• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قیام ابن طباطبا و ابوالسرایا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌قیام ابن طباطبا و ابوالسرایا، در سال ۱۹۹ هجری قمری توسط ابن طباطبا و ابوالسرایا علیه حکومت عباسیان شکل گرفت.
محمد بن ابراهیم معروف به ابن طباطبا از نسل امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) با ابوالسرایا در کوفه قیام کرده و مردم کوفه که دوستدار اهل بیت (علیهم‌السلام) بودند با آنها بیعت کردند. رهبری قیام بر عهده ابن طباطبا و لشکرکشی‌ها و جنگ‌ها بر دوش ابوالسریا قرار گرفت. حکومت عباسیان حمله‌های متعددی علیه این قیام نمودند ولی با شکست مواجه شدند. در ابتدا این قیام قدرت خوبی به دست آورد و علویان بسیاری را به مناطق مختلف فرستادند ولی با درگذشت ابن طباطبا، این قیام روبه ضعف نهاد و با غلبه عباسیان بر ابوالسرایا و کشتن او، این قیام در سال ۲۰۰ هجری قمری به پایان رسید.



محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی ابن ابی‌طالب معروف به "ابن طباطبا" از خاندان امامان شیعه بود و سبب قیام او این بود که "نصر بن شبیب" که از شیعیان خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مردی خوش‌عقیده بود و در جزیره سکونت داشت، برای انجام حج به حجاز آمد. چون به مدینه رسید از خاندان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و کسانی که از آنها به جای مانده بودند تحقیقاتی به عمل آورد و با محمد بن ابراهیم آشنا شد. "نصر بن شبیب" به نزد محمد آمد و پس از سخنان مقدماتی، سخن از مظلومیت خاندان پیغمبر و غصب حقوقشان به دست مردم و حکومت به میان آورد و ادامه داد، تا چه وقت باید حق شما را پایمال کنند و شیعیان‌تان را تحت فشار قرار دهند و از این مقوله چندان سخن گفت که محمد بن ابراهیم را حاضر به قیام کرد و مکان قیام را در «جزیره» (شمال عراق) تعیین کردند.
[۲] ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۷۰.



نصر بن شبیب به دیار و شهر خود رفت و محمد بن ابراهیم طبق همان وعده به جزیره رفت و بر نصر وارد شد. نصر خانواده و عشیره خود را گرد آورد و جریان قیام را در راه یاری رساندن به محمد بن ابراهیم، را آشکار کرد. دسته‌ای پذیرفتند و دسته‌ای خودداری کردند و کار اختلاف میان آنها بالا کشید. بعد از پراکنده شدن آن جمع، یکی از عموزاده‌ها و نزدیکان نصر،
[۳] ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۷۲.
در خلوت به نزد او رفته و به او گفت تو می‌خواهی چه بلایی بر سر خود و خاندانت بیاوری آیا تو چنین می‌پنداری که اگر قیام کردی خلیفه وقت تو را آزاد می‌گذارد و با تو کاری ندارد و او را از عواقب کارش ترساند.
نصر بن شبیب با شنیدن این سخنان، در تصمیمی که در مورد یاری محمد بن ابراهیم گرفته بود متزلزل گشت و مردد شد. از اینرو از محمد بن ابراهیم عذرخواهی کرد. محمد بن ابراهیم خشمناک شده از خانه او خارج شد و از آنجا به حجاز برگشت.


ابن طباطبا در راه بازگشت به حجاز، سر راه خود با "ابوالسرایا" برخورد کرد، که از مخالفین حکومت عباسی بود و در نواحی «سواد» (کوفه) شورش کرده بود و علت شورش آن این بود که، در سپاه هرثمه (والی بغداد) شمشیر می‌زد، هرثمه در پردا‌خت‌ مواجب او تعلل می‌کند و این کار باعث خشم ابوالسرایا شد و از سپاه هرثمه جدا شد و با محمد بن ابراهیم بیعت کرد.
محمد بن ابراهیم به او پیشنهاد کرد به کوفه برود و ابوالسرایا پذیرفت و قرار ملاقات و قیام را در کوفه گذاشتند. ابوالسرایا راهی کوفه شد و محمد بن ابراهیم نیز خود زودتر به کوفه رسید و در آنجا به تفحص حال مردم پرداخت.
[۶] ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۷۴.



