دیری نپایید که وی مدارج علمی را در تهران طی نمود و به مرتبه استادی رسید. مراتب علمی وی، به گونه ای بود که در تدریس پاره ای از علوم، بی نظیر بود. آن چه در زندگی این بزرگوار حائز اهمیت است، کثرت علم، شاگرد پروری و روحیه زهد و قناعت اوست که اعجاب همگان را برانگیخته است.
در خصوص زندگی تحصیلی میرزای کرمانشاهی، از استادان او کمتر نام برده اند که در همین خصوص، می توان پژوهشی در خور توجه انجام داد.
از دیگر استادان وی، می توان به آقا علی نوری و حکیمسید ابوالحسن جلوه زواره ای اشاره کرد.
مهمترین ویژگی حکیم کرمانشاهی، شاگرد پروری و توان بالای او در تدریس برخی از متون بود که در عصر خود، کسی همپای او نبوده است. بسیاری از بزرگان، در مجلس تدریس او زانوی ادب بر زمین زدند تا از خرمن حکمت و اخلاق او خوشه چینی کنند. آوازه مکتب حکیم کرمانشاهی چنان بود که حتی پس از وفات او، بسیاری از دانشمندان برای درک مکتب حکیم کرمانشاهی، در جست جوی شاگردان او برآمدند تا آن چه را آنان از استاد آموخته بودند، به اینان بیاموزند تا آن جا که وی را رکن انتقال فلسفه به فلاسفه متأخر شمرده اند. شاگردان بسیاری در مکتب میرزاحسن کرمانشاهی درس آموختند که در میان آنان، چهره های شاخصی از دانشمندان عالم تشیع مشاهده می شود.
استاد سید جلال الدین آشتیانی، بزرگترین فیلسوف مشائی معاصر، در پاورقی «شرح بر زادالمسافر» می نویسد:
«آقا میرزاحسن کرمانشاهی، از بزرگترین فلاسفه مشائی در اعصار اخیر که در حکمت ذوقی و فلسفه به سبک ملا صدرا و عرفانیات به سبک محیی الدین و اتباع او، صاحب حظی وافر و در علوم ریاضی و طب متداول قدیم، استاد و در تدریس بعضی از مباحث اسفار، مانند جواهر و اعراض و سفر نفس این کتاب، بینظیر بود».
[۵]. شرح بر زاد المسافر, صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی, به تحقیق سید جلال الدین آشتیانی, ص۳۸۶.
استاد سید جلال الدین آشتیانی در جایی دیگر چنین می نگارد:
«همه اساتید عصر، اقرار داشتند که معاصران مرحوم آقا میرزاحسن، مباحث نفساسفار و امور عامه این کتاب و کتب مشائیه را نمی توانند مانند وی تدریس کنند ».
رکن انتقال فلسفه به طبقات متاخر
میرزاحسن، شاگرد میرزا ابوالحسن جلوه
به یقین، مهمترین ویژگی حکیم کرمانشاهی، تبحر خاص و ویژه او در فلسفه بوده که او را از سایر هم عصران خود متمایز ساخته است. در این میان، گروهی به بررسی مشرب فلسفی او پرداخته اند. آقای صدوقی سها می نویسد:
«معروف شده که ایشان متمایل به مشرب مشائیه، بلکه او را خاتمهالحکماءالمشائین هم گفتهاند؛ ولی مرحوم سید جلال الدین آشتیانی، این نظریه را از اغلاط دانستهاند؛ بلکه گفتهاند او آخرین فیلسوف مشائی نبود».
دلایلی که مرحوم آشتیانی بر این امر آورده اند از این قرار است:
۱. استادان او همه در حکمت متعالیه استاد بودند.
۲. وقتی که آقا میرشهابالدین نیریزی و آقا میرزاهاشم قدساللهروحه در سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ جهان خاکی را ترک نمودند، شاگردان این دو استاد، سفر نفساسفار و قسمتی از الهیات را قرائت نکرده بودند... و برخی مستعدان و مشتاقان دیگر، بدون کوچک ترین درنگ، ملتجی به استاد علامه میرزاحسن کرمانشاهی شدند.
