• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ملا محمد زنجانی هیدجی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حاج ملامحمد فرزند حاج معصوم‌علی، زنجانی هیدجی، مشهور به حکیم هیدجی، از بزرگان فلسفه و از حکماء و از عرفای نامدار ایران است.



گرامیداشت فرزانگان و سنگرداران جبهه ستیز با جهالت و رذالت به گردهمایی، و هم‌اندیشی منحصر نمی‌گردد و پاسداشت واقعی، حق این گوهرهای گرانب‌ها با تاسی بر اخلاق و رفتار و شیوه‌های دانش پژوهش و تداوم راه و دمیدن معنویت آنان در کالبد نسل‌های بشر عملی است و تنها از این راه دین آنان ادا می‌گردد.
حکیم «هیدجی» در زمره دانشورانی است که با وجود کسب کمالات گوناگون علمی هیچ‌گاه خود را بی‌نیاز از عبادات و بجای آوردن فرائض و نوافل ندید و توانمندی در عرصه دانشوری را با فضیلتی که با اخلاق و تقوا به خود اختصاص داد، توام ساخت و در واقع علم و ایمان را مکمل و متمم هم نمود و به همین دلیل به جای آنکه در درّه خودیت به بام غرور برود، دامنه‌های دیانت را پیمود و خویشتن را به قله کرامت انسانی رسانید و در اقیانوس پژوهش به غواصی پرداخت و مرواریدهای معرفت را بدست آورد و جان خود را از تعلقات دنیایی و پیوستگی‌های فناپذیر پیراست.


استان زنجان از جمله نقاط باستانی ایران است که در سال ۲۴هجری توسط لشکر اسلام به فرماندهی براء بن عازب از اصحاب رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فتح گردید. این ناحیه و توابعش در طول تاریخ دارای سوابق علمی و فرهنگی درخشانی بوده است و رادمرانی خردمند و وارسته از آن و پیرامونش برخاسته‌اند.
[۱] ثبوتی، هوشنگ، تاریخ زنجان، ادره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی زنجان.

یکی از شهرستان‌های مهم این استان ابهر است. این شهر در منطقه معتدل کوهستانی در دره وسیعی در جنوب غربی زنجان و بر سر راه تهران به تبریز قرار گرفته و ۳۲۷۵کیلومتر مربع مساحت دارد.
از ویژگی‌های مهم ابهر این است که در قرن چهارم هجری جزو قلمرو علویان قرار گرفت
[۲] آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۹۸.
اثیرالدین مفضل بن عمر ابهری (متوفی ۶۶۳ه. ق) از دانشمندان ریاضی قرن هفتم که در رصدخانه مراغه با خواجه نصیر طوسی همکاری می‌کرد، از اهالی این دیار است. در چهارده کیلومتری شمال غربی ابهر به جانب زنجان شهر «هیدج» واقع شده که اهالی آن شیعه هستند و به زبان ترکی سخن می‌گویند
[۳] آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۱۴۶.
در هر حال حکیم الهی و فیلسوف جهان تشیع حاج ملامحمد فرزند حاج معصوم‌علی به سال ۱۲۷۰ه. ق مطابق ۱۲۳۳ه. ش در این آبادی دیده به جهان گشود و موجب شهرت آن گشت.
حکیم هیدجی دوران طفولیت را در خانواده‌ای متدیّن و نیکوسرشت سپری کرد و از همان اوان نوجوانی استعداد خود را در زمینه‌های علمی و ادبی بروز داد. او بخشی مقدماتی را در موطن خویش از آخوند ملامحمد فرا گرفت.
[۴] احمدی زنجانی، زین‌العابدین، علماء نامدار زنجان در قرن چهاردهم، ص۳۳.



ملامحمد در سال ۱۲۹۷ و به هنگامی که ۲۷ بهار را پشت سر نهاده بود زادگاهش را به قصد اقامت در قزوین ترک نمود و در این شهر ادامه تحصیل را پی گرفت و از خرمن‌ اندیشه سیدعلی خوئینی قزوینی صاحب حاشیه بر قوانین میرزای قمی توشه‌ها برچید، او که در هیدج زندگی ساده و عاری از تکلف داشت، در قزوین و در مدرسه حسن‌خان روزگار را با عسرت و تنگدستی می‌گذرانید، اینکه در برخی منابع ادعا شده که نامبرده مقدمات علوم دینی و حکمت را در زنجان آموخته به استناد منابع متعدد واقعیت ندارد
[۵] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۸۳.
وی پس از هشت سال اقامت در قزوین و تکمیل معلومات نزد استادان برجسته این شهر، به سال ۱۳۰۵ه. ق و در حالی که ۳۵ساله بود به تهران عزیمت نمود، در شرح حالی که خودش نوشته چنین می‌خوانیم: «… باری من بنده، حاجی ملامحمد آغاز شباب در مدرسه واقع در قریه مزبور (هیدج) چند گاهی در قزوین به آموختن علوم رسمیه مانند نحو و صرف، منطق و معانی و بیان اشتغال داشته از آن پس در دارالخلافه تهران از بهشتی روان آقامیرزا حسین سبزواری که سرآمد شاگردان دانشور یگانه و آموزگار فرزانه حاج ملا‌هادی سبزواری علیه‌الرحمه‌الباری بود، بحری از علوم کلامیه و رسوم ریاضیه استفاضه نموده…»
[۶] آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۱۸۴.


۳.۱ - در محضر میرزاابوالحسن

سبزواری استاد هیدجی در مدرسه عبداللّه‌خان واقع در بازار بزّازان تهران ادبیات فقه و اصول تدریس می‌کرد و شهرت بیشتر او به مهارت وی در ریاضی، نجوم و هیئت است و آقامیرزا ابراهیم زنجانی از تلامیذ این دانشور است. (البته آقامیرزا حسن سبزواری (متوفی ۱۳۱۷ه. ق) مقیم تهران غیر از حاجی میرزا حسین سبزواری از شاگردان حکیم سبزواری و میرزای شیرازی و صاحب ارجوزه حکمیه می‌باشد.) موقعی که حکیم هیدجی به تهران رحل اقامت افکند حکیم میرزا ابوالحسن جلوه زواره‌ای (۱۳۱۴ – ۱۲۳۸ه. ق) آخرین دهه تدریس حکمت و فلسفه را در مدرسه دارالشفای تهران طی می‌کرد و نیز انسانی سالخورده به نظر می‌رسید، حکیم هیدجی موقعیت این حوزه درسی پر فیض را مغتنم شمرد و چنین محفلی را درک کرد و مدتی در این مدرسه به تحصیل و تکمیل معارف تشیع و فنون فلسفی و عرفانی پرداخت، خودش به این موضوع اشاره‌ای روشن دارد: «در محضر حکیم بارع و متاله شامخ آقامیرزا ابوالحسن متخلص به جلوه قدس سره اخذ معارف حقه و تحصیل فنون حکمیه کرده سایر علوم را از فقه و اصول و حدیث از هر کدام به لیاقت و مراتب استعداد خود استفاده نموده…»
[۷] گلی‌زواره، غلامرضا، میرزاابوالحسن جلوه حکیم فروتن، ص۹۱ به نقل از اواخر تعلیقه حکیم هیدجی به شرح منظومه سبزواری (طبع تهران).

از مختصات روحی این حکیم حالت شهامت در بررسی افکار قدمای حکمت و فلسفه است و گویی این صفت را از استادش جلوه آموخته بود و همچون وی برخی آثار معروف چون اسفار را به دید انتقاد مورد بحث قرار می‌داد.
[۸] صدوقی‌سها، منوچهر، تاریخ حکماء و عرفا متاخرین صدرالمتالمین، ص۲۶.


۳.۲ - حقیقت سفر به عتبات

برخی تراجم نویسان خاطر نشان ساخته‌اند که حکیم هیدجی برای تقویت آموخته‌های خود به عتبات عالیات رفته، از محضر اساتید عراق مستفیض شده است مهدی مجتهدی نوشته است: «به عتبات عالیات مشرف گشته، فقه و اصول خوانده، در فرا گرفتن معقول رنج‌ها کشیده است.»
[۱۰] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۸۳.

شیخ آقابزرگ تهرانی نیز از نجف رفتن وی سخن گفته است و معلم حبیب‌آبادی اظهار داشته است: حکیم هیدجی پس از ۲۰سال به تهران بازگشت
[۱۲] حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۶، ص۱۹۶.
و شهید مطهری می‌نویسد: «ملامحمد هیدجی زنجانی… سفری به عتبات برای تکمیل معلومات رفت و در آنجا نیز ضمن تحصیل علوم نقلی به تکمیل علوم عقلی پرداخت، پس از مراجعت به تهران خود حوزه درس داشت. طالبان حکمت از محضرش استفاده می‌کردند…»
جواد محقق ذیل تذکره علمای شاعر و شعرای عالم از آیةاللّه حاج ملامحمد حکیم هیدجی سخن به میان آورده و ادعا کرده است: «این حکیم زاهد و فقیه مجاهد و عالم عامل و عارف کامل پس از مقدمات علوم اسلامی در محل تولدش برای تکمیل تحصیلات راهی عتبات شد و در آنجا ضمن تحصیل فقه و اصول و تفسیر حدیث در فرا گرفتن فلسفه و علوم عقلی نیز رنج فراوان برد و تا چهل سالگی در همانجا اقامت گزید، وقتی به ایران بازگشت در تهران ساکن شد»
[۱۴] محقق، جواد، تذکره علمای شاعر و شعرای عالم (آیة‌اللّه حکیم هیدجی) قسمت اول، نشریه صحیفه (محراب‌ اندیشه و هنر اسلامی) شماره مسلسل ۲۴، ص۲۲.

که در این نوشتار حتی اشاره‌ای به تحصیلات حکیم هیدجی در قزوین و تهران هم نشده است، هیدجی شرح حال خویش را نگاشته ولی به مسافرت به عتبات برای تحصیلات اشاره نکرده است و چنین مستفاد می‌گردد تا آخر عمر در تهران ساکن بوده و حظّ آفاقی کمتر داشته است وی می‌گوید: «جز حج بیت‌اللّه الحرام و زیارت مشاهد مشرف ائمه (علیهم‌السّلام) به جایی مسافرت نکرده‌ام»
[۱۵] آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۱۸۵.
و قطعا اگر چنین موضوعی واقعیت داشت، آن هم تحصیل چندین ساله در نجف و مانند آن امکان نداشت از آن بگذرد زیرا در همین زندگی‌نامه خود نوشت به پاره‌ای مسایل جزیی هم اشاره دارد.


حکیم هیدجی پس از بهره‌مندی از محضر بزرگان حکمت و فلسفه و فقه و حدیث در مدرسه منیریه این شهر اقامت گزید، این مکان که چندین دهه در آن تدریس می‌نمود از بناهای امیر نظام حاکم تهران بود که خواهرش منیرالسلطنه – همسر ناصرالدین شاه – آن را تکمیل کرد و از این جهت آن را منیریه نامیده‌اند. جنب مدرسه مزبور امامزاده سیدناصرالدین از اولاد حضرت امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) جد سادات طالقان واقع شده است که حکیم هیدجی ضمن تبیین معارف عمیق در قلمرو حکمت از فضای معنوی این مکان مسکین نیز نصیبی داشت
[۱۶] حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۶، ص۱۹۶۶.
گفته شده وی مدت سی سال در این مدرسه، معقول تدریس نمود و خود پنج سال قبل از رحلت خویش نوشته است.
«مدت بیست و پنج سال است در مدرسه منیریه واقع در جنب سیدناصرالدین به عنوان تدریس معقول به درس و بحث با طلاب مشغولیم»
[۱۸] صدوقی‌سها، منوچهر، تاریخ حکماء و عرفا متاخرین صدرالمتالمین، ص۱۷۰.

منوچهر صدوقی‌سها چنین نگاشته است: «شیخ العلماء العاملین مرحوم مغفور آخوند ملاعلی همدانی را شنیدم قدس سره به عصر ۱۲خرداد ۱۳۵۴ه. ش که آن بزرگوار (حکیم هیدجی) صاحب روحانیتی بود عظیم، مدام روی به قبله جلوس می‌فرمودی و نافله شب ترک نگفتی و (کتاب) کافی (در حدیث) و امثال آن بر زیر مغنی و امثال (آن) نهادی…»
[۱۹] صدوقی‌سها، منوچهر، تاریخ حکماء و عرفا متاخرین صدرالمتالمین، ص۱۷۰.

