ملا رجبعلی تبریزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تبریزی، ملاّ رجب علی،
عارف و
حکیم شیعی قرن یازدهم است.
اهل
تبریز بوده اما
به دلیل اقامت طولانی در
اصفهان به اصفهانی نیز شهرت یافته است.
تاریخ تولدش در منابع ذکر نشده است و در باره
زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست؛ همین قدر میدانیم که مدتها در
سفر به سر میبرده و
به تحصیل
علم پرداخته است.
تبریزی، پس از کسب درجه
اجتهاد در
بغداد ،
به ریاضت و
تزکیه نفس روی آورد؛
مرشد او در
سلوک شناخته نیست.
وی همچنین مریدانی در سلوک داشت که نام ایشان نیز
معلوم نیست.
او سپس
به اصفهان رفت و تا پایان
عمر در آنجا سکونت داشت و در ۱۰۸۰ در همانجا درگذشت.
ملا رجب علی تبریزی نزد همگان، خصوصاً
شاه عباس دوم و پس از او
شاه سلیمان صفوی ، از منزلت ویژه ای برخوردار بود، چنانکه شاه عباس دوم
خود به دیدار او میرفت و از وی در باره
احکام حکمت عملی استفسار میکرد.
شاه عباس دوم، همچنین
به دلیل علاقه و ارادتی که
به ملارجب علی تبریزی داشت، خانه ای در شمس آباد اصفهان (محله ای بیرون از دیوار شهر) برای وی خریداری کرد.
شاه سلیمان نیز
به رغم بی میلی ملارجب علی تبریزی
به سروکارداشتن با دربار، همواره مترصد فرصتی برای
مصاحبت و
دیدار با او بود.
در باره استادانی که ملارجب علی تبریزی نزد آنها
فلسفه خوانده است، گزارشی در دست نیست، جز اینکه در برخی منابع متأخر او را شاگرد
میرفندرسکی و تحت تأثیر آرا و
تعالیم فلسفی او دانسته اند.
تبریزی در مدرسه
شیخ لطف اللّه به تدریس فلسفه و
علوم عقلی اشتغال داشت و در این زمینه شهرت فراوان یافت،
چنانکه
قزوینی می نویسد: «
شفا و
اشارات مانند موم در دستان او بود».
افندی ضمن اذعان
به مهارت وی در
حکمت ، او را در
علوم دینی و
ادبی و
عربی بی اطلاع دانسته است، تا جایی که مینویسد رجب علی تبریزی در تألیف
به زبان عربی ناتوان بود و شاگردانش عبارات و مطالب او را
به عربی نگاشته اند.
اما نه تنها شواهدی دال بر صحت گزارش افندی در این خصوص در دست نیست، بلکه با توجه
به تحصیل در بغداد و تدریس
کتب عربی پیچیده و مشکل در حکمت از قبیل شفا و اشارات،
اظهارنظر مذکور مردود مینماید.
در حوزه
علوم عقلی، نزد ملارجب علی تبریزی حکمای برجسته ای پرورش یافتند که از آن جمله اند:
ملامحمد تنکابنی ، محمد حسین و قاضی سعید قمی، امیر قوام الدین محمد اصفهانی، ملامحمد شفیع اصفهانی، محمدرفیع پیرزاده، میرمحمدیوسف طالقانی، محمدبن عبدالفتاح تنکابنی معروف
به سراب و علی قلی بن قرچغای خان صاحب احیای حکمت.
وی نزد شاگردان
خود بسیار مورد احترام و ارادت بود، چنانکه قاضی سعید قمی برخی از آثارش را
به او هدیه کرده و در برخی از آثار
خود آرایی در باره
اشتراک لفظی وجود، انکار
صفات در حق تعالی و امثال آن بیان میکند که در واقع
عقاید وی را منعکس نموده است
قاضی سعید قمی، ۱۳۷۹ ش، ص ۲۳۱ـ ۲۳۵؛.
محمدرفیع پیرزاده نیز انس و ارادت وافر
به او داشته و مدتها در خدمت
استاد به سر برده است و چون ملارجب علی در
دوران پیری به سبب
ضعف جسمانی قادر
به تحریر و نگارش نبوده، محمدرفیع ــ که در واقع فرزند معنوی او
به شمار میرفته ــ زیر نظر استاد
به تحریر و تألیف آرای وی پرداخته است.
علی قلی قرچغای خان
نیز تنها از وی
به عنوان استاد
خود با لقب زبده العارفین یاد کرده است.
وی
به شدت تحت تأثیر اندیشه ملارجب علی تبریزی بوده و بویژه در احیای حکمت آرا و نظرات او را در دفاع از الاهیات تنزیهی بازگو کرده است.
ملارجب علی تبریزی همچنین
به جهت برخورداری از ذوق و گرایشهای عرفانی،
شعر نیز میسروده و در اشعارش «واحد»
تخلص میکرده است، ازینرو نام او در زمره
شعرای دوره صفویه آمده است.
