وهابیت و تفرقه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از فرقههای افراطی
اسلامی که در قرون اخیر به وجود آمده که با نظرات خلاف کتاب و
سنت موجب مشکلات فراوانی در جوامع
اسلامی شده، فرقه
وهابیت است. از جمله این نظرات مخالفت با
شیعه و نظرات بسیاری از علمای
اهلسنت و
تکفیر و حتی فتوای بر
وجوب قتل آنها و مبارزه با تفکر
وحدت اسلامی است. در این مقاله به بررسی برخی از این نظرات میپردازیم.
اندیشمندان
اهلسنت از دیر باز، نگاهی نقّادانه به فرهنگ و معارف شیعی داشتهاند وهمواره سؤالات و شبهاتی را مطرح کردهاند. این رویکرد با ظهور
وهابیت در شبه جزیره
عربستان، روند وسیع تر وشدیدتری به خود گرفته است و پس از پیروزی انقلاب پرشکوه
اسلامی ایران این هجمه با روشهای مدرن و با استفاده از رسانههای عمومی مانند
اینترنت و
ماهواره در سطحی وسیع گسترش یافته است.
این تهاجم در سالهای اخیر گسترش چشمگیری داشته است به گونهای که همه گروهها، از مردم عادی تا اساتید، دانشجویان، دانشآموزان و حتی روحانیّون کاروانهای
حج را هم در بر گرفته است.
با اینکه این شبهات، غالباً از
افتراء و
دروغ و یا جهل و نادانی سرچشمه گرفته است، ولی از مسئولیّت اساتید و دانش پژوهان در پاسخگویی به آن کاسته نمیشود. زیرا مخالفان مکتب
اهلبیت، هرگز تصوّر نمیکردند که فرهنگ غنی
شیعه بتواند ملّت ایران را این چنین به صحنه بیاورد که با دست خالی، ولی با قلبی آکنده از
ایمان و عشق به
اسلام، طومار حکومت تا دندان مسلّح را ـ با آن همه حمایتهای بیدریغ شرق و غرب ـ برای همیشه درهم بپیچد و به جای آن،
حکومت اسلامی برپایه
فقه شیعه تاسیس نماید.
به همین جهت، مخالفان مکتب اهلبیت، وقتی که با گسترش
فرهنگ تشیّع، موقعیّت خود را در خطر میبینند، با تالیف کتابهای ضدّ شیعیِ مملوّ از تهمت و کذب، سعی در مخدوش کردن چهره نورانی
مذهب شیعه را در سطح جهانی دارند.
یکی از انگیزههای تهاجم وسیع وهّابیّت بر ضدّ
مذهب اهلبیت (علیهم
السّلام)، ترس و وحشت آنان از گسترش فرهنگ برخاسته از قرآن در میان جوانان و دانشمندان تحصیل کرده و استقبال آنان از این مکتب نورانی مطابق با سنّت راستین محمّدی (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) است، به چند نمونه توجّه کنید:
دکتر
عصام العماد، فارغ التحصیل دانشگاه «الامام محمّد بن سعود» در
ریاض و شاگرد
بن باز (مفتی اعظم سعودی) و
امام جماعت یکی از مساجد بزرگ
صنعاء و از مبلّغین وهّابیّت در
یمن که کتابی نیز در اثبات
کفر و
شرک شیعه تحت عنوان: «
الصلة بین الاثنی عشریّة و فرق الغلاة» نوشته است با آشنایی با یکی از جوانهای شیعه، با فرهنگ نورانی تشیّع آشنا شد و از فرقه وهّابیّت دست کشید و به
مذهب شیعه مشرّف گردید.
دکتر عصام در کتابی که به همین مناسبت تالیف نموده، مینویسد:
با مطالعه کتابهایی که وهابیت در سالهای اخیر نوشتهاند، به یقین در مییابیم که آنان احساس کردهاند که تنها
مذهب آینده، همان
مذهب شیعه امامیّه است: «وکلَّما نقرا کتابات اخواننا الوهّابیّین نزداد یقیناً بانّ المستقبل
للمذهب الاثنی عشری لانّهم یتابعون حرکة الانتشار السریعة لهذا
المذهب فی وسط الوهّابیّین وغیرهم من المسلمین».
