ملاعلی مدرس زنوزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حکیم الهی و
فیلسوف مؤسس، علی بن عبدالله، معروف به «آقا علی حکیم» در
ذو القعده سال ۱۲۳۴ قمری در
اصفهان ، در خانوادهای
عالم به
دنیا آمد. وی از حکمای حوزه فلسفی
تهران و مروّج فلسفه
ملاصدرا است.
وی در ۱۲۳۴ در
اصفهان متولد شد. پیشوند آقا (یا آغا) غالباًٌ ملازم نام اوست.
شهرت وی،
مدرّس، زنوزی، طهرانی و حکمی ضبط شده است.
به رغم آنچه مشهور است، آقاعلی در هیچ یک از آثارش خود را زنوزی یا
مدرّس زنوزی معرفی نکرده و عنوانی که برای خود برگزیده، آقا علی
مدرّس طهرانی است.
وی در برخی مسائل فلسفی ابتکاراتی داشته و به همین دلیل در همان
زمان حیاتش به حکیم «مؤسس» مشهور شده است.
پدر آقا علی، ملا عبدالله زنوزی، شاگرد
ملاعلی نوری و از مروّجان فلسفه ملاصدرا و مؤسس حوزه فلسفی تهران بود. ملا عبدالله
مدرس زنوزی (۱۲۵۷ قمری) پدر آقا از
مدرسان حکمت متعالیه در
تهران بود. او در منطقهی «زنوز» از توابع شهرستان مرند به
دنیا آمد. بعد از تحصیل مقدمات، عازم
عتبات شد. در آن جا از محضر
سیدعلی طباطبایی (صاحب ریاض ) استفاده برد. بعد از آن در
قم به
درس میرزای قمی شتافت. سپس به اصفهان رفت و در
درس ملا علی نوری حاضر شد. بعد از چند سال تحصیل نزد ملا علی نوری به درخواست محمدحسن خان قاجار مروی (بانی
مدرسه مروی) به تهران آمد و
مدرس مدرسه مروی تهران گردید.
او در آن روزگار، بزرگترین
مدرس فلسفه در تهران بود. مکتب فلسفی تهران با محوریت او آغاز شد. وی آثاری چند از خود به یادگار گذاشته است. حاشیه بر
اسفار،
حاشیه بر شواهد، حاشیه بر اسرار الآیات، حاشیه بر مبدا و
معاد، الانوار الجلیة فی کشف اسرار الحقائق العلویة در شرح حدیث حقیقت (که به امر
فتحعلی شاه قاجار در سال ۱۲۴۷ قمری آن را نگاشت) لمعات الهیه، رساله خاقانیه و وجیزه سلطانیه، منتخب الخاقان فی کشف حقائق الایمان و العرفان که تلخیص کتاب قبلی است. معارف،
از آثار او است.
ملا حسین منجم برادر آقا علی از اساتید بزرگ
ریاضیات و
هیئت در عصر خود بود. از او دفتر تقویم به یادگار مانده است. او به همراه ملاحسن محلاتی و ملامحمد هاشم بن ملامحمدعلی کاشانی به استخراج
احکام و طبع تقویم در آن عصر مشغول بودند و با مهر آنان تقویم به چاپ میرسید.
آقاعلی سه ساله بود که پدرش ملاعبدالله از سوی ملاعلی نوری برای
تدریس در
مدرسه مروی به تهران فرستاده شد. در این سفر خاندان زنوزی او را همراهی میکردند. (غالب مباحث این نوشتار در زندگی نامه و آثار آقاعلی از مقدمه مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی
مدرس تهرانی و رساله سرگذشت آقا علی حکیم که در همین مجموعه آمده است، گرفته شده است. از این رو از تکرار این منبع خودداری شده است)
آقا علی در
سال ۱۲۳۷ (در سه سالگی) به همراه پدرش به
تهران آمد و پس از فراگیری مقدمات علوم، از جمله
ادبیات عرب و
منطق و
اصول فقه و
کلام، در حلقه
درس پدر شرکت نمود. آقاعلی مقدمات را نزد اساتید تهران آموخت و بعد از آن
شرح لمعه،
قوانین،
شوارق الالهام،
شرح اشارات، مبدا و معاد
ملاصدرا را از محضر پدر استفاده برد. بیست و سه ساله بود که
پدر خود را از دست داد، اما
مرگ پدر باعث نشد تا از تحصیل علوم نقلی و عقلی باز ماند.
پس از درگذشت پدرش در ۱۲۵۷، برای ادامه تحصیل به
عراق، اصفهان و
قزوین رفت و نزد استادانی چون
میرزا حسن نوری فرزند ملا علی نوری،
سیدرضی لاریجانی،
ملاآقا قزوینی،
ملامحمدجعفر لنگرودی،
میرزا محمدابراهیم نقشه فروش و
ملامحمدجعفر لاهیجی تلمذ کرد و سپس به تهران بازگشت.
