• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محبت به کودکان در سیره نبوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از اساسی‌ترین نیاز انسان پس از نیازهای زیستی مثل آب و غذا و... نیاز به محبت است.در سیرۀرسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به طور فراوان شاهد اظهار محبت ایشان به کودکان و خردسالان هستیم. سیرۀ عملی رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیان محبت و علاقه نسبت به کودکان بوده است.



یکی از اساسی‌ترین نیاز انسان پس از نیازهای زیستی مثل آب و غذا و... نیاز به محبت است. اگر این نیاز انسان برآورده شود، کودک تا‌اندازه زیاد در مقابل نیازهای زیستی پایداری کرده و آن را تحت تاثیر خویش قرار خواهد داد. نیاز به محبت در بعضی حیوانات نیز مشاهده شده اگر چه این نیاز در انسان زیاد لازم و ضروری است که خانواده به این نیاز کودک توجه ویژه داشته باشند اگر خانواده‌ها این نیاز کودک را ارضا کند، موجب آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین وحتی سلامت جسمی‌او می‌شود، اگر این نیاز نوجوان و کودک ارضا نشود موجب فروپاشی روحی و روانی، بی اعتمادی او به خود و دیگران باعث احساس عجز و حقارت، بیماری جسمی‌ و روانی متعدد و انحرافات اجتماعی زیادی خواهد شد.
[۱] حسینی زاده، سیدعلی، سیرۀ تربیتی پیامبر و اهل بیت، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۵ه. ش، چاپ سوم، ج۱، ص۸۲.




در سیرۀرسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به طور فراوان شاهد اظهار محبت ایشان به کودکان و خردسالان هستیم. سیرۀ عملی رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیان محبت و علاقه نسبت به کودکان بوده است. امام علی (علیه‌السّلام) که نزدیکترینِ اصحاب به رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، می‌فرماید:
شما موقعیت مرا نسبت به رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می‌دانید، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرا در اتاق خویش می‌نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می‌گرفت، و در بستر مخصوص خود می‌خوابانید، بدنش را به بدن من می‌چسباند، و بوی پاکیزه خود را به من می‌بویاند، و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می‌گذارد، هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت‌.
[۲] امام علی، نهج البلاغه، خطبۀ ۱۹۲، ترجمۀ مرحوم دشتی.

اظهار لطف و محبت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نماز هم شامل حال کودکان بود. رسول‌ خدا که به هنگام ایستادن به نماز همه چیز و همه کس را به فراموشی می‌سپرد، مهر و عطوفتش برای کودکان در نماز نیز جاری بود. عبدالله بن شیبه از پدرش نقل می‌کند که روزی پیامبر قصد اقامۀ نماز کرد در حالی که امام حسن (علیه‌السّلام) به ایشان چسبیده بود. رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امام ‌حسن (علیه‌السّلام) را از خود جدا کرده و در مقابلشان روی زمین نشاندند و به خواندن نماز مشغول شدند. هنگامی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سجده رفتند سجدۀ ایشان به طول انجامید. من سر خود را به قصد آنکه ببینم چه اتفاقی افتاده است از سجده بلند نمودم، ناگاه دیدم که امام‌ حسن (علیه‌السّلام) بر شانۀ پیامبر نشسته بود. هنگامی‌که نماز به پایان رسید مردم به پیامبر (علیه‌السّلام) عرض کردند که چه چیز باعث طولانی شدن سجدۀ ایشان شده است، در حالی که سجده‌ای چنین طولانی تاکنون سابقه نداشته، گویی که وحی بر شما نازل می‌گشت؟! رسول‌خدا فرمود: بر من وحی نازل نشد؛ اما فرزندم بر دوشم بود و من نخواستم او را برای پائین آمدن شتابزده کنم؛ لذا صبر کردم تا خودش پائین بیاید؛
«عَنْ اَنَسٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَیبَةَ عَنْ اَبِیهِ اَنَّهُ دُعِی النَّبِی صاِلَی صَلَاةٍ وَ الْحَسَنُ مُتَعَلِّقٌ بِهِ فَوَضَعَهُ النَّبِی صمُقَابِلَ جَنْبِهِ وَ صَلَّی فَلَمَّا سَجَدَ اَطَالَ السُّجُودَ فَرَفَعْتُ رَاْسِی مِنْ بَینِ الْقَوْمِ فَاِذَا الْحَسَنُ عَلَی کَتِفِ رَسُولِ اللَّهِ صفَلَمَّا سَلَّمَ ع قَالَ لَهُ الْقَوْمُ یا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ سَجَدْتَ فِی صِلَاتِکَ هَذِهِ سَجْدَةً مَا کُنْتَ تَسْجُدُهَا کَاَنَّمَا یوحَی اِلَیکَ فَقَالَ صلَمْ یوحَ اِلَی وَ لَکِنَّ ابْنِی کَانَ عَلَی کَتِفِی فَکَرِهْتُ اَنْ اُعَجِّلَهُ حَتَّی نَزَل.»
