• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مبانی نظارت بر انتخابات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در تشکیل هر حکومتی، ارکانی همچون سرزمین و نیروهای انسانی نقش اساسی دارند. از میان ارکان تشکیل‌دهنده حکومت، رکن اصلی به طور عام، نیروهای انسانی و به طور خاص، زمامداران، کارگزاران و کارمندان ادارات، نهادها و سازمان‌های آن است. در هر نظامی، با توجه به مبانی و اهداف خاص آن، گزینش و انتخاب و نظارت بر انتخابات، متفاوت است. در نظام اسلامی، که مبتنی بر مبانی و اهداف الهی است، گزینش و انتخاب و نظارت بر انتخابات نیز بر اساس همان اهداف و مبانی صورت می‌گیرد. بنابراین مبانی، مناصب و مشاغل حکومتی امانت محسوب می‌شوند. از این‌رو، باید امانت‌ها را تنها به افراد امین سپرد. تفاوت و نابرابری ذاتی و اکتسابی انسان‌ها نیز مقتضی گزینش و انتخاب برترین‌ها برای تصدّی مشاغل و مناصب حکومتی است. مناصب و مسئولیت‌ها نیز متفاوت و نابرابرند. به همین دلیل، برای تصدّی هر یک، باید شرایطی متناسب با آن تعیین و تنها واجدان آن شرایط را گزینش و انتخاب نمود. علاوه بر این مبانی، در متون دینی دستورات صریح و روشنی در خصوص گزینش و انتخاب وارد شده است. بر این اساس، گزینش و انتخاب یک تکلیف دینی محسوب می‌شود. انتخاب و گزینش خداوند متعال و معصومان (علیهم‌السلام)، مبنای دیگری برای انتخاب زمامداران و کارگزاران است.

فهرست مندرجات

۱ - مقدّمه
۲ - ادله اصل نظارت بر انتخاب
       ۲.۱ - نظارت مطلقه خداوند در قرآن
       ۲.۲ - امانت بودن منصب و مسئولیت
              ۲.۲.۱ - دیدگاه علّامه طباطبائی
              ۲.۲.۲ - شواهدی از نهج البلاغه
              ۲.۲.۳ - نتیجه‌گیری
       ۲.۳ - عدم تساوی در شایستگی‌ها
              ۲.۳.۱ - تفاوت در توانایی انسان‌ها
              ۲.۳.۲ - فرق تفاوت و تبعیض
       ۲.۴ - تعیین شرایطْ متناسب با مسئولیت‌ها
              ۲.۴.۱ - اقسام شرایط در مناصب
              ۲.۴.۲ - تناسب شرایط با مسئولیت‌ها
                     ۲.۴.۲.۱ - امام و رهبر
                     ۲.۴.۲.۲ - کارگزاران دولت
                     ۲.۴.۲.۳ - قضات
                     ۲.۴.۲.۴ - مشاوران
                     ۲.۴.۲.۵ - فرماندهان نظامی
                     ۲.۴.۲.۶ - ناظران و بازرسان
              ۲.۴.۳ - نتیجه بحث
       ۲.۵ - دستور به انتخاب اصلح
              ۲.۵.۱ - احراز صلاحیت مسئولین
              ۲.۵.۲ - نپذیرفتن مسئولیت
       ۲.۶ - ارائه معیارهای انتخاب در قرآن
       ۲.۷ - عزل و نصب‌های معصومین
              ۲.۷.۱ - مصعب بن عمیر
              ۲.۷.۲ - عتاب بن اسید
              ۲.۷.۳ - اسامة بن زید
              ۲.۷.۴ - عمر بن ابی‌سلمه
              ۲.۷.۵ - محمّد بن ابی‌بکر
       ۲.۸ - آثار مترتب بر انتخاب
۳ - نتیجه پایانی
۴ - پانویس
۵ - منبع


در هر نظامی، تصدّی مناصب و مقامات حکومتی و پذیرش مسئولیت، بر اساس مبانی و اهداف آن نظام است. حکومت اسلامی نیز مبتنی بر مبانی و اهداف خاصی است که با دیگر نظام‌های سیاسی متفاوت است و گزینش و انتخاب و نظارت بر انتخابات بر اساس آن صورت می‌گیرد.
در جهان‌بینی اسلامی، ولایت و حاکمیت به خالق متعال و مالک هستی اختصاص دارد و اصل بر ولایت خداوند متعال است و در نتیجه، هر ولایتی غیر آن باید با دلیل و بر اساس ولایت الهی، و ماذون از سوی خداوند متعال باشد. بنابراین، مشروعیت ولایت و حکومت غیر خداوند مشروط به رعایت سلسله مراتب طولی و وجود شرایط ولایت و حکومت است. به همین دلیل، در حکومت اسلامی، حاکمان و کارگزاران حکومتی باید بر اساس مبانی و اهداف خاص اسلامی، دارای شرایط ویژه اعتقادی، اخلاقی و علمی باشند تا مجاز به اعمال ولایت گردند. بر این اساس، بدون وجود آن شرایط، کسی حق و صلاحیت تصدّی هیچ مقام و مسئولیتی در نظام اسلامی ندارد و در صورت تصدّی بدون شرایط، متصدی غاصب به شمار می‌رود. علاوه بر این، بدون واجدان این شرایط، نظام اسلامی به اهداف عالی خود نمی‌رسد.

از دیدگاه اسلام، برخی شرایط عام و وجود آنها در تمام مناصب لازم است. اما علاوه بر شرایط عمومی، هر منصبی متناسب با ماهیت آن، شرایط ویژه‌ای لازم دارد؛ زیرا بدون نیروی انسانی واجد شرایط و شایسته، حتی با فراوانی امکانات، نمی‌توان به اهداف رسید و نیروهای ناصالح موجب هدر دادن تمام امکانات و فرصت‌ها می‌شوند.
بنابراین، برای رسیدن به اهداف سازمانی و تعیین شده و برای ایجاد تحوّل و اصلاح امور، باید از میان نیروهای انسانی صالح و شایسته، با حاکمیت عادلانه قانون و با نظارت دقیق و بی‌طرفانه و نفی روابط شخصی و فامیل‌سالاری، برترین‌ها به عنوان زمامدار و کارگزار، انتخاب و گزینش شوند.


با توجه به مبانی و منابع اسلامی، اصل انتخاب و گزینش کارگزاران و نظارت بر انتخاب آنان با ادلّه متعدد و متفاوتی اثبات می‌شود.

۲.۱ - نظارت مطلقه خداوند در قرآن

اولین ناظر بر جهان هستی و انسان خداوند متعال است. نظارت خداوند کامل‌ترین، دقیق‌ترین و اطمینان‌بخش‌ترین نظارت‌هاست؛ زیرا او خالق تمام هستی، عالم به تمام موجودات و اعمال و رفتار و نیّات آنان است و از قدرت ثبت و ضبط تمام آنها به طور کامل برخوردار است.
بنابر نظارت کامل الهی، هیچ عملی از انسان در هیچ حوزه فردی و یا اجتماعی بی‌نیاز از نظارت نیست؛ نظارت بر حوزه فردی و خصوصی انسان، اختصاص به نظارت الهی دارد و هیچ انسانی حق ورود به حریم خصوصی دیگران را ندارد؛ اما حوزه اجتماعی و عملکرد عمومی انسان در جامعه، نیازمند نظارت کامل و دقیق است و در تمام موارد، برای پیش‌گیری از تخلّف و یا برخورد با متخلّفان، نظارت امری ضروری است. یکی از امور مهم و سرنوشت‌ساز عمومی، نظارت بر گزینش و انتخاب است.
نظارت خداوند با تعابیر و واژگان متفاوتی در قرآن و روایات مطرح شده است؛ مانند ناظر، شاهد، مراقب، حافظ، محیط، بصیر، علیم و ... .

۲.۲ - امانت بودن منصب و مسئولیت

دیدگاه اسلام درباره مناصب و مسئولیت‌های حکومتی، دیدگاهی تکلیف‌محور است، اما در مکاتب مادی و در ادیان تحریف شده، مسئولیت‌های اجتماعی و حکومتی را حق انسان‌ها می‌دانند و محدودیت آن را تضییع حقوق انسانی می‌شمارند. از دیدگاه اسلام، امامت، رهبری، منصب و مسئولیت حکومتی یک امانت است و طبق دستور صریح خداوند متعال، امانت‌ها را باید به شایستگان و صاحبان آنها سپرد: «اِنَّ اللّهَ یَاْمُرُکُمْ اَن تُؤدُّواْ الاَمَانَاتِ اِلَی اَهْلِهَا؛ خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانش بازگردانید.»
همان‌گونه که حفاظت از امانت یک واجب عقلی و شرعی است، واگذاری و انتقال امانت به صاحب آن نیز واجب دیگری است و این واگذاری جز با شناسایی افراد امین ممکن نیست. از این‌رو، شناسایی کامل افراد و تشخیص دقیق امین و احراز امانت‌داری یک تکلیف عقلی و شرعی است و تا امانت‌داری و صلاحیت اشخاص احراز نشود، نباید امانت و مسئولیت را به آنها واگذار نمود و در صورت عدم احراز صلاحیت، واگذاری مسئولیت به ناصالحان و نااهلان، خلاف عقل و شرع محسوب می‌گردد.

۲.۲.۱ - دیدگاه علّامه طباطبائی

علّامه طباطبائی در تفسیر آیه ۵۸ سوره نساء (اِنَّ اللّهَ یَاْمُرُکُمْ اَن تُؤدُّواْ الاَمَانَاتِ اِلَی اَهْلِهَا) می‌فرماید:
جای این ایراد نیست که کسی بگوید: لفظ امانت و حکم، ظاهر در امانت‌های مالی، و حکم در اختلافات مادی است؛ زیرا وقتی در مرحله تشریع گفته شود: امانت را به صاحبش برسانید، و بین دو نفر که اختلاف دارند به عدالت حکم کنید این معنا به ذهن شنونده تبادر می‌کند که منظور از امانت، امانت مالی، و منظور از داوری هم داوری در اختلافات مالی است، برای اینکه تشریع وقتی مطلق شد مقیّد به موضوعات احکام فرعی فقهی نمی‌شود، بلکه وقتی مثلاً قرآن کریم به طور مطلق می‌فرماید: رد امانت واجب است، و یا به طور مطلق می‌فرماید حکم به عدل واجب است، از این دو مطلق هر موضوعی که مربوط به فقه باشد حکم مناسب خود را می‌گیرد، و هر موضوعی که مربوط به اصول معارف باشد آن نیز حکم خود را می‌گیرد، و همچنین هر فن دیگری از معارف دینی حکم مناسب خود را می‌گیرد.
آیه شریفه درباره مطلق حکم نازل شده، دستور می‌دهد هر حقی را به صاحبش بدهید، و قهرا بر مسئله امامت هم منطبق می‌گردد.

۲.۲.۲ - شواهدی از نهج البلاغه

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) خطاب به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان، درباره امانت بودن مسئولیت فرمودند: «وَ اِنَّ عَمَلَک لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ، وَلکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ اَمَانةٌ»؛ پُست فرمان‌داری برایت وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتی در گردن توست، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی. حق نداری نسبت به رعیت استبداد بورزی و بدون دستور، به کار مهمی اقدام نمایی.
از این دستور امام (علیه‌السلام)، استفاده می‌شود که بر خلاف بسیاری از مکاتب انسانی، که هدف اصلی‌شان از حکومت، مادی و اقتصادی است، در اسلام، این هدفْ، نهایی نیست و ثروت و اقتصاد تنها به عنوان ابزار و وسیله‌ای برای رسیدن انسان به سعادت محسوب می‌شود. از این‌رو، نباید کسی را که به دنبال اهداف مادی است، برای واگذاری مسئولیت انتخاب نمود، بلکه کسانی باید انتخاب شوند که به امانت بودن مناصب حکومتی اعتقاد داشته باشند.

حضرت علی (علیه‌السلام)، خطاب به یکی از کارگزاران خود درباره آثار خیانت در امانت فرمودند: «کسی که امانت الهی را خوار شمارد و دست به خیانت آلوده کند، خود و دین خود را پاک نساخته و درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده و در قیامت، خوارتر و رسواتر خواهد بود؛ و قطعا بزرگ‌ترین خیانت، خیانت به ملت، و رسواترین دغل‌کاری، دغل‌بازی با امامان است.»
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، با نظارت دقیق بر امانت‌ها، بررسی و پی‌گیری گزارش‌های ناظران و برخورد قاطع با متخلفان، خطاب به یکی از کارگزاران خود درباره خیانت در امانت می‌فرماید: «از تو خبری رسیده است که اگر چنان کرده باشی، پروردگار خود را به خشم آورده، و امام خود را نافرمانی، و در امانت خود خیانت کرده‌ای. به من خبر رسیده است که کشت زمین‌ها را برداشته، و آنچه را می‌توانستی گرفته‌ای، و آنچه در اختیار داشتی به خیانت خورده‌ای. پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حساب‌رسی خداوند از حساب‌رسی مردم سخت‌تر است.»

۲.۲.۳ - نتیجه‌گیری

اولاً: از دیدگاه اسلام، مناصب و مسئولیت‌های حکومتی امانت محسوب می‌شوند.

ثانیا: یکی از مشخصه‌های امانت، موقّت بودن آن است و امانتدار نباید خود را مالک امانت بپندارد، بلکه باید محدودیت زمانی را مدّنظر داشته باشد تا به امانت دل‌بستگی نداشته باشد که در صورت لزوم، در انتقال و واگذاری آن به شایسته‌تر و اهل آن، بدون تعلّق و تعلّل موفق شود.

ثالثا: امین، دارای شرایط ویژه اعتقادی و اخلاقی است و به سبب این شرایط و صفات، مورد اعتماد و امین مردم قرار می‌گیرد و در واقع، بدون این شرایط، صلاحیت امانت‌داری ندارد. از این‌رو، باید پیش از پذیرش امانت، این شرایط برای امانت‌دهنده احراز شوند؛ یعنی باید امین، شناسایی و امانت‌داری او در ابتدای واگذاری امانت احراز شود.

رابعا: همان‌گونه که امانت‌داری برای واگذاری و انتقال امانت لازم است، تداوم امانت‌داری نیز لازم است و پس از واگذاری مسئولیت، یعنی هنگامی که امانت در دست آنان است، همچنان باید از شرایط ویژه امین برخوردار باشند تا از سوء استفاده از امانت جلوگیری و در صورت تخلف و خیانت در امانت، با متخلف برخورد و امانت از او پس گرفته شود. به عبارت دیگر، هم نظارت پیشینی و احراز شرایط و هم نظارت مستمر بر عملکرد لازم است.

۲.۳ - عدم تساوی در شایستگی‌ها

دومین دلیل از ادله اصل انتخاب و گزينش كارگزاران و نظارت بر انتخاب آنان، عدم تساوی در قابلیت‌ها و شایستگی‌ها و برتری برخی انسان‌ها بر برخی دیگر است. تفاوت و نابرابری لازمه زندگی مادی است و برخی از این نابرابری‌ها ذاتی؛ اما بسیاری دیگر اکتسابی است و در هر صورت، از عدم تساوی نتیجه می‌گیریم که با توجه به نابرابری‌ها و توانایی‌های گوناگون، هر انسانی توانایی انجام هر کاری را ندارد و باید متناسب با توانایی افراد، آنها را برای تصدّی امور حکومتی گزینش و انتخاب نمود. علاوه بر این، انتصاب و انتخاب متناسب با توانایی و شایستگی افراد، نیازمند نظارت دقیق به وسیله ناظران مستقل و بی‌طرف است و تنها با نظارت کامل، می‌توان از تصدّی نابجای ظاهرسازان و نااهلان جلوگیری کرد و شایسته‌ترین و مناسب‌ترین افراد را انتخاب و گزینش نمود.