بعد از چندی به تهران بازگشت. بعد از آن به اصفهان رفت و مدت اقامت او در این مدت در اصفهان سه سال بوده است.
آقاعلی بعد از آن به قزوین رفت و در
درس ملاآقا قزوینی (۱۲۸۵ قمری)
که او را بحری مواج و بی کران در فلسفه میدانست شرکت کرد. بعد از آن، آقاعلی به اصفهان بازگشت و در خدمت آقا
میرزا حسن نوری به تحصیل فلسفه ادامه داد. ایشان بعد پنج سال به تهران بازگشت.
آقا علی
مدرّس در حدود سال ۱۲۷۰
تدریس در علوم معقول را در تهران آغاز کرد؛ نخست در
مدرّسه قاسم خان و سپس در
مدرّسه سپهسالار به تعلیم
فلسفه پرداخت. ظاهراً در همان ایام نزد
میرزا حسن آشتیانی به فراگیری علوم نقلی نیز مشغول بوده است و توانست به مدارج عالی در منقول و معقول برسد.
مدرّس طهرانی به
تصوف نیز تمایل داشته و بنا به نقل معصومعلیشاه،
به منور علیشاه (از اقطاب
سلسله نعمتاللهیه) دست اردت داده و به گزارش
مدرس گیلانی مرید شیخ غلامرضا شیشهگر بوده است.
آقا علی به دلیل جامعیت در معقول و منقول به «
مدرّس» و به سبب کمالات صوری و معنوی به «حکیم الهی» و «استاد الاساتید» شهرت یافت.
وی همچنین یکی از حکمای اربعه بود که باعث تثبیت و رونق حوزه فلسفی تهران شدند.
آقاعلی که جامع معقول و منقول شده بود، به
تدریس در
حوزه تهران مشغول شد.
مدرّس طهرانی هم علوم نقلی و هم علوم عقلی را
تدریس میکرد، اما شهرت وی بیشتر در علوم عقلی بود.
او مدت هفت سال در
مدرسه قاسم خان (معروف به
مدرسه مادر شاه) در ارک دارالخلافه مشغول به
تدریس شد. بعد از چندی،
مدرس رسمی
مدرسه میرزا محمدخان قاجاری معروف به
مدرسه سپهسالار گردید. او در این
مدرسه تنها
مدرس معقول نبود، بلکه
مدرس منقول به شیوه
اجتهاد نیز بود. از همین جا، او به «آقا علی
مدرس» شهرت یافت.
مدرس تهرانی چندی
تدریس را به کنار گذاشت و به انزوا از خلق مشغول شد، اما طلاب او را رها نکردند و برای استفاده از محضرش به خانه او تشریف بردند.
زمانی که آقاعلی در تهران مشغول به
تدریس بود، سه بزرگ دیگر یعنی
آقامحمدرضا قمشهای،
میرزا ابوالحسن جلوه و
میرزا حسین سبزواری نیز در تهران به
تدریس میپرداختند. از این رو به این چهار
مدرس بزرگ تهران، «حکمای اربعه» میگفتند. البته این چهار حکیم هر کدام در حوزه خاص متبحر بودند. آقامحمدرضا قمشه ای بیشتر
عرفان نظری تدریس میکرد و
میرزای جلوه به
فلسفه مشاء علاقهمند بود.
میرزا حسین سبزواری بیشتر به
ریاضیات مشغول بود و آقاعلی
مدرس به
حکمت متعالیه مشهور بود. این اساتید هر کدام در زمینه خاص خود شاگردانی داشتند. بعضی از این اساتید شاگردان مشترک داشتهاند.(مقدمه مجموعه مصنفات حکیم مؤسس و رساله سرگذشت آقا علی حکیم.)
ظاهراً پس از مدتی وی فقط به
تدریس حکمت پرداخته و این امر باعث انتقال مجلس
درس او از
مدارس رسمی به منزلش شده است؛
اما، به گزارش کنت دو گوبینو
این موضوع از شهرت وی و اقبال شاگردان به او نکاسته است.
آقا بزرگ طهرانی با آقاعلی در تهران ملاقات داشته و او را در حکمت، برتر از معاصرانش دانسته و مجلس
درس وی را در تهران پر رونق وصف کرده است؛ اما،
قضاوت درباره برتری آقا علی از معاصرانش دشوار است.
ملاهادی سبزواری،
آقامحمدرضا قمشهای و
ابوالحسن جلوه از معاصران
مدرّس طهرانی بودند و ازحیث استادان، هم
طبقه به شمار میآیند و به غیر از حکیم جلوه، از مروّجان فلسفه ملاصدرا بودند
با وجود این، شهرت سبزواری به گونهای است که بسیاری، او را بزرگترین فیلسوف بعد از ملاصدرا میدانند.
