مناهل العرفان فی علوم القرآن (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مناهل العرفان فی علوم القرآن تالیف استاد
محمد عبد العظیم زرقانی، وی از دانشکده اصول الدین، دانشگاه الازهر فارغ التحصیل شد و به عنوان مدرس
علوم قرآن و حدیث در همان دانشکده به تدریس پرداخت.
با وفات
سیوطی در آغاز
قرن دهم، دانش
علوم قرآن به رکود و سستی گرفتار آمد و رونق و شکوفایی از آن رخت بربست. این سستی و فتور تا قرن سیزدهم به درازا کشید. در پی مجاهدتهای
سید جمال الدین اسدآبادی (۱۲۵۴- ۱۳۱۵) و با پیکار بزرگ مردانی چون
محمد عبده (۱۲۶۶- ۱۳۲۳)، قرن چهاردهم سرآغاز بیداری
مسلمانان به ویژه در کشور مصر شد. در اواسط این قرن، یعنی حدود سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۷۰ نسلی از عالمان روشن بین در مصر پدید آمدند و با پیروی از تعالیم آن بزرگان، بازگشت به
قرآن و
اسلام را شعار خویش ساختند و در بیداری امت اسلامی و دفاع از کیان اسلام و قرآن سخت کوشیدند. برخی از این عالمان عبارتاند از:
شیخ طاهر جزایری (۱۲۶۸- ۱۳۲۸)،
شیخ محمد ابو دقیقه (۱۳۵۹)،
شیخ محمد بخیت (۱۲۷۰)،
شیخ محمد حسنین مخلوف (۱۲۷۷- ۱۳۵۵)،
شیخ محمد خلف الحسینی (۱۲۸۳- ۱۳۵۷)،
سید مصطفی صادق الرافعی (۱۲۹۸- ۱۳۵۶)،
شیخ عبد العزیز جاویش (۱۲۹۳- ۱۳۴۷)،
شیخ محمد المراغی (۱۲۹۸- ۱۳۶۴) و
شیخ محمد عبدالله دراز (۱۳۷۷). این عالمان هر یک با آثار و تالیفهای خود، رشته
علوم قرآن را در
قرن چهاردهم بارور ساختند. تک نگاریهای ارزشمند و پرمحتوا و نیز بررسیهای جامع علوم قرآنی که در این قرن به رشته تحریر در آمد، عمدتا پالایش مضامین منابع و مآخذ این
علم در قالبی جدید و متناسب بازمانه و همراه با نوآوریهای ارزشمندی بود و به نوبه خود زمینه را برای آثار گران قدر بعدی فراهم ساخت. ذکر و شرح تک نگاریها و بررسیهای جامع در علوم قرآن که در این قرن منتشر شدهاند، خود نیازمند مقالهای مفصل است. لذا از آن در میگذریم.
محمد عبد العظیم زرقانی یکی از همین عالمان است و اثر ارجمند او «مناهل العرفان فی علوم القرآن» در میان آثار سایر عالمان این دوره از مقام و منزلت خاصی برخوردار است. از زرقانی اطلاعات چندانی در دست نداریم.
خیر الدین زرکلی به معرفی کوتاهی از وی، به شرح زیر بسنده کرده است: «
محمد عبد العظیم زرقانی (م ۱۳۷۲ ق) از عالمان الازهر مصر. وی از دانشکده اصول الدین، دانشگاه الازهر فارغ التحصیل شد و به عنوان مدرس
علوم قرآن و حدیث در همان دانشکده به تدریس پرداخت. آثار او عبارتاند از: «مناهل العرفان فی علوم القرآن» و کتابی به نام «بحث درباره تبلیغ و ارشاد»
]. مروری بر کتاب مناهل، اطلاعات بیش تری از وی به دست میدهد. زرقانی از نسل همان عالمانی است که برشمردیم و با آنان حشر و نشر داشته است. او در کتاب مناهل به دوستی خود با
شیخ عبدالله دراز که از عالمان برجسته مصری است تصریح دارد.
علاوه بر دو اثری که
زرکلی از وی ثبت کرده، آثار دیگری نیز به رشته تحریر در آورده است. از جمله کتاب «المنهل الحدیث فی علوم الحدیث».
با توجه به تشابه نام این کتاب با نام کتاب مناهل، به نظر میرسد زرقانی برای تدوین کتابی همانند مناهل، در زمینه علوم الحدیث نیز طبع خود را آزموده است.
هم چنین وی در کتاب مناهل به مقالات و بحثهایی از خود که در مجله «الهدایة الاسلامیة» منتشر شده، اشاره دارد.
مروری نه چندان
دقیق و کامل بر آثار جامعی که در
قرن چهاردهم در رشته
علوم قرآنی به رشته تحریر در آمده، نشان میدهد که ظاهرا مناهل العرفان سومین کتاب جامع در این رشته است. پیش از زرقانی،
محمد علی سلامة المصری (۱۳۶۲) با تدوین کتاب «منهج العرفان فی علوم القرآن» و
شیخ طاهر جزایری با تالیف کتاب «
التبیان فی علوم القرآن» بر وی سبقت جستهاند. ظاهرا کتاب «التبیان فی علوم القرآن» از عمق و جامعیت بیش تری نسبت به کتاب
محمد علی سلامه برخوردار است، زیرا زرقانی در کتاب خود از آن سود برده و در موارد بسیاری بدان استناد کرده است، اما در هیچ کجا از کتاب «منهج العرفان»
محمد علی سلامه یاد نکرده است. متاسفانه کتاب «التبیان فی علوم القرآن» در دسترس این جانب نیست، لذانمی توان درباره جامعیت آن قضاوت درستی داشت، اما نام دوم کتاب، یعنی «
التبیان لبعض المباحث المتعلقة بالقرآن» نشان میدهد که ظاهرا همه مباحث علوم قرآنی را شامل نیست.
علاوه بر این، بعدها اهل نظر به اندازه کتاب مناهل از آن استقبال نکردهاند. به ویژه نویسندگان ایرانی هر جا به کتاب جزایری استناد جستهاند، مرجع شان مناهل بوده است. بنابراین، اگر فضل تقدم با
شیخ طاهر جزایری و
محمد علی سلامه است، فضل تالیف کتابی معتبرتر و جامع تر در زمینه علوم قرآنی از آن زرقانی است. زرقانی اهم مسایل علوم قرآنی را طی هفده مبحث در دو جلد بررسی کرده است. وی در این کتاب کوشیده است ضمن پای بندی به آراء و نظریات عالمان سلف، هم چون
زرکشی،
ابن جزری و به ویژه
سیوطی، نیازها و مقتضیات جدید را نیز در زمینه علوم قرآنی مد نظر قرار دهد. از این رو مسایل مختلف
علوم قرآنی را با سبک و اسلوبی جدید و در عین حال عالمانه مطرح میکند و نهایتا تالیفی جامع و گسترده از آرای عالمان و نظریات نقادانه خود به دست میدهد. زرقانی در هر مبحث شبهات و طعنها و خرده گیریهای مخالفان را به تفصیل مطرح میسازد و بدان پاسخ میگوید. هر چند وی نامی از صاحبان آراء مخالف به میان نمیآورد، اما بر خواننده مطلع روشن است که مطالب مذکور را عمدتا مستشرقان و اسلام شناسان غربی در دو سه
قرن اخیر مطرح کردهاند. این خود نشان دهنده آگاهی و اطلاع زرقانی از آراء و نظریات عالمان غربی در زمینه علوم قرآنی و فضای فکری- فرهنگی حاکم بر زمان خویش است. هر چند مؤلف در کتاب به حفظ محدوده بحث که همان علوم قرآنی است ملتزم بوده و همه جا سعی داشته از طرح مباحث اضافی و خارج از موضوع خودداری کند، اما ضرورت پاسخ گویی به شبهات، وی را ناگزیر ساخته است چه در اصل بحث و به عنوان زمینه سازی و چه در پاسخ به شبهات، در پایان هر مبحث، مسایلی از علوم مختلف اسلامی، هم چون
علم الحدیث،
کلام،
اصول و حتی
فقه را مطرح میسازد. احاطه و اشراف زرقانی و ابتکاری که در تنظیم و تبویب مباحث به کار بسته، موجب شده است این تنوع و تعدد (البته جز در موارد اندک) کم تر به انسجام و روانی و وحدت موضوعی کتاب لطمه وارد سازد و در مجموع در دانش علوم قرآنی اثری پدید آید که مرزها و نقاط اشتراک این علم با سایر علوم اسلامی به روشنی تصویر شود.
اگر بخواهیم تعریفی گویا از این کتاب به دست دهیم، باید بگوییم: کتاب مناهل العرفان نتیجه تلاش غیرتمندانه و دفاع متعصبانه عالمی مسلمان، متعهد و آگاه، در برابر هجوم افکار و مکاتب الحادی و غربی است که اساس فرهنگ و اندیشه اسلامی را هدف گرفته است ومی کوشد کیان قرآن و حریم
وحی را از طعن و تعرض شبهات اندیشه سوز محافظت کند و مسلمانان را در این رویارویی خطیر به تمسک بدان صلا دهد. حاصل این تلاش عظیم، کتابی است جامع و ارجمند که یکی از مصادر تحقیق در علوم قرآنی به شمار میرود. مروری اجمالی بر کتابهایی که طی چند دهه اخیر در زمینه علوم قرآنی به رشته تحریر در آمده، بیانگر تاثیر فراوانی است که «مناهل» بر آثار و کتابهای پس از خود در این رشته (حتی در تبویب مطالب و اصطلاحات ابداعی) برجای گذارده است. مناهل در واقع کتابی درسی است و به منظور تدریس در رشته تبلیغ و ارشاد دانشگاه الازهر نگاشته شده است. به رغم این، شیوه بحث و نحوه بیان مطالب به گونهای است که برای عموم علاقه مندان به علوم قرآنی سودمند و قابل استفاده است. مؤلف، خود در مقدمه کتاب تصریح میکند که کوشیده است: «با یکسان سازی و هموار ساختن شیوه بحث، نیاز دانشجویان الازهر و انتظار خوانندگان غیر حوزوی را در هم آمیزد». این تلاش از آن روست که نویسنده کتاب،
مسلمانان عصر خود را گرفتار ناملایمات و دردها میداند.
وی در جای جای کتاب، به تلاش ملحدان و دشمنان دین در مشوب ساختن افکار جوانان
مسلمان اشاره دارد. لذا میکوشد تا کتابی فراهم آورد که برای دانش آموختگان نظام جدید آموزش نیز مفید و قابل استفاده باشد.
مناهل، کتابی بسیار پرماخذ و مشتمل بر آرای متعدد و بعضا جدید در مباحث مختلف علوم قرآنی است. متاسفانه نویسنده به نشانی و ماخذ هیچ یک از اقوال و احادیث به نحوی
دقیق اشاره ندارد. لذا کتاب نیازمند تحقیقی عمیق و گسترده است، اما تا کنون کسی بدین مهم اقدام نکرده است (نویسنده این مقال در پژوهشکده حکمت و ادیان، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و
علوم انسانی، به عنوان کار موظف، ترجمه همراه با توضیحات و حواشی کتاب ارجمند «مناهل العرفان» را به پایان رسانده است. در حال حاضر کتاب آماده طبع است.) . مناهل اولین بار در
سال ۱۳۶۲ ق در دو مجلد، در سازمان دار احیاء الکتب العربیة در قاهره منتشر شد. از آن پس ناشران متعدد در مصر و لبنان به تجدید چاپ آن اقدام کردند، اما متاسفانه کلیه این طبعها با همان حروفچینی اولیه و طبعا با همان اغلاط مطبعی و بدون هر گونه تحقیق و توضیح و پانوشت است. تنها چاپ جدید همراه با ذکر مصادر و منابع و برخی پانوشتها را آقای
احمد شمس الدین در سال ۱۹۸۸ در دار الکتب العلمیة در بیروت نشر داده است، اما تورقی اجمالی در این چاپ، کافی است تا دریابیم ایشان در تلاش خود به حدود و مبانی علمی ملتزم نبودهاند. آقای
احمد شمس الدین صرفا به اخراج نشانی آیات و آن دسته ازاحادیثی که در صحاح شش گانه، مسند حنبل و یکی دو منبع حدیثی دیگر موجودند، بسنده کرده و از ذکر نام کامل و یا صحیح اشخاص و شرح حال مختصر آنها و... جز آن خودداری ورزیده است. ایشان حتی از درج مقدمهای مبسوط و روشنگر و نیز تهیه فهارس، از جمله فهرست آیات، احادیث، اعلام و جز آن که در کارهای مشابه، متعارف و معمول است، دریغ کردهاند. ای کاش آقای شمس الدین حداقل در اخراج نشانی احادیث دقت لازم را به کار میبستند. متاسفانه در بسیاری موارد، به ویژه در جلد نخست، نشانیها غلط است.
