به خلاف آنکه در عده طلاق بائن بمیرد. البته اگر مرد، زن را در حال مرض ولو به طلاق بائن طلاق دهد و به همین مرض بمیرد، زن از وقت طلاق تا یک سال از او ارث میبرد، به شرط آنکه طلاق به خواهش زن نباشد، پس زنی که به طلاق خلعی و مباراتی طلاق داده شده ارث نمیبرد. و به شرط آنکه این زن ازدواج ننماید، بنابراین اگر در حال مرض، زن را طلاق دهد و زن بعد از انقضای عدّه، ازدواج نماید سپس شوهر قبل از انقضای سال بمیرد، زن از او ارث نمیبرد. و به شرط آنکه شوهر از مرضی که زن را در آن مرض طلاق داده خوب نشود؛ پس اگر از آن مرض خوب شود سپس مریض گردد ولو اینکه مثل همین مرض را پیدا کند، زن از او ارث نمیبرد. و اگر زن قبل از تمام شدن سال در مرض شوهر بمیرد، مرد از زن ارث نمیبرد، مگر اینکه در عده رجعی باشد.
شوهر از تمام ترکه زوجهاش - از منقول و غیر منقول - ارث میبرد. و زن نیز از منقولات، مطلقاً ارث میبرد، ولی از زمینها مطلقاً؛ نه از عین و نه از قیمت آنها ارث نمیبرد، خواه زمینها دارای زراعت و درخت و ساختمان و غیر آنها باشد یا نباشد و فقط از قیمت مصالح ساختمانی مانند تنه درخت، تخته، آجر و مانند اینها و همچنین از قیمت درخت و نخل، ارث میبرد. و بین اقسام ساختمان مانند آسیاب و حمام و دکان و اصطبل و غیر اینها فرقی نیست. و در درختها بین کوچک و بزرگ و خشک که جهت بریدن آماده است، ولی هنوز بریده نشده و شاخههای خشک و سعف (شاخه نخل) این چنینی که متصل به درخت میباشد فرقی نیست.
مقصود از اعیانی که زوجه از قیمت آنها
ارث میبرد آن اعیانی است که در وقت مردن موجود باشند، پس اگر از وقت مردن تا وقت تقسیم، نماء و زیاده عینی در آنها پیدا شود از این نماء و زیادی ارث نمیبرد.
معیار در قیمت، روز دفع است نه روز مرگ؛ پس اگر قیمت آن، از قیمت وقت مرگ بیشتر شود از آن ارث میبرد. و اگر قیمت کم شود از سهم او کم میشود، البته با تفاوت دو قیمت، احتیاط (مستحب) مصالحه است.
ارث به سبب ولاء، (در حال حاضر) مورد ابتلاء نیست مگر به سبب امامت؛ پس اگر کسی بمیرد و از طبقات گذشته و ولای عتق و ضمان جریره، وارثی نداشته باشد و زوج هم نداشته باشد، امام (علیهالسلام) از او ارث میبرد. و اگر وارث، تنها زوجه باشد، بقیه ارث بعد از ربع آن، مال امام (علیهالسلام) است و امر آن در
عصر غیبت ولی امر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) مانند سایر چیزهایی که برای امام (علیهالسلام) است، در دست
فقیه جامع شرایط است.
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۵۷۹، برگرفته از مقاله «پرسش از ارث». •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی