مرگ طبیعی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مرگ به معنای
مردن است و مرگ طبیعی مرگیست که موجود زنده بر اساس اقتضاء
سرشت و
ذات خود زندگی کند و از
دنیا برود.
"مرگ" به معنای مردن است.
لسان العرب آن را به "ضد
حیات" معنا میکند.
برخی مرگ را به معنای "سکون" گرفتهاند.
التحقیق درباره معنای
موت میگوید: مرگ نفی شدن حیات است و حیات در هر چیز به مقتضای خصوصیات وجودیش است، پس مرگ هر چیز هم به مقتضای آن است.
کلمه
طبیعت نیز به خوی انسانی
یا خلقیاتی که
انسان بر اساس آنها
خلق شده است
یا همان سرشت آدمی که از جهت
نفس اوست یا از جهت
خلقت یا از جهت
عادت، اطلاق میشود.
خداوند برای انسان دو نوع مرگ قرار داده است که در قرآن از آنها به
اجل یاد میشود؛ اول اجل بدون قید که به معنای
وقت و
عمر غیر حتمی است و دیگری اجل همراه با قید مسمی که به معنای مدت و عمر حتمی است،
بنابراین منظور از تعبیر "
اجل مسمی" مرگ طبیعی است و با توجه به معنای طبیعی اینگونه معنا میشود: «انسان با مرگی بمیرد که سرشت و ذات انسان اقتضاء میکند.»
توضیح اینکه؛ بسیاری از موجودات از نظر ساختمان طبیعی و ذاتی استعداد و قابلیت
بقاء برای مدتی طولانی دارند، ولی در اثناء این مدت ممکن است موانعی ایجاد شود که آنها را از رسیدن به حد اکثر
عمر طبیعی باز دارد، در مورد یک انسان نیز چنین است اگر تمام شرائط برای بقای او جمع گردد و موانع بر طرف شود ساختمان و استعداد او ایجاب میکند که مدتی طولانی عمر کند، که اگر چنین شد و سپس مرگ او را فرا گرفت به این مرگ، مرگ طبیعی میگویند.
چنانچه اشاره شد در
قرآن کریم دو اجل برای انسان شمرده شده است که در تفسیر این دو اجل منظور از یکی را "
مرگ ناگهانی" و دیگری را "مرگ طبیعی" دانستهاند، این تفسیر را از
ابن عباس نیز نقل کردهاند؛
البته این یکی از الفاظی است که خداوند برای بیان این معنا استفاده کرده است و با یک تتبع در
آیات میتوان عباراتی دیگر نیز برای افاده این معنا در آیات قرآن کریم پیدا کرد مثلا در آیهای از قرآن کریم خداوند میفرماید:
«وَ الَّذینَ هاجَرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا»
«و کسانی که در راه خدا
هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند.»
که بسیاری از مفسران این دو مرگ را به معنای مرگ طبیعی و غیر طبیعی دانستهاند،
آیات دیگری نیز وجود دارد که در آنها از ماده موت و
قتل در کنار هم استفاده شده است که مفسران آن را به معنای مرگ غیر طبیعی و طبیعی گرفتهاند مانند: آیات
و
.
برخی از مفسرین کلمات دیگری نیز برای مرگ طبیعی در قرآن کریم ذکر کردهاند مانند ماده فوت.
قرآن کریم در مطالب خود از مرگ طبیعی
بهره ظریفی برده است:
«أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ»
«هر جا باشید، مرگ شما را درمییابد هر چند در
برجهای محکم باشید!»
ماده "موت" که برای مرگ طبیعی به کار میرود، برای
انذار افراد استفاده شده است و نکته آن این است که انسان شاید بتواند با تلاش بسیار و برجهای محکم، سدی در برابر مرگهای غیر طبیعی بسازد؛ اما مرگ طبیعی که منشأ آن درون انسان است قابل
فرار نمیباشد؛
بنابراین مرگ طبیعی بسیار سزاوارتر است به اینکه به یاد آن باشیم و خداوند بسیار زیبا از این مرگ در این معنا استفاده برده است.
امام خمینی عقیده دارد که مرگ امری وجودی است و همان انتقال از نشئه ملکی به نشئه
ملکوتی است و حیات
ملکوتی امری، ذاتی است که به تبع استقلال نفس بدست میآید
ایشان برای توضیح مرگ طبیعی در ابتدا میپردازد به انواع مرگ.
۱- موت اخترامی: خروج نفس از بدن، به سبب آنکه بدن به دلیل حادثهای از قابلیت میافتد یا منهدم میشود. در این حال نفس دیگر نمیتواند در آن بدن استقرار یابد در این مورد،
نفس صورت بدن است، به کمال خود نمیرسد، بلکه این بدن است که دیگر قابلیت تدبیر توسط نفس را ندارد و نفس از آن مفارقت خواهد کرد در واقع، نفسی که از طریق
حرکت جوهری رو به کمال میرود، پیش از رسیدن به نهایت مرتبهای که در نهاد او به ودیعه گذاشته شده است، به سبب عدم لیاقت ماده، دچار مفارقت قهری میشود.
۲- موت ارادی: که همان ترک ما سوی الله و انقطاع به سوی اوست که نهتنها موجب بقای سرمدی و حیات طیبه ابدی در
بهشت صوری و معنوی میشود؛ ازاینرو به اعتقاد امام خمینی شکست حجابها در زمان حیات را مرگ ارادی و اختیاری میداند، ایشان مرگ اختیاری را مختص انبیا و اولیا میداند که به سبب رفع موانع در زمان حیاتشان، به این قسم از مرگ رسیدهاند و با مرگ اختیاری، بر نفس و قوای آن چیره شده، به مرحله فنا و صعق رسیدهاند.
۳- موت طبیعی: که همان خروج نفس از بدن؛ پس از اینکه نفس بهتدریج به فعلیت و استقلال میرسد. در واقع این مرگ، رهایی تدریجی نفس از بدن و رویگردانی آن از عالم حس و رویآوردن به عالم
ملکوت است، زمانی که
جوهر نفس به کمال و فعلیت میرسد، دیگر نیازی به بدل ندارد و آن را رها میکند.
امام خمینی موت اخترامی را در نظام کلی موت طبیعی میداند؛ زیرا بر اساس علل وجودی، در نظام کلی عالم، غایت حرکت او تا ایناندازه بوده است.
اما ازآنجاکه نفس حرکت
جوهری خود را به پایان نبرده است مرگ طبیعی نبوده و اخترامی است؛ ولی اگر سیر انسان کامل ملاک شمرده شود که این سیر، سیر معنوی و روحانی بود و نهایت آن وصول به محبوب است و غایت همه انسانها همان غایت سیر انسان کامل دانسته شود، همه انسانها غیر از انسان کامل بهغایت و مقصود نرسیده و موتی اخترامی دارند.
در قرآن کریم علاوه بر مرگی که برای انسان فرض شده است مرگی نیز برای دیگر
موجودات در نظر گرفته شده است آنچه از آیات قرآن کریم به دست میآید این است که تمامی موجودات مانند
زمین،
خورشید و غیره از قانون مرگ
استثناء نیستند و بعد از اتمام ذخائرشان به مرگ میرسند.
آیات در این باره
•
دانشنامه موضوعی قرآن. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مرگ طبیعی». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.