حکیم هیدجی تا آخر عمر به تدریس مشغول بود و هرکس از طلاب علوم دینی هر درس می‌خواست، او می‌گفت، شرح منظومه سبزواری، اسفار ملاصدرا، شفا، اشارات ابوعلی سینا و حتی دروس مقدماتی همچون صرف و نحو را بیان می‌کرد و از این برنامه هیچ دریغ نداشت و همه را می‌پذیرفت.
[۲۰] حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، معادشناسی، ج۱، ص۹۹.



برخی از تربیت شدگان حوزه درسی این حکیم والا مقام عبارتند از:
۱- آقا میرزا احمد آشتیانی (درباره وی بنگرید
[۲۱] زنجانی، تاریخ زنجان، ص۸۸، طبع تهران، ۱۳۵۲ه. ش.
[۲۲] مجله سپاه پاسدار اسلام، سال چهاردهم، شماره ۳۶۶، تحت عنوان حکایت معرفت.
)
۲-آقا شیخ محمدتقی آملی.
۳- میرزا ابوالحسن شعرانی.
۴- آقا جمال نوری.
۵- شریعت سنگلجی.
۶- آقا میرزا محمد همدانی.
۷- آقا نورالدین شریعتمدار رفیع.
۸- آقا شیخ جعفر لنکرانی.
۹- آقا سیدجعفر مرتضوی.
۱۰-حاج ملانظر علی هیدجی.
۱۱- آخوند ملاعلی همدانی‌.
[۲۳] گلی‌زواره، غلامرضا، تکبیر وحدت – شهید مفتح.

۱۲- مرحوم خرّمشاهی.
[۲۴] خرمشاهی، بهاءالدین، یاد یاد آن روزگاران یاد باد، مجله کلچرخ، شماره مسلسل ۱۷آذر ۳۷۶.



حکیم هیدجی عمر با برکت خویش را به تحقیق، تالیف و مطالعه آثار فلسفی و روایی صرف نمود و به کتاب اشتیاق شگرفی داشت، در سروده‌ای زیبا این علاقه را به طرز جالبی در شیوایی وصف کرده است:
من مونسی گزیده‌ام از بهر خود مرا
یک لحظه در مفارقتش صبر و تاب نیست
خوش رو و نغز گو ادب‌ آموز و نکته دان
هرگز نیاورد سخنی کان صواب نیست
گویند بی‌زبان سراینده بی‌صدا
رایش به مثل و قال و سؤال و جواب نیست
[۲۵] آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۱۸۶ – ۱۸۵.

حکیم هیدجی ضمن بررسی منابع تالیف شده توسط علمای سلف بر آنها حواشی و تعلیقات آموزنده و ارزنده می‌نگاشت و خود نیز رسالاتی در موضوعات فلسفی، عرفانی، کلامی و ادبی به رشته تحریر در آورد. از آثار وی که مرغوب اهل علم و مطلوب دانشوران عرصه حکمت واقع شده، تعلیقه‌ای است بر منظومه سبزواری در منطق و حکمت
[۲۷] زنجانی، تاریخ زنجان، ص۸۸.
(این اثر به سال ۱۳۴۶ه. ق در ۴۳۲صفحه در تهران طبع شد و که در خاتمه‌اش شرح احوال حکیم سبزواری و زندگی‌نامه حکیم هیدجی آمده است.) رساله دخانیه و کتاب کشکول که به طبع نرسیده، ولی سروده‌هایش چاپ شده است.


حکیم هیدجی از دوران طفولیت ذوق شعری داشت و در نوجوانی به سرودن اشعار فارسی و ترکی پرداخت. او در سنین بالاتر که دانسته‌های فلسفی و اعتقادی خود را غنی نمود، شعر را به خدمت حکمت علمی و مواعظ و‌ اندرزهای ارزنده گرفت، او شعر و شاعری را نه تنها به عنوان حرفه ادبی بلکه همچون تلاشی ذوقی می‌دانست و در کنار سایر اشتغالات علمی و اجتماعی بدان می‌پرداخت؛ بیشتر اشعارش از استحکام موضوع و مضمون حکایت دارد و به دلیل پرداختن به این مورد اهتمام به جنبه محتوایی کمتر به آرایش‌های هنری و شعری و جنبه‌های تخیّلی مبادرت ورزیده است.
نخست در اشعار «مغنی» تخلص می‌نمود، چنانچه در این شعر می‌گوید:
مغنیادل، به توبه و پند
ز مطرب و می‌ می‌ توان کند
به گوشه غم، خموش تا کی
به کنج محنت، ملول تا چند
[۲۹] حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۶، ص۱۹۶۵.



حکیم هیدجی بعد از رحلت والدش علایق ارثی را از ملک و مواشی پدر به برادران خود واگذار نمود و به حالت قناعت در تهران زیست و جز سفر حج و زیارت مشهد ائمه هدی (علیهم‌السّلام) مسافرت دیگری ننمود.
[۳۰] گلی‌زواره، غلامرضا، میرزاابوالحسن جلوه حکیم فروتن، ص۱۷۰.
او به آنچه عمل می‌کرد، دیگران را توصیه می‌نمود و به هر چه می‌گفت، عامل بود: حکیم جلوه، استاد حکیم هیدجی موت اختیاری را به عنوان دلیل بارز تجرد نفس قبول داشت و یک بار هم موت ارادی در خویش پدید آورد ولی مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بود و خلع و لبس اختیاری را محال می‌دانسته، در بحث با شاگردان انکار و رد می‌کرد، شبی در حجره خود پس از به جا آوردن فریضه عشا رو به قبله مشغول تعقیبات نماز بود که مردی روشن ضمیر وارد شد، سلام کرد آنگاه عصایش را در گوشه‌ای نهاد و گفت: جناب آخوند تو چه کار داری به این کارها؟ آن مرد که صفای نفس و نورانیت دل داشت، گفت: موت اختیاری، هیدجی گفت این وظیفه ماست بحث و نقد و تحلیل کارمان است، بی‌دلیل و برهان نمی‌گوییم، آن مرد بار دیگر گفت راستی قبول نداری، حکیم زنجانی پاسخ منفی داد، او هم درنگ ننمود در برابر دیدگانش پای خود را رو به قبله کشید و به پشت خوابید و گفت انا للّه و انا الیه راجعون و گویی که مرده است، حکیم هیدجی نگران شد در حال اضطراب و تشویش دوید و طلاب را خبر نمود، آنها نیز از دیدن این وضع آشفته شدند، سرانجام بنا گردید خادم مدرسه تابوتی بیاورد و شبانه او را به فضای شبستان مدرسه ببرند تا فردایش برای استشهادات و تجهیزات آماده شوند، ناگاه آن مرد از جا برخاست و گفت بسم اللّه الرحمن الرحیم و رو به هیدجی نمود، لبخندی زد و اظهار داشت: حالا باور کردی، وی گفت: به خدا باور کردم ولی امشب جانم را از هراس گرفتی! پیر مرد در خاتمه گفت: آقاجان معرفت تنها از طریق درس خواندن به دست نمی‌آید، عبادت نیمه شب، تعبّد، راز و نیاز و مانند اینها هم لازم است، اینکه تنها بخوانید و بنویسید و بگویید کفایت نمی‌کند، از همان شب هیدجی روش گذشته را عوض نمود، نیمی از اوقات را برای مطالعه و تدریس و تحقیق قرار داد و نیم دیگر را برای تفکر در قدرت و آفرینش الهی، ذکر و عبادت خداوند عزوجل، او شب‌ها توجه و اقامه نماز شب را جدی‌تر انجام می‌دهد و به جایی می‌رسد که دلش به نور خداوند منور و سرّش از غیر و او منزه و در هر حال انس و الفت با خدای خود داشته و از سروده‌هایش این حالات زاهدانه و عابدانه هویداست.
[۳۱] حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، معادشناسی، ج۱، ص۱۰۱.