دقتی مختصر در نشانیهای مذکور، این احتمال را در ذهن خوانندگان کنجکاو تقویت میکند که ایشان به جای مراجعه مستقیم به منابع حدیثی، با انتخاب واژهای از حدیث، به معجم الفاظ احادیث نبوی مراجعه و آدرس احادیث را از آن استخراج کردهاند و به دلیل اشتراک واژهها در چند حدیث، در بسیاری از موارد آدرس اشتباه دادهاند. تعلیقات اندک ایشان نیز غالبا غیر ضرور و توضیح واضحات است و از بسیاری از نکات مبهم کتاب و نیز اشتباهات نویسنده بدون هر گونه توضیحی در گذشتهاند.
در کنار محاسن فراوان کتاب مناهل، به نقایص و کاستیهای آن نیز باید اشارهای داشت.
عمدهترین اشکالات را میتوان در سه محور خلاصه کرد:
۱. همان گونه که گفتیم، مناهل کتابی است بسیار پرماخذ و در آن به احادیث و اقوال فراوان استناد شده است. اما دقت در مطالب کتاب ثابت میکند که مؤلف، خود مستقیما به بسیاری از آنها مراجعهای مستقیم نداشته و تا اندازه بسیاری در این زمینه به منابع واسطه و احتمالا حافظه شخصی متکی بوده است. همین امر از اعتبار کتاب به عنوان تحقیقی علمی میکاهد. به عنوان مثال، هر چند کتابهای «اتقان» سیوطی و «
برهان» زرکشی در رشته
علوم قرآنی کتابهای مرجع و دست اول به شمار میروند، اما به هیچ رو نمیتوان آنها را در اخبار و احادیثی که مستند مباحث این علم است، منابعی دست اول دانست. محقق برای استناد به احادیث و روایات مذکور لزوما میباید به منابع اصلی مانند
صحاح ششگانه و... جز آن مراجعه کند. اما زرقانی در اکثر قریب به اتفاق موارد به نقل احادیث و اقوال و ذکر کلی و مبهم مآخذ آنها از کتابهایی هم چون «
الاتقان» اکتفا کرده است.
سیوطی خود نیز آدرس منابع استفاده شده را به روشنی بازگو نکرده است و همه جا به عباراتی نظیر «اخرج الحاکم» و «قال البیهقی» و... جز آن بسنده میکند و در مواردی نیز حتی همین اشاره مختصر را ندارد. با توجه به شیوه مرسوم میان قدما در تالیف کتاب، شاید عدم ذکر منابع و ابهام در بیان آنها در آثار ایشان را نتوان عیب شمرد. اما مسلما این شیوه در آثار متاخران، به ویژه آنان که با سبک و روش علمی کتاب مینویسند و دانش پژوهان سیستم آموزشی جدید را مخاطب میسازند نقصی آشکار به شمار میآید. این اشکال موجب میگردد تا اولا خواننده علاقه مند به مراجعه به منابع اصلی نتواند دریابد که برای مثال:
عسقلانی یا
ابن جزری در کدام یک از آثار خود فلان سخن را گفته و یا بهمان
حدیث در کدام یک از مجامع حدیثی ثبت است و آیا استنباط و اجتهاد مؤلف از آن سخن یا این حدیث به صواب است یا خیر. ثانیا در
ضبط اسامی یا نقل احادیث، اشتباهات یا برداشتها و اجتهادات خطای نویسندگان پیشین تکرار شود. به عنوان مثال، احادیث و اقوال در کتاب مناهل غالبا نقل به مضمون و یا بعضا با تغییر در لفظ و عبارت نقل شدهاند. گاه در ضبط اسامی اشخاص نیز خطاهایی به چشم میخورد. از جمله در صفحه ۳۲۸ از یکی از
تابعان به نام یعلی بن مالک سخن به میان آمده که در تراجم نظیر «
تهذیب التهذیب»
ابن حجر عسقلانی نام صحیح وی یعلی بن مملک ثبت شده است. در صفحه ۲۵۸ از صحابیای به نام
عباد بن بشار، ذکری به میان آمده که در حدیثی از
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به وی اشاره شده است، اما در کتابهای
تراجم، صحابیای به این نام یافت نمیشود و نام صحیح صحابی مذکور عباد بن بشر است که عسقلانی در کتاب «
الاصابه فی تمییز الصحابه» از او نام میبرد و به حدیث مذکور نیز اشاره میکند. هم چنین در مورد تکرار اشتباهات موجود در کتاب عالمان گذشته نیز میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد: زرقانی در صفحه ۲۴۲ کتاب مناهل، کتابی به نام «فهم السنن» را به محاسبی نسبت میدهد و از آن مطلبی را نقل میکند. این اشتباه ناشی از اعتماد نویسنده به نسخه موجود از کتاب «
البرهان» است.