هنگامی‌که رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نماز می‌ایستادند حسنین (علیهماالسّلام) به روی کمر ایشان می‌رفتند و هرگاه رسول‌ خدا می‌خواست سر از سجده بردارد دست خود را به پشت آنان می‌گرفتند تا مبادا بیفتند. اظهار محبت رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به کودکان در حدّی بود که زمانی تعجب فردی یهودی را برانگیخت و او را به پذیرش آئین اسلام واداشت؛
روزی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مسجد در حال اقامه نماز جماعت بودند و امام حسین (علیه السلام) که در آن زمان کودک خردسالی بود نزدیک آن حضرت نشسته بود. امام حسین (علیه‌السّلام) هنگامی‌که پیامبر به سجده می‌رفتند بر پشت پیامبر سوار می‌شد و پای خود را تکان می‌داد و می‌گفت: حل حل! (کلمه‌ای است برای حرکت سریع شتران) رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگامی‌که سر از سجده بر می‌داشتند او را می‌گرفتند و در کنار خود می‌نشاندند؛ اما هنگامی‌که دوباره به سجده می‌رفتند، امام حسین دوباره بر کمر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سوار می‌شد و حرکات قبلی خود را دوباره تکرار می‌کرد تا اینکه نماز به پایان رسید. در این هنگام شخصی یهودی که رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با امام‌ حسین (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را مشاهده کرده بود به نزد ایشان آمد و گفت: ‌ای محمد! شما با فرزندان خود به گونه‌ای رفتار می‌کنید که ما با فرزندانمان آنگونه رفتار نمی‌کنیم؟! رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: اگر به خدا و رسول او ایمان داشتید شما نیز به کودکان مهربانی می‌کردید. مرد یهودی نیز به رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایمان آورد چرا که با چشمان خود دید که پیامبر اسلام با تمام بزرگی و علوشان، چه مهربانانه با کودکان رفتار می‌کند.
محبت رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به فرزندش چنان بود که به هنگام مرگ ابراهیم با چشمانی اشکبار خطاب به او فرمود: اگر غیر از آن بود که آنکه می‌رود به جهان باقی می‌شتابد و آیندگان به گذشتگان ملحق می‌شوند، ما به شدت برای از دست دادن تو غمگین می‌شدیم‌ ای ابراهیم! سپس چشمان مبارکش از اشک پر شد و فرمود: از دیده اشک جاری و دل غمگین است، اما ما چیزی برخلاف رضای خداوند نمی‌گوییم و ما در غم از دست دادن تو غمگینیم!
«وَ قَالَ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لِابْنِهِ اِبْرَاهِیمَ وَ هُوَ یجُودُ بِنَفْسِهِ لَوْ لَا اَنَّ الْمَاضِی فَرَطُ الْبَاقِی وَ اَنَّ الْآخِرَ لَاحِقٌ بِالْاَوَّلِ لَحَزِنَّا عَلَیکَ یا اِبْرَاهِیمُ ثُمَّ دَمَعَتْ عَینُهُ وَ قَالَ تَدْمَعُ الْعَینُ وَ یحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ اِلَّا مَا یرْضَی الرَّبُّ وَ اِنَّا بِکَ یا اِبْرَاهِیمُ لَمَحْزُونُونَ»



محبت رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حق کودکان تنها منحصر به فرزندان نبود، بلکه مهر و علاقۀ ایشان شامل نوادگانشان هم می‌شد. پیامبر در حالی که نماز می‌خواندند امامه، دختر زینب را در آغوش خود گرفته بودند و هرگاه به رکوع می‌رفتند او را به زمین می‌گذاشتند و هرگاه قصد برخواستن می‌نمودند او را دوباره به آغوش می‌گرفتند.



در روایات بسیاری که از ناحیه پیامبر‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دست ما رسیده، بر محبت به فرزند از طریق بوسیدن آنها تاکید شده است. در احادیث آمده است که رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً؛ ؛ هر کس فرزند خود را ببوسد خداوند برای او یک حسنه می‌نویسد.» و یا اینکه می‌فرمودند: « القَبّله حَسنَه و الحَسنَه عَشره؛ بوسیدن فرزند حسنه است و پاداش هر حسنه ده برابر است.» رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایت دیگری با اشاره به پاداش فراوان اخروی بوسیدن فرزندان می‌فرمایند: «اَکْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ اَوْلَادِکُمْ فَاِنَّ لَکُمْ بِکُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِی الْجَنَّةِ مَسِیرَةَ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ؛ فرزندان خود را بسیار ببوسید چرا که برای هر بوسه‌ای درجه‌ای در بهشت است و فاصلۀ میان دو درجه پانصد سال می‌باشد.»
از آنجایی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همیشه در انجام نیکی‌ها بر همگان پیشی می‌گرفت، آنچنان به فرزندان خود عشق می‌ورزید که به خاطر آنان و محبت به آنان سختی‌های زیادی را متحمل می‌شدند. انس بن مالک که از اصحاب برجستۀ رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است می‌گوید: هیچ کس را مهربان‌تر از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خانواده‌اش ندیدم. رسول ‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای شیر دادن ابراهیم دایه‌ای اجیر کرده بود که در اطراف مدینه زندگی می‌کرد. از آنجایی که همسر دایه شغل آهنگری داشت، منزل او همواره پر از دوده بود اما پیامبر به آنجا می‌رفت فرزندش را می‌گرفت و می‌بوسید و از آنجا می‌رفت.
محبت رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به کودکان به حدی بود که برخی اوقات ابراهیم و حسین بن علی (علیه‌السّلام) را بر روی دو زانوی خود می‌نشاندند و آنها را یک به یک می‌بوسیدند؛
«عنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ النَّبِی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ عَلَی فَخِذِهِ الْاَیسَرِ ابْنُهُ اِبْرَاهِیمُ وَ عَلَی فَخِذِهِ الْاَیمَنِ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی وَ هُوَ تَارَةً یقَبِّلُ هَذَا وَ تَارَةً یقَبِّلُ هَذَا.»
«اَبُو هُرَیرَةَ قَالا خَرَجَ عَلَینَا رَسُولُ اللَّهِ صوَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ هَذَا عَلَی عَاتِقِهِ وَ هَذَا عَلَی عَاتِقِهِ وَ هُوَ یلْثِمُ هَذَا مَرَّةً وَ هَذَا مَرَّةً حَتَّی انْتَهَی اِلَینَا فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّکَ لَتُحِبُّهُمَا فَقَالَ مَنْ اَحَبَّهُمَا فَقَدْ اَحَبَّنِی وَ مَنْ اَبْغَضَهُمَا فَقَدْ اَبْغَضَنِی‌؛
[۲۳] ‌ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه. ق چاپ اول، ج‌۱، ص۲۶۶.
پیامبر حسنین (علیه‌السّلام) را بر دوش خود سوار می‌کردند و مرتبا آن دو را می‌بوسیدند. عدم بوسیدن و محبت به کودکان در نزد پیامبر (علیه‌السّلام) به حدی ناپسند بود که هنگامی‌که شخصی به نزد ایشان آمد و به پیامبر عرض کرد که هیچ‌یک از فرزندانش را تاکنون نبوسیده است ایشان او را از اهل آتش دانستند.»
«جَاءَ رَجُلٌ اِلَی النَّبِی صفَقَالَ لَهُ مَا قَبَّلْتُ صَبِیاً قَطُّ فَلَمَّا وَلَّی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صهَذَا رَجُلٌ عِنْدَنَا اَنَّهُ مِنْ اَهْلِ النَّارِ!»
روزی رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حال بوسیدن امام‌ حسین (علیه‌السّلام) بودند و شخصی به نام اَقْرَع بن حَابِس شاهد محبت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امام‌ حسین (علیه‌السّلام) بود. اَقْرَع بن حَابِس که تا آن لحظه محبت کردن به فرزندان را براساس سیرۀ نبوی مشاهده نکرده بود، متعجب شد و به رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرض کرد؛ من ده فرزند دارم اما تا کنون هیچ کدام از آنان را نبوسیده‌ام. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از رفتار اَقْرَع بن حَابِس ناراحت شده و فرمودند: کسی که رحم و عطوفت نداشته باشد مورد رحم و عطوفت قرار نخواهد گرفت؛
«کَانَ النَّبِی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یقَبِّلُ الْحَسَنَ فَقَالَ الْاَقْرَعُ بْنُ حَابِسٍ اِنَّ لِی عَشَرَةً مِنَ الْوَلَدِ مَا قَبَّلْتُ اَحَداً مِنْهُمْ فَقَالَ صمَنْ لَا یرْحَمْ لَا یرْحَمْ.»
[۳۱] ‌ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه. ق چاپ اول، خامسة۱، ص۲۶۱.
[۳۵] ابن بطریق حلی، یحیی بن حسن، العمدة، قم، انتشارات اسلامی‌وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ۱۴۰۷ه. ق، ص۴۰۱.




یکی از نیازهای ضروری برای خانواده و به خصوص فرزندان محبت است. انسان‌ها همواره به محبت نیازمندند و در این میان کودکان به دلیل رشد شخصیتی خود به محبت والدین نیاز زیادی دارند. نقش والدین در این میان به دلیل آنکه نقش اساسی را در بذل محبت به کودک دارند از همه مهم‌تر است. تاکید رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه ما در خصوص سفارش به محبت به فرزندان از همین روست. پیامبر در این باره می‌فرمایند: «اَکْرِمُوا اَوْلَادَکُمْ وَ اَحْسِنُوا آدَابَهُمْ یغْفَرْ لَکُم؛ ؛ به فرزندان خود احترام بگذارید و آنها را نیکو تربیت کنید تا بخشیده شوید.»