شهید مطهری از تهذیب نفس و صفای نفس او سخن گفته است. اهل مزاح و خوشرویی هم بود و با آخوند ملاقربانعلی زنجانی فقیه حامی مشروطه مشروعه مراوده داشت.
[۳۳] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۸۴.
(در مورد ملاقربانعلی بنگرید
[۳۴] شکوری، ابوالفضل، خط سوم در انقلاب مشروطه.
[۳۵] ابوالحسنی (مندر)، علی، سلطنت فقر دولت علم.
)


حکیم هیدجی از آن دسته انسان‌هایی بود که به دنیا به عنوان دار عبرت و مزرعه آخرت می‌نگریست و کوشید تا در ایام کوتاهی زندگی دنیوی توشه‌هایی برای جایگاه ابدی و خانه جاویدان تدارک ببیند، آن‌چنان خود را در چشمه معرفت شستشو داد که دیگر به امور فناپذیر هیچ‌گونه تعلّقی نداشت و حتی تن خویش را قفسی می‌دید که روان او را در بند کرده بود.
در فرازهایی از وصیّت‌نامه خود خاطر نشان نموده است: اختیار جنازه‌ام با آقای حاج سیدحسن لاجوردی است، تتمه وصایا از دوستان و رفیقان خواهش دارم که هنگام حرکت جنازه‌ام عمامه‌ام را بالای عماری قرار ندهند و در حمل آن به اختصار کوشند، هیاهو لازم نیست، برای برقراری مجلس ختم برای کسی اسباب زحمت پدید نیاورند و دوستان مسرور و خندان باشند چرا که از زندان محنت و بلا رهایی جستم و از دار غرور به سرای سرور پیوستم و به جانب مطلوب خویش شتافتم، حیات جاویدان یافتم اگر جهت مفارقت از یکدیگر محزون و افسرده می‌باشید، به زودی تشریف آورده انشاء‌اللّه خدمتان می‌رسیم، هرگاه وجهی می‌داشتم وصیت می‌کردم شب دفن که لیله وصالم است، دوستان انجمنی فراهم آورده شاد باشند و به یاد ایشان من نیز خوشحال شوم، باری با این همه اظهار دلیری نهایت هول و هراس دارم ولی به فضل پروردگار و شفاعت اولیاء حق امیدوارم، به همه دوستان سلام و التماس دعای خیر از همگان دارم همه گونه حق در ذمه من دارند، مرا حلال نمایند.
[۳۶] زنجانی، تاریخ زنجان، ص۹۶.
(مشروح وصیت‌نامه در آخر دیوانش درج شده است.)
طلاب مدرسه منیریه نقل کرده‌اند: مرحوم هیدجی هنگام شب همه طلاب را جمع کرد و نصیحت و‌ اندرز می‌داد و به اخلاق اسلامی فرا می‌خواند و بسیار شوخی و خنده می‌نمود و ما در شگفت بودیم مردی که شب‌ها پیوسته در عبادت و تهجد بود، چرا این مزاح می‌کند و ما را به عبارات نصیحت مشغول می‌نماید و از حقیقت امر خبر نداشتیم، هیدجی نماز صبح خود را در اوّل فجر صادق خواند و سپس در حجره خود آرمید پس از ساعتی که در حجره را گشودند، دیدند رو به قبله خوابیده، رحلت نموده است.
[۳۷] حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، معادشناسی، ج۱، ص۱۰۳ – ۱۰۲.

زمان ارتحال این عالم جامع در معقول و منقول را آخر ماه ربیع‌الاول سال ۱۳۴۹ه. ق مطابق تابستان ۱۳۱۴ه. ش نوشته‌اند.
[۳۹] حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۶، ص۱۹۶.
[۴۰] احمدی زنجانی، زین‌العابدین، علما نامدار زنجان، ص۳۳.
شهید مطهری سال فوتش را ۱۳۳۹ه. ق (۱۳۱۴ه. ش) می‌داند، جنازه‌اش را بر حسب وصیت او به قم حمل نمودند و بعد از اقامه نماز میت توسط آیة‌اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری در قبرستان بابلان واقع در شمال شرقی بارگاه حضرت معصومه دفن نمودند و بر مرقدش گنبدی نیز ساخته‌اند و مادر او در جوار قاضی سعید قمی دفن شده است.(ماده تاریخ فوت او توسط سیدمحمد ریاضی: از مشرب مهر هیدجی را•• • • جامی زلال وصل دادند)