زرکشی در کتاب مذکور همین سخن را از کتابی به نام «فهم السنن» نقل میکند و کتاب را به محاسبی نسبت میدهد، در حالی که به گفته دکتر
یوسف عبد الرحمن مرعشلی در هامش کتاب «البرهان»، صاحبان تراجم کتابی به این نام از او ثبت نکردهاند.
احتمالا منظور زرکشی، کتاب «فهم القرآن» اثر محاسبی بوده است و این اشتباه ناشی از بی دقتی ناسخان کتاب زرکشی است. نمونه دیگر: مؤلف مینویسد: برخی از شیعیان معتقدند در قرآن سورهای به نام
ولایت بوده که به کلی حذف شده است.
بدون شک وی این قول را از کسانی اخذ کرده که نسبت به
شیعه عناد داشتهاند، زیرا قول مذکور اولین بار در کتاب «دبستان المذاهب» آمده که نویسنده آن شخص مجهولی است و در هیچ یک از منابع معتبر شیعی سابقه ندارد. حتی صاحب «فصل الخطاب» که سعی وافری در اثبات تحریف قرآن داشته، خود معترف است که هیچ اثری از این مطلب در کتب
شیعه نیافته است. نمونه دیگر: مؤلف ضمن آن که قول
تحریف قرآن را به شیعه نسبت میدهد، به احادیثی که برخی از
راویان شیعه نقل کردهاند استناد میکند. اشتباهات مؤلف در ذکر نام راویان (نظیر
محمد بن نصر، به جای
احمد بن ابی نصر بزنطی) و نیز استنباط خطای وی از متن
حدیث ، به خوبی نشان میدهد که زرقانی به
منابع شیعی ، از جمله «
اصول کافی» که حدیث مذکور در آن ثبت است،
مستقیما مراجعهای نداشته و اعتماد وی بر اقوال و نقلهای عالمان
اهل سنت است. نمونه دیگر:
زرقانی در تعداد نامهای
قرآن مینویسد: «صاحب
تبیان (
شیخ طاهر جزایری) با گشاده دستی نود و چند اسم برای
قرآن نام بردهاند».
این رای را که زرقانی به
شیخ طاهر جزایری که از عالمان معاصر وی است نسبت میدهد، از آن
علی بن احمد بن حسن تحبیبی حرالی (۶۳۷ ق) است.
زرکشی در کتاب «برهان» خود، این قول را از وی نقل کرده است.
ظاهرا
شیخ طاهر نظر مذکور را بدون ذکر قابل آن، از کتاب «برهان» اخذ کرده و زرقانی نیز با مراجعه به کتاب «تبیان»، تصور کرده این قول از آن صاحب «
تبیان»، یعنی
شیخ طاهر جزایری است. ۲. کاستی دیگری که کتاب مناهل از آن در امان نمانده، رعایت نکردن طریق میانه در داوری هاست. پایبندی شدید و افراطی مؤلف به باورهای
اهل سنت، موجب گشته که بعضا در توجیه آنها و رد آراء و مذاهب دیگر، از محدوده بحث علمی بیرون رود و شواهد و مستندات را از جایگاه خود خارج سازد و در براهین و استدلالهای خود بدانها وزنی بیش یا کم تر از آن چه استحقاق دارند، اختصاص دهد. نمونه این لغزشها را در مبحث جمع قرآن، آن جا که به روایات مبنی بر تحریف قرآن در منابع شیعی اشاره دارد و اغماض و تسامحی که نسبت به احادیث مشابه در منابع اهل سنت روا میدارد و یا تجلیل و تمجید افراط گونهای که از صحابه به عمل میآورد، میتوان مشاهده کرد. نمونه دیگر دفاع تعصب آمیز و بی منطق مؤلف از کسانی چون
کعب الاحبار و
وهب بن منبه و توجیه ناموجه
اسراییلیات منقول از ایشان است
و این در حالی است که از
صحابه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نظیر
حضرت علی علیه السلام، ابن عباس و
عمر گرفته تا برخی از عالمان معاصر
اهل سنت هم چون
رشید رضا، به کذاب بودن و یهودی گری این دو تصریح کردهاند.
