وَدْع (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَدْع (به فتح واو و دال) از
واژگان نهج البلاغه به معنای پشت نهادن و رفتن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
وِدَاع (به کسر واو و فتح دال) اسم است از
وَدْع،
وَدَاع (به فتح واو و فتح دال) به معنای ترک کردن و جدایی،
تَّوْدِيع (به فتح تاء و سکون واو) به معنای رفتن
انسان و گذاشتن مردم را پشت سرش،
وَدِيعَة (به فتح واو و کسر دال) به معنای چيزى كه به
امانت گذاشته شود. مواردى از این واژه در
نهج البلاغه آمده است.
وَدْع (مثل عقل) به معنای پشت نهادن و رفتن آمده است.
وِدَاع اسم است از
وَدْع گويند. «
ودع المسافر الناس
ودعا: خلفّهم خافضين»
تَّوْدِيع به معنای رفتن
انسان و گذاشتن مردم را پشت سرش و نيز ترک كردن مردم او را.
وَدِيعَة چيزى كه به
امانت گذاشته شود.
حضرت علی (علیهالسلام) در
حکمت ۴۰۷ فرمايد:
«مَا اسْتَوْدَعَ اللهُ امْرَأً عَقْلاً إِلاَّ اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً» «
خداوند به هيچ كس عقلى نداده مگر آنكه روزى با آن
عقل او را نجات داده است.»
(شرحهای خطبه:
)
و در
حکمت ۴۵۶ فرمايد:
«أَلاَ حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ لاَِهْلِهَا؟» «آيا آزاد مردى نيست كه اين دنيا را به اهلش واگذارد؟»
(شرحهای خطبه:
) لماضه یعنی بقيّه
طعام در
دهان است، منظور از آن
دنیا مىباشد «يدع» از «
ودع يدع» به معنى ترك كردن است.
در
خطبه ۴۱ فرموده:
«قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللهِ وَ نَهْيِهِ، فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْن بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا» «گاهى اوقات انسانهاى آگاه تحويل و دگرگونى نحوه
حیله را مىدانند ولى در كنار آن
امر و نهی خدا مانع مىشود، لذا حيله را آشكارا ترك مىكند بعد از قدرت داشتن بر آن.»
(شرحهای خطبه:
) ما در زمانى واقع شدهايم كه اكثر مردم، حيله را
عقل و
زیرکی مىدانند و جاهلان فريبكاران را خوش تدبير حساب مىكنند، چه شده بر آنها، خدا لعنتشان كند.
حوّل (مثل
سنّت) كسى كه بسيار حيله و تدبير بلد است، تشديد آن براى
مبالغه مىباشد: «الحوّل الشديد الاحتيال»، «قلّب» نيز يعنى حيله و تدبيردان است به برگرداندن كارها از راهى به راهى: «القلّب: محتال بصير بتقليب الامور». در حكمت ۳۷ فرموده:
«وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الاَْمَانُ مِنَ النَّارِ!» «چه سودمند است آن راحتى كه توأم با امان از
آتش است.»
(شرحهای خطبه:
)
دعه به معنى راحتى است: «الدعة: الراحة و الخفض» درباره علم خداوند فرموده:
«وَ أَحْصَى ... مُسْتَقَرَّهُمْ وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الاَْرْحَامِ وَ الظُّهُورِ» «محلّ استقرار و جايگاه آنها را در
رحم مادران و صلب پدران و از آن پس تا هنگام
مرگ، همه را مىداند.»
(شرحهای خطبه:
) ظاهرا قرارگاه راجع به
ارحام و محل
ودیعه راجع به پشتهاى پدران است.
مواردى از آن در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ودع»، ج۲، ص۱۱۲۷.