• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم آرزو

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آرزو: خواهش چیزی که دست‌یابی به آن محال یا دور از انتظار است.



آرمان نیز به معنای آرزو، ولی دارای کاربرد محدودتری است و گویا فقط بر آن دسته از آرزوهای‌کلان‌که برای شخص، محترم و مقدّس و قابل دست‌یابی است، اطلاق می‌شود. آرزو در فارسی با «کاش و ای کاش» و در قرآن با واژه‌های گوناگونی ادا می‌شود که عبارتند از:

۱.۱ - لیت

۱. لیت: این واژه که ۱۴ بار در قرآن کریم به کار رفته و از حروف مشبّهة بالفعل است،
[۱] لسان‌العرب، ج‌۱۲، ص‌۳۷۳.
اصلی‌ترین و رایج‌ترین کاربرد را برای آرزو دارد: «قالَ یـلیتَ بَینِی و بَینکَ بُعدَ المَشرِقَینِ فَبِئسَ القَرِین = گفت: ای کاش میان من و تو دوری خاور و باختر بود!»

۱.۲ - لو

۲. لو: این واژه که در اصل برای شرط، وضع‌شده، گاهی در معنای آرزو به‌کار می‌رود:
[۳] الکشاف، ج‌۱، ص‌۲۱۲.
[۴] الکشاف، ج‌۴، ص‌۱۳۸.
[۵] کتاب المطول، ج۱، ص‌۲۲۵.
«فَلَو أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکونَ مِن‌المُؤمِنین = ای‌کاش‌بازگشتی برای مابود واز مؤمنان می‌شدیم!»

۱.۳ - هل

۳. هل: این واژه نیز که اصل ساختارش برای پرسش است، در مواردی برای بیان آرزو به کار می‌رود:
[۹] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۵۷.
[۱۰] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۸‌، ص۸۰۴‌.
[۱۱] کتاب المطول، ج۱، ص‌۲۲۵.
«فَهَل لَنا مِن شُفَعاءَ فَیشفَعوا لَنا= کاش‌برای‌ما شفیعانی باشد که برای ما شفاعت کنند!»

۱.۴ - لعل

۴. لعل: برخی بر اساس قواعد نحوی در آیه ۳۶ غافر این واژه را که کاربرد اصلی‌اش برای اظهار امید است،
[۱۵] مغنی‌اللبیب، ج‌۱، ص‌۳۷۹.
به معنای آرزو دانسته‌اند
[۱۶] الکشاف، ج‌۴، ص‌۱۶۷.
[۱۷] کتاب المطول، ج۱، ص‌۲۲۶.
: «و‌قَالَ فِرعونُ یـَـهـَـمـَـنُ ابنِ لِی صَرحاً لَعلِّی أَبلغُ الأَسبـَـب = و فرعون گفت: ای‌ هامان ! برای من برجی افراشته بساز؛ شاید به درهای آسمان برسم». دانشمندان علوم بلاغت، کاربرد این چهار واژه را متفاوت دانسته، برآنند که «هل» و «لعل» حاکی از امید آرزوکننده به تحقّق آرزو است؛ در حالی که «لو» از ناامیدی حکایت دارد و «لیت» به معنای مطلق آرزو و از هر دو ویژگی خالی است.
[۱۸] مختصرالمعانی، ج۱، ص۲۰۰؛ مختصرالمعانی، ج۱، ص۲۰۱
[۱۹] معترک الاَقران، ج‌۲، ص‌۲۹۴.
[۲۰] معترک الاَقران، ج‌۲، ص۲۹۹.


۱.۵ - تمنی

۵‌. تمنّی: این واژه، از ریشه (مـ ن ـ ی) حالت خبری داشته، برای گزارش از آرزوی خود یا دیگری به‌کار می‌رود. معنای اصلی آن تقدیر و اندازه‌گیری، و‌هنگامی که به باب تَفَعُّل می‌رود، به معنای آرزویی است که شخص آن را در ذهن خود فرض می‌کند و اندازه می‌گیرد.
[۲۱] معجم مقاییس‌اللغه، ج۵، ص۲۷۶.
ابن‌اثیر آن را به معنای میل داشتن به تحقّق چیزی محبوب دانسته است؛
[۲۲] النهایه، ابن‌اثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۷،.
ولی صاحب التحقیق بر آن است که تمنّی در اصل هر دو معنا را دارا است؛ یعنی «مُنی» در اصل به معنای میل‌داشتن به حصول چیزی، همراه با اندازه گرفتن آن است
[۲۳] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۱، ص‌۱۸۵.
و راغب، تمنّی را به گونه‌ای معنا کرده که با کذب رابطه نزدیکی دارد. او‌می‌گوید تمنّی عبارت است از تصوّر چیزی در نفس و این گاهی از روی فکر است؛ ولی بیش‌تر حدسی است؛ از این رو بیش‌تر آرزو‌ها تصوّر کردن امور حدسی است که حقیقت نداشته، کاذبند.
[۲۴] مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص‌۷۷۹.
لغویان، معانی دیگری نیز برای تمنّی یاد کرده‌اند که با معنای آرزو ارتباط دارد و از جمله، تلاوت کردن را بر آن تطبیق داده‌اند. ابومنصور، وجه نام‌گذاری تلاوت به امنیّه را این دانسته که وقتی تلاوت‌کننده
[۲۵] قرآن
به آیه رحمت برمی‌خورد، آن را تمنّا دارد و چون به آیه عذاب می‌رسد، رهایی از آن را آرزو می‌کند.
[۲۶] لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۲۰۴.
برخی مفسّران، تمنّی در آیه ۵۲ حج و امانی در آیه ۷۸ بقره را بر همین معنا حمل کرده‌اند.
[۲۹] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۹۰.
[۳۰] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۴۵.
[۳۱] قرطبی، ج‌۲، ص‌۶‌

«اُمنیّه» از همین مادّه یک‌بار، و‌جمع آن «امانی» پنج بار در قرآن دیده می‌شود که نام شیء مورد آرزو است.
[۳۲] التحریروالتنویر، ج‌۱۷، ص‌۲۹۷
به عبارت دیگر، آن صورت خیالی آرزو است که نفس انسان از آن لذّت‌می‌برد.
[۳۳] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۵‌، ص‌۸۶‌.
به نظر راغب، امنیّه صورت نفسانی آرزو است که در ذهن آرزوکننده ایجاد می‌شود. وی درباره ارتباط آرزو با دروغ می‌گوید: آرزو مبدأ‌دروغ است؛ زیرا هیچ‌یک از آن دو حقیقت ندارد؛ از این رو می‌توان از دروغ به آرزو تعبیر کرد. راغب، تفسیر مجاهد و ابن‌عبّاس را
[۳۴] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱، ص‌۵۲۹.
[۳۵] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱، ص۵۳۰‌.
از واژه «امانی» به دروغ در آیه (و مِنهُم أُمِّیُّونَ لاَ‌یَعلَمونَ الکِتـبَ إِلاَّ أَمَانِیَّ) شاهد بر‌این‌استنباط گرفته است؛
[۳۷] مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص‌۷۸۰.
ولی برخی دیگر از مفسّران و لغویان، دروغ را یکی از معانی تمنّی دانسته‌اند.
[۳۸] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۲۸۹.
[۳۹] لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۲۰۴.


۱.۶ - ود

۶‌. وَدَّ: مضارع آن «یَوَدّ» از دیگر واژه‌هایی است که افزون بر معنای دوست داشتن، به معنای آرزو کردن نیز آمده است.
[۴۰] معجم مقاییس‌اللغه، ج‌۶‌، ص‌۷۵.
راغب علّت کاربرد این واژه در معنای آرزو را این دانسته که در هر آرزویی دوست داشتن نهفته است.
[۴۱] مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص‌۸۶۰‌.
صاحب التحقیق در جهت پیوند این دو معنا بر آن است که معنای اصلی این واژه در اصل، میل داشتن، یعنی مرتبه ضعیفی از محبّت است
[۴۲] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۳، ص‌۶۴‌.
که در آرزو نیز وجود دارد. از سوی دیگر، ابن‌فارس برای تمایز بین این دو معنا، به اختلاف مبدأ اشتقاق تمسّک‌جسته، می‌گوید: وَدّ به معنای دوست داشتن از مصدر «وُدّ» و به معنای آرزو کردن از مصدر «ودادة» است.
[۴۳] معجم مقاییس‌اللغه، ج‌۶‌، ص‌۷۵.
به طور کلی، بررسی کاربرد واژه وَدَّ نشان می‌دهد در همه مواردی که به معنای آرزو کردن آمده، مفعول آن، جمله، و‌آن‌جا که به معنای دوست داشتن است، مفعولش مفرد است؛
[۴۴] معجم مقاییس‌اللغه، ج‌۶‌، ص‌۷۵.
چنان‌که برخی مفسّران با توجّه به موارد قرآنی، به این تفاوت تصریح کرده‌اند.
[۴۵] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۱، ص‌۵۵۰‌.
موارد قرآنی نیز همین را تأیید می‌کند.

۱.۷ - امل

۷. برخی واژه «امل» را نیز به آرزو معنا کرده‌اند. صاحب التحقیق می‌نویسد: معنای حقیقی امل، امید دور داشتن و انتظار کشیدن چیزی است که حصول آن بعید است و در فارسی به آن آرزو گفته می‌شود؛
[۴۶] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱، ص‌۱۴۹.
ولی از سوی هیچ‌یک از مفسّران پیشین، این واژه بر آرزو (تمنّی) تطبیق داده نشده است. خلیل، امل را به امید
[۴۷] ترتیب کتاب العین، ج۱، ص‌۵۴‌.
و ابن‌فارس، به تثبّت و انتظار معنا کرده‌اند
[۴۸] معجم مقاییس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۱۴۰.
و چون در هر انتظاری، امید هم نهفته است، این واژه در معنای امید به‌کار می‌رود. بررسی کاربرد این واژه نشان می‌دهد که امل، غیر از آرزو است؛ زیرا امل برخلاف آرزو به امور محال تعلّق نمی‌گیرد؛
[۴۹] معجم الفروق اللغویه، ج۱، ص‌۷۴.
هم‌چنین آرزو در باره امور گذشته و آینده به کار می‌رود؛
[۵۰] معجم الفروق اللغویه، ج۱، ص‌۱۴۳.
[۵۱] التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۱۸۴.
در حالی‌که امل درباره گذشته به کار نمی‌رود؛ البتّه امل در برخی موارد، معنایی نزدیک به آرزو دارد و آنجایی است که مورد آرزو امری محال نبوده، مربوط به آینده باشد؛ بنابراین، امل، با آرمان، سازگاری و تطابق بیشتری دارد. این واژه که دو بار در قرآن آمده، یک بار امری نکوهیده معرّفی شده: «ذَرهُم یَأکُلوا و یَتَمتَّعوا و یُلهِهِمُ الأَملُ فَسوفَ یَعلَمون = بگذارشان تا بخورند و بهره گیرند و آرزو‌ها سرگرمشان کند و به زودی خواهند دانست» و بار دیگر، اعمال صالح انسان، املی بهتر و صادق‌تر از مال و فرزندان که زینت دنیا است، دانسته شده است: «والبـقِیـتُ الصـّلِحـتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً و خَیرٌ أَمَلاً». این آیات نشان می‌دهد که «امل» می‌تواند در مواردی ستوده باشد.


در روایاتی چند از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امامان (علیهم‌السلام) مؤمنان از املِ دور و دراز، نهی شده‌اند؛ چرا که موجب فراموشی قیامت می‌شود.
[۵۴] التفسیرالکبیر، ج۱۹، ص۱۵۵
[۵۵] کتاب الخصال، ج۱، ص۱۵.
[۵۶] الکافی، ج۲، ص۳۲۹.
در روایاتی نیز به کوتاه کردن امل سفارش شده است.
[۵۷] الامالی، طوسی، ج۱، ص‌۷.
[۵۸] بحارالانوار، ج۴۰، ص‌۹۸.
[۵۹] بحارالانوار، ج‌۴۲، ص‌۲۰۳.
[۶۰] بحارالانوار، ج‌۶۷‌، ص‌۶۸.
[۶۱] بحارالانوار، ج‌۶۷‌، ص۳۱۰.
مفسّران در این‌باره که آرزو امری زبانی است یا قلبی، دو دسته‌اند: طبرسی‌به بیش‌تر متکلّمان نسبت می‌دهد که آرزو را از مقوله گفتار می‌دانند؛ یعنی انسان برای چیزی که نبوده است، بگوید کاش می‌بود یا برای چیزی که هست، بگوید کاش نمی‌بود؛ ولی جُبّائی از متکلّمان معتزلی، آرزو را از مقوله معنا و امری قلبی دانسته است؛ با این توضیح که آرزو نه از قبیل اراده است؛ زیرا اراده، فقط به امور ممکن تعلّق می‌گیرد و نه از قبیل میل و خواهش؛ زیرا میل و خواهش به گذشته تعلّق نمی‌گیرد؛ در حالی که آرزو، هم به امور ناممکن و هم به امور گذشته تعلّق می‌گیرد.
[۶۲] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۹.
[۶۳] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۳، ص۶۳.
فخر رازی نظر نخست را به معتزله نسبت داده و ضمن بعید دانستن آن می‌گوید: به نظر اشاعره، آرزو عبارت از خواستن چیزی است که به تحقّق نیافتن آن یقین یا گمان دارد؛
[۶۴] التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۸۰‌.
افزون بر این، آرزو از نوع انشا است که بسان جمله‌های‌گزارشی، به صدق یاکذب وصف نمی‌شود؛ ولی در آیات ۲۷ و‌۲۸ انعام خداوند پس از نقل آرزوی کافران هنگام مشاهده عذاب که می‌گویند: کاش به دنیا باز گردانده می‌شدیم و (دیگر) آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم و از مؤمنان می‌شدیم، آن‌ها را دروغ‌گو می‌شمارد: «و‌لَو تَری إِذ وُقِفوا عَلَی النَّارِ فَقالوا یـلَیتَنا نُرَدُّ و لاَنُکذِّبَ بِـَایـتِ رَبِّنا و نَکونَ مِنَ المُؤمِنینَ... و إِنَّهُم لَکـذِبون» طبرسی ، سه پاسخ را نقل می‌کند: ۱. کذب در آیه، به سخن دیگرِ آن‌ها که می‌گویند: ما در دنیا اعتقاد حق و درست داشتیم، نسبت داده شده، نه به آرزوی آن‌ها؛ ۲. آرزوی آن‌ها دربردارنده یک جمله گزارشی ضمنی با این مفاد است: هرگاه به دنیا برگردیم، ایمان می‌آوریم و کذب به این جمله بر می‌گردد؛ ۳. می‌توان کذب را به معنای تحقّق نیافتن آن آرزو گرفت، نه به معنای حقیقی‌اش که دروغ باشد؛ بنابراین، خداوند در «و‌إِنَّهُم لَکـذِبون» خبر می‌دهد که آرزوی آن‌ها تحقّق نیافتنی است.
[۶۷] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۴۴۸.
[۶۸] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص۴۴۹.



در بین مفسّران، طنطاوی آرزو را غریزه‌ای دانسته که برای تشویق انسان به تحصیل کمال، در او به ودیعه نهاده شده؛ بنابراین هرگاه آرزو در جهت نابودی آن‌چه دیگران دارند یا بازداشتن شخص از تحصیل کمال باشد، ناروا خواهد بود.
[۶۹] الجواهر فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۳۸.
آیاتی از قرآن‌ به‌طور صریح یا اشاره، مؤمنان را از برخی آرزو‌ها بازداشته است. در آیه ۳۲ نساء مؤمنان از آرزو کردن چیزی که برخی بندگان به آن برتری یافته‌اند، نهی شده‌اند: «و‌لاَتَتمَنَّوا ما فَضَّلَ‌اللّهُ بِه بَعضَکُم عَلی بَعض» در روایاتی که سبب نزول این آیه را بیان کرده‌اند، مواردی از آرزوهای ناروا بیان شده است. بنابه نقل مجاهد، اُمّ‌سلمه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گفت: ای رسول‌خدا! مردان به جهاد می‌روند؛ ولی زنان نمی‌روند و ما نصف مردان ارث می‌بریم. کاش ما نیز مرد بودیم؛ به جهاد می‌رفتیم و به دیگر فضایل مردان نایل می‌شدیم. در پی این سخنان، آیه پیشین نازل شد و مؤمنان را از چنین آرزوهایی بازداشت.
[۷۱] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۶۳‌.
[۷۲] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۵‌، ص‌۶۷‌.
در نقل دیگری از قتاده و سُدّی، پس از نزول آیه میراث که برای مردان دو برابر زنان ارث قرار داد، مردان آرزو کردند که در آخرت نیز دو برابر زنان پاداش بگیرند و زنان نیز آرزو کردند که گناهانشان نصف گناه مردان محاسبه شود.
[۷۳] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۶۳‌.
[۷۴] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۵‌، ص‌۶۷‌.
آلوسی با استناد به ادامه آیه (لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ) می‌گوید: آرزوی برتری‌های یک‌دیگر میان دو گروه از زنان و مردان بوده است.
[۷۵] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۵‌، ص‌۲۹.
در روایت دیگری از امام‌صادق و امام‌ باقر (علیهماالسلام) نیز آمده است که این آیه در شأن علی (علیه‌السلام) نازل شده؛
[۷۶] البرهان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۷۲.
به این معنا که مردم از آرزو کردن منزلت وی نهی شده‌اند؛ ولی این، تطبیق آیه بر حضرت شمرده شده است.
[۷۷] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص‌۳۴۸.
بر پایه روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) در تفسیر آیه، مردان از آرزوی مال، نعمت و همسر نیکویی که خداوند به دیگران عطا کرده، نهی شده‌اند؛ ولی آنان می‌توانند مانند این‌ها را برای خود آرزو کنند.
[۷۸] عیّاشی، ج‌۱، ص‌۲۳۹
مفسّرانی چون طبری و طبرسی، براساس این روایات گفته‌اند: هیچ‌کس نباید آن‌چه را خداوند به دیگران داده، برای خود آرزو کند؛ زیرا چنین آرزویی مایه اندوه و گناه است.
[۷۹] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۶۴‌.
[۸۰] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۵‌، ص‌۶۷‌.
برخی مفسّران این آیه را در نهی از حسدورزی
[۸۱] الکشاف، ج‌۱، ص‌۵۰۴‌.
و برخی، حسدورزی را نتیجه آن آرزو‌ها دانسته‌اند. فخررازی در این زمینه می‌گوید: هنگامی که انسان برخورداری دیگران از انواع فضایل را ببیند، در حالی که خود فاقد آن‌ها است، ناراحت و مشوّش می‌شود و یکی از دو حالت به او دست می‌دهد: یا زوال آن فضایل را از شخص مزبور آرزو می‌کند یا حصول آن را برای خود نیز می‌خواهد. حالت اوّل حسد و چون اعتراض به خداوند است، به کفر منتهی و موجب فساد دین و دنیای او می‌شود، و‌حالت دوم، غبطه است که بعضی آن را روا و برخی ناروا دانسته‌اند
[۸۲] التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۸۱.
[۸۳] التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص۸۲‌.
در آیات ۸۰ تا ۸۲ قصص به‌گونه‌ای روشن‌تر از آرزوی داشتن اموال و منزلت دیگران نهی شده است. در این آیات که نهی از زیاده‌خواهی ثروت و مقام است، هنگامی‌که عدّه‌ای سطحی‌نگر، ثروت و جای‌گاه قارون را آرزو کردند، مؤمنان دانشمند به آنان اعتراض کردند. خداوند در ادامه خبر می‌دهد که پس از فرو رفتن قارون با ثروتش در زمین، همان کسانی که تا دیروز، جای‌گاه او را آرزو می‌کردند، با اظهار پشیمانی از آرزوی خود، تحقّق نیافتن آن را نعمتی بس بزرگ یاد کردند: «و‌أَصبَحَ الَّذینَ تَمنَّوا مَکانَهُ بِالأَمسِ یَقولونَ وَیْکَأَنَّ اللّهَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و یَقدِرُ لَولاَ أَن مَنَّ اللّهُ عَلینا لَخَسَفَ بِنَا.»
زمخشری این آرزو را از نوع غبطه دانسته است؛
[۸۵] الکشاف، ج‌۳، ص‌۴۳۲.
ولی در آیه، امری نکوهیده تلقّی شده که با غبطه چندان سازگار نیست. خداوند سبحان در ادامه آیه ۳۲ نساء/۴ پس از نهی از طمعورزی به نعمت‌های دیگران، دارایی آنان را نتیجه کوشش و قابلیّتشان معرّفی کرده تا زمینه آرزوهای منفی از میان برود
[۸۶] تفسیر راهنما، ج‌۳، ص‌۳۶۰.
: «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ»؛ سپس بهترین راهِ پرهیز از آرزوهای ناروا و دست‌اندازی به نعمت‌های دیگران، یعنی درخواست مثل آن از خداوند برای خود را پیش پای مؤمنان می‌گذارد: «وسـَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِه»


براساس آیه ۱۱۸ و ۱۱۹ نساء شیطان تأکید کرده است که گروهی از مردم را گمراه، و‌در دل آنان آرزو ایجاد می‌کند: «... و قَالَ‌لاََتَّخِذَنَّ مِن عِبادِکَ نَصِیباً مَفروضَاً و لاَُضِلَّنَّهُم و لاَُمنِّیَنَّهُم...». عمده‌ترین کار شیطان ایجاد آرزو در دل
[۸۹] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۵۰‌.
و مشغول کردن آن‌ها به آرزو است. از پیام‌های روشن آیه این است که انسان پس از گمراهی، زمینه بیشتری برای ابتلا به آرزو‌ها دارد و آرزو، ابزاری شیطانی برای دورنگه‌داشتن انسان از خداوند و نافرمانی از او است؛ ازاین‌رو ابتلا به آرزو‌ها می‌تواند نشانه سلطه شیطان بر انسان باشد.
[۹۰] تفسیر راهنما، ج‌۴، ص‌۵۶‌.
براساس آیه بعد، شیطان به عدّه‌ای وعده می‌دهد و آن‌ها را به آرزو وامی‌دارد. آلوسی، وعده و آرزو را قوی‌ترین وسایل شیطان برای گمراه کردن انسان دانسته است؛
[۹۱] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۵‌، ص‌۲۲۰.
هم‌چنین در ادامه آیه ۱۱۹ نساء اقدام مشرکان به بریدن گوش‌های برخی حیوانات و ایجاد نقص در آفریدگان خداوند از آثار آرزوهای شیطانی شمرده شده و خداوند برای پیش‌گیری از این آرزو‌ها، به انسان آگاهی می‌دهد که آرزو‌ها پی‌آمدی جز فریب ندارند.
[۹۳] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۵۰‌.



آرزو از غرایزی است که انسان را به تحصیل کمالات تشویق می‌کند؛
[۹۴] الجواهر فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۳۸.
ولی خداوند دست‌یابی به چیزی را به صرف آرزو کردن نفی کرده است؛ زیرا مالک دنیا و آخرت، فقط خداوند است و تحقّق آرزو‌ها نیز به اراده او انجام می‌پذیرد
[۹۵] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۳۹.
: «أَم لِلإِنسـنِ ما تَمنَّی فَلِلّهِ الأَخِرةُ و الأُولَی = مگر انسان به آن‌چه آرزو کند، دست می‌یازد؟ آن سرا و این سرا از آنِ خدا است.» قراین موجود در آیات این سوره نشان می‌دهد که خداوند آرزوی کافران را درباره شفاعت بت‌هایشان رد کرده؛
[۹۸] کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۹، ص‌۳۶۳.
[۹۹] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۳۹.
ولی آیه‌ به‌طور کلّی در مورد ردّ دست‌یابی به هر آرزویی قابل تفسیر است.
[۱۰۰] کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۹، ص‌۳۶۳.
[۱۰۱] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۳۹.
ابن‌زید در نگاهی دیگر به آیه، آن را چنین تفسیر کرده است: اگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) کرامتی را آرزو کند، برایش حاصل می‌شود.
[۱۰۲] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱۳، جزء ۲۷، ص‌۸۲‌.
نظیر این مطلب در آیه ۱۲۳ نساء دیده می‌شود که می‌گوید: فضیلت و برتری بر دیگران و در پی آن، پاداش خداوند، نه به آرزوی شما و نه به آرزوی اهلکتاب است و هر کس بدی کند، در برابر آن کیفر می‌بیند: «لَیسَ بِأَمانِیِّکُم و لاَ أَمانِیِّ أَهلِالکِتـبِ مَن یَعمَل سُوءًا یُجزَ بِه». با این‌که در شأن نزول آیه، روایاتی ناظر به موارد خاص از مفسّران تابعان نقل شده، آیه دلالت دارد که دست‌یابی به‌نعمت‌های خداوند، به عمل انسان بستگی دارد، نه آرزوی او.
[۱۰۴] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۵‌، ص‌۸۶‌.
در نقلی از مسروق و قتاده، سبب نزول آیه تفاخر میان گروهی از مسلمانان با اهلکتاب بیان شده که هر یک از این دو گروه، خود را از دیگری بر‌تر می‌دانست.
[۱۰۵] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۰.
در نقل‌هایی از سُدّی، ابن‌عبّاس، ضحّاک و ابی‌صالح، به جای اهلکتاب، به یهود و نصارا تعبیر شده که در تفاخر با مسلمانان هر یک از این سه گروه، دین، کتاب و پیامبر خود را بر‌تر از گروه‌های دیگر می‌دانست.
[۱۰۶] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۱.
ضحّاک، مجوس و کافران عرب را نیز در کنار آن سه گروه یاد کرده
[۱۰۷] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۲.
که خداوند تفاخر آن‌ها را آرزویی بیش ندانسته، بیان می‌دارد که ثواب الهی با آن، قابل دست‌یابی نیست. در مقابل روایات پیشین، مجاهد این تفاخر را میان مشرکان و اهلکتاب، یا قریش و کعب بن اشرف یکی از دانشمندان یهود، دانسته است.
[۱۰۸] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۲.
در ظاهر نظر اخیر با سیاق آیات، مناسبت بیشتری دارد.
[۱۰۹] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۲.



۱. سازش مؤمنان با کافران: خداوند در آیاتی چند، از آرزوهای کافران خبر می‌دهد که بیش‌تر آن‌ها فرا‌تر از آرزوهای شخصی، و‌بر ضدّ جامعه اسلامی و مسلمانان است. در سوره قلم پس از نهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از پیروی تکذیب کنندگان، خبر می‌دهد که آنان آرزو دارند حضرت در مقابل عبادت بتان از خود نرمش نشان دهد تا آنان نیز در برابر اسلام نرمی کنند
[۱۱۰] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱۰، ص‌۵۰۱‌.
: «وَدُّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنون».
۲. کفرورزی مؤمنان: در آیه ۱ و ۲ ممتحنه خداوند درون کافران را برای مؤمنان آشکار می‌سازد که آرزو دارند مؤمنان، هم‌چون آنان کفر ورزند؛ از این رو مؤمنان را از دوستی با کافران نهی می‌کند
[۱۱۴] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۹، ص‌۴۰۵.
: «یـأَیُّها الَّذینَ ءَامَنوا لاَتَتَّخِذوا عَدُوِّی و عَدُوَّکُم أَولِیاءَ تُلقونَ إِلَیهم بِالمَوَدَّةِ و قَد کَفروا بِما جاءَکُم مِنَ الحَقِّ... و وَدُّوا لَو تَکفُرون».
۳. رنج مؤمنان: خداوند در سوره آل‌عمران، ضمن نهی مؤمنان از این‌که مشرکان را همراز خود قرار داده، اسرار خود را برای آنان بازگویند، راز آن را چنین بیان داشته است
[۱۱۵] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۸۲۰‌.
: «ودّوا ما عَنِتُّم = آرزو دارند که در رنج بیفتید». سُدّی در تفسیرآیه گفته است: آن‌هاآرزو دارندکه‌مؤمنان، از دین خدا گمراه شوند.
[۱۱۷] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۸۲۰.

۴. غفلت مؤمنان در میدان جنگ: از دیگر آرزوهای کافران این بوده که مؤمنان، هنگام‌جنگ، اسلحه و وسایل جنگی را از خوددورکنند تایک‌باره برآن‌ها هجوم برند؛ از این‌رو خداوند به آنان دستور می‌دهد که در میدان جنگ در حال نماز نیز سلاح برگیرند.
۵‌. شرک نورزیدن: در سوره کهف، مناظره مردی کافر که دارای دو تاکستان بود، با مؤمنی آمده است. در این مناظره، مرد کافر به فراوانی ثروت و نیرومندی کسانش تفاخر می‌کرد و می‌گفت: گمان نمی‌کنم این باغ هرگز از میان برود. خداوند خبر می‌دهد که میوه و درختان آن باغ با عذاب الهی نابود شد و آن کافر با تأسف از هزینه‌ای که صرف کرده بود و اکنون نابود شده، آرزو می‌کند: ای کاش کسی را شریک پروردگارم نساخته بودم: «و‌أُحِیطَ بِثَمرِهِ فَأَصبحَ یُقلِّبُ کَفَّیهِ عَلی ما أَنفقَ فِی‌ها و هِیَ خَاوِیَةٌ عَلی عُروشِ‌ها و یَقولُ یَـلَیتَنِی لَم أُشرِک بِرَبِّی أَحَداً». (کهف:‌۴۲)


خداوند در بیش از یازده آیه، از آرزوهای گوناگون اهلکتاب که بیش‌تر در باره دین اسلام و جامعه مسلمانان است، خبر می‌دهد. ۱. براساس آیه ۱۱۱بقره یهودونصارا می‌گویند: فقط هم‌کیشان آنان اهل بهشتند؛ ولی خداوند می‌گوید: این، فقط آرزوهای آن‌ها است: «و‌قَالوا لَن‌یَدخلَ الجَنَّةَ إِلاَّ مَن کانَ هودًا أَو نَصـری تِلکَ أَمانِیُّهُم‌...». در آیه ۹۴ همین سوره، خداوند به یهودیان که سرای آخرت را ویژه خود دانسته، هیچ سهمی برای دیگران قائل نیستند، می‌گوید: اگر راست می‌گویید و اگر شما فرزندان خدایید و او شما را عذاب نمی‌کند،
[۱۲۰] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۳۱۹.
آرزوی مرگ کنید: «قُل إِن کانَتْ لَکُم الدَّارُ الأَخِرةُ عِندَ اللّهِ خالِصَةً مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمنَّوُا المَوتَ إِن کُنتُم صـدِقین»؛ آن‌گاه خبر می‌دهد که یهودیان، بر اثر تبه‌کاری‌هایشان هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد: «ولَن یَتمنَّوهُ أَبداً بِما قَدَّمَت أَیدیِهِم». (بقره:‌۹۵) رأی مفسّران درباره چگونگی این پیشنهاد به یهود، گوناگون است. در روایت سعیدبن‌جبیر یا عکرمه از ابن‌عباس آمده است که این پیشنهاد به طریق دعا و نفرین بود؛ یعنی یهود از خداوند برای گروهی که دروغ گویند، درخواست مرگ می‌کنند. دیگر مفسّران برآنند که پیشنهاد به صورت آرزوی مرگ برای خودشان بود.
[۱۲۱] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ص۵۹۸.
فخررازی نظر دوم را با لفظ تمنّی در آیه، سازگار‌تر دانسته‌است.
[۱۲۲] التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۹۱.

پیشنهاد آرزوی مرگ به یهود در آیه ۶ و ۷ جمعه نیز که پس از بقره نازل شده، با اندکی تفاوت دیده می‌شود. علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیات سوره جمعه، از امام‌صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: در تورات آمده که اولیای خدا آرزوی مرگ می‌کنند.
[۱۲۵] تفسیرقمی، ج ۲، ص ۳۴۸
آیات ۹۵ و ۹۶ بقره پس از آن‌که خبر می‌دهد یهودیان هرگز آرزوی مرگ نمی‌کنند، می‌گوید: آن‌ها از همه مردم، حتّی از مشرکان برای زندگی در دنیا آزمندترند و هر یک از آن‌ها عمر هزار‌ساله‌را آرزو می‌کند: «و‌لَتَجِدنَّهُم أَحرصَ‌النَّاسِ عَلی حَیوة و مِنَ‌الَّذینَ أَشرَکوا یَوَدُّ أَحدُهُم لَو یُعمَّرُ أَلفَ سَنَة». در‌باره علّت ذکر‌هزار‌سال گفته شده: آن ‌نهایت عمری است که مجوسیان برای یک‌دیگر دعا می‌کنند (عِش الف نوروز = هزارسال بزی).
[۱۲۷] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۳۲۳.
[۱۲۸] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱، ج‌۱، ص‌۶۰۴‌.

۲. خداوند آرزوی دیگر اهلکتاب (یهود) را در آیه ۷۸ بقره بیان کرده است: «و‌مِنهُم أُمِّیُّونَ لاَیَعلَمونَ الکِتـبَ إِلاَّ أَمانِیَّ». آرای نقل شده در تفسیر این آیه، نشان دهنده اختلاف مفسّران نخستین در این‌باره است. به جز ابن‌عبّاس (به نقل ضحّاک) و مجاهد که امانی را به سخنان دروغ تفسیر کرده‌اند، دیگر مفسّران چون قتاده، ابن‌زید، ابی‌العالیه آن را به‌آرزو تفسیر کرده‌اند.
[۱۳۰] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ج ۱، ص۵۲۹.
[۱۳۱] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ص۵۳۰.
مفسّران بعدی نیز تحت تأثیر این اختلاف، آرای گوناگونی را ارائه کرده‌اند؛ در حالی‌که طبری و طبرسی رأی نخست را ترجیح داده‌اند.
[۱۳۲] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱، ص‌۵۳۰‌.
[۱۳۳] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۲۹۰.
زمخشری در تفسیر آیه می‌گوید: یهودیان، آرزوهایی داشتند؛ مانند این‌که خداوند از آن‌ها می‌گذرد و بر اثر خطا‌هایشان مؤاخذه نمی‌شوند. پدرانشان پیامبر بودند و برای آن‌ها شفاعت خواهند کرد. دانشمندانشان نیز آرزوهایی را به آن‌ها القا می‌کردند؛ مانند این‌که عذاب الهی جز چند روزی اندک به آن‌ها نمی‌رسد، و‌می‌پنداشتند تورات، جز آرزو‌ها و خیالات آن‌ها نیست.
[۱۳۴] الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۵۷.
. آیه ۱۰۹ بقره از آرزوی گروهی دیگر از اهلکتاب درباره مسلمانان خبر می‌دهد که بسیاری از آنان آرزو دارند، پس از آن‌که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ایمان آوردید، شما را از روی حسد به کفر بازگردانند: «وَدَّ کَثِیرٌ مِن أَهلِالکِتـبِ لَو یَرُدّونَکُم مِن بَعدِ إِیمـنِکُم کُفَّاراً حَسداً مِن عِندِ أنفُسِهِم». آیه ۶۹ آل‌عمران می‌گوید: گروهی از اهلکتاب آرزو می‌کنند که ای کاش شما را گمراه می‌کردند
[۱۳۶] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۷۷۱.
: «وَدَّت طَائِفةٌ مِن أَهلِ الکِتـبِ لو یُضِلُّونَکُم». برخی مفسّران، اهلکتاب در این آیه را یهود و نصارا و برخی دیگر، آنان را فقط یهودیان دانسته‌اند.
[۱۳۷] الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۵۷.