احترام و ارزش قائل شدن به کودکان در سیرۀ رسول ‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به‌اندازه‌ای ارزشمند بود که ایشان هنگامی‌ که «صَلَّی رَسُولُ اللَّهِ بِالنَّاسِ الظُّهْرَ فَخَفَّفَ فِی الرَّکْعَتَینِ الْاَخِیرَتَینِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُ النَّاسُ هَلْ حَدَثَ فِی الصَّلَاةِ حَدَثٌ قَالَ وَ مَا ذَاکَ قَالُوا خَفَّفْتَ فِی الرَّکْعَتَینِ الْاَخِیرَتَینِ فَقَالَ لَهُمْ اَمَا سَمِعْتُمْ صُرَاخَ الصَّبِی؟؛ به نماز می‌ایستادند اگر صدای گریۀ کودکی به گوششان می‌رسید نماز را با شتاب می‌خواندند.» و «عَنْ اَنَسٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَیبَةَ عَنْ اَبِیهِ اَنَّهُ دُعِی النَّبِی صاِلَی صَلَاةٍ وَ الْحَسَنُ مُتَعَلِّقٌ بِهِ فَوَضَعَهُ النَّبِی صمُقَابِلَ جَنْبِهِ وَ صَلَّی فَلَمَّا سَجَدَ اَطَالَ السُّجُودَ فَرَفَعْتُ رَاْسِی مِنْ بَینِ الْقَوْمِ فَاِذَا الْحَسَنُ عَلَی کَتِفِ رَسُولِ اللَّهِ صفَلَمَّا سَلَّمَ ع قَالَ لَهُ الْقَوْمُ یا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ سَجَدْتَ فِی صِلَاتِکَ هَذِهِ سَجْدَةً مَا کُنْتَ تَسْجُدُهَا کَاَنَّمَا یوحَی اِلَیکَ فَقَالَ صلَمْ یوحَ اِلَی وَ لَکِنَّ ابْنِی کَانَ عَلَی کَتِفِی فَکَرِهْتُ اَنْ اُعَجِّلَهُ حَتَّی نَزَل؛ شدت محبت پیامبر به کودکان به حدی بود که وقتی که امام ‌حسن (علیه‌السّلام) در هنگام سجده بر پشت ایشان رفت، رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صبر کردند تا خودش پایین بیاید و سجده را طولانی کردند در حالی که مردم در پشت سر پیامبر به نماز ایستاده بودند.»
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مسلمانان را به ارج نهادن به شخصیت کودکان و احترام گذاشتن به آنان از طریق دخالت دادن آنان در امور اجتماعی و خانوادگی دعوت می‌کردند و فرمودند: «الْوَلَدُ سَیدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ؛ فرزند هفت سال اول آقاست، هفت سال دوم مطیع و فرمانبردار و در هفت سال سوم مشاور خانواده است.»
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هیچگونه توهین و بدگوئی نسبت به فرزندان را نمی‌پسندیدند و در مقابل مردی که فرزند خود را نکوهش کرده و عیب‌جویی نموده بود، فرمودند: «انما ابنک سهم من کنانتک؛ همانا فرزند تو تیری از تیرهای توست. پیامبر به آن شخص فرمودند که فرزند او پشتیبان و یاور اوست و دارای شخصیت است و نباید او را تحقیر کرد بلکه باید فرزند را مورد لطف و محبت قرار داد و احترام کرد.»
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مسلمانان را به انتخاب القاب و کنیه‌های زیبا و نیکو برای فرزندان فرا می‌خواندند و مردم را از نام‌ها و القاب زشت که احترام فرزندان و کودکان را از بین می‌برد نهی می‌کردند. ایشان می‌فرمودند: «بادروا اولادکم بالکنی قبل ان تغلب علیهم الالقاب؛ قبل از آنکه نام‌ها و القاب زشت بر فرزندانتان غلبه یابد برای آنان نام‌ها و کنیه‌های زیبا انتخاب کنید و فرزندانتان را به آن نام‌ها بخوانید.»



از جمله مواردی که در سنت رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر آن تاکید شده، سلام کردن به کودکان است که در سیرۀ عملی رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جایگاه ویژه‌ای دارد. پیامبر بزرگوار اسلام با تاکید بر احترام به کودکان و اظهار محبت نسبت به آنان به ویژه سلام کردن می‌فرمایند: «قَالَ رَسُولُ‌اللَّهِ خَمْسٌ لَا اَدَعُهُنَّ حَتَّی الْمَمَاتِ الْاَکْلُ عَلَی الْحَضِیضِ مَعَ الْعَبِیدِ وَ رُکُوبِی الْحِمَارَ مُؤْکَفاً وَ حَلْبِی الْعَنْزَ بِیدِی وَ لُبْسُ الصُّوفِ وَ التَّسْلِیمُ عَلَی الصِّبْیانِ لِیکُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِی؛ پنج چیز است که تا لحظۀ مرگ آنها را ترک نمی‌کنم... سلام کردن به کودکان تا اینکه پس از من سنت شود.»