(هنگامی که کتابهای برادران وهّابی را میخوانیم بر یقین ما افزوده میشود که آینده از آن
مذهب تشیّع است، زیرا آنان خود وسیله انتشار سریع و آشنائی با
مذهب تشیّع در بین وهّابیان میباشند).
سپس از قول شیخ
عبداللّه غُنیمان استاد «
الجامعة الاسلامیّة» در
مدینه منوّره نقل میکند: «انّ الوهّابیّین علی یقین بانّ
المذهب (الاثنی عشر) هو الذی سوف یجذبُ الیه کلّ اهل السنَّة وکلّ الوهّابیّین فی المستقبل
القریب» (وهّابیون به یقین دریافتهاند، تنها
مذهبی که در آینده، اهلسنت و وهّابیّت را به طرف خود جذب خواهد کرد، همان
مذهب شیعه امامی است.
آقای شیخ
ربیع بن محمّد، از نویسندگان بزرگ سعودی مینویسد: «وممّا زاد عجبی من هذا الامر انّ اخواناً لنا ومنهم ابناء احد العلماء الکبار المشهورین فی مصر، ومنهم طلاّب علم طالما جلسوا معنا فی حلقات العلم، ومنهم بعضُ الاخوان الذین کنّا نُحْسن الظنَّ بهم سلکوا هذا الدَرْب، وهذا الاتّجاه الجدید هو (التشیّع)، وبطبیعة الحال ادرکت منذ اللحظة الاولی انّ هؤلاء الاخوة ـ کغیرهم فی العالم الاسلامی ـ بهرتهم اضواء الثورة الایرانیّة».
(آنچه که باعث فزونی شگفتی من گردیده، این است که برخی از برادران وهّابی و فرزندان شخصیّتهای علمی و دانشجویان مصری، اخیراً به سراغ مکتب تشیّع رفتهاند).
شیخ
محمّد مغراوی از دیگر نویسندگان مشهور وهّابی میگوید: باگسترش
مذهب تشیّع در میان جوانهای مشرق زمین، بیم آنرا دارم که این فرهنگ در میان جوانهای مغرب زمین نیز گسترده شود: «بعد انتشار
المذهب الاثنی عشری فی مشرق العالم الاسلامی، فخفت علی الشباب فی بلاد المغرب...».
دکتر
ناصر قفاری استاد دانشگاههای مدینه مینویسد: «وقد تشیّع بسبب الجهود التی یبذلها شیوخ الاثنی عشریّة من شباب المسلمین، ومن یطالع کتاب «عنوان المجد فی تاریخ البصرة ونجد» یَهُولُه الامر حیث یجدُ قبائل باکملها قد تشیّعت».
(اخیراً تعداد زیادی از اهلسنت به طرف
مذهب شیعه گرویدهاند و اگر کسی کتاب «
عنوان المجد فی تاریخ البصرة و نجد» را مطالعه کند به وحشت میافتد که چگونه برخی از قبایل عربی به صورت کامل،
مذهب شیعه را پذیرفتهاند).
جالبتر ازاینها سخن شیخ مجدی محمّد علی محمّد نویسنده بزرگ وهّابی است که میگوید: «جاءنی شابّ من اهل السنّة حیران، وسبب حیرته انّه قد امتدّت الیه ایدی الشیعة... حتّی ظنّ المسکین انّهم ملائکة الرحمة وفرسان الحقّ».
یکی از جوانهای اهلسنت حیرت زده نزد من آمد وقتی که علّت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکی از شیعیان به وی رسیده است، و این جوان سنّی تصوّر کرده است که شیعیان ملائکه رحمت، و شیر بیشه حقّ میباشند.
شاید به ذهن بعضی خطور کند که طرح مسایل اختلافی بین شیعه و سنّی، و یا شیعه و وهّابیّت، با جریان وحدت میان مسلمانان منافات داشته باشد، و یا زمینه رنجش خاطر بعضی فراهم شود، و یا موجب تفرقه گردد؛ برای روشن این شبهه به مقاله
وحدت اسلامی در همین سایت مراجعه کنید.