۲.۳.۱ - تفاوت در توانایی انسان‌ها

خداوند متعال انسان‌ها را به لحاظ استعدادها و توانایی‌ها، متفاوت آفریده است، چنان‌که افراد به لحاظ ویژگی‌های اکتسابی نیز مختلفند. به همین دلیل، خداوند علیم در موارد متعددی به عدم تساوی انسان‌ها تصریح نموده است. در این نوشتار، به برخی از این نابرابری‌ها و برتری‌ها اشاره می‌شود:
۱. ایمان و اعتقاد و عمل بر اساس باورها و اعتقادات، مبنا و ریشه بسیاری از نابرابری‌ها و تفاوت‌هاست؛ زیرا کسی که التزام به احکام اسلام نداشته باشد مؤمن نیست و کسی که مؤمن نباشد فاسق است و هیچ‌گاه فاسق حتی با وجود برتری‌های دیگر، نمی‌تواند مورد اعتماد باشد. بنابراین، از موارد مهم نابرابری و عدم تساوی انسان‌ها، مؤمن و فاسق بودن آنهاست. خداوند متعال به این تفاوت مهم تصریح نموده است: «اَفَمَن کَانَ مُؤْمِنا کَمَن کَانَ فَاسِقا لَّا یَسْتَوُونَ؛ آیا کسی که با ایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند.»

۲. برخی از ویژگی‌های انسان‌ها که آنها را از همدیگر متمایز می‌سازد صفات اخلاقی و روحی آنهاست. خداوند متعال درباره این نابرابری می‌فرماید: «قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ؛ بگو (هیچ‌گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند.»
در میان صفات اخلاقی، تقوا و پرهیزگاری از همه مهم‌تر و ملاک برتری انسان‌هاست؛ زیرا خداوند سبحان می‌فرماید: «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»

۳. علم و تخصص یکی از تفاوت‌های اصلی انسان‌هاست که امروزه با عناوین گوناگونی همچون «اجتهاد» مطرح می‌شود و موجب برتری‌ها و امتیازهای بسیاری شده است. خداوند علیم این برتری مهم را در قرآن کریم بیان نموده است: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُوْلُوا الْاَلْبَابِ؛ بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می‌شوند.»

۴. سابقه افراد، به ویژه سابقه مبارزه و جهاد، از موارد برتری انسان‌ها بر یکدیگر است؛ به همین دلیل، سابقه حضور در جبهه یکی از امتیازات و برتری‌ها و مورد تصریح و تاکید خداوند متعال قرار گرفته است: «لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ اُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُـلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ اَجْرا عَظِیما؛ (هرگز) افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد باز نشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند. خداوندْ مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد کردند، بر قاعدان (ترک‌کنندگان جهاد) برتری مهمی بخشیده و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیک‌شان)، وعده پاداش نیک داده و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است.»

۵. خداوند متعال انبیا و فرستادگان خود را نیز نسبت همدیگر مساوی نمی‌داند و برخی را نسبت به برخی دیگر برتری بخشیده است: «وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ؛ ما بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.» و در آیه دیگری می‌فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِنْهُم مِن کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَاَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ برخی از آنها، خدا با او سخن گفت، و بعضی را درجاتی برتر داد، و به عیسی‌ بن مریم نشانه‌های روشن دادیم و او را با روح القدس تایید نمودیم.» و در آیه دیگری، اولویت پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را بیان می‌فرماید: «النَّبِیُّ اَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنفُسِهِمْ؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.»

۶. تلاش و کوشش انسان‌ها در زمینه‌های گوناگونی موجب تفاوت آنها می‌شود و به دلیل آثار عملکرد انسان‌ها، در آخرت نیز این تفاوت وجود خواهد داشت: «انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ اَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ اَکْبَرُ تَفْضِیلاً؛ ببین چگونه بعضی را (در دنیا به خاطر تلاش‌شان) بر بعضی دیگر برتری بخشیده‌ایم. درجات آخرت و برتری‌هایش، از این هم بیشتر است.»
خداوند متعال درباره نامساوی بودن و نابرابری اخروی انسان‌ها که نتیجه تفاوت عملکرد دنیوی است، می‌فرماید: «لَا یَسْتَوِی اَصْحَابُ النَّارِ وَ اَصْحَابُ الْجَنَّةِ اَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند؛ اصحاب بهشت رستگار و پیروزند.»

۷. برخی تفاوت‌ها لازمه زندگی اجتماعی انسان و تشکیل حکومت است. اگر تمام انسان‌ها از تمام جهات مساوی بودند، در زندگی اجتماعی و تشکیل حکومت و تامین نیازهای گوناگون مشکلات غیرقابل حلّی ایجاد می‌شدند؛ زیرا هیچ‌کس حاضر به تامین نیازهای کوچک و تصدّی مشاغل کم‌اهمیت نمی‌شد و آنها را خلاف شان خود می‌پنداشت و در نتیجه، بسیاری از نیازهای انسان برآورده نمی‌شد و برای تصدّی مناصب مهم و حکومتی نیز اختلاف و تعارض ایجاد می‌شد و هیچ‌کس از دستور دیگری اطاعات نمی‌کرد. بنابراین، نابرابری و برتری برخی انسان‌ها موجب تشکیل جامعه و تامین نیازهای گوناگون در مشاغل متفاوت انسان‌ها و اداره جامعه با سلسله مراتب مدیریتی می‌شود. خداوند حکیم در این زمینه می‌فرماید: «وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضا سُخْرِیّا؛ بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخّر کنند (و با هم تعاون نمایند.)»
علّامه طباطبائی در تفسیر این آیه می‌فرماید: کثرت حوایج انسان در زندگی دنیا، آن‌قدر زیاد است که فرد فرد انسان‌ها نمی‌توانند همه آنها را در زندگی فردی خود، برآورده نمایند و مجبورند که به طور اجتماعی زندگی کنند و از این‌روست که اولاً، بعضی بعضی دیگر را به خدمت خود می‌گیرند و از آنان استفاده می‌نمایند؛ و ثانیا، اساس زندگی را تعاون و معاضدت یکدیگر قرار می‌دهند.

۲.۳.۲ - فرق تفاوت و تبعیض

بی‌توجهی به تفاوت‌ها و نابرابری‌ها و یکسان دیدن انسان‌ها، چه از سوی خداوند و چه از سوی انسان، با عدالت سازگار نیست؛ زیرا یکسان دیدن انسان‌ها، مانند نمره مساوی به همه دانش‌آموزان دادن صرف‌نظر از میزان استحقاق آنها، و یا نسخه مساوی برای همه بیماران نوشتن، ناعادلانه و بی‌توجهی به تفاوت انسان‌ها در موارد گوناگون است و اساسا عدالت با برابری یکسان نیست و نمی‌توان گفت همواره «عدالت» به معنای برابری است؛ زیرا گاهی متفاوت دیدن، عین عدالت است.
شهید مرتضی مطهّری در تبیین «تفاوت» و «تبعیض» می‌فرماید: آنچه در خلقت وجود دارد تفاوت است، نه تبعیض. «تبعیض» آن است که در شرایط مساوی و استحقاق‌های همسان، بین اشیا فرق گذاشته شود، ولی «تفاوت» آن است که در شرایط نامساوی، فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر، تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت، مربوط به گیرنده.
شهید مطهّری خلاصه بخش تبعیض‌ها را در چند جمله بیان می‌فرماید:
۱. جهان هستی با یک سلسله نظامات و قوانین ذاتی و لایتغیّر اداره می‌شود و به موجب آن، هر شی‌ء و هر پدیده، مقام و مرتبه و موقع خاصی دارد؛ تغییر و تبدیل را در آن راه نیست.

۲. لازمه نظام داشتن هستی، وجود مراتب مختلف و درجات متفاوت برای هستی است و همین مطلب منشا پیدایش تفاوت‌ها و اختلاف‌ها و پیدایش نیستی‌ها و نقص‌هاست.

