وفاء (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَفاء (به فتح واو و فاء) و
ایفاء از
واژگان قرآن کریم به معنای تمام کردن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات
قرآن به کار رفته است؛ مانند:
اَوْفی (به فتح همزه و سکون واو و فتح فاء) به معنای تمامتر،
تَوْفِیَة (به فتح تاء و سکون واو و کسر فاء و فتح یاء) به معنای تمام دادن حق و
تَوَفِّی (به فتح تاء و واو و فاء مشدد مکسور) به معنای اخذ بطور تمام و کمال.
وَفاء و
ایفاء به معنای تمام کردن است. «وَفَی بعهده و اَوْفَی بعهده» یعنی پیمانش را بانجام برد و بآن عمل کرد. «اَوْفَیْتُ الکیل و الوزن» پیمانه و توزین را تمام و کامل کردم. وفاء به عهد و ایفاء به عهد آن است که آن را بدون کم و کاست و مطابق وعده انجام دهی. وُفِّی (بضم واو و کسر فاء) تمام بودن و زیاد شدن و وفیّ (به فتح واو) به معنای تمام شده و کامل است و ایضا وافی.
(اَ لا تَرَوْنَ اَنِّی اُوفِی الْکَیْلَ وَ اَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ) «آیا نمیبینید که من پیمانه را کامل میدهم و بهترین پذیرائی کنندگانم.»
(وَ اِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ بِعَهْدِ اللَّهِ اَوْفُوا) «و چون سخن گفتید به
عدالت سخن گوئید و لو در باره اقربای خویش باشد و به پیمان خدا وفا کنید.»
اَوْفی (به فتح همزه و سکون واو و فتح فاء)
اسم تفضیل به معنای تمامتر است.
(وَ اَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری) «تلاش
انسان حتما بزودی دیده خواهد شد.»
(ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْاَوْفی) «سپس با آن تلاش و کار مجازات شود جزائی کاملتر.»
تَوْفِیَة (به فتح تاء و سکون واو و کسر فاء و فتح یاء) به معنای تمام دادن حق است. «وَفَّی فلانا حقّه تَوْفِیَةً» یعنی حق او را تمام و کمال داد.
(وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ) «هر
نفس آنچه کرده تمام داده شود و آنها در باره رسیدن به تمام حق مظلوم نمیشوند.»
(وَ اِنَّما تُوَفَّوْنَ اُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ) «جز این نیست که پاداشتان را بالتمام در روز قیامت مییابید.»
(اَمْ لَمْ یُنَبَّاْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی) «آیا با خبر نشده بآنچه در نامههای
موسی و
ابراهیم است؟»
(وَ اِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی) «ابراهیمی که آنچه از حق خدا در عهدهاش بود بطور تمام ادا کرد.»
ظاهرا اشاره به آیه
(وَ اِذِ ابْتَلی اِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ) ( (به خاطر آوريد) هنگامى كه
خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد.)
میباشد که در باره آن حضرت «اتمّهنّ» آمده است.
تَوَفّی (به فتح تاء و واو و کسر فاء مشدده) از
باب تفعّل به معنای اخذ بطور تمام و کمال است «التَّوَفِّی: اخذ الشّیء علی التّمام»
توفّی و استیفاء هر دو به یک معنیاند. از اینجا است که به مرگ وفات گفته شده که انسان از طرف خدا به کلّی اخذ شده و از بین میرود.
(فَاَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَ الْمَوْتُ) «آنها را در خانهها نگاه دارید تا
مرگ آنها را بگیرد و بمیرند.»
(فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ اَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ) «چون مرا بمیراندی خودت مراقب آنها بودی.»
(وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ) «خدا همان است که شما را در
شب میمیراند و به
خواب میبرد و در روز آنچه کردهاید میداند.»
(اللَّهُ یَتَوَفَّی الْاَنْفُسَ حینَ مَوْتِها) (خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند.)
زیرا انسان در خواب رفتن از طرف خدا گرفته میشود و فهم و درک او مانند یک مرده از بین میرود.
(الَّذِینَ اِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ) «آنان که چون از مردم پیمانه میگیرند تمام میگیرند.»
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وفی»، ج۷، ص۲۳۰.