از این آرزو‌ها در چهار آیه یاد شده‌است:
۱. دست‌یابی‌به غنایم: در آیه ۷۳ نساء از گروهی سخن به میان آمده که برای شرکت در جنگ، کندی می‌کردند؛ ولی هنگام پیروزی مؤمنان و کسب غنایم، آرزوی شرکت در جهاد و دست‌یابی‌به غنایم را داشتند. برخی مفسّران این آیه را درباره گروهی از مؤمنان دانسته‌اند؛
[۱۳۹] التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۷۸.
ولی بیش‌تر آن‌ها معتقدند که درباره منافقان نازل شده است.
[۱۴۰] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۲۲۹.
[۱۴۱] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۱۱۵.

۲. ارتداد مؤمنان: در آیه‌۸۹ همین سوره، گروهی دیگر از منافقان یاد شده‌اند که کافر شدن مؤمنان را آرزو داشتند تا همگی در کفر مساوی باشند: «وَدُّوا لَو تَکفُرونَ کَمَا کَفَروا فَتَکونونَ سَواءً».
۳. خداوند در سوره احزاب از گروهی منافق خبر می‌دهد که در جنگ احزاب به کارشکنی، فرار از جنگ، تضعیف روحیّه افراد ضعیف‌الإیمان و زخم زبان به مسلمانان می‌پرداختند. در آیه ۲۰ احزاب حال آنان چنین وصف شده است: منافقان می‌پندارند احزابی که به جنگ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمده‌اند، از ادامه جنگ منصرف نشده‌اند و اگر دوباره برای جنگ بازگردند، این منافقان آرزو می‌کنند که ای کاش با بادیه‌نشینان بودند و به جای آن‌که با شما باشند، از اخبار شما می‌پرسیدند: «یَحسَبونَ الأَحزابَ لَم‌یَذهَبوا و إِن یَأتِ الأَحزابُ یَوَدّوا لَو أَنَّهُم بَادُونَ فِی‌الأَعرابِ یَسئَلونَ عَن أَنبائِکُم».
۴. آیه ۱۴ حدید نیز از گفتوگوی منافقان با مؤمنان در قیامت خبر می‌دهد که مؤمنان، آنان را به فریب خوردن از آرزو‌ها در دنیا متّهم می‌کنند: «یُنادونَهُم أَلَم نَکُن مَعَکُم قَالوا بَلی و لَـکِنَّکُم فَتَنتُم أَنفُسَکُم... و غَرَّتکُم الأَمَانِیُّ». از سوی برخی، آرزوی آن‌ها وارد شدن مصیبت به مؤمنان دانسته شده
[۱۴۴] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۳۵۵.
و همچنین به آرزوهای بلند و آرزوی طول عمر برای خودشان تفسیر شده؛
[۱۴۵] الکشاف، ج‌۴، ص‌۴۷۶.
ولی در آیه به مصداق خاصّی اشاره نشده است.


قرآن به برخی از آرزوهای مؤمنان در جای‌گاه‌های گوناگون اشاره کرده است:
۱. آیه ۷۹ قصص از گروهی دنیاطلب درزمان حضرت موسی (علیه‌السلام) خبرمی‌دهد که با مشاهده قارون و ثروت بسیارش گفتند: ای کاش مانند آن‌چه به قارون داده شده، ما نیز می‌داشتیم؛ زیرا او از نعمت‌های دنیا بهره فراوانی دارد: «فَخَرجَ عَلی قَومِهِ فِی زِینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدونَ الحَیوةَ الدُّنیَا یـلَیتَ لَنا مِثلَ ما أُوتِیَ قَـرُونُ إِنَّهُ لَذُوحَظّ عَظِیم». طبرسی می‌گوید: آنان؛ کافران، منافقان و افراد ضعیف الایمان بودند؛
[۱۴۷] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۴۱۷.
ولی به نظر زمخشری ، آرزو کنندگان، گروهی مؤمن بودند و آرزوی آن‌ها برخاسته از تمایل به رفاه و ثروت بود؛ چنان‌که این تمایل‌ به‌طور معمول در انسان وجود دارد. وی از قتاده نیز نقل می‌کند که آرزوی آن‌ها از آن رو بود که می‌خواستند با انفاق آن دارایی‌ها در راه خیر، به خداوند تقرّب جویند؛
[۱۴۸] الکشاف، ج‌۳، ص‌۴۳۲.
امّا مفسّران بعدی، تفسیر قتاده را که با ظاهر آیه ناسازگار است، تأیید نکردند؛ زیرا در آیه بعد، مؤمنان دانشمند، آن گروه را بر اثر آرزویشان توبیخ کرده، ثواب خداوند را برای مؤمن، بهتر از دارایی قارون دانسته‌اند.
۲. آیه ۷ انفال ضمن اشاره به خروج پیامبر از مدینه برای جنگ بدر، خبر می‌دهد که خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وعده داده بود: یکی از دو گروه، یعنی کاروان تجارتی قریش به سرپرستی ابوسفیان که از شام عازم مکه بود یا سپاه مشرکان را نصیب مسلمانان کند. بر اساس این آیه، مسلمانان آرزو می‌کردند دارایی‌های کاروان تجارتی که مشقّت جنگ را ندارد، نصیبشان شود؛ ولی خداوند برخلاف خواسته و آرزوی آنان، اراده کرد؛ یعنی حق را تثبیت، باطل را نابود و کافران را به دست مسلمانان ذلیل گرداند: «و‌إِذ یَعِدُکُمُ اللّهُ إِحدَی الطَّائِفَتینِ أَنَّ‌ها لَکُم و تَوَدّونَ أَنَّ غَیرَ ذاتِ الشَّوکَةِ تَکونُ لَکُم و یُریدُ اللّهُ أَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمـتِهِ و یَقطَعَ دابِرَ الکَـفِرین».
۳. آیه ۱۴۳ آل‌عمران خطاب به گروهی از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است که می‌گوید: شما پیش از آن‌که با مرگ روبه‌رو شوید، آرزویش را داشتید: «و‌لَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ أَن تَلقَوهُ». این آیه که درباره جنگ اُحد نازل شده، آن گروه از مؤمنان را نکوهیده که برای آرزوی پیروزی و دست‌یابی به غنایم، با اصرار خود سبب خروج پیامبر از مدینه و رویارویی با مشرکان در اُحد شدند؛ ولی هنگامی که مرگ را پیش روی خود دیدند، ناپایداری کردند.
[۱۵۱] الکشاف، ج‌۱، ص‌۴۲۱.
زمخشری در پاسخ به این پرسش که هرکس آرزوی شهادت کند، به طور ضمنی، آرزوی غلبه کافران بر مسلمانان را نیز دارد، می‌گوید: قصد چنین شخصی رسیدن به کرامت شهیدان است؛ بدون آن‌که به جنبه دیگر آن توجّه داشته‌باشد.
[۱۵۲] الکشاف، ج‌۳، ص‌۴۳۲.



