مَلَأ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مَلَأ:(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ) «مَلَأ» معمولًا
به جمعيتى گفته مى
شود كه عقيده واحدى براى خود انتخاب كردهاند و اجتماع و شكوه ظاهرى آنها چشمها را پر مىكند؛ زيرا مادّه اصلى اين لغت
به معناى
«پر كردن» است، و در
قرآن مجید اين تعبير بيشتر در مورد جمعيتهاى خودخواه و خودكامهاى كه ظاهرى آراسته، و باطنى آلوده دارند، و صحنههاى مختلف اجتماع را با وجود خود پر مىكنند، اطلاق شده است. معمولًا در آياتى از قبيل آيات مورد بحث (
سوره یونس)،
به معناى دار و دسته و اطرافيان و مشاوران مىآيد.
اگر مىبينيم تنها سخن از بعثت
موسی (علیهالسلام) به سوى «
فرعون» و «مَلأ»
به ميان آمده، در حالى كه «موسى» (عليهالسلام) مبعوث
به همه
فرعونیان و «بنىاسرائيل» بود؛
به خاطر آن است كه: نبض جامعهها در دست هيئتهاى حاكمه و دارو دسته آنها است، و آنان هستند كه امتها را فاسد مىكنند، بنابراين هر برنامه اصلاحى و انقلابى، اول بايد آنها را هدفگيرى كند.
در
سوره ص،
«ملأ» اشاره
به اشراف و سرشناسان «
قریش» است كه
به سراغ «
ابوطالب» رفتند و بعد از بيرون آمدن از آن مجلس،
به يكديگر و يا
به پيروان خود مىگفتند: دست از بتها برنداريد، و معبودهايتان را محكم بچسبيد.
«مَلَاء» اشراف از خود راضى هستند كه همه جا مستضعفان را
به مسخره مىگيرند، آنها را موجوداتى پست و در خور تحقير مىپندارند؛ چرا كه زر و زور ندارند، نه تنها آنها را مسخره مىكنند، كه افكارشان- هر قدر بلند باشد- و مكتبشان- هر اندازه ريشهدار- و اعمالشان- هر چند كاملًا حساب شده-
به پندار آنها در خور تحقيرند، و
به همين دليل، پند و اندرز، هشدار و اعلام خطر در آنها اثر نمىكند، تنها تازيانههاى عذاب دردناک الهى بايد بر پشت آنها نواخته
شود.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با
مَلَأ:
(أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَ مَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَ أَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ) (آيا مشاهده نكردى جمعى از
بنیاسرائیل را بعد از موسى، كه
به يكى از پيامبرانشان گفتند: «زمامدار و فرماندهى براى ما برگزين، تا زير فرمان او در راه خدا پيكار كنيم.» پيامبر آنها گفت: «شايد اگر دستور پيكار
به شما داده
شود، سرپيچى كنيد، و در راه خدا، جهاد و پيكار نكنيد!» گفتند: «چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم، در حالى كه از خانهها و فرزندانمان رانده شدهايم، و شهرهاى ما بوسيله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسير شدهاند)؟!» امّا هنگامى كه دستور پيكار
به آنها داده شد، جز عدّه كمى از آنان، همگى سرپيچى كردند. و
خداوند از اعمال و نيات ستمكاران، آگاه است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه ملا
به طورى كه گفتهاند
به معناى جماعتى از مردم است كه بر يک نظريه اتفاق كردهاند و اگر چنين جمعيتى را ملا ناميدند براى اين است كه عظمت و ابهتشان چشم بيننده را پر مىكند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ) (ولى اشراف قومش
به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه ملأ
به معناى اشراف و بزرگان قوم است، و اين طبقه از
افراد اجتماع را از اين نظر ملأ گفتهاند كه هيبت آنان دلها، و زينت و جمالشان چشمها را پر مىكند، و اگر با اين تاكيد شديد نسبت ضلالت
به او دادهاند، براى اين است كه اين طبقه هرگز توقع نداشتند كه يک نفر پيدا
شود و بر بتپرستى آنان اعتراض نموده، صريحا پيشنهاد ترک خدايانشان را كند و از اين عمل انذارشان نمايد، لذا وقتى با چنين كسى مواجه شدهاند تعجب نموده، او را با تاكيد هر چه تمامتر گمراه خواندهاند، اين هم كه گفتهاند: ما
به يقين تو را گمراه مىبينيم، مقصود از ديدن حكم كردن است، يعنى
به نظر چنين مىرسد كه تو سخت گمراهى.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُواْ بِهَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ) (سپس