۳. تفاوت و اختلاف آفریده نمی‌شود، بلکه لازمه ذاتی آفریدگان می‌باشد، و این پندار خطاست که کسی گمان کند آفریدگار ما بین موجودات، تبعیضی روا داشته است.

۴. آنچه نقض بر عدالت یا حکمت می‌تواند باشد تبعیض است، نه تفاوت، و آنچه در جهان وجود دارد تفاوت است، نه تبعیض.

۲.۴ - تعیین شرایطْ متناسب با مسئولیت‌ها

جامعه و مدیریت آن نیازمند مناصب و مشاغل متفاوتی است که از ریاست و رهبری جامعه تا کمترین مشاغل آن، از نیازهای اجتماعی و ضروری هر حکومتی محسوب می‌شوند؛ یعنی به طور طبیعی، میان مناصب و مشاغل، تفاوت‌های بسیاری وجود دارند و هر یک به تناسب وظایف و اختیارات آن، شرایطی متناسب و ویژه لازم دارد. بنابراین، برای تصدّی هر یک، باید شرایطی متناسب با آن تعیین نمود.
به عبارت دیگر، با توجه به عدم تساوی انسان‌ها، که هر انسانی دارای توانایی‌ها و صفات ویژه‌ای است، و با توجه به مناصب و مسئولیت‌های متفاوت، که هر یک شرایط و توانایی خاصی لازم دارد، این نتیجه به دست می‌آید که برای هر منصب و مسئولیتی باید شرایطی متناسب با آن تعیین و بر وجود این شرایط نظارت شود و تا زمانی که وجود شرایط احراز نشود، نباید این مناصب را به کسی واگذار نمود؛ زیرا هر کسی نمی‌تواند هر کاری را انجام دهد؛ یعنی صلاحیت انجام آن را ندارد. در واقع، لازمه طبیعی تعیین شرایط، نظارت بر وجود و حتی استمرار آنهاست.

۲.۴.۱ - اقسام شرایط در مناصب

در اسلام، به طور کلی دو نوع شرایط برای پذیرندگان مناصب حکومتی وجود دارد:
الف. شرایط عمومی: یعنی شرایط کلی و عمومی که تمام کارگزاران حکومت بدون توجه به نوع و ماهیت کار، باید در حدّ مشخصی از آنها برخوردار باشند؛ یعنی اصل و نه میزان آن، در تمام مقامات و مناصب حکومت باید وجود داشته باشد؛ مانند شرایط اعتقادی، اخلاقی، علمی (تخصصی)، مدیریتی (تجربه و توانایی).

ب. شرایط اختصاصی: علاوه بر شرایط عمومی، شرایط متفاوتی متناسب با نوع و ماهیت کار لازم است؛ مانند شرایط اختصاصی مقامات اداری، قضایی، نظامی، مالی، نظارتی و مشورتی.
میزان و شدت و ضعف شرایط عمومی در مناصب، متفاوت است و در واقع، کیفیت شرایط عمومی، خود از شرایط اختصاصی است که به تناسب مناصب، متفاوت می‌شود؛ مثلاً، میزان عدالت و تقوایی که برای رهبری لازم است، در سایر مناصب لازم نیست.

۲.۴.۲ - تناسب شرایط با مسئولیت‌ها

در این قسمت، در حدّ تبیین اثبات تناسب شرایط با مسئولیت‌ها، به طور خلاصه، برخی از شرایط بیان می‌شود:

۲.۴.۲.۱ - امام و رهبر

مهم‌ترین منصب و مقام در هر حکومتی، امامت و رهبری آن است. این جایگاه آن‌قدر مهم و حسّاس و شرایط آن، آن‌قدر زیاد و دقیق است که واجدان شرایط و شایستگان آن بسیار معدودند. اولین شرط رهبری در اسلام، اعتقاد و ایمان به خداوند متعال و در نتیجه، نفی سلطه کافران بر مؤمنان است: «وَ لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً؛ خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.»

از دیدگاه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، رهبر اسلامی باید توانایی حکومت و علم به قانون الهی درباره آن داشته باشد: «اَیُّهَا النَّاسُ، انَّ اَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الْاَمْرِ اَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ، وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللّهِ فِیهِ»؛ ‌ای مردم، سزاوارترین اشخاص به خلافت، کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر، و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگر آشوبگری به فتنه‌انگیزی برخیزد به حق بازگردانده شود، و اگر سر باز زد با او مبارزه شود.
در حکمت ۱۱۰ نهج‌البلاغه هم می‌فرماید: «لاَ یُقِیمُ اَمْرَ اللهِ سُبْحَانَهُ الاَّ مَنْ لاَ یُصَانِعُ وَلاَ یُضَارِعُ وَلاَ یَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ»؛ فرمان خدا را برپا ندارد جز آنکه در اجرای حق مدارا نکند، سازشکار نباشد، و پیرو آرزوها نگردد.
امام صادق (علیه‌السلام)، درباره شرایط رهبر حکومت اسلامی در زمان غیبت فرمودند: «هر یک از شما که از ما حدیث نقل کند و با توجه به حلال و حرام ما، احکام ما را تشخیص دهد، باید حکمش پذیرفته شود، قطعا من او را به عنوان حاکم شما منصوب نمودم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و کسی حکمش را نپذیرد، حکم خداوند را سبک شمرده و ما را رد کرده است، و کسی که ما را رد کند خداوند را رد کرده و این رد در حدّ شرک به خداوند متعال است.»

۲.۴.۲.۲ - کارگزاران دولت

هر حکومتی کارگزاران و کارمندانی برای اجرای امور حکومت نیاز دارد و بر اساس شرایطی آنها را انتخاب می‌کند. برخی از این شرایط را امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، در نامه ۵۳ نهج‌البلاغه تعیین نموده است: «وَ توَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَالْحَیَاءِ، مِنْ اَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالْقَدَمِ فِی الْاِسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ...»؛ کارگزاران دولتی را از میان مردمی با تجربه و باحیا، از خاندان‌های پاکیزه و باتقوا، که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند انتخاب کن؛ زیرا اخلاق‌شان گرامی‌تر و آبروی‌شان محفوظ‌تر و طمع‌ورزی‌شان کمتر و آینده‌نگری‌شان بیشتر است.

برخی از این کارگزاران، نویسندگان و تنظیم‌کنندگان قراردادها هستند. امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، درباره شرایط آنها می‌فرماید: «ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ، فَوَلِّ عَلَی اُمُورِکَ...» ؛ سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستی بیندیش، و کارهایت را به بهترین آنان واگذار و نامه‌های محرمانه را، که دربردارنده سیاست‌ها و اسرار توست، از میان نویسندگان، به کسی اختصاص ده که صالح‌تر از دیگران باشد؛ کسی که گرامی داشتن، او را به سرکشی و تجاوز نکشاند تا در حضور دیگران با تو مخالفت کند، و در رساندن نامه کارگزارانت به تو یا رساندن پاسخ‌های تو به آنان کوتاهی نکند، و در آنچه برای تو می‌ستاید یا از طرف تو به آنان تحویل می‌دهد فراموش‌کار نباشد، و در تنظیم هیچ قراردادی سستی نورزد، و در برهم زدن قراردادی که به زیان توست کوتاهی نکند، و منزلت و قدر خویش را بشناسد. قطعا آنکه از شناخت قدر خویش عاجز باشد، در شناخت قدر دیگران، جاهل‌تر است.

۲.۴.۲.۳ - قضات

یکی از مناصب حسّاس در هر حکومتی منصب قضاوت است. این منصب آن‌قدر مهم است که بدون آن، احقاق حقوق ستم‌دیدگان ناممکن بوده و گستره فعالیت آن، آن‌قدر زیاد است که امروزه یکی از قوای سه‌گانه را به خود اختصاص می‌دهد. این منصب، به ویژه در اسلام، مشروط به شرایط خاصی است.