آیه ۵۲ حج از آرزو کردن پیامبران خبر می‌دهد و این‌که هرگاه آنان آرزو می‌کردند، شیطان در آرزوی آنان وسوسه کرده، درصدد جلوگیری از تحقّق آن برمی‌آمد؛ امّا خدای دانا و حکیم القائات شیطان را از میان می‌بُرد؛ آن‌گاه، آیات خود را محکم و تثبیت می‌کرد: «و‌مَا أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسول و لاَ نِبِیّ إِلاَّ إِذَا تَمنَّی أَلقَی الشَّیطـنُ فِی أُمنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللّهُ ما یُلقِی الشَّیطـنُ ثُمَّ یُحکِمُ اللّهُ ءَایـتِهِ و اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ». طبق این آیه، هیچ یک از پیامبران پیشین از آرزو کردنی که مورد اشاره آیه است، بی‌بهره نبوده است و شیطان نیز همیشه در این نوع آرزو‌ها وسوسه می‌کرده؛ با این حال، موارد آرزوی پیامبران در آیه بیان نشده است. قراین موجود در آیه، مانند القای وسوسه از سوی شیطان و ازاله آن وسوسه‌ها از طرف خداوند، نشان می‌دهد که آرزوهای مورد اشاره آیه، فرا‌تر از آرزوهای فردی و احیاناً پوچ و منفی است؛ بلکه همان‌گونه که برخی مفسّران توجّه داده‌اند، آرمان‌های والایی بوده است که انبیای الهی در جهت تحقّق بخشیدن به آن‌ها و در نتیجه، تحقّق دین الهی در جامعه از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کرده‌اند. علاّمه طباطبایی بر آن است که این آرزو‌ها، همراهی و مساعدت علل و عوامل مادّی در جهت تبلیغ دین خدا و اقبال مردم به آن بود، و‌شیطان، همواره با وسوسه مردم و ترغیب مفسدان به فسادورزی، سعی در ناکام گذاشتن آرزوی پیامبران داشته؛ امّا خداوند با از بین بردن القائات شیطانی و تثبیت آیات خود، کوشش پیامبران را به نتیجه می‌رسانده است.
[۱۵۴] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۳۹۱.
سیدقطب ـ احتمالا با الهام از برخی روایات مورد تردید که خود با صراحت، بعضی را انکار کرده ـ معتقد است: پیامبران از یک سو با توجّه به رسالتی که به عهده دارند و از سوی دیگر با توجّه به محدودیّت عمر خود، آرزو می‌کردند که مردم در سریع‌ترین زمان و از نزدیک‌ترین راه به دین الهی جذب شوند؛ از این رو تمایل داشتند در برابر برخی عادت‌ها و رسوم نادرست مردم، به طور موقّت سکوت کنند؛ به این امید که پس از گردن نهادن مردم به دین، اندک اندک آنان را به راه درست هدایت کنند و شیطان با مکر و تصرّفاتش و ایجاد شبهه در دل مردم، در‌پی‌آن بوده که آرزوی پیامبران را از مسیر حق و درست منحرف سازد؛ امّا خدا با آشکار کردن تصرّفات شیطان، مانع حیله‌های او شده، کوشش پیامبران را به نتیجه می‌رساند؛ جز این، در بین آیاتی که دعاهای انبیا را حکایت کرده می‌توان نشانی از آرزوهای آرمانی آنان را جست که البتّه این آیات به واقع می‌تواند گامی در جهت اصلاح خواسته‌ها و آرزوهای مردم و جهت دادن آنان به آرمان‌های بر‌تر در زندگی باشد؛ به طور مثال هنگامی که ابراهیم (علیه‌السلام) فرزندش اسماعیل را همراه با هاجر در سرزمین خشک مکّه تنها می‌گذارد، از خدا می‌خواهد که دل‌های مردم را به آن‌ها متوجّه و متمایل و از محصولات متنوّع برخوردارشان سازد و آرزوی او آن است که نسل وی شکرگزار خداوند شوند: «رَبَّنا إِنِّی أَسکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِواد غَیرِ ذی‌زَرع عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلوةَ فَاجعَل أَفـِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهوِی إِلَیهِم وارزُقهُم مِنَ‌الثَّمرت» یاهنگام ساختن بنای کعبه همراه‌بااسماعیل، از خدا می‌خواهند که از ذرّیه‌شان، امّتی مسلمان و فرمان‌بردارخداوندقرار دهد: «رَبَّناواجعَلنَا مُسلِمَینِ لَکَ و مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمّةً مُسلِمَةً‌لَکَ» (بقره:۱۲۸) و نیز می‌خواهد که در میان آن‌ها پیامبری از خودشان برانگیزد تا آیات الهی را بر آنان تلاوت کند؛ کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد و تزکیه‌شان سازد: «رَبَّنا وابعَث فِیهِم رَسولا مِنهُم یَتلوا عَلیهِم ءَایـتِکَ و یُعلِّمهُمُ الکِتـبَ و الحِکمَةَ و یُزَکِّیهِم إِنَّکَ أَنتَ العَزیزُ الحَکِیم». این آیات و آیاتی دیگر‌ به‌طور ضمنی از آرمان‌های ابراهیم (علیه‌السلام) خبر می‌دهد؛ البتّه این‌آرمان‌ها، چنان‌که ازبعضی آیات به‌دست‌می‌آید، ‌گاه جنبه سلبی هم دارد؛ برای مثال براساس آیه ۸۸ یونس موسی (علیه‌السلام) از خدا می‌خواهد که اموال و دارایی‌های فرعون و درباریانش را نابود کند؛ به این دلیل که از آن در جهت گمراهی مردم از راه خدا استفاده می‌کردند: «و‌قالَ موسی رَبَّنا إِنَّکَ ءَاتَیتَ فرعونَ و مَلاََهُ زِینَةً و أَمولا فِی الحَیوةِ الدُّنیا رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سبِیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلی أَمولِهِم و اشدُد عَلی قُلوبِهِم» یا این‌که اولیالالباب از خدا می‌خواهند که در روز قیامت، خوارشان نگرداند: «و‌لاَ تُخزِنَا یَومَ القِیمَة.» از سویی دیگر فقط ویژه انبیا هم نیست؛ چنان‌که آیه ۱۹۳ آل‌عمران درخواست مرگ با ابرار و محشور شدن در زمره آنان را از ویژگی‌های اولی‌الالباب شمرده است: «و‌تَوَفَّنا مَعَ‌الأَبرار». آیه ۱۰ حشر نیز به مؤمنان می‌آموزد که خواسته و آرزوشان را در جهت بنا نهادن جامعه‌ای براساس رأفت و رحمت میان برادران ایمانی و خالی از هرگونه کینه و دشمنی قرار دهند: «رَبَّنا اغفِر لَنا و لاِِخونِنَا الَّذینَ سَبقونا بِالإِیمـنِ و لاتَجعَل فِی قُلوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ ءَامَنوا رَبَّنا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیم».


در نُه سوره که به جز دو سوره، همه مکّی هستند، خداوند از آرزوی گروهی خبر می‌دهد که در قیامت مستحق عذابند:
۱. آرزوی پیش فرستادن نیکی: بر اساس آیه ۲۴ فجر هنگامی که در قیامت ، جهنّم برای انسان حاضر می‌شود، می‌گوید: ای کاش برای زندگی ابدی خویش چیزی می‌فرستادم: «یَقولُ یـلَیتَنِی قَدَّمتُ لِحَیاتِی».
۲. آرزوی همراهی با پیامبر: آیه ۲۷ فرقان از روزی خبر می‌دهد که ستم‌کار دو دست خود را به دندان گزیده، می‌گوید: ای کاش از پیامبر پیروی می‌کردم: «یَومَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدیهِ یَقولُ یـلَیتَنِی اتَّخذتُ مَعَ الرَّسولِ سَبِیلا ً».
۳. آرزوی دوری از دوست و هم‌نشین بد: در آیه ۲۸ فرقان از آرزوی دیگر آن شخص خبر می‌دهد که می‌گوید: ای کاش فلان را دوست نگرفته بودم: «یـویلَتی لَیتَنِی لَم‌أَتَّخِذ فُلاَناً خَلِیلا». «فلاناً» به کسی‌که انسان را از دین گمراه می‌کند، تفسیر شده است.
[۱۶۴] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۶۳.
علاّمه طباطبایی می‌گوید: بعضی «فلاناً» را کنایه از شیطان دانسته‌اند؛ ولی سیاق آیات، آن را یاری نمی‌کند.
[۱۶۵] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص‌۲۰۴.
آیه ۳۸ زخرف خبر می‌دهد که کافر در روز قیامت، به هم‌نشینش که در دنیا باعث گمراهی او شده، می‌گوید: ای کاش میان من و تو به دوری مشرق و مغرب فاصله بود: «حَتَّی إِذا جاءَنا قالَ یلیتَ بَینِی و بَینَکَ بُعدَ المَشرقَینِ فَبِئسَ القَرین».
۴. آرزوی مسلمان بودن: این آرزو در آیه ۲ حجر بیان شده است: «رُبَما یَودُّ الَّذینَ کَفروا لَو کانوا مُسلِمِینَ = چه بسا کسانی‌که کافر شدند، آرزو کنند که کاش مسلمان بودند». مفسّران، زمان این آرزو را هنگام مرگ یا در آخرت دانسته‌اند.
[۱۶۸] الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۶۹‌.
[۱۶۹] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۶‌، ص‌۵۰۵‌.

۵‌. آرزوی بازگشت به دنیا و تکذیب نکردن آیات: براساس آیه ۲۷ انعام هنگامی که کافران بر روی آتش نگه داشته می‌شوند، آرزو می‌کنند به دنیا برگردند تا آیات الهی (کتاب‌های پیامبران و آن‌چه بر آنان نازل شده)
[۱۷۱] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۴۴۸.
را تکذیب نکنند: «فَقالوا یـلَیتَنا نُردُّ و لاَنُکذِّبَ بِـَایتِ رَبِّنا و نَکونَ مِن‌المُؤمِنینَ». آیاتی دیگری نیز مؤیّد همین معنا است.
۶‌. آرزوی مرگ و دریافت نکردن نامه عمل: آیات ۲۵ تا ۲۷ حاقه از کسانی که نامه عمل آنان به دست چپشان داده می‌شود، خبر می‌دهد که هر یک با مشاهده آن می‌گوید: ای کاش نامه عملم به من داده نشده بود و از حساب خود خبردار نشده بودم! ای کاش مرگ کار را تمام می‌کرد: «و‌أَمَّا مَن أُوتِیَ کِتـبَهُ بِشِمالِهِ فَیَقولُ یـلَیتَنِی لَم‌أُوتَ کِتـبِیَه و لَم أَدرِ مَاحِسَابِیَه یـلَیتَ‌ها کانَتِ القَاضِیَة». گفته شده که این افراد، با مشاهده اعمال زشت و روسیاهی خود، آرزو می‌کنند که ای کاش با‌ همان مرگی که در دنیا بود، کار به پایان می‌رسید و پس از آن زنده نمی‌شدند؛
[۱۷۶] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۵۲۲‌.
ولی قتاده گفته است: آن شخص در قیامت آرزوی مرگ می‌کند.
[۱۷۷] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۲۹، ص‌۷۷.
[۱۷۸] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۵۲۲‌.