پیشرفت
اسلام در
اروپا و شکست
اندلس برای غرب صلیبی بسیار تلخ و ناگوار بود، و لذا به فکر واندیشه انتقام بود تا اینکه در سالهای پایانی قرن پنجم، پاپ (رهبر کاتولیکها در شهر
رم) با فرمان حمله به
فلسطین (قبله اوّل مسلمانان)، صدها هزار مسیحی بر افروخته از کینه دیرینه صلیبی را بر ضد توحید از اروپا به راهانداخت، تا
قدس را قتلگاه مسلمانان سازند، و به دنبال آن جنگهای مشهور صلیبی که حدود ۲۰۰ سال (۴۸۹-۶۹۰) به طول انجامید و میلیونها کشته و مجروح بر جای گذاشت آغاز گشت.
در همان زمانی که
مصر و
شام با صلیبیان درگیر بودند،
امّت اسلامی با طوفانی مهیبتر یعنی حمله مغولان به رهبری
چنگیز مواجه گردید، که آثار ارزشمند
اسلامی را نابود و یا غارت کردند.
پنجاه سال بعد از آن (۶۵۶ ق) توسّط
هلاکو نواده چنگیز، بغداد به خاک و خون کشیده شد و طومار خلافت عبّاسی را در هم پیچید. سپس بر سر حلب و موصل (۶۵۷-۶۶۰ ق) همان بلا آمد که بر
بغداد گذشته بود.
ابناثیر مورّخ مشهور مینویسد: مصائب وارده بر
مسلمین از سوی مغول آنچنان سهمگین بود که مرا یارای نوشتن آنها نیست، وای کاش مادر مرا نمیزایید.
گفتنی است که در طول سلطه مغول فرستادگان سلاطین همواره میکوشیدند که با جلب نظر مغولان و همدستی آنان امّت
اسلامی را از دو سو تار و مار کنند. افزون بر اینکه مادر و همسر هولاکو مسیحی بودند، و سردار بزرگش در شامات (کیتو بوقا) نیز مسیحی بود و همچنین
اباقاخان، (۶۶۳-۶۸۰) فرزند هلاکو با دختر امپراتور روم شرقی
ازدواج کرد، و با پاپ و سلاطین
فرانسه و
انگلیس بر ضد
مسلمین متّحد شد، و به مصر و شام لشکر کشید.
از همه بدتر (ارغون) نوه هلاکو (۶۸۳-۶۹۰) به وسوسه وزیر یهودیش
سعدالدوله ابهری دراندیشه تسخیر مکّه و تبدیل آن به بتخانه افتاد، و مقدّمات این دسیسه را نیز فراهم ساخت، که خوشبختانه با بیماری ارغون و قتل سعد الدوله آن فتنه بزرگ عملی نشد.
در چنین زمان حسّاسی که کشورهای
اسلامی در تب و تاب درگیریهای ویرانگر میسوخت، و مسلمانان مورد حملههای ناجوانمردانه شرق و غرب قرار گرفته بودند، «
ابنتیمیّه» مؤسّساندیشههای وهّابیّت به نشر افکار خود پرداخت و شکاف تازهای در امّت
اسلامی ایجاد کرد.
در قرن ۱۲ «
محمّد بن عبدالوهّاب» مروّج اصلی افکار وهّابیّت، مسلمانان را به جرم
توسل به انبیاء و اولیاء الهی
مشرک و
بتپرست قلمداد کرد، و
فتوا به
تکفیر آنان داد، و خونشان
حلال و قتل آنان را جایز، و اموال آنان را جزء غنائم جنگی به حساب آورد، که در نتیجه این فتوا، هزاران
مسلمان بی گناه به خاک وخون کشیده شدند.
آری! طرح مجدّد افکار «ابنتیمیّه» توسّط «محمّد بن عبدالوهّاب» در بدترین شرایط تاریخی، و اوضاع بسیار نامناسبی صورت گرفت، چرا که امّت
اسلام از چهار طرف مورد تهاجم شدید استعمارگران صلیبی قرار داشت، و بیش از هر زمان دیگری نیاز به وحدت کلمه داشت.
انگلیسیها بخش عظیمی از هند را با زور و تزویر از چنگ مسلمانان خارج ساخته و با پایان دادن به شوکت امپراتوری
مسلمان تیموری، خواب تسخیر
پنجاب و
کابل و سواحل
خلیج فارس را میدیدند، و لشگر آنان گام به گام به سمت جنوب وغرب
ایران پیشروی میکرد.