آقا علی
مدرّس در آثار خود
از سبزورای با
احترام و
تعظیم (با تعبیر «وحید عصرنا») یاد کرده است.
سیدجلالالدین آشتیانی پس از
تردید در برتری آن دو به یکدیگر، در نهایت به برتری سبزورای رأی داده است.
به نظر وی،
محقق سبزواری از حیث
سرعت انتقال و تحریر مطالب غامض با عباراتی کوتاه و روان و
اجتناب از تطویل کلام بر آقا علی ترجیح دارد.
اما مهدی حائری یزدی
آقا علی را، به سبب داشتن قریحه نقادی و ابتکار درعرضه راهحلهای جدید برای مشکلات فلسفی، از سبزواری برتر دانسته و علت کمتر بودن شهرت آقا علی را نقادی او و پیروی صرف نکردن از ملاصدرا ارزیابی کرده است.
در میان دیگر حکمای حوزه تهران، آقا علی
مدرّس و آقامحمدرضا قمشهای، از جهت علمی، از حکیم جلوه بسیار برتر بودهاند.
گفتنی است که طول
تدریس آقا علی در تهران بیشتر از قمشهای و گرایش او بیشتر حکمت برهانی بوده، اما قمشهای به عرفان و جنبههای ذوقی حکمت متعالیه توجه بیشتری داشته است.
۱.
میرزا هاشم اشکوری (۱۳۳۵ قمری). او یکی از بزرگترین
مدرسان عرفان در حوزهژ تهران بوده است. او در عرفان شاگرد آقا محمدرضا قمشه ای و در حکمت متعالیه شاگرد آقا علی حکیم بود. تعلیقه بر مصباح الانس و تعلیقه بر نصوص و لطائف السبعاز آثار این عرفان پژوه بزرگ است.
۲.
میرزا علیاکبر حکمی یزدی (۱۳۴۵ قمری) ایشان استاد فلسفه
امام خمینی در
قم بودند که در روزگار حاج
شیخ عبدالکریم حائری برای
تدریس فلسفه از
تهران به قم آمدند. امام در فلسفه ابتدا از شاگردان او بود و بعد از آن به
درس آقای
شاهآبادی میروند. از ایشان حواشی بر
فصوص و حاشیه بر
اسفار و رساله معرفة النفس و معرفة الرببر جای مانده است. مجموعه آثار این حکیم فرزانه، به کوشش دکتر دینانی به چاپ رسیده است.
۳.
شیخ غلامعلی شیرازی. ایشان در عرفان از شاگردان آقا محمدرضا قمشه ایو در حکمت متعالیه از شاگردان آقا علی
مدرس بوده است. حاشیه بر اسفار و حاشیه بر فصوص از آثار او است.
۴.
میرزا محمدباقر اصطهباناتی (۱۳۲۶ قمری). او در تهران از شاگردان آقا علی حکیم بود و بعد از آن به عتبات رفت و در
نجف به
تدریس فلسفه مشغول شد.
شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و
شیخ غلامرضا یزدی و
آقا نجفی قوچانی از شاگردان او هستند. افکار آقا علی حکیم از طریق همین شخص به دست غروی اصفهانی رسید و او در کتبش اندیشههای آقا علی حکیم را مطرح کرده است.
۵.
میرزا حسن آشتیانی. او یکی از بزرگترین شاگردان
شیخ انصاری بود که بعد از تکمیل تحصیلات در
نجف به تهران بازگشت. در واقعه
تحریم تنیاکو از سران این نهضت در تهران بود. ایشان نزد آقا علی حکیم در تهران معقول خواند چنان که آقاعلی نزد ایشان به خواندن منقول مشغول بود.
۶.
میرزا حسن کرمانشاهی (۱۳۳۶ قمری). او از شاگردان
مدرس تهرانی است که ابتدا در
مدرسه دانکی تهران
تدریس میکرد. بعد از وفات استادش،
تدریس در
مدرسه سپهسالار بر عهده او گذاشته شد.
۷.
حاج آقا حسین قمی. او از
مراجع بزرگ تقلید بود که در سال ۱۳۰۶ قمری به تهران رفت و نزد آقا علی فلسفه آموخت.
۸.
آقا بزرگ تهرانی. در این که او شاگرد رسمی آقا علی باشد،
شک وجود دارد، ولی او بارها خدمت آقا علی رسیده است.
۹.
شیخ علی نوری، معروف به شیخ اشراق (حدود ۱۳۳۵ قمری). ایشان در سالهای ۱۳۰۶ قمری نزد آقاعلی، اسفار میخوانده است.