مامون، "طاهر بن حسین" (والی خراسان) را از کار ولایت‌هایی که فتح کرده بود بازداشت و "حسن بن سهل" را به آنجا فرستاد به این دلیل مردم در عراق به این برداشت رسیدند که فضل بن سهل (وزیر مامون) بر مامون تسلط یافته و تمام اختیارات را در دست گرفته، و او را از سرداران و اهل بیتش دور نگه داشت است. از اینرو بنی‌هاشم، خشمگین شدند و بر حسن بن سهل گستاخ شده بودند
[۷] ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ترجمه الکامل، ج۱۰، ص۲۴۹.
و زبان به بدگویی او گشودند، دست به شورش زده و به محمد بن ابراهیم پیوستند.
[۹] ابن طباطبا، محمد بن علی، تاریخ فخری، ص۵۶۳۱.



در روز موعودی که با ابوالسرایا وعده دیدار، در کوفه گذارده بود از کوفه بیرون آمد و دعوت خود را آشکار کرد، ابوالسرایا وقتی به نزدیکی کوفه رسید، پیش محمد بن ابراهیم آمد و به او گفت‌ ای فرزند رسول خدا چرا اینجا ایستاده‌ای چرا به شهر کوفه حمله نمی‌کنی؟ محمد بن ابراهیم به تشویق ابوالسرایا داخل شهر شد
[۱۰] ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۸۰.
و برای مردم خطبه‌ای ایراد کرد. و مردم را به سوی بیعت به «الرضا من آل محمد» خواند و به کتاب خدا و سنت پیامبرش و امر به معروف و نهی از منکر و عمل به کتاب خدا دعوت نمود. خطبه محمد که به پایان رسید مردم یکسره برای بیعت با او ازدحام کردند.


با آغاز قیام، حکومت عباسی جنگ‌هایی در مقابله این قیام برپا کردند که اکثرا با شکست مواجه گردید.

۶.۱ - والی کوفه

محمد بن ابراهیم شخصی را به سوی "فضل بن عباس" (که از طرف خلفای عباسی والی کوفه بود) فرستاد و او را به بیعت با خویش دعوت کرد و از او خواست تا به اسلحه و قوا وی را کمک کند. ولی او این تقاضا را رد کرد و به جنگ با محمد آماده شد. محمد که از جریان آگاه شد ابوالسرایا را به جنگ فضل بن عباس فرستاد و به او گفت تا زمانی که فضل جنگ را آغاز نکرده وی از حمله خوداری کند. سرانجام در این جنگ سپاه فضل شکست خورد و همراهان ابوالسرایا سپاه فضل را غارت کردند اما ابوالسرایا از این کار جلوگیری کرد.
[۱۲] یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۸۰.


۶.۲ - زهیر بن مسیب

فضل بن عباس بعد از شکست خوردن، به بغداد، نزد "حسن بن سهل" (والی بغداد) فرار کرد و جریان را به او گزارش داد و حسن بن سهل وعده همه‌گونه کمک و جبران اموالی که از او به غارت رفته بود را به او داد. آنگاه یکی از سپاهیانش به نام "زهیر بن مسیب" را طلبید و لشکری همراه او کرد و اموالی هم به او داد و تاکید کرد، که برای جنگ با ابوالسرایا برود. محمد بن ابراهیم در آن وقت مریض بود، زهیر راه کوفه را در پیش گرفت. ابوالسرایا و لشکریانش از کوفه بیرون آمدند و لشکریان زهیر را شکست دادند. ابوالسرایا و همراهانش مرکب‌ها و اسلحه‌های لشکر زهیر را به غنیمت گرفتند و به کوفه بازگشتند و زهیر فرار کرد. دوباره "حسن بن سهل" به زهیر فرمان رفتن به کوفه را داد.
[۱۳] ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ج۱۰، ص۳۸۳۲.
مردم بغداد که پیروان زهیر بن مسیب بودند مردم کوفه را تهدید به تجاوز به جان و مال و ناموس‌شان کردند.
[۱۴] ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۸۲.
ابوالسرایا در مقابل به مردم کوفه می‌گفت ذکر خدا بگوئید و به سوی او توبه کنید و برای پیروزی از دشمن از خداوند یاری طلبید.
این‌بار نیز لشکریان زهیر از سپاهیان ابوالسرایا شکست خوردند. کوفیان به اردوگاه بغداد هجوم آوردند و به غارت آن پرداختند. سپاه کوفه که در آغاز نهضت، ساز و برگ جنگی درستی نداشت در بازگشت از این جنگ هم مجهز و هم مسلح بودند، زیرا از اسلحه دشمن غنیمت هنگفتی برده بودند.