۱. حسینی زاده، سیدعلی، سیرۀ تربیتی پیامبر و اهل بیت، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۵ه. ش، چاپ سوم، ج۱، ص۸۲.
۲. امام علی، نهج البلاغه، خطبۀ ۱۹۲، ترجمۀ مرحوم دشتی.
۳. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب (علیه‌السّلام)، قم، انتشارات علامه ۱۳۷۹ه. ش، ج۳، ص۱۸۸.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث ۱۳۸۷ه. ق چاپ دوم، ج۱۱، ص۵۶۶.    
۵. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق‌، بیروت، دارالفکر ۱۴۱۵ه. ق، ج‌۱۴، ص۱۶۰.    
۶. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب (علیه‌السّلام)، قم، انتشارات علامه ۱۳۷۹ه. ش، ج۳، ص۱۸۸.    
۷. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب (علیه‌السّلام)، قم، انتشارات علامه ۱۳۷۹ه. ش، ج۳، ص۲۲۷.    
۸. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، انتشارات اسلامی‌وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ۱۴۰۴ه. ق چاپ دوم، ص۳۷.    
۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه. ق چاپ اول، ج‌۸، ص۳۲.    
۱۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة ۱۳۶۵ (ه. ش) چاپ چهارم، ج۶، ص۴۹.    
۱۱. حلی، احمد بن فهد، عدة الداعی، قم، انتشارات دار الکتاب الاسلامی‌۱۴۰۷ه. ق، ص۷۹.    
۱۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ه. ق، چاپ اول، ج۲۱، ص۴۷۵.    
۱۳. متقی هندی، کنز العمال، تحقیق شیخ بکری حیانی و شی.خ صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة ۱۴۰۹ (ه. ق)، ج۱۶، ص۴۴۵.    
۱۴. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، قم، شریف رضی چاپ اول، ج۱، ص۳۶۹.    
۱۵. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی ۱۴۱۲ ه. ق، چاپ چهارم، ص۲۲۰.    
۱۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ه. ق، چاپ اول، ج۲۱، ص۴۸۵    .
۱۷.ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه. ق چاپ اول، ج‌۱، ص۱۰۹.    
۱۸. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج۴، ص۱۸۰۸.    
۱۹. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق‌، بیروت، دارالفکر ۱۴۱۵ه. ق، ج‌۳، ص۱۳۶.    
۲۰. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب (علیه‌السّلام)، قم، انتشارات علامه ۱۳۷۹ه. ش، ج۳، ص۲۳۴.    
۲۱. خطیب بغدادی، احمد ین علی، تاریخ بغداد، ج‌۸، ص۲۰۰.    
۲۲. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق‌، بیروت، دارالفکر ۱۴۱۵ه. ق، ج‌۵۲، ص۳۲۴.    
۲۳. ‌ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه. ق چاپ اول، ج‌۱، ص۲۶۶.
۲۴. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق‌، بیروت، دارالفکر ۱۴۱۵ه. ق، ج‌۱۳، ص۱۹۹.    
۲۵. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب (علیه‌السّلام)، قم، انتشارات علامه ۱۳۷۹ه. ش، ج۳ ص۱۵۴.    
۲۶. اربلی، علی بن عیسی، کشف‌ الغمة، ج۲، ص۲۷۳.    
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة ۱۳۶۵ (ه. ش) چاپ چهارم ج۶، ص۵۰.    