از ملارجب علی تبریزی این آثار برجای مانده است :
۱) رساله اثبات واجب
به فارسی که مشتمل است بر یک مقدمه و پنج مطلب و خاتمه.
او در این رساله اهمّ آرای
خود را در باره
واجب و مباحث
وجود اظهار میکند.
از این رساله بخوبی میتوان دریافت که وی در باب وجود و مسائل اساسی آن با آرای
ملاصدرا مخالف بوده است.
آقابزرگ طهرانی از این رساله با عناوین اشتراک الوجود و وجودالباری نیز یاد کرده است.
این رساله را
سیدجلال الدین آشتیانی در جلد اول منتخباتی از آثار حکمای الهی
ایران از عصر
میرداماد و
میرفندرسکی تا زمان حاضر
به چاپ رسانده است.
آقاجمال خوانساری و
میرزا محمد مشهدی بر این رساله ردیه نگاشته اند.
۲) الاصول الا´صفیه یا اصل الاصول که برخی بنا بر تصحیف نسخه نویسها
به اشتباه با عنوان الاصول اللاحقه نیز از آن نام برده اند.
این کتاب
به زبان عربی و در باره مسائل و اصول مهم فلسفی از جمله قاعده الواحد، مباحث وجود، جعل، حرکت جوهری و وجود ذهنی ــ که هر دو را رد میکند ــ اصالت
ماهیت و مباحث دیگر است.
ملارجب علی این کتاب را
به اسم آصف میرزا، یکی از ارکان دولت صفوی، نگاشته است.
هانری کوربن در وجه تسمیه این کتاب میگوید صفت «آصفیه» که
به اصول اضافه شده ممکن است اشاره
به آصف، حکیم و ندیم سلیمان علیهالسلام، باشد که صاحب «
علم الکتاب» بود.
قسمتهایی از این رساله در جلد اول منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران چاپ شده است.
۳) کتاب فی الحکمه
به فارسی که قاضی سعید قمی بعد از وفات ملارجب علی آن را با عنوان البرهان القاطع و النور الساطع
به عربی ترجمه کرده و در مجموعه رسایل
خود به نام اربعینیات آورده است.
۴) تفسیر
آیة الکرسی .
۵) المعارف الالهیه که محمدرفیع پیرزاده زیرنظر ملارجب علی آن را تحریر کرده است.
این کتاب نیز در جلد دوم منتخباتی از آثار الهی حکمای ایران چاپ شده است.
۶)
دیوان واحد تبریزی ، مجموعه اشعار رجب علی تبریزی.
ملارجب علی تبریزی یکی از مهمترین نظریه پردازان
الاهیات تنزیهی در
حکمت شیعی است.
اندیشه تنزیهی او در باره
خدا موجب شده که از مخالفان سرسخت قول
به اشتراک معنوی وجود و
به تبع آن
تشکیک وجود به شمار رود.
او معتقد است که لفظ
وجود و
موجود میان واجب تعالی و ممکنات
به اشتراک لفظی است و اگر معنای وجود در خداوند
به معنای همان وجودی باشد که بر
ممکنات اطلاق میشود، لازم میآید که خدا نیز مخلوق باشد.
او در تأیید قول
خود به عباراتی از اثولوجیا، فصول مدینه فارابی و آرای مَسْلمه بن احمد مَجریطی، شیخ محمود شبستری، صدرالدین قونیوی و حکمای هند استناد میکند.
تبریزی همچنین بنا بر نظرگاه تنزیهی
خود، با دلایل عقلی و نقلی،
به انکار
عینیت ذات و
صفات خداوند و حتی نفی صفات او میپردازد، و درخصوص احادیثی که بر اثبات صفات خدا
دلالت دارند، می گوید که اطلاق
صفات علم و
قدرت و غیر اینها بر واجب تعالی
شبیه و مانند کردن خدا
به مخلوقات و بنابراین مستلزم شرک نسبت
به خداوند است.
او این احادیث را، با برداشت از روایتی از
امام باقر علیهالسلام، اینگونه تأویل میکند که
عالم بودن و
قادر بودن خدا
به معنای
علم بخشیدن
به عالمان و
قدرت بخشیدن
به قادران است.
تأویل دیگر او، برداشت از اقوال ائمه علیهمالسلام، این است که اثبات صفات کمال عبارت است از سلب طرف مقابل آن صفات.
بدین ترتیب، «خدا
عالم است» یعنی «خدا جاهل نیست» و «خدا قادر است» یعنی «خدا عاجز نیست».
پس انتساب هرگونه صفات کمالی
به ذات خدای تعالی، حتی وجوب وجود،
به سلب طرف نقصان برمی گردد و اطلاق موجود بر خداوند
به این معنی است که او
ممکن الوجود نیست.
به نظر رجب علی تبریزی ترکیب وجود و
ماهیت ، انضمامی است و حمل وجود بر ماهیت، نظیر حمل
اعراض خارجی بر اشیا است.
همچنین وی
به اصالت ماهیت قایل است و وجود را تابع و فرع ماهیت میداند.
