• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ماده و صورت (ادبیات عرب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



هر کدام از الفاظ عربی دارای مادّه، صورت و شکلی هستند؛ اولین قدم در شناخت معنای کلمه، شناخت معنای «ماده اصلی» لفظ است، که علم لغت به این بحث می‌پردازد. دومین قدم در شناخت معنای کلمه، شناخت معنای صورت آن است؛ زیرا یک کلمه می‌تواند به صورت‌های مختلفی درآید که هر کدام معنای خاصی را به آن می‌افزاید. صورت و شکل الفاظ مانند علائم رانندگی‌اند که خود افراد بشر هر کدام آنها را برای معنای خاصی قرار داده‌اند. از میان علوم عربی، علمی‌ که صورت و شکل الفاظ را برای ما مشخص می‌کند «علم صرف» است.



هر کدام از الفاظ عربی دارای مادّه و صورت و شکلی هستند. مثلاً مادّه‌ای که در الفاظ «عَلِم»، «عالِم» و «یَعلَمُ»، بکار رفته عبارت است از «ع ل م ا ی»، و صورت آن عبارت است از شکل ظاهری آن که شامل حرکات و سکنات و ترتیب حروف می‌شود. باید توجه داشت که در میان حروف کلمات، برخی اصلی و برخی زائد هستند. مثلاً در مثال قبل حروف «ع ل م» اصلی و بقیه زائد است.

اولین قدم در شناخت معنای کلمه، شناخت معنای «ماده اصلی» لفظ است. از میان علوم عربی، علم لغت به این بحث می‌پردازد. از این‌رو برای پی بردن به معنای ماده یا حروف اصلی الفاظ باید به علم لغت رجوع کرد. به مثال زیر توجه کنید: در کتاب «معجم مقائیس اللغة» در معنای ماده «کفر» آمده است: «الکاف و الفاء و الراء اصلٌ یدلُّ علی معنًی واحد، و هو السَّتْر و التَّغطیة»


چنانچه گفته شد شناخت معنای یک کلمه متوقف بر آن است که ابتداء معنای حروف اصلی کلمه را از علم لغت پیدا کنیم. برای این‌کار باید حروف اصلی از زائد را تشخیص داد، که در ذیل به بیان طریقه تشخیص آن می‌پردازیم.
«حروف اصلی» عبارتند از حروفی که در تمام کلمات اشتقاقی آن تکرار شده، و «حروف زائد» به حروفی گفته می‌شود که در بعضی از کلمات وارد شده است. مثلاً حروف اصلی در الفاظ «عَلِم»، «عالِم»، «مَعلُوم» و «یَعلَمُ»، «ع ل م»، و حروف زائد آن «ا، و، ی» است.

۲.۱ - کاربرد فقهی

در کلمه «ضمان» که در روایات وارد گردیده است، دو احتمال در حروف اصلی آن داده شده که بر اساس آن، دو معنای متفاوت بدست می‌آید:
الف) سه حرف اصلی «ضمان» عبارت است از «ض م م» که در لغت به معنای «در کنار هم قرار گرفتن» است.
ب) سه حرف اصلی آن عبارت است از «ض م ن» که در لغت به معنای «در خلال و ضمن چیزی بودن» است.
از بین این دو، احتمال دوم صحیح است؛ زیرا سه حرف «ض م ن» در تمام مشتقات آن تکرار شده است، مانند روایت: «فِی رَجُلٍ یَمُوتُ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ فَیَضْمَنُهُ ضَامِنٌ...» و «مَنْ ضَمِنَ لِاَخِیهِ حَاجَةً لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ حَتَّی یَقْضِیَهَا»، و «قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ حَفَرَ بِئْراً فِی غَیْرِ مِلْکِهِ فَمَرَّ عَلَیْهَا رَجُلٌ فَوَقَعَ فِیهَا َقَالَ عَلَیْهِ الضَّمَانُ».