۷. آرزوی خاک شدن: «و‌یَقولُ الکافِرُ یـلَیتَنِی کُنتُ تُرباً.» مفسّران در تفسیر این آیه، آرای گوناگونی دارند که منشأ برخی از آن‌ها روایاتی منقول از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و صحابه است. به نظر زجّاج ، کافر آرزو می‌کند که ای‌کاش پس از مرگ، دیگر بار زنده نمی‌شد؛
[۱۸۰] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۶۴۷‌.
ولی زمخشری احتمال داده که آرزو می‌کند در دنیا خاک می‌بود و به صورت آدمی آفریده نمی‌شد.
[۱۸۱] الکشاف، ج‌۴، ص‌۶۹۲‌.
طبری می‌گوید: آرزوی کافر این است که ای‌کاش چون حیوانات به خاک تبدیل می‌شد! منشأ این تفسیر، روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است که می‌فرماید: خداوند در روز قیامت حیوانات را زنده می‌کند و پس از آن‌که بعضی از آن‌ها را که به حیوانات دیگر ظلم کرده‌اند، قصاص کرد، به آنان امر می‌کند خاک شوند. در این هنگام کافر آرزو می‌کند که ای کاش خاک می‌بود!
[۱۸۲] جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۳۰، ص۳۴.
برخی گفته‌اند: مراد کافر از آرزوی خاک بودن، خضوع در برابر خدا و نافرمانی نکردن از او است
[۱۸۳] الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۶۳.
هم‌چنین گفته شده: مراد از کافر، ابلیس است که با‌مشاهده کرامت آدم و فرزندان مؤمن او، آرزو‌می‌کند: ای کاش چون آدم از خاک آفریده شده بودم!
[۱۸۴] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۶۴۸‌.
[۱۸۵] کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۱۰، ص‌۳۵۹.
آلوسی، این تفسیر را نیکو شمرده؛ ولی آن را از سیاق آیات دور دانسته است.
[۱۸۶] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۳۰، ص‌۳۸.
ابن‌عبّاس در حدیث دیگری می‌گوید: از رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شنیدم: هنگامی که کافر، ثواب و کرامت شیعیان علی (علیه‌السلام) را در روز قیامت ببیند، می‌گوید: ای کاش شیعه علی بودم!
[۱۸۷] علل‌الشرایع، ج‌۱، ص‌۱۸۷.
تطبیق تراب بر شیعه حضرت علی (علیه‌السلام) از آن رو است که کنیه حضرت ابوتراب بوده است. همانند آیه نبأ، در‌نساء‌ نیز آمده و از روزی خبر می‌دهد که کافران و کسانی که پیامبر را نافرمانی کردند، آرزو می‌کنند: ای کاش با زمین یک‌سان می‌شدند!
۸‌. آرزوی پیروی از خدا و‌رسول: «یَومَ تُقلَّبُ وُجوهُهُم فِی النَّارِ یَقولونَ یـلَیتَنا أَطَعنَا اللَّهَ وأَطَعنَا الرَّسولاَ = روزی که چهره‌هایشان در آتش زیر‌و‌رو می‌شود، می‌گویند: ای‌کاش از خدا فرمان می‌بردیم و پیامبر را اطاعت می‌کردیم!»
۹. آرزوی شفاعت: «فَهَل لَنا مِن شُفعاءَ فَیَشفَعوا لَنا = ای کاش برای ما شفاعت‌کنندگانی باشند که شفاعتمان کنند!» ۱۰. آرزوی رهایی از آتش: «فَهَل إِلی خُروج مِن سَبِیل = ای کاش راه بیرون شدنی (از آتش) باشد!»
آرزوی مؤمن آل‌یاسین، نمونه دیگری از آرزوهای پس از مرگ است که در سوره «یس» گزارش شده و برخلاف موارد پیش‌گفته که از آینده خبر می‌دهد، در این سوره از گذشته خبر می‌دهد. براساس آن، مردی مؤمن که در برخی روایات حبیب نجّار نامیده شده،
[۱۹۲] کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۸‌، ص‌۲۱۶.
پس از مرگ، به بهشت درآمده وگفته‌است: «یـلَیتَ قَومِی‌یَعلَمونَ بِما غَفَرلِی رَبِّی و جَعَلنِی مِن المُکرَمِین = ای کاش قوم من می‌دانستند که پروردگار من مرا آمرزیده، از گرامی داشتگانم قرار داد». مفسّران، علّت آرزوی این مرد را تشویق قومش به ایمان و رسیدن به کرامت وی
[۱۹۴] الکشاف، ج۴، ص۱۱.
[۱۹۵] مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۸‌، ص‌۶۵۹‌.
و برخی خیرخواهی او برای قومش حتّی پس از مرگ دانسته‌اند.
[۱۹۶] کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۸‌، ص‌۲۱۶.



(۱) الامالی، طوسی.
(۲) بحارالانوار.
(۳) البرهان فی تفسیر القرآن.
(۴) التبیان فی تفسیر القرآن.
(۵) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم.
(۶) ترتیب کتاب العین.
(۷) تفسیرالتحریر والتنویر.
(۸) تفسیر راهنما.
(۹) تفسیر العیاشی.
(۱۰) تفسیر القمی.
(۱) التفسیر الکبیر.
(۱۲) جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن.
(۱۳) الجامع لأحکام القرآن، قرطبی.
(۱۴) الجواهر فی تفسیر القرآن.
(۱۵) روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم.
(۱۶) شرح المختصر.
(۱۷) الفرقان فی تفسیر القرآن.
(۱۸) فی ظلال القرآن.
(۱۹) الکافی.
(۲۰) کتاب الخصال.
(۲۱) کتاب المطوّل.
(۲۲) الکشّاف.
(۲۳) کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار.
(۲۴) لسان‌العرب.
(۲۵) مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن.
(۲۶) معترک الاَقران.
(۲۷) معجم الفروق اللغویه.
(۲۸) معجم مقاییس‌اللغه.
(۲۹) مغنی‌اللبیب.
(۳۰) مفردات الفاظ القرآن.
(۳۱) المیزان فی تفسیر القرآن.
(۳۲) النهایه، ابن‌اثیر،.
(۳۳) علل‌الشرایع.