او برهمین اساس میگوید که جعل جاعل اولاً و
بالذات به ماهیت و
به تبع آن
به وجود تعلق گرفته است، زیرا
به بداهت عقلی محال است که جاعل ابتدا فرع شی ء (وجود) را جعل کند و پس از
جعل آن، جعل اصل شی ء (ماهیت) لازم آید، چون در این صورت ملزوم لازم و لازم ملزوم میگردد، و این
محال است.
با اینهمه، تبریزی در مواضعی
به اصالت وجود تصریح کرده است.
انکار
حرکت در
جوهر یکی دیگر از اندیشه های ملارجب علی تبریزی است.
او در این قول بر همان شیوه
حکمای مشائی اندیشیده است.
ملارجب علی تبریزی از منکران سرسخت قول
به وجود ذهنی است و در رساله اصول آصفیه اشکالاتی بر آن وارد کرده است.
وی در کیفیت
علم نفس به موجودات خارجی میگوید که
علم نفس
به اعیان موجودات
به واسطه
صورت ذهنی و وجود ذهنی آنها نیست و
ذات همه اشیا، یا
به واسطه آلت حسی و یا بدون آن، برای
نفس معلوم میشود.
نفس، امور جزئی محسوس مثل حرارت و برودت، نورها و رنگها و اصوات و امثال آنها را از طریق آلات حسی ادراک میکند؛ اما طبایع کلی موجودات و حقایق و
ذات آنها را بدون آلت حسی ادراک میکند و با
علم به ذات خود به آنها نیز
عالم میگردد.
به عبارت دیگر نفس با
شهود مستقیم و
علم حضوری ،
به ذوات و حقایق اشیا
عالم میشود.
دلیل وی بر این مطلب این است که چون حقیقت نفس، جامع همه موجودات اعم از علوی و سفلی و مجرد و مادّی است، پس حقایق همه اشیا را در آیینه ذاتش بدون واسطه صورت یا مفهومی که تصوری از آنها بدهد، مشاهده میکند و میشناسد.
تبریزی در تأیید قول
خود، کلام منظوم منسوب
به حضرت علی علیهالسلام (أتَزْعَمُ أنَّکَ جِرمٌ صغیرٌ / و فِیکَ أنْطَویَ
العالَمُ الاکبرُ...) را اشاره
به همین معنی میداند.
وی
علم نفس
به کلیات و جزئیات اشیا را
به قوه واحد میداند نه
به قوای متعدد و میگوید: نفس فقط یک قوه دارد که افعال آن
به حسب تعدد آلات مخصوص
به هر فعل، متعدد است.
هانری کوربن این نظر را در باره حصول
معرفت از طریق
حضور بی واسطه یادآور مفهوم
ادراک نزد فیلسوفان رواقی میداند، چنانکه نزد
سهروردی نیز این نظر دارای اهمیت خاص است.
کوربن
معتقد است که آرای رجب علی تبریزی در باره وجود که با استشهاد از
احادیث امامان معصوم توأم است، بی آنکه
خود بداند، با طریقه حکمت اسماعیلی همنظر و از پیشروان حکمت شیخی است.
از آنجا که مرز میان
مشائیان و
اشراقیان در فلسفه ایرانی
دوره اسلامی بدرستی روشن نیست، انتساب رجب علی تبریزی
به فلسفه مشائی اندکی شتابزده مینماید و با توجه
به استفاده او از کتاب اثولوجیا، وجود گرایشهای اشراقی و نوافلاطونی در آرای وی مشهود است.
با اینهمه، داوری در باره انتساب تفکر فلسفی تبریزی
به مکتبهای شناخته شده فلسفی دشوار است.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات
اعلام الشیعه: الروضه النضره فی
علماء المأه الحادیه عشره، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۳) محمدبن حسین آقاجمال خوانساری، رسائل (شانزده رساله) : «ردّ رساله اشتراک لفظیِ وجود ملارجبعلی تبریزی»، چاپ علی اکبر زمانی نژاد، قم ۱۳۷۸ش.
(۴) غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج ۲، تهران ۱۳۷۷ش.
(۵) عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض
العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ۱۴۱۵.
(۶) ولی قلی بن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۴ش.
(۷) علیقلی بن قرچغای خان، احیای حکمت، چاپ فاطمه فنا، تهران ۱۳۷۷ش.
(۸) محمدسعیدبن محمد مفید قاضی سعید قمی، شرح الاربعین، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۷۹ش.
(۹) محمدسعیدبن محمد مفید قاضی سعید قمی، کتاب کلید بهشت، چاپ محمد مشکوه، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۰) عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم امل الا´مل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷.
(۱۱) هانری کوربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۳ش.
(۱۲) هانری کوربن، فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۶۹ش.
(۱۳) منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، از عصر میرداماد و میرفندرسکی تا زمان حاضر، تهیه و تحقیق و مقدمه و تعلیق از جلال الدین آشتیانی، تهران، ج ۱، ۱۳۵۱ش، ج ۲، ۱۳۵۴ش.
(۱۴) محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۶۱ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ملا رجبعلی تبریزی»، شماره۳۲۳۵.