به دنبال آنها (پيامبران پيشين) موسى را با آيات خويش
به سوى
فرعون و اطرافيان او فرستاديم؛ امّا آنها با عدم پذيرش،
به آن آيات ظلم كردند. ببين سرانجام مفسدان چگونه بود!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: در ابتداى داستان موسى (علیهالسلام) لحن آيات و سياق آن تغيير يافته، بدان سبب كه اهميت داستان آن جناب را برساند، چون آن حضرت از انبياى اولى العزم، صاحب كتاب و
شریعت بوده، و دين توحيد با مبعوث شدن او پا
به مرحله تازهترى گذاشت و بعد از دو مرحلهاى كه در بعثت
نوح و
ابراهیم (علیهالسلام) داشت احكامش مفصلتر گرديد، در الفاظ
آیات راجع به انبياى قبل از او نيز اشاره
به اين مراحل هست، مثلا آيات
راجع به قوم نوح،
عاد و
ثمود كه پيغمبرانشان يعنى
هود و
صالح بر شريعت نوح بودند
به يک سياق است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ) (بعد از آنها، موسى و
هارون را با نشانههاى خود
به سوى
فرعون و اطرافيانش فرستاديم؛ امّا آنها تكبّر كردند و زيرِ بارِ حق نرفتند؛ چرا كه آنها گروهى مجرم بودند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: یعنى ما پس از آن، يعنى بعد از نوح و رسولان بعد از او موسى و برادرش هارون را با آيات خود
به سوى
فرعون و درباريان او- مردمى از
نژاد قبطه كه با
فرعون خصوصيت داشتند- گسيل داشتيم، ولى
فرعون و درباريانش از پذيرفتن آيات ما استكبار ورزيدند، و
به ارتكاب جرم ادامه دادند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ) (او مشغول ساختن كشتى بود، و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مىگذشتند، او را مسخره مىكردند؛ ولى نوح گفت: «اگر ما را مسخره مىكنيد، ما نيز شما را همينگونه مسخره خواهيم كرد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: طبرسى (رحمتاللَّهعليه) در مجمع البيان گفته: سخريه
به معناى اين است كه
انسان كارى را بر خلاف آنچه در باطن دارد انجام دهد،
به طورى كه هر بينندهاى
به كم عقلى انجام دهنده آن كار پى ببرد، و از همين باب است كلمه تسخير چون تسخير
به معناى آن است كه كسى را آن قدر با قهر استضعاف كنى كه ذليل
شود.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ) (سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند: «برويد و بر پرستش خدايانتان، استقامت كنيد اين چيزى است كه خواسته مى
شود تا
به سبب آن شما را گمراه كنند.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اينكه انطلاق را
به بزرگان و اشراف قوم نسبت داده و نيز كلام حكايت شده را از همان اشراف حكايت كرده، اشاره
به اين معنا دارد كه اشراف
قریش نزد
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) جمع شدند و در باره حل مشكلى كه آن جناب با دعوت خود
به سوى
توحید و ترک آلهه پيش آورده بود با آن جناب گفتگو كردند، تا
به نوعى آن جناب را متمايل نمايند، و آن جناب حاضر نشدهاند
به هيچ يك از سخنان آنان تن در دهند، در نتيجه اشراف
به راه افتاده و
به يكديگر و يا
به پيروان خود گفتهاند: برويد و در پايدارى و حمايت از خدايان خود پايمردى و شكيبايى
به خرج دهيد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ) (ما موسى را با آيات خود
به سوى
فرعون و اشراف او فرستاديم؛ موسى
به آنها گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم».)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: خداى تعالى در اينجا كلام
فرعون را نقل نكرده كه او در اين هنگام چه گفته، بلكه گفتگويى را كه بزرگان قومش با يكديگر داشتهاند نقل كرده، و از آن چنين بر مىآيد كه اين بزرگان در هر امر مهمى مجلس شور تشكيل داده و با يكديگر شور مىكردهاند و آنچه را كه
به اتفاق تصويب مىكردند
به نظر
فرعون مىرساندهاند تا او آن را
به مرحله اجراء در آورد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «مَلَأ»، ص۵۵۰.