۱۰. ملا محمدعلی حکیم ایمانی خوانساری (حدود ۱۳۴۵ قمری). او در
خوانسار به
دنیا آمد. مقدمات علوم دینی را در خوانسار فرا گرفت. در تهران، فلسفه را به مدت بیست سال از آقاعلی
مدرس (زنوزی) و
فقه و
اصول را از
میرزا حسن آشتیانی فرا گرفت. در اصفهان هم
فقه و
اصول را از سیدمحمد شهشهانی و
میرزا حسن
مدرس آموخت. آنگاه به خوانسار بازگشت. در
تابستانی به اصفهان رفت و در
مدرسه صدر به
تدریس فلسفه پرداخت. به واسطه احاطه علمی او به مباحث عقلی طلاب زیادی در
درس او شرکت کردند. این
تدریس با بازگشت شیخ در
پاییز به خوانسار تعطیل شد. ملامحمدعلی انسانی
دائم الذکر و کثیر التهجد بود و همواره به
عبادت مشغول بود. بیان روان و حافظه قوی داشت. بیشتر علمای خوانسار در علوم عقلیه از شاگردان وی هستند و سرانجام ایشان در سال ۱۳۴۵ قمری در خوانسار درگذشت
و در گورستان شرقی خوانسار (واقع در خیابان ۱۳ محرم) دفن گردید.
۱۱.
میرزا لطف علی شیرازی، ملقب به «صدر الافاضل». او در تهران فلسفه را از آقا علی حکیم (زنوزی) و
میرزا ابوالحسن جلوه آموخت. او در شعر به «دانش» تخلص میکرد. در رثاء استادش آقا علی حکیم و شیخ فضل الله نوری اشعاری سروده است. مفتاح الخط الکوفی، مقدمةاصلاح المنطق،
ایضاح الادب از آثار او است.
۱۲. کلب علی بن عباس شرندی قزوینی (بعد از ۱۳۰۴ قمری) او در تهران از آقا علی حکیم معقول آموخت و در نجف از محضر
صاحب جواهر و
شیخ انصاری بهره برد. شیخ العراقین عبدالحسین تهرانی، ملا نظر علی طالقانی،
میرزا یحیی قزوینی، از دیگر اساتید او هستند.حاشیه بر
شوارق الالهام ، تقریر بحثهای فقهی شیخ العراقین، قسطاس الاصول از جمله آثار او است.
۱۳.
میرزا طاهر تنکابنی ۱۴. آخوند
ملامحمد آملی (۱۳۳۶ قمری) پدر آقا شیخ
محمدتقی آملی۱۵.
میرزاجعفر آشتیانی، پدر آقا
میرزامهدی آشتیانی۱۶. میرزامحمدعلی اصفهانی (۱۳۲۲ قمری)
۱۷.
ملا نظرعلی طالقانی (۱۳۰۶ قمری) مؤلف کتاب
کاشف الاسرار ۱۸.
میرزا ابراهیم زنجانی۱۹.
محمدعلی کرمانشاهی ۲۰.
میرزاابوالفضل طالقانی معروف به عنقاء (۱۳۳۳ قمری)
۲۱.
شیخ عبد النبی نوری (۱۳۴۴ قمری)
۲۲. کنت دوگوبینو: او که در سالهای ۱۲۷۱ تا ۱۲۹۱ قمری در
ایران سفیر کبیر فرانسه و وزیر مختار فرانسه در ایران بوده است، در این سالها با آقا علی حکیم آشنا شد و در کتاب دین و فلسفه در آسیای مرکزی (ترجمه فارسی این کتاب «مذاهب و فلسفههای آسیای مرکزی» است که به فارسی نیز ترجمه شده است) از او یاد میکند. او اطلاعات مربوط به فصل
تصوف و فلسفه کتاب خود را از آقاعلی گرفته است.
این شاگردان، کسانی هستند که بعد از آقاعلی، کرسی
تدریس فلسفه در تهران را زنده نگه داشتند و هر کدام از بزرگترین
مدرسان فلسفه محسوب میشوند.
کنت دوگوبینو به علت تسلط وی بر آرای فلاسفه، از او برای
تدریس در دانشگاه سوربن فرانسه دعوت میکند. آقا علی ابتدا از پذیرش این دعوت خودداری کرد، اما بعد از آن به این دعوت پاسخ مثبت داد. بعضی از شاگردان آقاعلی مانند شیخ عبدالنبی نوری وقتی این خبر را شنیدند، برای انصراف استاد از این تصمیم به تکاپو افتادند و بالاخره موفق شدند او را از این تصمیم باز دارند.