تدریس سفر نفس و الهیات، از عهده کسی بر می آید که در حکمت متعالیه استاد ماهر باشد».
استاد منوچهر صدوقی سها، نظریه مرحوم سید جلال الدین آشتیانی را نمی پذیرد و پاسخ آن را چنین می دهد:
«ملحض ایام افادات عالیات این است که اولا جناب میرزای کرمانشاهی، تدریس اسفار و فصوص می فرموده است و ثانیا آن هم به نحوی که مورد قبول بزرگان عصر بوده باشد و ثالثا این معنی، دلیل است بر رسوخ آن بزرگ در حکمت متعالیه و عرفانیات و این هر سه سخن حق است؛ بلا ریب ولکن چنانکه پدیدار است، دلیل عدم تضلع جناب میرزا به حکمت مشائیه نیست؛ بالاخص که برخی دیگر از تلامیذ طراز اول آن بزرگ که در عرض برخی از بزرگان دیگر از تلامیذ معظم له که حضرت استاد آشتیانی دامت برکاته تنصیص به نام نامی آنان فرموده اند، در شمارند. استاد عظیم الشان خویش، جناب میرزا را تلویحا اعظم حکمت مشائیه به عصر خویش دانسته اند؛ چنانکه مرحوم مبرور، آقا ضیاءالدین دری آورده است که: «تعلیقات شریفش که در طبیعیات و الهیات شفا است و فعلا نزد نگارنده موجود است، تسلط آن مرحوم را بر فهم کلمات شیخ به خوبی می رساند
نقل کرده که مرحوم میرزاحسن کرمانشاهی «چنان اسیر پنجه درویش می بوده است که خود می فرموده به تحت قبه قم، فقیرتر از من نیست و با این همه، پیوسته خوشرو می بوده است و گاه هم که آهی از نهاد بر می آورده است، از آن نور می بارید
».
مرحوم دری در توصیف وی آورده است:
«قطع نظر از مقامات علمی، بسیار عفیف النفس و پاکدامن و وارسته از دنیا و مقبل به آخرت (بود) ؛ با این که معیشتش در نهایت سختی می گذشت، در مدت عمرش به احدی ظهار عسرت ننمود و به همان حقوق مدرسه قناعت فرمود
زندگی این حکیم بزرگوار، در عین غنای علمی، با فقر مادی همراه بود. قناعت و زهد او، چنان بود که در حوادث روزگار، همانند کوه استوار بود و تندباد مشکلات زندگی در قامت استوار او تاثیری نداشت.
در کتاب تاریخ حکما و عرفا به نقل از کیوان قزوینی چنین نقل شده است:
«گاهی به حوالی عید، میرزا، اثاث البیتی می فروخت تا تدارک لوازم عید کند. به او گفتند:
مقداری از علم خویش را بفروشید به ...
گفت: چون شود؟
گفتند: شما می شوید با پول و بی علم و او می شود بی پول و با علم!
فرمود: اگر چنین است، نمی فروشم»
استاد سید جلال الدین آشتیانی در مقدمه کتاب تمهید القواعد در شرح حال آقا میرزا محمود، یکی از استادان بزرگ علوم عقلی می نویسد:
«مرحوم آقا میرزاحسن کرمانشاهی، فیلسوف متاله آن عصر نیز مبتلا به تنگدستی بود و معاش خود و عائله خود را از حقوق مختصر مدرسی، که از مدرسه سپهسالار قدیم
[۱۵]. این مدرسه, اکنون به مدرسه عالی شهید مطهری تغییر نام یافته است.
می گرفت، تامین می نمود؛ ولی شدت ایمان و کثرت زهد آقامیرزا حسن کرمانشاهی، مانع از تاثیر فقر در روحیات او بود؛ چون در تقوا و زهد و ایمان واقعی، سلمان عصر و ابوذر دوران به شمار می رفت
[۱۶]تمهید القواعد, ابن ترکه اصفهانی, به تصحیح و تعلیق استاد سید جلال الدین آشتیانی, ص۱۷.