برخی از این شرایط در عهدنامه امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، به مالک اشتر بیان شده است: «ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ اَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ...»؛ سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن؛ کسانی که مراجعه فراوانْ آنها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر، او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشاری نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهی برای او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه‌کن کند، و در شناخت مطالب به تحقیقی‌ اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه با احتیاط‌تر عمل کند، و در یافتن دلیل اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپی شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر، و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برنده‌تر باشد، کسی که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چرب‌زبانی او را منحرف نسازد و چنین کسانی بسیار‌اندکند!

۲.۴.۲.۴ - مشاوران

مشورت یکی از دستورات دینی است که در اداره حکومت ضرورت بیشتری می‌یابد؛ زیرا امور حکومت و زمام‌داری آن‌قدر زیاد و متنوع است که یک فرد نمی‌تواند در تمام آنها متخصص و صاحب‌نظر باشد، بنابراین، باید از نظر کارشناسان و مشاوران امین استفاده نماید. امیرمؤمنان (علیه‌السلام)، به خاطر اهمیت و نقش مشاوران می‌فرماید: «بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکاری بازمی‌دارد، و از تنگدستی می‌ترساند، ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیه تو را سست می‌کند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می‌دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرایز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است.»

۲.۴.۲.۵ - فرماندهان نظامی

هر حکومتی برای محافظت در برابر دشمنان، نیازمند نیروهای نظامی مؤمن و شجاع است. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در نامه ۵۳ نهج‌البلاغه خطاب به مالک اشتر، در تعیین برخی شرایط مهم فرماندهان می‌فرماید: «فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ اَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِاِمَامِکَ.»
برای فرماندهی سپاه، کسی را برگزین که خیرخواهی او برای خدا و پیامبر و امام تو بیشتر، و دامن او پاک‌تر و شکیبایی‌اش برتر باشد از کسانی که دیر به خشم آید، و عذرپذیرتر باشد و بر ناتوان رحمت آورد و با قدرتمندان، با قدرت برخورد کند، درشتی او را به تجاوز نکشاند و ناتوانی او را از حرکت باز ندارد.

۲.۴.۲.۶ - ناظران و بازرسان

همان‌گونه که برای هر کاری شرایط و صفاتی متناسب با آن لازم است، به طریق اولی برای ناظران و بازرسان نیز شرایطی به مراتب دقیق‌تر لازم است؛ زیرا ناظران، که بر انتخاب و عملکرد کارگزاران و کارمندان حکومت نظارت دارند، باید خود به مرتبه‌ای از رشد و کمال اخلاقی رسیده باشند که با توجه به نظارت ناظران الهی و با نظارت درونی اخلاقی، نیاز کمتری به نظارت داشته باشند. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) درباره شرایط ناظران می‌فرمایند: «ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمَالَهُمْ، وَابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَالوَفَاءِ عَلَیْهِمْ»؛ سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار.

۲.۴.۳ - نتیجه بحث

بنابراین، همان‌گونه که انسان‌ها و توانایی‌هایشان متفاوت است، مناصب و مشاغل حکومتی نیز متفاوت است و هر یک به تناسب نوع و حدود اختیارات، شرایطی متناسب با آن لازم دارند. از این‌رو؛
اولاً: باید برای هر شغل و منصبی شرایط ویژه‌ای متناسب با آن تعیین شود و به عبارت بهتر، بر اساس شرایطی که خداوند متعال، پیامبران و ائمّه اطهار ‌(علیهم‌السلام)، تعیین نموده‌اند، باید بهترین قانون و آیین انتخاب و گزینش را استخراج و استنباط و کارگزاران و کارمندان حکومت را بر اساس آن انتخاب نمایند.

ثانیا: بر واگذاری این مناصب به اشخاص نظارت شود تا کسی که شرایط و صلاحیت انجام کاری را ندارد، به ناحق انتخاب نشود؛ زیرا اگر بر گزینش و انتخاب نظارت نشود، تعیین شرایط کاری لغو و بیهوده خواهد بود و علاوه بر آن، نااهلان و ناصالحان زمام امور را به دست خواهند گرفت و جامعه را به فساد و تباهی خواهند کشاند.

۲.۵ - دستور به انتخاب اصلح

علاوه بر امانت بودن منصب و مسئولیت، نابرابری انسان‌ها، و تفاوت مناصب و مشاغل حکومتی، دلیل دیگری که بر گزینش و انتخاب و نیز نظارت بر آن وجود دارد، دستور صریح به گزینش و انتخاب اصلح در متن دین، توسط معصومان ‌(علیهم‌السلام)، است.
انتخاب و گزینش در اسلام و همچنین نظارت بر آن با تمام انتخابات در نظام‌های حقوقی و سیاسی دنیا متفاوت است؛ زیرا از دیدگاه اسلام، برای انتخاب کارگزاران حکومت اسلامی، باید در میان افراد صالح و شایسته، اصلح و شایسته‌ترین افراد را بر اساس مبانی، اهداف، اصول و معیارهای اسلامی انتخاب نمود.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) درباره انتخاب نکردن فرد اصلح و نتایج مترتّب بر آن می‌فرمایند: «من استعمل عاملاً من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلک منه و اعلم بکتاب اللّه و سنة نبیه فقد خان اللّه و رسوله و جمیع المسلمین»؛ کسی که از میان مسلمانان، کسی را به کار گمارد و می‌داند که در میان آنان در آن زمینه، شایسته‌تر و داناتر از او به کتاب خدا و سنّت پیامبر او وجود دارد، به خدا و پیامبر خدا و تمامی مسلمانان خیانت کرده است.
[۷۶] بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۸.

از دیدگاه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، حتی برای ده نفر نیز باید برترین فرد را به عنوان مسئول انتخاب نمود: «هر کسی مردی را برای ریاست بر ده نفر به کار گیرد، در حالی که می‌داند در بین آن ده نفر، برتر از آن منتخب هم وجود دارد، حقیقتا با خدا، رسول او و جامعه مسلمانان پیمان‌شکنی کرده است.»
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، با صراحت، به انتخاب و گزینش کارگزاران دستور می‌دهند. از دیدگاه ایشان، برخی از راه‌کارهای انتخاب، «آزمون، تحقیق و مشورت» است: «ثُمَّ انْظُرْ فِی اُمُورِ عُمَّالِکَ، فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَارا، وَلاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً و اَثَرَةً...»؛ سپس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصی و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارها منصوب نکن؛ زیرا نوعی ستمگری و خیانت است. کارگزاران دولتی را از میان مردمی باتجربه و باحیا، از خاندان‌های پاکیزه و باتقوا، که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند، انتخاب کن؛ زیرا اخلاقشان گرامی‌تر و آبرویشان محفوظ‌تر و طمع‌ورزیشان کمتر و آینده‌نگریشان بیشتر است.

۲.۵.۱ - احراز صلاحیت مسئولین

بر اساس معیارهای اسلامی، نه تنها انتخاب و گزینش کارگزاران جدید باید مطابق با شایستگی و صلاحیت باشد، بلکه نیروهایی که قبلاً انتخاب شده‌اند نیز باید صلاحیت داشته باشند و در صورت عدم صلاحیت، باید عزل گردند و افراد لایق و شایسته به جای آنها انتخاب شود. به عبارت دیگر، نظارت بر کارگزاران تنها مربوط به هنگام انتخاب آنها نیست، بلکه این نظارت باید مستمر باشد و هرگاه یکی از آنان فاقد شرایط لازم گردید، باید از کار برکنار شود. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «وَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَلَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ، حَتَّی یَعُودَ اَسْفَلُکُمْ اَعْلاَکُمْ، وَاَعْلاَکُمْ اَسْفَلَکُمْ، وَلَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا، وَلَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا.»؛ سوگند به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد! آزمایش می‌شوید؛ همچون دانه‌ای که در غربال ریزند یا غذایی که در دیگ گذارند؛ به هم خواهید ریخت و زیر و رو خواهید شد تا آنکه پایین به بالا و بالا به پایین رود. آنان که سابقه‌ای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی بودند، بر سر کار می‌آیند و آنها که به ناحق پیشی گرفتند، عقب‌زده خواهند شد.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، با یک معیار کلی، درباره انتخاب رئیسان تمام امور، خطاب به مالک اشتر می‌فرمایند: «وَاجْعَلْ لِرَاْسِ کُلِّ اَمْرٍ مِنْ اُمُورِکَ رَاْسا مِنْهُمْ، لاَ یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا، وَلاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا»؛ برای هر یک از کارهایت، سرپرستی برگزین که بزرگی کار بر او چیرگی نیابد و فراوانی کار او را درمانده نسازد.