بنابر احتمال اول اثر ضمان، ضمیمه شدن ذمّة ضامن به ذمّة بدهکار است، یعنی هدف طلبکاران از پذیرفتن ضمان این است که برای طلب خود وثیقه‌ای به‌دست آورند و در برابر تنگ‌دستی و نداری مدیون، بی‌پناه و متضرر نمانند.
بنابر احتمال دوم در حقیقت ضامن بر اثر ضمان، ذمّۀ بدهکار را در برگرفته و ذمۀ بدهکار بریء از عهده می‌گردد. و به دیگر سخن ضامن تعهد می‌کند که به‌جای او دِین را بپردازد. بنابراین، وقتی که شخصی ضامن دیگری می‌شود، در واقع می‌پذیرد که به جای او مدیون باشد و طلبکاران مزاحم مدیون اصلی نشوند.
از بین این دو، احتمال دوم صحیح است زیرا سه حرف «ض م ن» در تمام مشتقات آن، تکرار شده است، مانند روایت: «فِی رَجُلٍ یَمُوتُ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ فَیَضْمَنُهُ ضَامِنٌ...»، و «مَنْ ضَمِنَ لِاَخِیهِ حَاجَةً لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَاجَتِهِ حَتَّی یَقْضِیَهَا»، و «قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ حَفَرَ بِئْراً فِی غَیْرِ مِلْکِهِ فَمَرَّ عَلَیْهَا رَجُلٌ فَوَقَعَ فِیهَا َقَالَ عَلَیْهِ الضَّمَانُ».
ثمرة این دو قول در آنجا ظاهر می‌شود که اگر ضامن هم تنگدست شد و توانائی پرداخت بدهی را نداشت، یا اینکه مال تلف شد، بنابر قول دوم طلبکاران حق ندارند به بدهکار اصلی رجوع کنند زیرا به وسیله ضمان، ذمه بدهکار بریء شده است. اما بنابر قول اول این حق را دارند که به بدهکار رجوع کنند.
[۶] اشتهاردی، علی‌پناه، مدارک العروة، ج‌۲۸، ص۳۶۵.
)


دومین قدم در شناخت معنای کلمه، شناخت معنای صورت آن است؛ زیرا یک کلمه می‌تواند به صورت‌های مختلفی درآید که هر کدام معنای خاصی را به آن می‌افزاید. صورت و شکل الفاظ مانند علائم رانندگی‌اند که خود افراد بشر هر کدام آنها را برای معنای خاصی قرار داده‌اند و با دیدن آن علامت و تشخیص نوع آن، به مقصود آن علامت پی برده می‌شود. در زبان عربی نیز علمای این زبان، علائمی‌ را برای پی‌بردن به مقصود متکلم قرار داده‌اند، که همان صورت و شکل الفاظ است. از میان علوم عربی، علمی‌ که این بخش از زبان عربی را عهده می‌گیرد «علم صرف» است ... فراگیری علم صرف مقدمه برای شناخت بخش قیاسی لغت عرب است، زیرا لغت عرب را می‌توان بر دو قسم دانست:

۱- قسمی‌ از لغت عرب قیاسی است یعنی می‌توان برای آن ضابطه آورد؛ این قسم را تنها باید از علم صرف آموخت، مانند اینکه گفته می‌شود: مضارع فَعُلَ فقط بر وزن یَفعُلُ می‌آید، و بنابراین قاعده صرفی هرگاه فَعُلَ به صورت مضموم العین شنیده شد می‌توان حکم به مضموم العین بودن مضارع آن یعنی یَفعُلُ نمود بدون آن‌که نیازی به شنیدن آن از عرب باشد، اگرچه سماع آن از عرب نیز شاهد صحیح بودن چنین قیاسی خواهد بود. و مانند اینکه گفته می‌شود مصدر افعَلَ بر وزن اِفعال می‌آید، مانند: اکرَمَ - اکرام.
۲- قسمی‌ از لغت عرب که اکثر موارد آن‌را شامل می‌شود، از سماع گرفته شده و به قیاس و ضابطه در آن اعتنا نمی‌شود، مانند لفظ رجُل و حَجَر، حرکت این الفاظ را باید از عرب شنید. در این موارد نیاز به علم صرف نیست.