اگر این سفر محقق میشد، چه بسا بیان زودتر با دستاوردهای فلاسفه اسلامی خصوص فلاسفه حکمت متعالیه، آشنا میشدند و بارها این ادعا را تکرار نمیکردند که «فلسفه اسلامی با ابن رشد خاتمه پیدا کرد و دستاورد فلاسفه اسلامی، همان فلسفه یونانی است.» ! از این طرف نیز در اثر ارتباط مستقیمی که آقا علی حکیم با
فلسفه غرب پیدا میکرد، ایرانیان را بیشتر با فلسفه غرب آشنا میکرد و نقد و بررسی این فلسفه زودتر از اکنون به وسیله ی بزرگان انجام میشد.
فلاسفه ی اسلامی به تبعیت از
شریعت محمدی به
معاد جسمانی اقرار کردهاند.
ابن سینا هر چند نتوانست به خاطر ناآشنا بودن
عقل با کیفیت معاد جسمانی، مبانی آن را اثبات کند اما؛ تابع محض
شرع بود و اقرار کرد به این که با توجه به این که مخبر صادق از این معاد خبر داده است، من به آن
ایمان دارم.
ملاصدرا با تاسیس مبانی
حکمت متعالیه توانست معاد جسمانی را با بدن مثالی ثابت کند. آقا علی حکیم
معاد جسمانی به شیوه ملاصدرارا نمیپذیرد و به اثبات معاد جسمانی با قواعد حکمت متعالی با شیوه جدید میپردازد. بیان نظر این متفکران اسلامی به کتب مربوط ارجاع داده میشود.
حکیم
مدرّس طهرانی نکات و راه حلهای تازهای برای برخی مسائل فلسفی عرضه کرده که مهمترین آنها در بحث
معاد و راه حل متفاوت او در توجیه فلسفی
معاد جسمانی است. وی به رغم استفاده از اصول و مبانی تأسیسی فلسفه ملاصدرا (مانند
اصالت وجود،
تشکیک وجود و
حرکت جوهری)، درباره معاد، نظری متفاوت با او ابراز نموده است.
به عقیده او، نفوس کونیه جزئیه (نفوس انسانی) که هنگام تعلق
نفس به
بدن تحت
تدبیر نفس کل یا نفوس کلیه (نفوس
ملائکه) است، پس از
مرگ به نفس کل متصل میشود و از قوا و اعضای آن به شمار میآید و از آن طریق میتوانند همچنان بدن خویش را تدبیر کنند. به نظر وی، بدن که شامل ودایع و آثاری از نفس است، در مسیر حرکت جوهری به سوی غایت خود، یعنی نفس، در حرکت است تا
روز قیامت که به آن ملحق شود.
ظاهراً اینکه حکیم
مدرّس طهرانی جسد
ابن بابویه (متوفی ۳۸۱ق) را پس از گذشت ده
قرن سالم دیده، در ابراز این عقیده بیتأثیر نبوده است.
رأی حکیم مؤسس در خصوص معاد جسمانی مورد توجه متأخران قرار گرفته است:
محمدحسین غروی اصفهانی، که از طریق شاگردی
میرزا محمدباقر اصطهباناتی شاگرد آقاعلی به شمار میآید، در رساله فی اثبات معاد جسمانی کاملاً بر مبنای آقا علی، معاد جسمانی را اثبات کرده است.
همچنین
سیدجلال آشتیانی در آثار خود، ضمن بیان نظریه آقا علی، به
انتقاد از آن پرداخته است. آشتیانی تصریح دارد که بیشتر استادان وی، از جمله
ابوالحسن قزوینی، به نظر آقا علی متمایلاند.
غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز کتابی با عنوان معاد از دیدگاه حکیم
مدرّس زنوزی نوشته و در آن به نظریات آقا علی و تفاوت آن با دیگر آرا اشاره کرده است. به غیر از مسئله معاد، آقا علی
مدرّس طهرانی در این مباحث نیز نکات و تقریرات مهمی ابراز نموده است:
توحید و تحقق کثرت در
وجود، اعتباریات
ماهیت، وجود رابط و رابطی، حمل، علم به
واجب الوجود، اصالت وجود و تطابق قوس صعود و نزول و اتحاد اتصالی مراتب آنها.
آقاعلی
مدرس در فلسفه، تنها مقلد ملاصدرا نبود، بلکه خود او در بعضی موارد نوآوریهایی نیز داشته است. نوآوریهای او به اندازهای است که به او «حکیم مؤسس» لقب دادهاند. دراین جا به چند نمونه از نوآوریها و ویژگیهای او اشاره میشود.
مقایسه
فلسفه اسلامی و غرب و مزایای هر کدام و کمبودهای هر کدام در میان متفکران اسلامی کمتر مطرح بوده است. از کسانی که به این مهم پرداخته است،
علامه طباطبایی است. شاید اولین فیلسوف که به مقایسه فلسفه اسلامی با فلسفه غرب (بعد از رنسانس) پرداخت، آقاعلی حکیم باشد. او در پایان کتاب بدایع به مقایسه این دو فلسفه پرداخته است.