۱. ثبوتی، هوشنگ، تاریخ زنجان، ادره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی زنجان.
۲. آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۹۸.
۳. آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۱۴۶.
۴. احمدی زنجانی، زین‌العابدین، علماء نامدار زنجان در قرن چهاردهم، ص۳۳.
۵. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۸۳.
۶. آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۱۸۴.
۷. گلی‌زواره، غلامرضا، میرزاابوالحسن جلوه حکیم فروتن، ص۹۱ به نقل از اواخر تعلیقه حکیم هیدجی به شرح منظومه سبزواری (طبع تهران).
۸. صدوقی‌سها، منوچهر، تاریخ حکماء و عرفا متاخرین صدرالمتالمین، ص۲۶.
۹. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۶، ص۳۸۱.    
۱۰. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۸۳.
۱۱. شیخ آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۹، (بخش چهارم)، ص۱۳۰۴.    
۱۲. حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۶، ص۱۹۶.
۱۳. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۶۱۳.    
۱۴. محقق، جواد، تذکره علمای شاعر و شعرای عالم (آیة‌اللّه حکیم هیدجی) قسمت اول، نشریه صحیفه (محراب‌ اندیشه و هنر اسلامی) شماره مسلسل ۲۴، ص۲۲.
۱۵. آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۱۸۵.
۱۶. حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۶، ص۱۹۶۶.
۱۷. شیخ آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۶، ص۱۳۷.    
۱۸. صدوقی‌سها، منوچهر، تاریخ حکماء و عرفا متاخرین صدرالمتالمین، ص۱۷۰.
۱۹. صدوقی‌سها، منوچهر، تاریخ حکماء و عرفا متاخرین صدرالمتالمین، ص۱۷۰.
۲۰. حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، معادشناسی، ج۱، ص۹۹.
۲۱. زنجانی، تاریخ زنجان، ص۸۸، طبع تهران، ۱۳۵۲ه. ش.
۲۲. مجله سپاه پاسدار اسلام، سال چهاردهم، شماره ۳۶۶، تحت عنوان حکایت معرفت.
۲۳. گلی‌زواره، غلامرضا، تکبیر وحدت – شهید مفتح.
۲۴. خرمشاهی، بهاءالدین، یاد یاد آن روزگاران یاد باد، مجله کلچرخ، شماره مسلسل ۱۷آذر ۳۷۶.
۲۵. آقامحمدی، محمد، ابهر (گذری و نظری)، ص۱۸۶ – ۱۸۵.
۲۶. شیخ آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۶، ص۱۳۷.    
۲۷. زنجانی، تاریخ زنجان، ص۸۸.
۲۸. سبزواری مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۶، ص۳۸۲.    
۲۹. حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۶، ص۱۹۶۵.
۳۰. گلی‌زواره، غلامرضا، میرزاابوالحسن جلوه حکیم فروتن، ص۱۷۰.
۳۱. حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، معادشناسی، ج۱، ص۱۰۱.
۳۲. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۱۳.    
۳۳. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۸۴.
۳۴. شکوری، ابوالفضل، خط سوم در انقلاب مشروطه.
۳۵. ابوالحسنی (مندر)، علی، سلطنت فقر دولت علم.
۳۶. زنجانی، تاریخ زنجان، ص۹۶.
۳۷. حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، معادشناسی، ج۱، ص۱۰۳ – ۱۰۲.
۳۸. شیخ آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۶، ص۱۳۷.    
۳۹. حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار، ج۶، ص۱۹۶.
۴۰. احمدی زنجانی، زین‌العابدین، علما نامدار زنجان، ص۳۳.



سایت علما و عرفا، برگرفته از مقاله «آیت‌الله ملامحمد زنجانی هیدجی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۰۲.    




جعبه ابزار