فرانسویها به رهبری
ناپلئون،
مصر و
سوریه و
فلسطین را با قوّه قهریّه اشغال کرده و در حالی که به امپراتوری
مسلمان عثمانی چنگ و دندان نشان میدادند، دراندیشه نفوذ به
هند بودند.
روسهای تزاری که مدعی جانشینی سزارهای مسیحی روم شرقی بودند، با حملات مکرّر به ایران، و عثمانی، میکوشیدند تا قلمرو حکومت خویش را از یکسو تا
قسطنطنیّه و
فلسطین، و از سوی دیگر تا خلیج فارس گسترش دهند، و بدین منظور اشغال نظامی متصرّفات ایران و عثمانی در اروپا و
قفقاز را در صدر برنامههای خود قرارداده بودند. حتّی آمریکائیها نیز چشم طمع به کشورهای
اسلامی شمال
آفریقا دوخته و با گلوله باران شهرهای
لیبی و
الجزایر، سعی در رخنه و نفوذ به جهان
اسلام داشتند، جنگ
اتریش با عثمانی بر سر
صربستان و همکاری ناوگان جنگی
هلند با انگلیسیها در محاصره نظامی پایتخت الجزایر نیز در همین دوران بحرانی صورت پذیرفت.
امروز که دشمنان قسم خورده
اسلام از
مسیحیت و
یهود و
امریکا و
صهیونیزم کمر به نابودی
اسلام و ملت
مسلمان بستهاند و اساسیترین
طرح هانیتگتون مغز متفکر
کاخ سفید و دکتر مائیکل بزرگ نظریه پرداز
سازمان سیا، ایجاد تفرقه میان
مسلمین میباشد، میبینیم که مفتیان سعودی که عملاً در خدمت بیگانگان قرار گرفتهاند با فتاوای نادرست و مبتنی بر موهومات و تخیلات راه هرگونه وحدت میان امت
اسلامی را مسدود کرده و موجب تفرقه بیش از پیش میان آنان میشوند.
مفتی اعظم
عربستان شیخ
عبدالعزیز بن باز استفتاء شده: «من خلال معرفة سماحتکم بتاریخ الرافضة، ما هو موقفکم من مبدا
التقریب بین اهل السنة وبینهم؟» نظر شما نسبت به
تقریب میان
شیعه و
اهلسنت چیست؟
پاسخ داده: «
التقریب بین الرافضة وبین اهل السنّة غیر ممکن لانّ العقیدة مختلفة... فلا یمکن الجمع بینهما، کما انّه لا یمکن الجمع بین الیهود والنصاری والوثنیین واهل السنّة، فکذلک لا یمکن
التقریب بین الرافضة وبین اهل السنّة لاختلاف العقیدة التی اوضحناها» (اختلاف عقیده میان شیعه و اهلسنت را چنین ترسیم کرده: عقیدة اهل السنّة والجماعة توحید اللّه واخلاص العبادة للّه سبحانه وتعالی، وانّه لا یدعی معه احد لا ملک
مقرّب ولا نبیّ مرسل، وانّ اللّه سبحانه وتعالی هو الذی یعلم الغیب. ومن عقیدة اهل السنّة محبّة الصحابة رضی اللّه عنهم جمیعاً والترضّی عنهم والایمان بانّهم افضل خلق اللّه بعد الانبیاء وانّ افضلهم ابوبکر الصدیق، ثمّ عمر، ثمّ عثمان، ثمّ علیّ، رضی اللّه عن الجمیع، والرافضة خلاف ذلک... فلا یمکن الجمع بینهما، کما انّه لا یمکن الجمع بین الیهود و النصاری و الوثنیّین و اهل السنّة، فکذلک لا یمکن
التقریب بین الرافضة وبین اهل السنّة لاختلاف العقیدة التی اوضحناها.)
تقریب میان شیعه و اهلسنت ممکن نیست زیرا عقائد این دو باهمدیگر سازگاری ندارد و همبستگی میان آنان امکان پذیر نیست همانگونه که نمیشود اهلسنت با یهود، نصاری و بت پرستان در یک جا گرد هم جمع شوند، همچنین به خاطر اختلاف اعتقادی که میان شیعه و اهلسنت هست،
تقریب میان آنان امکان پذیر نیست.