برای شناخت صورت‌های الفاظ، قواعدی وجود دارد که در ذیل به آن می‌پردازیم. این قواعد علاوه بر بیان صورت لفظ، حروف اصلی کلمه را نیز نشان می‌دهند.
قاعده اولیه در شناخت صورت لفظ آن است که ابتداء باید حروف اصلی (ریشه کلمه) را به طریقی که قبلاً بیان گردید شناخت. بعد در مقابلِ حروف اصلی بترتیب سه حرف (ف - ع - ل) را همراه با حرکت همان حرفی که در مقابل آن آمده قرار داد. مانند کلمة ضَرَبَ - «فَعَلَ».
اگر کلمه‌ای بیش از سه حرف اصلی داشت، حرف لام نیز تکرار می‌شود پس کلمه سه حرفی، دارای یک لام، و کلمه چهار حرفی دارای دو لام، و پنج حرفی دارای سه لام خواهد بود.بنابراین صورت کلمه ضَرَبَ «فَعَلَ»، و کلمه جَعفَر «فَعلَل»، و کلمة سَفَرجَل «فَعَللَل» است.
به کلمه‌ای که بیان کننده صورت لفظ است و از «ف – ع – ل» ساخته می‌شود «وزن» آن کلمه گویند. مانند کلمه «فَعَلَ» که برای بیان صورت ضَرَبَ ساخته می‌شود و می‌گوییم ضَرَبَ بر وزن «فَعَلَ». از حروف اصلی، آن حرفی که در برابر «ف» قرار می‌گیرد فاء الفعل، و حرفی که در برابر «ع» قرار می‌گیرد عین الفعل، و حرفی که در برابر «ل» قرار می‌گیرد لام الفعل نامیده می‌شود.

۴.۱ - نکته مهم

اگر در کلمه‌ای حرف زائد وجود داشت چنانچه حرف زائد تکرار حرف اصلی باشد، مانند سَلَّمَ، در وزن نیز حرفی که مقابل آن قرار گرفته است تکرار می‌شود، مانند سَلَّمَ بر وزن فَعَّل.
و در صورتی که حرف زائد تکرار حرف اصلی نباشد، خود حرف زائد را در وزن زیاد می‌کنیم، مانند طاهِر بر وزن فاعِل، مَعلُوم بر وزن مَفعُول، یَعلَمُ بر وزن یَفعَلُ.


۱. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۱۹۱.    
۲. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج‌۱۸، ص۴۲۲.    
۳. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج‌۱۸، ص۴۲۳.    
۴. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج‌۲۹، ص۲۴۱.    
۵. محقق داماد، مصطفی، قواعد فقه، ج‌۲، ص۱۸۵.    
۶. اشتهاردی، علی‌پناه، مدارک العروة، ج‌۲۸، ص۳۶۵.
۷. مطهری، مرتضی، فقه و حقوق (مجموعه آثار)، ج‌۲۰، ص۳۵۶.    
۸. ابن جنی، عثمان بن جنی، المنصف، ج۱، ص۲-۳.    
۹. ابن عصفور، علی بن مؤمن، الممتع الکبیر فی التصریف، ص۳۱.    
۱۰. استرآبادی، محمد بن حسن، شرح الشافیة ابن الحاجب، ج‌۱، ص۱۲.    
۱۱. استرآبادی، محمد بن حسن، شرح الشافیة ابن الحاجب، ج‌۱، ص۱۰-۱۸.    
۱۲. استرآبادی، محمد بن حسن، شرح الشافیة ابن الحاجب، ج‌۱، ص۱۲.    
۱۳. استرآبادی، محمد بن حسن، شرح الشافیة ابن الحاجب، ج‌۱، ص۱۰-۱۳.    



جمالی، مصطفی، مغنی الفقیه، ج۱، ص۱۵-۱۹.




جعبه ابزار