ایشان با انظار فیلسوفان معاصر خود آشنا بود. او در تعلیقات بر
اسفار و تعلیقات
ملاهادی سبزواری (۱۲۸۹ قمری)، ملانظراحمد بن محمدابراهیم اردکانی یزدی و آخوند
ملارضا تبریزی (۱۳۰۶ قمری) را نقل میکند و گاه آنها را تایید و گاه آنها را نقد میکند. این موضوع نشان میدهد که او با تقریرات مختلف از
حکمت متعالیه و انظار جدید در این زمینه آشنا بوده است و آنها را به بحث میگذاشته است.
حمل هوهویت، اصالت وجود، اعتبارات ماهیت، وجود اعراض، صرفیت نفس، حرکت جوهری و موضوع آن، از دیگر مطالبی است که او به نوآوری در آنها رسیده است.
۱. تعلیقه بر
اسفار و حواشی سبزواری و اردکانی و تبریزی
۲. تعلیقه بر کتاب
الشواهد الربوبیة۳. تعلیقه بر حواشی
ملاصدرا بر
الهیات شفاء۴. تعلیقه بر حواشی ملاصدرا بر شرح
حکمت الاشراق۵. تعلیقه بر کتاب لمعات الهیه
۶. تعلیقه بر شرح هدایة اثیریه
۷. تعلیقه بر حواشی شرح قوشچی
۸. تعلیقه بر شرح
اشارات و بعضی حواشی آن
۹. شرح اثولوجیا یا اصول الحکم
۱۰. ابواب حکمت میزانیه و اسامی هر یک از ابواب به زبان حکمای یونان
۱۱. مقدمه بر شرح
اسرار الآیات صدرا. که این کتاب، آخرین اثر او است که در
ذوالقعده ۱۳۰۷ قمری نوشته است.
۱۲. رسالة فی مباحث الحمل یا رسالة حملیه
۱۳. رسالة فی الوجود الرابط
۱۴. رسالة فی احکام الوجود و الماهیة
۱۵. رساله سرگذشت
۱۶. رسالة تاریخ حکماء
۱۷. رسالة فی التوحید
۱۸. رسالة وحدت وجود صوفیه
۱۹. رسالة حقیقت محمدیه
۲۰. بدایع الحکم. این کتاب در جواب هفت مسئله از مشکلات فلسفه است که
عمادالدوله بدیع الملک آنها را مطرح کرده است. این کتاب فارسی و در بردارنده خلاصهای از حکمت متعالیه است و در پنجم ماه
جمادی الاول ۱۳۰۷ قمری به اتمام رسیده است. آخرین سؤال بدیع الملک (که مقایسه نظر فیلسوفان غربی با نظر حکما و متکلمان اسلامی است) نشان دهنده آغاز رویارویی فلسفه اسلامی با فلسفه غرب است. این
اثر را احمد واعظی در ۱۳۷۶ش در تهران منتشر کرده است.
ملامحمدصالح مازندرانی (معروف به علامه سمنانی) از قائلان به اصالت ماهیت، کتاب ودائع الحکمودایع الحکم فی کشف خدایع بدایع الحکم را در رد این کتاب به نگارش در آورده است.
۲۱. سبیل الرشاد فی اثبات المعاد الجسمانی؛ پس از بدایع الحکم، معروفترین اثر آقا علی
مدرّس است و چنانکه خود در مقدمه آن اشاره نموده، برگرفته از تعلیقات ایشان بر کتاب
اسفار ملاصدرا است. در این اثر، رأی مهم
مدرّس طهرانی درباره معاد تشریح شده است.
۲۲. التعلیقات الاصولیه که بعد از ۱۲۸۵ قمری نوشته است.
۲۳. حواشی بر فصول الغرویه. این کتاب توسط شیخ محمود بن محمدرضا جهرمی در سال ۱۲۹۹ قمری جمع آوری شده است.
بیش تر این آثار به کوشش محسن کدیوردر مجموعهای به نام مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی
مدرس تهرانی تصحیح و از سوی انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است.
به غیر از بدایع الحکم، دیگر آثارِ موجودِ
مدرّس طهرانی، از تعلیقات و رسائل و تقریظات و تقریرات، در مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی
مدرّس طهرانی، در سه جلد، به کوشش محسن کدیور در ۱۳۷۸ش در تهران چاپ شده است.
آقاعلی شخصی کوتاه قامت و لاغر اندام بود.
رنگ صورتش مایل به سیاه بود و چشمانی نافذ و ذهنی فوق العاده قوی داشت.
آقاعلی از
اخلاق بسیار والایی برخوردار بود به گونهای که غالب معاصران وی، او را به اخلاق پسندیدهاش ستودهاند. او بسیار متواضع و با وقار و مهذب و با صفا و متشرع و با
تقوا و عارفی بود که به نور الهی میدید.