۱. لسان‌العرب، ج‌۱۲، ص‌۳۷۳.
۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۸.    
۳. الکشاف، ج‌۱، ص‌۲۱۲.
۴. الکشاف، ج‌۴، ص‌۱۳۸.
۵. کتاب المطول، ج۱، ص‌۲۲۵.
۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۲.    
۷. زمر/سوره۳۹، آیه۵۸‌.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۶۷.    
۹. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۵۷.
۱۰. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۸‌، ص۸۰۴‌.
۱۱. کتاب المطول، ج۱، ص‌۲۲۵.
۱۲. اعراف/سوره۷، آیه۵۳.    
۱۳. شوری/سوره۴۲، آیه۴۴.    
۱۴. غافر/سوره۴۰، آیه۱۱.    
۱۵. مغنی‌اللبیب، ج‌۱، ص‌۳۷۹.
۱۶. الکشاف، ج‌۴، ص‌۱۶۷.
۱۷. کتاب المطول، ج۱، ص‌۲۲۶.
۱۸. مختصرالمعانی، ج۱، ص۲۰۰؛ مختصرالمعانی، ج۱، ص۲۰۱
۱۹. معترک الاَقران، ج‌۲، ص‌۲۹۴.
۲۰. معترک الاَقران، ج‌۲، ص۲۹۹.
۲۱. معجم مقاییس‌اللغه، ج۵، ص۲۷۶.
۲۲. النهایه، ابن‌اثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۷،.
۲۳. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۱، ص‌۱۸۵.
۲۴. مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص‌۷۷۹.
۲۵. قرآن
۲۶. لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۲۰۴.
۲۷. حج/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۷۸.    
۲۹. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۹۰.
۳۰. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۴۵.
۳۱. قرطبی، ج‌۲، ص‌۶‌
۳۲. التحریروالتنویر، ج‌۱۷، ص‌۲۹۷
۳۳. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۵‌، ص‌۸۶‌.
۳۴. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱، ص‌۵۲۹.
۳۵. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱، ص۵۳۰‌.
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۷۸.    
۳۷. مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص‌۷۸۰.
۳۸. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۲۸۹.
۳۹. لسان‌العرب، ج‌۱۳، ص‌۲۰۴.
۴۰. معجم مقاییس‌اللغه، ج‌۶‌، ص‌۷۵.
۴۱. مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص‌۸۶۰‌.
۴۲. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۳، ص‌۶۴‌.
۴۳. معجم مقاییس‌اللغه، ج‌۶‌، ص‌۷۵.
۴۴. معجم مقاییس‌اللغه، ج‌۶‌، ص‌۷۵.
۴۵. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۱، ص‌۵۵۰‌.
۴۶. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱، ص‌۱۴۹.
۴۷. ترتیب کتاب العین، ج۱، ص‌۵۴‌.
۴۸. معجم مقاییس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۱۴۰.
۴۹. معجم الفروق اللغویه، ج۱، ص‌۷۴.
۵۰. معجم الفروق اللغویه، ج۱، ص‌۱۴۳.
۵۱. التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۱۸۴.
۵۲. حجر/سوره۱۵، آیه۳.    
۵۳. کهف/سوره۱۸، آیه۴۶.    
۵۴. التفسیرالکبیر، ج۱۹، ص۱۵۵
۵۵. کتاب الخصال، ج۱، ص۱۵.
۵۶. الکافی، ج۲، ص۳۲۹.
۵۷. الامالی، طوسی، ج۱، ص‌۷.
۵۸. بحارالانوار، ج۴۰، ص‌۹۸.
۵۹. بحارالانوار، ج‌۴۲، ص‌۲۰۳.
۶۰. بحارالانوار، ج‌۶۷‌، ص‌۶۸.
۶۱. بحارالانوار، ج‌۶۷‌، ص۳۱۰.
۶۲. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۹.
۶۳. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۳، ص۶۳.
۶۴. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۸۰‌.
۶۵. انعام/سوره۶، آیه۲۶.    
۶۶. انعام/سوره۶، آیه۲۷.    
۶۷. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۴۴۸.
۶۸. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص۴۴۹.
۶۹. الجواهر فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۳۸.
۷۰. نساء/سوره۴، آیه۳۲.    
۷۱. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۶۳‌.
۷۲. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۵‌، ص‌۶۷‌.
۷۳. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۶۳‌.
۷۴. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۵‌، ص‌۶۷‌.
۷۵. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۵‌، ص‌۲۹.
۷۶. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۷۲.
۷۷. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص‌۳۴۸.
۷۸. عیّاشی، ج‌۱، ص‌۲۳۹
۷۹. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۶۴‌.
۸۰. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۵‌، ص‌۶۷‌.
۸۱. الکشاف، ج‌۱، ص‌۵۰۴‌.
۸۲. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۸۱.
۸۳. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص۸۲‌.
۸۴. قصص/سوره۲۸، آیه۸۰.    
۸۵. الکشاف، ج‌۳، ص‌۴۳۲.
۸۶. تفسیر راهنما، ج‌۳، ص‌۳۶۰.
۸۷. نساء/سوره۴، آیه۱۱۸.    
۸۸. نساء/سوره۴، آیه۱۱۹.    
۸۹. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۵۰‌.
۹۰. تفسیر راهنما، ج‌۴، ص‌۵۶‌.
۹۱. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۵‌، ص‌۲۲۰.
۹۲. نساء/سوره۴، آیه۱۱۹.    
۹۳. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۵۰‌.
۹۴. الجواهر فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۳۸.
۹۵. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۳۹.
۹۶. نجم/سوره۵۳، آیه۲۴.    
۹۷. نجم/سوره۵۳، آیه۲۵.    
۹۸. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۹، ص‌۳۶۳.
۹۹. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۳۹.
۱۰۰. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۹، ص‌۳۶۳.
۱۰۱. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۳۹.
۱۰۲. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱۳، جزء ۲۷، ص‌۸۲‌.
۱۰۳. نساء/سوره۴، آیه۱۲۳.    
۱۰۴. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۵‌، ص‌۸۶‌.
۱۰۵. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۰.
۱۰۶. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۱.
۱۰۷. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۲.
۱۰۸. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۲.
۱۰۹. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۳۹۲.
۱۱۰. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱۰، ص‌۵۰۱‌.
۱۱۱. قلم/سوره۶۸، آیه۹.    
۱۱۲. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱.    
۱۱۳. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۲.    
۱۱۴. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۹، ص‌۴۰۵.
۱۱۵. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۸۲۰‌.
۱۱۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۱۸.    
۱۱۷. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۸۲۰.
۱۱۸. نساء/سوره۴، آیه۱۰۲.    
۱۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۱۱.    
۱۲۰. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۳۱۹.
۱۲۱. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ص۵۹۸.
۱۲۲. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۹۱.
۱۲۳. جمعه/سوره۶۲، آیه۶.    
۱۲۴. جمعه/سوره۶۲، آیه۷.    
۱۲۵. تفسیرقمی، ج ۲، ص ۳۴۸
۱۲۶. بقره/سوره۲، آیه۹۵.    
۱۲۷. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۳۲۳.
۱۲۸. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱، ج‌۱، ص‌۶۰۴‌.
۱۲۹. بقره/سوره۲، آیه۷۸.    
۱۳۰. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ج ۱، ص۵۲۹.
۱۳۱. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ص۵۳۰.
۱۳۲. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۱، ص‌۵۳۰‌.
۱۳۳. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۲۹۰.
۱۳۴. الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۵۷.
۱۳۵. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۱۳۶. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۷۷۱.
۱۳۷. الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۵۷.
۱۳۸. نساء/سوره۴، آیه۷۳.    
۱۳۹. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۷۸.
۱۴۰. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۲۲۹.
۱۴۱. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۱۱۵.
۱۴۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۰.    
۱۴۳. حدید/سوره۵۷، آیه۱۴.    
۱۴۴. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۳۵۵.
۱۴۵. الکشاف، ج‌۴، ص‌۴۷۶.
۱۴۶. قصص/سوره۲۸، آیه۷۹.    
۱۴۷. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۴۱۷.
۱۴۸. الکشاف، ج‌۳، ص‌۴۳۲.
۱۴۹. انفال/سوره۸، آیه۷.    
۱۵۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۴۳.    
۱۵۱. الکشاف، ج‌۱، ص‌۴۲۱.
۱۵۲. الکشاف، ج‌۳، ص‌۴۳۲.
۱۵۳. حج/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۱۵۴. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۴، ص‌۳۹۱.
۱۵۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۷.    
۱۵۶. بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.    
۱۵۷. یونس/سوره۱۰، آیه۸۸.    
۱۵۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹۴.    
۱۵۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۳.    
۱۶۰. حشر/سوره۵۹، آیه۱۰.    
۱۶۱. فجر/سوره۸۹، آیه۲۴.    
۱۶۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۷.    
۱۶۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۸.    
۱۶۴. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۶۳.
۱۶۵. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص‌۲۰۴.
۱۶۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۸.    
۱۶۷. حجر/سوره۱۵، آیه۵۲.    
۱۶۸. الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۶۹‌.
۱۶۹. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۶‌، ص‌۵۰۵‌.
۱۷۰. انعام/سوره۶، آیه۲۷.    
۱۷۱. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۴۴۸.
۱۷۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۲.    
۱۷۳. زمر/سوره۳۹، آیه۵۸.    
۱۷۴. اعراف/سوره۷، آیه۵۳.    
۱۷۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۱۷۶. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۵۲۲‌.
۱۷۷. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج‌۲۹، ص‌۷۷.
۱۷۸. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۵۲۲‌.
۱۷۹. نبأ/سوره۷۸، آیه۴۰.    
۱۸۰. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۶۴۷‌.
۱۸۱. الکشاف، ج‌۴، ص‌۶۹۲‌.
۱۸۲. جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن، ج۳۰، ص۳۴.
۱۸۳. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۶۳.
۱۸۴. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۶۴۸‌.
۱۸۵. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۱۰، ص‌۳۵۹.
۱۸۶. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۳۰، ص‌۳۸.
۱۸۷. علل‌الشرایع، ج‌۱، ص‌۱۸۷.
۱۸۸. نساء/سوره۴، آیه۴۲.    
۱۸۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۶.    
۱۹۰. اعراف/سوره۷، آیه۵۳.    
۱۹۱. غافر/سوره۴۰، آیه۱۱.    
۱۹۲. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۸‌، ص‌۲۱۶.
۱۹۳. یس/سوره۳۶، آیه۲۶.    
۱۹۴. الکشاف، ج۴، ص۱۱.
۱۹۵. مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، ج‌۸‌، ص‌۶۵۹‌.
۱۹۶. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۸‌، ص‌۲۱۶.



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «آرزو».    




جعبه ابزار