نمونه دیگر، معرفی کتاب «
مرآت الانوار و مشکات الاسرار» اثر
شیخ ابو الحسن محمد طاهر بن عبد الحمید اصفهانی نجفی، به عنوان نمونهای از کتابهای تفسیری
شیعه است.
صرف نظر از این که مؤلف، خطاط کتاب مذکور را نویسنده آن تصور کرده و این خود از دیگر خطاهای وی به شمار میرود، «مرآت الانوار» تاویل قرآن است و نباید بر آن نام تفسیر نهاد. این در حالی است که تفسیرارجمند «مجمع البیان» در دسترس زرقانی بوده و وی در کتاب خود چند بار بدان استناد کرده است. لذا به راحتی میتوانست تفسیر مذکور را به عنوان نمونهای از تفاسیر شیعی معرفی کند. ۳. ورود به مباحث معقول که خارج از حیطه تخصصی نویسنده است و یا بعضا نقل و تایید برخی از تفاسیر علمی غیر قابل قبول از کتاب خدا و نیز در غلطیدن به اطناب و تفصیلهای بی حاصل (هر چند در جایهای معدود) از دیگر نارساییها و ضعفهای کتاب مناهل است، به عنوان نمونه میتوان به نقل تاییدآمیز سخن طنطاوی در توجیه علمی حروف مقطعه اشاره کرد.
خلاصه توجیه
طنطاوی در
تفسیر وی چنین است:
حروف مقطعه مشتمل بر ۱۴ حرف یعنی نیمی از ۲۸ حرف الفبای عربی است. عدد ۱۴ مبنای نظم جهان آفرینش است مفاصل هر دست، مهرههای فوقانی و تحتانی ستون فقرات
انسان، مهرههای ستون فقرات حیواناتی که از خلقت کامل برخوردارند و بچه زا هستند مانند: گاو،
شتر،
استر و... ، مهرهای دم حیواناتی که دمی طویل دارند، تعداد حروف شمسی و قمری در الفبای عربی و منازل شمالی و جنوبی
ماه، هر یک ۱۴ عدد هستند. خداوند با به کار بردن ۱۴ حرف در حروف مقطعه در واقع اعلام میفرماید: قرآن با آفرینش هماهنگ و از ناحیه خالق حکیم این
جهان است.
واضح است که این شباهت یابیهای محدود میان تعداد حروف به کار رفته در حروف مقطعه با پدیدههای طبیعی، نه تنها دلیلی بر اثبات مدعای مذکور نیست بلکه شاهد و قرینهای نیز برای آن به شمار نمیآید. آرایی از این دست بیانگر فضای علم زدهای است که بر محیط و عصر نویسنده حاکم است و تفسیر طنطاوی نمونه بارز چنین گرایشی است. زرقانی خود در جایی دیگر به خوانندگان تنبه میدهد که قرآن کتاب هدایت و اعجاز است و زیاده روی در تطبیق قرآن با علوم تجربی بر خلاف آیه بودن قرآن است و مفسر را از حیطه تفسیر خارج میکند.
کتاب مناهل العرفان فی علوم القرآن تالیف
شیخ محمد عبد العظیم زرقانی دو جلد، متن آن
عربی، جلد اول آن ۵۷۵ و دوم ۳۴۳ صفحه دارد که مشخصات آن به قرار زیر است. ۱- کاغذ: کاهی ۲- چاپ: ماشینی ۳- جلد: گالینگور ۴- نوبت چاپ: سوم ۵- تاریخ انتشار: ۱۳۶۲ ه ق برابر ۱۹۴۳ م ۶- ناشر: دار احیاء التراث العربی ۷- دارای فهرست موضوعات جلد اول در آغاز و جلد دوم در انجام ۸- نام کتاب: مناهل العرفان فی علوم القرآن ۹- نام مولف:
محمد عبد العظیم زرقانی.
نرم افزار مشکاة الانوار، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.