۲.۵.۲ - نپذیرفتن مسئولیت

از دیدگاه اسلام، نه تنها انتخاب برترین افراد یک واجب شرعی است، بلکه خود افراد نیز با وجود افراد برتر، نباید مسئولیتی بپذیرند؛ یعنی در صورتی که دیگران کسی را انتخاب نمودند، مسئولیت فرد منتخب ساقط نمی‌شود و با وجود اشخاص برتر، شرعا حق پذیرش مسئولیت ندارد.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در این زمینه می‌فرمایند: «من تقدم علی قوم من المسلمین و هو یری ان فیهم من هو افضل منه فقد خان اللّه و رسوله والمسلمین»؛ کسی که خود را بر گروهی از مسلمانان مقدّم بدارد، در حالی که می‌داند در میان آنان برتر از او وجود دارد، به خداوند و رسول او و مسلمانان خیانت کرده است.
بنابراین از دیدگاه اسلام، گزینش و انتخاب اصلح و شایسته‌ترین یک دستور و واجب شرعی است و مخالفت با آن خیانت به خدا و پیامبر خدا و تمامی مسلمانان، و برای تضمین انتخاب شایسته‌ترین و تداوم این شایستگی، نظارت کامل و بی‌طرفانه لازم است.

۲.۶ - ارائه معیارهای انتخاب در قرآن

خداوند متعال از میان انسان‌ها، بر اساس معیارهای ویژه‌ای، افراد خاصی را به پیامبری و امامت انتخاب کرده است. در انتخاب پیامبران و حاکمان، شرایط موردنظر و خواست مردم، که مخالف معیارها و ملاک‌های الهی بوده، نادیده گرفته و رد شده‌اند. برخی از معیارها و ملاک‌های الهی در قرآن کریم به صراحت بیان شده‌اند:

۱. خداوند متعال برای انتخاب نهایی پیامبران، آنها را در معرض امتحان‌ها و آزمایش‌های گوناگونی قرار داده و در صورت قبولی در آزمون الهی، به عنوان رهبر مردم انتخاب شده‌اند: «وَ اِذِ ابْتَلَی اِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قَالَ اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَاما قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده.) خداوند فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند.)»

۲. «صبر» که از صفات والای اخلاقی است و «یقین» به آیات الهی که درجه‌ای بالاتر از علم است، از معیارهایی هستند که خداوند متعال بر اساس آنها امام را انتخاب نموده است: «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ؛ و از آنان، امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می‌کردند؛ چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند.»

۳. خداوند سبحان با ردّ ملاک ثروت، که خواست و معیار مردم بود، و انتخاب بر اساس شرایطی همچون توانایی علمی و قدرت جسمی، می‌فرماید: «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکا قَالُوَاْ اَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ اَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ پیامبرشان به آنها (گروهی از بنی‌اسرائیل) گفت: خداوند طالوت را برای زمام‌داری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته‌تریم، و او ثروت زیادی ندارد؟! گفت: خدا او را بر شما برگزیده و او را در علم و (قدرتِ) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، مُلکش را به هر کس بخواهد می‌بخشد و احسانِ خداوند وسیع است و (از لیاقت افراد برای منصب‌ها) آگاه است.»

۴. «ایمان» و «عمل صالح» دو شرط اساسی کسانی هستند که خداوند وعده اعطای حکومت به آنها داده است: «وَ عَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْاَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْنا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئا وَ مَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَاُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده داده است که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان‌گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل می‌کند، (آن چنان) که تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، همان فاسقانند.»

علّامه طباطبائی در تفسیر این آیه می‌فرماید: این آیه وعده جمیل و زیبایی است برای مؤمنین که عمل صالح هم دارند؛ به آنان وعده می‌دهد که به زودی جامعه صالحی مخصوص به خودشان برایشان درست می‌کند و زمین را در اختیارشان می‌گذارد و دین‌شان را در زمین متمکّن می‌سازد و امنیت را جایگزین ترسی که داشتند، می‌کند؛ امنیتی که دیگر از منافقین و کید آنان، و از کفار و جلوگیری‌هایشان بیمی نداشته باشند، خدای را آزادانه عبادت کنند و چیزی را شریک او قرار ندهند. پس در جمله «وَ عَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کلمه «مِن» تبعیضی خواهد بود، نه بیانی، و خطاب در آن به عموم مسلمین است که در میان آنان، هم منافق هست و هم مؤمن، و مؤمنین ایشان نیز دو طایفه‌اند: یکی کسانی که عمل صالح می‌کنند، و گروه دیگر آنان که عمل صالح ندارند، ولی وعده‌ای که در آن آمده مخصوص کسانی است که هم ایمان داشته باشند و هم اعمالشان صالح باشد و بس.
بنابراین، انتخاب الهی، که با عبارت‌هایی همچون «جَعَل» یعنی قرار داد (منصوب نمود) و «اصطفا» یعنی بهترین را انتخاب و گزینش نمود و «استخلف» یعنی به خلافت برگزید، بهترین دلیل بر انتخاب و گزینش شایسته‌ترین افراد است و باید با استخراج و استنباط این راه‌کار انتخاب و انتصاب الهی، کارگزاران و کارمندان حکومت را بر اساس آن تعیین نمود.

۲.۷ - عزل و نصب‌های معصومین

ثمره عدم تساوی توانایی و شایستگی‌های انسان‌ها تعیین شرایط متناسب با نوع کار و دستور انتخاب و گزینش، زمانی ظاهر می‌شود که این واقعیت در عزل و نصب‌ها رعایت شود و زمامداران و کارگزاران صالح و شایسته بر اساس شایستگی‌ها و توانایی‌ها، متناسب با ماهیت کار مورد نظر، انتخاب و نصب شوند. بر اساس سیره عملی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) انتخاب کارگزاران حکومت بر اساس مبانی، اهداف، اصول و معیارهای اسلامی و با توجه به لیاقت و شایستگی انسان‌ها، بدون توجه به ملاک‌هایی همچون سن و قبیله است. در ذیل، چند نمونه از عزل و نصب‌های پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و حضرت علی (علیه‌السلام)، نقل می‌شود:

۲.۷.۱ - مصعب بن عمیر

وقتی اسعد بن زرارة و ذکوان بن عبدقیس، که از قبیله خزرج بودند، برای عمره به مکّه رفتند، با پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آشنا شدند و به نبوّت ایمان آوردند و از آن حضرت درخواست نمودند تا کسی را برای آموزش قرآن و تبلیغ دین با آنها به مدینه بفرستد. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نیز بدون در نظر گرفتن سن و تنها بر اساس شایستگی، نوجوانی به نام مصعب بن عمیر را برای این ماموریت مهم فرهنگی و تبلیغی انتخاب کردند و به مدینه فرستادند.
مصعب بن عمیر نوجوانی بود که نزد پدر و مادرش در رفاه و تجمّل زندگی کرده بود و او را تکریم می‌کردند و بر فرزندان‌شان ترجیح می‌دادند، وی حتی از مکّه هم خارج نشده بود، ولی وقتی به اسلام ایمان آورد، والدینش او را آزار دادند و او با رسول خدا در «شعب ابی‌طالب» بود تا دگرگون شد و دچار رنج و مشقّت گردید.) پیامبر به او دستور دادند تا با اسعد خارج شود، در حالی که از قرآن بسیار بهره گرفته بود. سپس اسعد بن زرارة و ذکوان بن عبد قیس همراه مصعب بن عمیر به مدینه رفتند و به قوم‌شان رسیدند و آنها را از دستور و خبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آگاه ساختند.