فقیر و دوست و عارف پیشه و وارسته و بی تعین بود.
او بسیار بر
عبادات و مستحبات اهمیت میداد. از این رو به او لقب «حکیم متشرع» دادهاند.
بیان انظار فیلسوفان معاصر، حکایت از این واقعیت میکند که ایشان هیچ گونه حسادتی نسبت به معاصران خود نداشته است. این روحیه، در تجلیلهایی که او از معاصران خود میکند، به خوبی نمایان است. آقا علی حکیم در
استخاره بسیار ماهر بود و در این باره قضایای معروفی نقل مجالس بوده است. البته حکایتی در این باره به ما نرسیده است جز این که میگویند او در استخاره آن چنان نظر صائب داشته است که گمان میرفت اطلاع بر ضمائر دارد.
این ویژگی او ناشی از تقوا و صفای نفس او بوده است.
حاج محمدکریم خان کرمانی (۱۲۸۸ قمری) رییس گروهی از
شیخیه است. شیخیه، به دست
شیخ احمد احسایی بنا شد و بعد از
مرگ او، سیدکاظم رشتی جانشین او شد. بعد از سیدکاظم، حاج محمدکریمخان کرمانی به ریاست این گروه رسید. به اعتقاد او
انسان باید معتقد به «رکن رابع» باشد. به گفته او انسان باید علاوه بر اعتقاد به
خدا،
رسول و
امام، معتقد به رکن چهارم باشد. مراد از رکن چهارم هم خود او است. او در
کرمان ساکن بود، اما در
جمادی الاولی سال ۱۲۷۵ قمری سفری به
تهران داشته است. در این سفر
علما از او استقبالی نکردند و مناظرات زیادی با او انجام شد.
این مناظرات بنا به اقتضای مجلسی که بر پا شده بود گاهی از او سؤالات اعتقادی و گاهی روایتی و گاهی فلسفی بوده است.
یکی از مناظراتی که با حاج محمدکریم خان کرمانی انجام شد، مناظرهای است که آقاعلی با او انجام داد. این مناظره زمانی انجام شد که آقاعلی در
مدرسه قاسم خان،
مدرس بود. این مناظره بیشتر بر اساس مباحث فلسفی شکل گرفت و آقامحمد کرمانی که بر اساس اعتقادات خود اندیشههای فلسفی خود را داشت به طرح دیدگاههای خود پرداخت. طبق گزارشی که از این جلسه در دست است، پنج مسئله در آن مطرح شد. در این جلسه هر کدام از طرفین نظر خود را بیان میکرد و بر اساس آن مناظرات شکل میگرفت. در تمام این مسائل آقامحمد کرمانی نتوانست در مقابل دلایل محکم آقاعلی تاب بیاورد و در آن موارد جوابی نداشت که عرضه دارد. در نهایت آقامحمد کرمانی در مقام توصیف و تمجید از آقاعلی بر آمد و از ایرادات هیچ جوابی نگفتند. تفصیل این مناظره در مجموعه مصنفات آقا علی حکیم آمده است.
یکی از واقعههای مهم در آن زمان، کشف جنازه سالم و تازه مرحوم
شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ قمری) است. تفصیل واقعه به این صورت است که در آن سالها بر اثر
باران شدید،
سیل شدیدی به راه افتاد و
قبر شیخ صدوق در
شهر ری بر اثر سیل از بین رفت.
جنازه شیخ که بر اثر خراب شدن گوشه قبر نمایان شده بود در کمال ناباوری سالم و تازه بود. خبر این حادثه در شهر پیچید و سه تن از علما برای تحقیق این امر به سراغ قبر شیخ رفتند. این سه تن عبارت بودند از آقاعلی حکیم و
ملاعلی کنی و
شیخ عباس نهاوندی. آن سه، قبر را مورد بررسی قرار دادند و صحت این خبر را تایید کردند.
آقا بزرگ تهرانی که در آن زمان
جوان بود، خبر این واقعه را نقل کرده است و میگوید: این واقعه در آن زمان معروف بود.
آقا علی حکیم از این واقعه برای مباحث
معاد استفاده کرد و برای این که سندی معتبر برای آیندگان باشد، آن واقعه را در کتاب خود با نام سبیل الرشاد فی اثبات المعاد نقل کرد.
در آن میگوید: «من جسد شیخ صدوق را در ری مشاهده کردم که پس از سالیان دراز، همچو انسانی زنده سالم و بی نقص باقی مانده بود.
» او این واقعه را به صورت مستقیم و بدون استناد به شنیدنی نقل کرد تا دیگران در آینده نتوانند این ادعا را مطرح کنند که این واقعه تنها خبر است و چه کسی آن را دیده است!