حکیم کرمانشاهی دارای آثار و نوشته هایی بوده که ـ تعلیقات بر طبیعیات و الهیات شفا، نمونه ای از آنهاست.
همچنین وی حواشی فراوانی بر اسفار و شرح اشارات و شفا نوشته است و گویا رسائلی مستقل نیز داشته است که از بین رفته است.
استاد سید جلال الدین آشتیانی در کتاب منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران به برخی از آثار وی اشاره کرده است.
[۱۷]. این جلد از «آثار حکمای الهی در ایران» هنوز چاپ نشده است.
مدح امام حسین ـ علیه السلام ـ در یک قصیده بلند
[۱۸]. ضمیمه دیوان ملا پریشان, از آثار خطی کتابخانه آیة الله العظمی گلپایگانی.
قصیده ای چاپ نشده در یکی از کتاب های کتابخانه آیة الله العظمی گلپایگانی در قم موجود است که سراینده اش را حسن کرمانشاهی دانسته اند.
این قصیده، از حیث نظم و محتوا، بسیار ارزشمند و در مدحامام حسین ـ علیه السلام ـ و به زبان فارسی سروده شده است؛ گر چه پاره ای از ابیات آن عربی است.
این قصیده، ۲۰۱ بیت و در ۱۵ صفحه دست نویس می باشد. آغاز قصیده چنین است:
ای خون تو را غیر خدا هیچ بهانه
وی رحمت حق را به همه خلق بهانه
هر کس به زبانی زغمت نوحه سراید
بلبل به نواخوانی و قمری به ترانه
جز بهر عزای تو نباشد که نماید
مرغ سحری ناله به آهنگ شبانه
باران ز سحاب و ز زمین چشمه و انهار
از چشم و زبان در غم تو گشته روانه
نشر معارف انسانی از سه عالم ربانی
استاد حسنحسن زاده آملی می فرماید:
«از زمان حکیم بزرگ، استاد الحکماء و الفلاسفه، ملا علی نوری مازندرانی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ تاکنون، هر چند علمای الهی که همه آنان و یا اکثرشان از شاگردان به واسطه یا مع الواسطه همین حکیم متاله ملا علی نوری اند (و) بر کرسی شریعت غراء، معارف حقه محمدیه را بر نفوس مستعده، القا می فرمودند و علم پروری و عالم پروری می نمودند، لکن مرحوم ملا علی نوری و حکیم سبزواری، در تعلیم حکمت متعالیه و تدریس کتب صدر المتالهین و مرحوم آقا میرزا محمد رضا قمشهای و آقا میرزا هاشم اشکوری در تعلیم حقایق عرفانیه و تدریس صحف محیی الدین عربی و مرحوم میرزاحسن کرمانشاهی در تعلیم حکمت مشاء و تدریس زبر شیخ رییس، شاخص بوده اند و در شاگرد پروری و نشر اصول معارف انسانی، ممتاز. هر یک در فن دیگری، کمال تبحر را داشته است؛ جز این که در یک سمت شهرت یافته است؛ با حفظ این که والذین اوتوا العلم درجات.
[۱۹]. عرفان و حکمت متعالیه, علامه حسن زاده آملی, نشر الف لام میم, ص۷۱.
تهران در سال ۱۳۳۶ ش. شاهد خاموشی یکی از ستارگان بلند آوازه تاریخ فلسفه بود.
حکیم و فیلسوف بزرگ میرزاحسن کرمانشاهی که سن او بین ۸۰ تا ۹۰ سال بود، جهان خاکی را ترک کرد و به عالم ملکوت صعود کرد.
نقل شده که پس از وفات وی، اوضاع مالیاش چنان بود که برای کفن و دفن معطل ماندند تا آن که آقا میرزا مهدی آشتیانی که از شاگردان او بود، عهده دار هزینه کفن و دفن وی شد.