۲۸. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیة ۱۳۶۵ه. ش چاپ چهارم، ج۸، ص۱۱۳.    
۲۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ه. ق، چاپ اول، ج۲۱، ص۴۸۵.    
۳۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر المحمودی، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۳۹۷ه. ق، چاپ اول، ج۳، ص۶.    
۳۱. ‌ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة ۱۴۱۰ه. ق چاپ اول، خامسة۱، ص۲۶۱.
۳۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ه. ق، چاپ اول، ج۲۱، ص۴۸۵.    
۳۳. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، قم، شریف رضی چاپ اول، ج۱، ص۳۶۹.    
۳۴. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب (علیه‌السّلام)، قم، انتشارات علامه ۱۳۷۹ه. ش، ج۳، ص۱۸۹.    
۳۵. ابن بطریق حلی، یحیی بن حسن، العمدة، قم، انتشارات اسلامی‌وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ۱۴۰۷ه. ق، ص۴۰۱.
۳۶. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه ۱۴۱۷ه. ق چاپ اول،ج‌۸، ص۲۸۲.    
۳۷. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی ۱۴۱۲ ه. ق، چاپ چهارم، ص۲۲۲.    
۳۸. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق‌، بیروت، دارالفکر ۱۴۱۵ه. ق، ج‌۱۷، ص۱۳۸.    
۳۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ه. ق، چاپ اول، ج۲۱، ص۴۷۶.    
۴۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة ۱۳۶۵ه. ش چاپ چهارم، ج۶، ص۴۸.    
۴۱. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیة ۱۳۶۵ه. ش چاپ چهارم، ج۳ ص۲۷۴.    
۴۲. حلی، احمد بن فهد، عدة الداعی، قم، انتشارات دار الکتاب الاسلامی‌۱۴۰۷ه. ق، ص۷۹    
۴۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ه. ق، چاپ اول، ج۸، ص۴۱۹.    
۴۴. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب (علیه‌السّلام)، قم، انتشارات علامه ۱۳۷۹ه. ش، ج۳، ص۱۸۸.    
۴۵. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی ۱۴۱۲ ه. ق، چاپ چهارم، ص۲۲۲.    
۴۶. متقی هندی، کنز العمال، تحقیق شیخ بکری حیانی و شیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة ۱۴۰۹ه. ق، ج۱۶، ص۴۴۲.    
۴۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ه. ق، چاپ اول، ج۲۱، ص۴۷۶.    
۴۸. صنعانی، عبد الرزاق، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظم، منشورات المجلس العلمی، ج۹، ص۱۲۹.    
۴۹. متقی هندی، کنز العمال، تحقیق شیخ بکری حیانی و شیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة ۱۴۰۹ه. ق، ج۱۶، ص۵۸۴.    
۵۰. عبدالله بن عدی، الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ه. ق، چاپ سوم، ج۲، ص۱۷۲.    
۵۱. متقی هندی، کنز العمال، تحقیق شیخ بکری حیانی و شیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة ۱۴۰۹ه. ق، ج۱۶، ص۴۱۹.    
۵۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، انتشارات کتابخانه اسلامیه‌، ۱۳۶۲ه. ق، چاپ چهارم، ص۱۳۰.    
۵۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ه. ق، ج۱، ص۲۷۱.    
۵۴. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، قم، انتشارات مکتبة الداوری، چاپ اول، ج۱، ص۱۳۰.    
۵۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، تهران، نشر جهان، ۱۳۷۸ه. ق، چاپ اول، ج۲، ص۸۷.    
۵۶. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی ۱۴۱۲ ه. ق، چاپ چهارم، ص۱۱۵.    
۵۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ه. ق، چاپ اول، ج۱۲، ص۶۲    



پژوهه، برگرفته از مقاله «محبت به کودکان در سیره نبوی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۳۱    






جعبه ابزار