۲.۷.۲ - عتاب بن اسید

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) عتاب بن اسید را، که بیست سال و‌اندی بیشتر سن نداشت، با وجود افراد بزرگ‌تر و با سابقه‌تر، با ردّ ملاک سن و بزرگ‌سالی، به عنوان والی و حاکم مکّه انتخاب کردند
و خطاب به اهل مکّه فرمودند: «... قد قلد محمّد رسول اللّه عتاب بن اسید احکامکم و مصالحکم، و قد فوض الیه تنبیه غافلکم، و تعلیم جاهلکم، و تقویم اود مضطربکم، و تادیب من زال عن ادب اللّه منکم لما علم من فضله علیکم من موالاة محمد رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، و من رجحانه فی التعصب لعلی ولی اللّه...»؛ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرستاده خداوند، عتاب بن اسید را برای احکام و مصالح شما منصوب نمود و متوجه ساختن غافل و بی‌توجه شما و آموزش نادانتان، اصلاح انحراف مضطرب شما و تنبیه کردن کسی که ادب الهی را رها ساخته به او واگذار کرد، به دلیل برتری او بر شما از جهت دوستی محمّد و آل محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و به دلیل مزیّت او در طرف‌داری از علی ولّی خدا. بنابراین، او برای ما خادم و برادر دینی و برای دوستان ما دوست و برای دشمنان ما دشمن و برای شما آسمانی سایه‌دار (پناهگاهی بزرگ) و زمینی پاک و حاصل‌خیز (پربرکت) و آفتابی درخشان (راهنما و هدایت‌گر) است. ...

سپس مبنا و ملاک برتری را در گزینش و انتخاب عتاب بن اسید بیان نمودند: «لا یحتج محتج منکم فی مخالفته بصغر سنه، فلیس الاکبر هو الافضل، بل الافضل هو الاکبر، و هو الاکبر فی موالاتنا و موالاة اولیائنا، و معاداة اعدائنا، فلذلک جعلناه الامیر علیکم، و الرئیس علیکم»؛ نباید به دلیل سنّ کم با او مخالفت کنید؛ زیرا بزرگ‌تر برتر نیست، بلکه برتر بزرگ‌تر است و عتاب بن اسید در دوستی ما و دوستی با دوستان ما و دشمنی با دشمنان ما بزرگ‌تر است. پس به این دلایل، او را به عنوان امیر و رئیس شما منصوب نمودم.

۲.۷.۳ - اسامة بن زید

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در آخرین روزهای عمر پربرکت‌شان به مردم دستور دادند تا مهیای جنگ با روم شوند. اسامه پسر زید را فراخواندند و او را، که کمتر از بیست سال (هفده تا بیست سال) سن داشت، با وجود بزرگان مهاجر و انصار، به عنوان فرمانده جنگ انتخاب کردند و دستور دادند تا به محلی که پدرش زید بن حارثه در جنگ «موته» کشته شده بود بروند.

محلّه «جرف» برای تجمع لشکر تعیین شد و بزرگانی از مهاجران و انصار از جمله ابوبکر و عمر و طلحه و زبیر در لشکر او بودند. پیامبر پس از فرمان جنگ، بیمار شدند؛ ولی بر تشکیل و اعزام لشکر اسامه دستور مؤکّد دادند. برخی از سنّ پایین اسامه ناراحت شدند و گفتند: این پسر بچه به عنوان فرمانده مهاجران باسابقه انتخاب شده است؟! وقتی این خبر به پیامبر رسید، ناراحت شدند و با وجود بیماری شدید، به مسجد رفتند و فرمودند: «به من گزارش داده‌اند که شما در فرمان‌دهی اسامه طعنه زدید (اعتراض کردید) و قبلاً در مورد فرماندهی پدرش این کار را کردید (طعنه‌های امروز شما همانند گذشته است.) به خدا سوگند اسامه لایق و شایسته فرمان‌دهی است (باید از فرمان او اطاعت کنید) و پدرش نیز (در جنگ موته) شایسته آن بود و او از محبوب‌ترین مردم نزد من است. پس شما را به نیکی به او توصیه می‌کنم. همان‌گونه که در مورد فرمان‌دهی اسامه اعتراض می‌کنید، و در مورد فرمان‌دهی پدرش نیز اعتراض کردید.»
حضرت پس از بازگشت از مسجد در بستر بیماری، به کسانی که به عیادت ایشان آمده بودند، بارها فرمود: ماموریت اسامه را اجرا کنید. خدا لعنت کند کسی را که از لشکر و فرمان او تخلّف کند!
بنابراین، انتخاب اسامه به فرمان‌دهی بزرگان مهاجران و انصار و کسانی که خود از فرماندهان و رؤسا بوده‌اند، رد نمودن ملاک بزرگی سنّ و سال و حتی تجربه‌های مکرّر و تاکید بر شایستگی و لیاقت هنگام واگذاری مسئولیت است.

۲.۷.۴ - عمر بن ابی‌سلمه

امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام)، عمر بن ابی‌سلمه را فقط به دلیل شایستگی، برای امری مهم‌تر از فرمان‌دهی عزل نمودند: «پس از یاد خدا و درود، من نعمان‌ بن عجلان زرقی را به فرمان‌داری بحرین نصب کردم، و بی‌آنکه سرزنش و نکوهشی برایت وجود داشته باشد، تو را از فرمان‌داری آن سامان گرفتم. به راستی، تاکنون زمام‌داری را به نیکی انجام داده‌ای و امانت را پرداخته‌ای. پس به سوی ما حرکت کن، بی‌آنکه مورد سوء ظن قرار گرفته یا سرزنش شده یا متهم بوده و یا گناه‌کار باشی، که تصمیم دارم به سوی ستمگران شام حرکت کنم. دوست دارم در این جنگ با من باشی؛ زیرا تو از دلاورانی هستی که در جنگ با دشمن و برپا داشتن ستون دین، از آنان یاری می‌طلبم. ان‌شاء اللّه.»

۲.۷.۵ - محمّد بن ابی‌بکر

علی (علیه‌السلام)، بر اساس توانایی و شایستگی متناسب با مسئولیت، محمّد بن ابی‌بکر را از فرمان‌داری مصر عزل کردند و مالک اشتر را به جای وی نصب نمودند: «پس از یاد خدا و درود، به من خبر داده‌اند که از فرستادن اشتر به سوی محل فرمانداری‌ات، ناراحت شده‌ای. این کار را به دلیل کند شدن و سهل‌انگاری‌ات یا انتظار کوشش بیشتری از تو انجام ندادم. اگر تو را از فرمان‌داری مصر عزل کردم، فرماندار جایی قرار دادم که اداره آنجا بر تو آسان‌تر، و حکومت تو در آن سامان خوش‌تر است.»

۲.۸ - آثار مترتب بر انتخاب

انتخاب و گزینش کارگزاران در تمام امور جامعه مؤثر است. رشد و بالندگی یک جامعه و یا رکود، شکست و فروپاشی آن بستگی تام به مسئولان آن دارد. در این نوشتار، تنها به سه نمونه از آثارِ نوع انتخاب و نتایج مترتّب بر آن اشاره می‌شود:
۱. انتخاب و انتصاب نااهلان و عزل و کنار زدن شایستگان موجب عدم پیشرفت و عقب‌نشینی دولت‌ها می‌شود.
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «یستدل علی ادبار الدول باربع تضییع الاصول و التمسک بالغرور و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل»؛ چهار چیز موجب عقب‌نشینی دولت‌ها می‌شود: ضایع کردن اصول، پایبند بودن به گم‌راه کردن و فریب دادن، مقدّم داشتن افراد پست و بی‌ارزش، و کنار زدن افراد شایسته و ارزشمند.
در برخی روایات، به جای قید «التمسک بالغرور» قید «التمسک بالفروع» یعنی پایبند بودن به فروع، ذکر شده است.