و یا در کتابی که با حمایت حاکمان
مکه و
مدینه در همین سالهای اخیر به نام «مسالة
التقریب»
منتشر شد، اولین پیش شرط وحدت و
تقریب با شیعه را اثبات
مسلمان بودن شیعه دانستهاند.
عبدالعزیز قارئ از علمای بزرگ مدینه منوره رسماً اعلام کرد که ما امروز در برابر دشمن مشترکی هستیم که دارای سه زاویه میباشد: امریکا، یهود و روافض (شیعه) وحوادث
عراق و
لبنان ثابت کرد که هدف اصلی این دشمنان اهلسنت و جماعت هستند و ما باید در برابر این دشمنان متحد باشیم.
تا آن جا که میگوید: کسانی که بر این باور هستند که
اهلسنت دارای یک
مذهب هستند باید تلاش کنند اعتقاد به
مذاهب اربعه را از محدوده اهلسنت و جماعت خارج کنند و گرنه این
مذاهب چهارگانه فقهی وسیله انحراف جامعه خواهد بود.
«نحن الآن فی زمن عصیب طوقنا العدو المشترک وهو ذو ثلاث شعب: الیهود، وامریکا، والروافض، وهذا العدوّ نبت من احداث العراق الجسام وما وقع فی لبنان انّه یستهدف اهل السنّة جمیعاً علی اختلاف مذاهبهم فهل یصحّ ان نتشاجر نحن اهل الدائرة الواحدة المستهدفة ـ دائرة اهل السنّة والجماعة، الاّ یجب ان ننتکاتف ضدّ الاخطار التی تتهدّدنا جمیعاً؟ ـ الی ان قال ـ انّ من یقول انّ اهل السنّة والجماعة
مذهب واحد یلزمه ان یخرج هذه
المذاهب الاربعة من دائرة اهل السنّة والجماعة، وهم فعلا یعتقدون ذلک ویعتبرون تعدّد هذه
المذاهب الفقهیّة مظهر انحراف».
آیا این فتاوی دور از
شرع و
عقل، در خدمت چه کسانی است؟ آیا از این نظریههای بر گرفته از جهل و نادانی، چه افرادی بهره میبرند؟
بدیهی است مادامی که نگرش آنان به شیعه نگاه برون
مذهبی است، و با تبعیت از اسلاف خود شیعه را بدتر از یهود دانسته، و وجدان بشری را زیر پا گذاشته و با دشمنان قسم خورده
اسلام هم صدا میشوند، چگونه میشود به
تقریب مذاهب اسلامی و وحدت
مسلمین دست یافت؟
چه خوش بی مهربانی از دو سربی•• • که یک سر مهربانی درد سر بی
که حضرت
آیتاللّه صافی از
مراجع تقلید مینویسد: هنگامی که کتاب «
العواصم من القواصم» را خواندم، از تلاش نویسنده آن برای تفرقه میان مسلمانان شگفت زده شدم، و به حق سوگند، به ذهنم خطور نمیکرد که در عصر حاضر یک
مسلمانی برای دور کردن مسلمانان از همدیگر و ایجاد اختلاف میان آنان این چنین کوشش کند و همه مصلحان و منادیان وحدت را به نادانی و دروغگویی و
نفاق و حیله، متهم سازد. و بالاترین مصیبت اینجاست که این کتاب توسط دانشگاه بزرگ مدینه منوره چاپ و منتشر شده است.
آری! و مادامی که کتابهایی همانند «
الخطوط العریضة»، «
الشیعة والسنة» و العواصم من القواصم، به وسیله دانشگاه
اسلامی مدینه منوره چاپ و منتشر میشود و عداوت و دشمنی با
اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم
السّلام) را آشکار نموده و حقایق تاریخی را انکار کرده و هر گونه وحدت میان مسلمانان را زیر سؤال برده و با منادیان وحدت به مخالفت برخاسته، چگونه میشود به
تقریب مذاهب اسلامی و وحدت
مسلمین دست یافت؟
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «وهابیت از منظر عقل و شرع»