آقاعلی
مدرس بعد از عمری تلاش در
تدریس و تربیت شاگرد، سرانجام در سن ۷۳ سالگی در شب شنبه ۱۷
ذوالقعده سال ۱۳۰۷ قمری در تهران به رحمت حق شتافت. بدن مطهر این عالم بزرگ بعد از
تشییع با شکوهی که انجام شد، در شهر ری در مرقد
شاه عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد.
میرزالطفعلی صدرالافاضل در ماده تاریخ
وفات او دو شعر سروده است که عبارت است از:
ارخت ملهوفا علی انتحابه استاذنا آب الی مآبه
للعام ارخ حسیبا قد فاز فوزا عظیما
از آقا علی حکیم یک فرزند
پسر و دو فرزند
دختر به یادگار ماند.
پسر ایشان شرف الملک حاج آقا حسن حکیم زاده از طلاب علوم دینی بود. او در جریان
مشروطه از فعالان بوده است و چند سالی را مجبور میشود در
استانبول باشد. بعد از به بار نشستن
مشروطیت، او به عنوان یکی از اعضای دولت بود. وی در سال ۱۳۲۰ ش درگذشت و در امامزاده عبدالله
شهر ری دفن شد.
میرزا ابراهیم حکمی ابتهاج الحکماء (۱۳۳۲ قمری) یکی از دامادهای ایشان است که از شاگردان فلسفه ایشان بوده است.
میرزانصرالله مستوفی سوادکوهی (۱۳۸۰ قمری) داماد دیگر او است. ایشان پدر میرزانصرالله فلسفی است و
میرزا نصرالله فلسفی نواده دختری آقا علی محسوب میشود.
میرزا نصرالله فلسفی مشاور فرهنگی
ایران در ایتالیا و از اساتید دانشگاه تهران بوده است
آثار زیادی از خود به جای گذشته است که از آن جمله میتوان به زندگانی شاه عباس اول، انقلاب کبیر روسیه، جغرافیای مفصل اقتصادی، ورتر که ترجمه زندگی نامه گوته فیلسوف شهیر آلمانی است، تاریخ روابط
ایران و
اروپا در عصر
صفویه، تاریخ
سلسله غزنویان، تاریخ عمومی در قرون معاصر، سلطنت قباد و ظهور مزدک که ترجمه کتابی از کریستن سناست، اشاره کرد.
سیده بیگم همسر آقاعلی هم بانوی فاضلی بوده است که کتبی چند
وقف کرده است و این کتب در کتابخانه مجلس نگهداری میشود.
(۱) آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ۱۴۰۳.
(۲) آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، مشهد ۱۴۰۴.
(۳) آشتیانی، سیدجلالالدین، شرح حال و آراء فسفی ملاصدرا، قم ۱۳۷۸.
(۴) آشتیانی، سیدجلالالدین، شرح بر زاد المسافرصدر الدین محمد بن ابراهیم شیرازی، قم ۱۳۸۱.
(۵) ابراهیمی دینانی، غلامحسین، معاد از دیدگاه حکیم
مدرّس زنوزی، تهران ۱۳۸۲.
(۶) اعتماد السلطنه، مآثر و الآثار، چاپ سنگی ۱۳۰۶ق.
(۷) حائری یزدی، مهدی، کاوشهای عقل نظری، تهران ۱۳۸۴.
(۸) دیوان بیگی، سیداحمد، ادب و فرهنگ در عصر قاجاریه، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۴.
(۹) سبزواری، ملاهادی، رسائل حکیم سبزواری، چاپ سید جلال الدین آشتیانی، بیجا، ۱۳۷۰.
(۱۰) صدوقی سها، منوچهر، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران ۱۳۸۱.
(۱۱) کوربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۸۰.
(۱۲) دو گوبینو، کنت، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ترجمه مف، بیجا، بیتا.
(۱۳) لاهیجی، ملامحمدجعفر، شرح رساله المشاعر ملاصدرا، چاپ سید جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۶.
(۱۴) مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (۱۴)، تهران: قم، ۱۳۸۱.
(۱۵)
مدرّس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب.
(۱۶)
مدرّس زنوزی، آقاعلی، بدایع الحکم، چاپ احمد واعظی، تهران ۱۳۷۶.
(۱۷)
مدرّس طهرانی، آقاعلی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی
مدرّس طهرانی، چاپ محسن کدیور، تهران ۱۳۷۸.
(۱۸)
مدرّس گیلانی، مرتضی، منتخب معجم الحکماء، چاپ منوچر صدوقی سها، تهران، ۱۳۸۴.
(۱۹) معصومعلیشاه، طرائق الحقایق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۱.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «آقاعلی مدرسطهرانی»، شماره۶۸۳۴. سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«آقا علی حکیم».