۲. وقتی حکومت از دست صالحان و شایستگان خارج شود و اراذل و نااهلان حاکم گردند، حکومت پیشرفت نمی‌کند و در نهایت، فرو می‌پاشد: «تولی الاراذل و الاحداث الدول دلیل انحلالها و ادبارها»؛ سرپرستی حکومت‌ها توسط افراد رذل و تازه به دوران رسیده، دلیل فروپاشی و عقب‌نشینی حکومت‌هاست.

۳. یکی از آثار یکسان‌نگری انسان‌ها، کاهش نیکوکاری و افزایش کارهای ناصواب است: هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند؛ زیرا نیکوکاران در نیکوکاری بی‌رغبت، و بدکاران در بدکاری تشویق می‌گردند. پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده.



با توجه به مبانی عقیدتی و انسان‌شناسی اسلامی و هدفی که اسلام برای انسان تعیین نموده است، یعنی رشد و تکامل همه‌جانبه و رسیدن به سعادت و قرب الهی، حاکمان و مدیران متناسب با این مبانی و اهداف، انتخاب و گزینش می‌شوند و بر این اساس، ملاک‌های گزینش در اسلام با سایر ادیان و نظام‌ها متفاوت است؛ زیرا
اولاً، اعتقاد به امانت بودن منصب، مقتضی امانت‌داری و واگذاری آن به افراد امین است.

ثانیا، نتیجه عدم تساوی انسان‌ها برتری برخی بر برخی دیگر و ضرورت انتخاب افراد برتر و شایسته‌تر است.

ثالثا، لازمه تعیین شرایط احراز آنهاست.

رابعا، امر و دستور صریح به گزینش و انتخاب، موجب وجوب شرعی آن می‌شود.

خامسا، انتخاب و گزینش خداوند متعال و معصومان (علیهم‌السلام)، الگویی راهگشا و دلیل شرعی روشنی بر انتخاب صالحان و شایستگان است.

سادسا، نتایج مهمی که بر نوع انتخاب مترتّب می‌شود، ضرورت انتخاب صحیح و شایسته‌سالارانه را آشکارتر می‌سازد.
بنابراین، تمام موارد مزبور، هم مبانی اصل انتخاب و گزینش و انتخابات هستند و هم مبانی نظارت بر انتخاب و گزینش محسوب می‌شوند؛ زیرا هیچ‌یک از این موارد بدون نظارت دقیق و مستقل تحقق نمی‌یابد و ضمانت اجرای آنها نظارتی کامل و بی‌طرفانه است. علاوه بر مبانی فوق، نظارت کامل خداوند متعال مبنای دیگری برای نظارت بر انتخاب و انتخابات محسوب می‌شود.


۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۹.    
۲. یونس/سوره۱۰، آیه۱۳و۱۴.    
۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹۸.    
۴. حج/سوره۲۲، آیه۱۷.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۷۹.    
۶. رعد/سوره۱۳، آیه۴۳.    
۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۶.    
۸. نساء/سوره۴، آیه۱.    
۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۲.    
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۴.    
۱۱. سبا/سوره۳۴، آیه۲۱.    
۱۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۲۰.    
۱۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۲۶.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۱۱۰.    
۱۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵.    
۱۶. ملک/سوره۶۷، آیه۱۹.    
۱۷. نور/سوره۲۴، آیه۴۱.    
۱۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۹.    
۱۹. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
۲۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۶.    
۲۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۶.    
۲۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۸.    
۲۳. سبا/سوره۳۴، آیه۲۴.    
۲۴. انعام/سوره۶، آیه۷۳.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۲۶. انعام/سوره۶، آیه۵۹.    
۲۷. انعام/سوره۶، آیه۳.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۵.    
۲۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۱.    
۳۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۱۹.    
۳۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۹.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۹۹.    
۳۳. اعلی/سوره۸۷، آیه۷.    
۳۴. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۳۵. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۳۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۰۳.    
۳۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۱۳.    
۳۸. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۴۶.    
۳۹. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۵۷۱.    
۴۰. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۶۰.    
۴۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۵۹۹.    
۴۲. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۸۰.    
۴۳. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۴۳.    
۴۴. سجده/سوره۳۲، آیه۱۸.    
۴۵. مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.    
۴۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۴۷. زمر/سوره۳۹، آیه۹.    
۴۸. نساء/سوره۴، آیه۹۵.    
۴۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۵.    
۵۰. بقره/سوره۲، آیه۲۵۳.    
۵۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
۵۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۱.    
۵۳. حشر/سوره۵۹، آیه۲۰.    
۵۴. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۲.    
۵۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۱۴۸.    
۵۶. مطهّری مرتضی، مجموعه آثار (عدل الهی)، ج۱، ص۱۲۵.    
۵۷. مطهّری مرتضی، مجموعه آثار (عدل الهی)، ج۱، ص۱۴۳.    
۵۸. نساء/سوره۴، آیه۱۴۱.    
۵۹. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۱۶۵.    
۶۰. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۳۸۰.    
۶۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۳۳۳.    
۶۲. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۷۵۹.    
۶۳. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۷.    
۶۴. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۶.    
۶۵. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۸۱.    
۶۶. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۷.    
۶۷. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۸۳.    
۶۸. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۵.    
۶۹. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۷۹.    
۷۰. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۲.    
۷۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۷۳.    
۷۲. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۴.    
۷۳. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۷۷.    
۷۴. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۶.    
۷۵. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۸۰.    
۷۶. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۱۸.
۷۷. زاد هوش، محمدرضا، احادیث نبوی در متون کهن فارسی، ص۴۱۹.    
۷۸. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، ج۲، ص۳۶۱.    
۷۹. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۶.    
۸۰. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۸۱.    
۸۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۱۷.    
۸۲. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۵۵.    
۸۳. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۷.    
۸۴. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۸۳.    
۸۵. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۸، ص۲۹۱.    
۸۶. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۸۷. سجده/سوره۳۲، آیه۲۴.    
۸۸. بقره/سوره۲، آیه۲۴۷.    
۸۹. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۹۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۲۰۹.    
۹۱. مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار، ج۱۹، ص۸-۱۰.    
۹۲. مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۷.    
۹۳. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۳۵۸.    
۹۴. مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار، ج۲۱، ص۱۲۲۱۲۳.    
۹۵. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۶۶۱.    
۹۶. مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار، ج۲۱، ص۱۲۳.    
۹۷. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۶۶۲.    
۹۸. مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار، ج۲۱، ص۴۱۰.    
۹۹. مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۷۸.    
۱۰۰. ابن ‌ابی‌الحدید، ابوحامد عبد‌الحمید، شرح نهج‌ البلاغه، ج۶، ص۵۲.    
۱۰۱. مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۷۸.    
۱۰۲. ابن ‌ابی‌الحدید، ابوحامد عبد‌الحمید، شرح نهج‌ البلاغه، ج۶، ص۵۲.    
۱۰۳. مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار، ج۳۰، ص۴۲۷.    
۱۰۴. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۸۱.    
۱۰۵. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۴۷.    
۱۰۶. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۷۶.    
۱۰۷. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۳۵.    
۱۰۸. آمدی، عبدالواحد بن تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، مواعظ للحاکم، ص۸۰۰.    
۱۰۹. محمّدی ری‌شهری، محمّد، میزان الحکمه، ج۲، ص۹۳۶.    
۱۱۰. لیثی واسطی، علی ‌بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص۵۵۰.    
۱۱۱. آمدی، عبدالواحد بن تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، عمال الدولة، ص۳۲۰.    
۱۱۲. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ص۶۷۳.    
۱۱۳. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، محمد دشتی، ص۲۹۳.    



نشریه معرفت، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، سیداحمد مرتضایی، برگرفته از مقاله «مبانی گزینش و نظارت بر انتخابات.»    

رده‌های این صفحه : انتخابات | فقه سیاسی | مسائل سیاسی




جعبه ابزار