۶.۳ - عبدوس بن عبدالصمد

جریان هزیمت زهیر و پیروزی ابوالسرایا، وحشتی در دل حسن بن سهل و عباسیان‌ انداخت که‌ اندوه آنها را فرا گرفت. این‌بار حسن بن سهل شخصی به نام "عبدوس بن عبدالصمد" را طلبید و هزار نفر سوار و سه هزار پیاده همراه او کرد. عبدوس از بغداد حرکت کرد و قسم خورد کوفه را ویران کند.
ابوالسرایا که از حرکت عبدوس آگاه شد گروهی از سواران زبده و یاران با وفای خود را برداشت و به سرعت به سمت سپاه عبدوس حرکت کرد و لشکریان ابوالسرایا با شبیخون زدن به سپاه دشمن پیروز شدند و لشکر ابوالسرایا با پیروزی کامل و غنیمتی بسیار و اسلحه و مرکب فراوان به کوفه بازگشت.


ابوالسرایا بعد از شکست عبدوس بن عبدالصمد، وقتی به کوفه آمد محمد بن ابراهیم را در حال مردن دید و محمد چون ابوالسرایا را دید که به دشمن شبیخون زده او را سرزنش کرد و ادامه داد که از این کار او بیزار است.
بعد از وفات محمد بن ابراهیم نوجوانی به نام "محمد بن محمد زیدی" جای او را گرفت و ابوالسرایا و مردم کوفه با او بیعت کردند.


ابوالسرایا با پیروزی‌هایی که به دست آورد کارش بالا گرفت و در کوفه و مکه، درهم و دینار به نام خود زد و بر اثر این پیروز‌ی‌ها طالبیان (فرزندان ابوطالب) در جای جای سرزمین‌های اسلامی پراکنده شدند و ابوالسرایا سپاه خود را به سوی بصره و واسط و کرانه‌های آن فرستاد.
[۱۹] ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ج۱۰، ص۲۵۲.
و از آن سو مردم شام و جزیره به ابوالسرایا نامه نوشتند و گفتند ما چشم براه فرستاده تو هستیم، که سر به فرمانت درآورده و دستوراتت را انجام ‌دهیم.
[۲۰] ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۸۳.



خلافت عباسی که این همه محبوبیت و شوکت ابوالسرایا را دید به وحشت افتاد چون حسن بن سهل دید که ابوالسرایا و یارانش به هر سپاهی که می‌رسند آن‌را شکست می‌دهند و میان سردارانی که با وی بودند کسی را نیافت که در خور پیکار باشد، ناچار به سوی هرثمه روی آورد، (میان حسن بن سهل و هرثمه کدورتی وجود داشت چون هرثمه پیش از حسن، والی بغداد بود.) و او را به جنگ با ابوالسرایا فرستاد.
حسن بن سهل به "علی بن سعید" دستور داد که به طرف مداین و واسط و بصره برود. ابوالسرایا که در قصر ابن هبیره به سر می‌برد وقتی این خبر را شنید، کسانی را به سوی مداین فرستاد و خود نیز به یاری آنان شتافت و در پیرامون رود "صرصر" لشگر زد. هرثمه هم در مقابل او لشگر زد. علی بن سعید به مداین رفت. در جنگی که میان لشگریان ابوالسرایا و علی بن سعید رخ داد یاران ابوالسرایا عقب نشستند و ابوسعید مداین را گرفت.
چون ابوالسرایا خبر شکست یارانش را شنید از نهر «صرصر» به قصر ابن هبیره بازگشت و هرثمه به سوی قصر شتافت و در نبردی که بین طرفین رخ داد یاران ابوالسرایا بسیار کشته شدند. سپس ابوالسرایا که با همراهان خود بودند به خانه‌های بنی‌عباس و پیروان آنها تاختند و آن را غارت کردند و هر چه بنی‌عباس نزد مردم داشتند گرفتند.
[۲۲] ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ج۱۰، ص۲۵۳.



خلاصه آنکه ابوالسرایا به اتفاق همراهانش در سال ۲۰۰ه.ق. از کوفه گریخت. زیرا هرثمه وارد کوفه شد و آنجا را محاصره و مردم آن‌جا را امان داد.
ابوالسرایا به سوی قادسیه و بعد راه خوزستان را پیش گرفت تا به شوش رسید و "حسن بن علی بادغیسی" معروف به "مامونی" به سوی آنها آمد و به آنها گفت هر کجا می‌خواهید بروید که مرا به نبرد شما نیازی نیست و اگر از ناحیه من بیرون روید دنبال‌تان نمی‌کنم اما ابوالسرایا با او به جنگ پرداخت ابوالسرایا در این جنگ شکست خورد و مجروح شد و گریخت و با "محمد بن محمد زید" و "ابوالشوک" به منزل خود در «راس‌العین» رفت و چون به جلولا رسیدند؛
[۲۳] ابن اثیر، ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ج۱۰، ص۲۵۵.
"حماد کندغوش" آنها را اسیر کرد و نزد حسن بن سهل برد. حسن بن سهل، ابوالسرایا را کشت و سرش را نزد مامون برد و پیکرش را بر پل بغداد آویزان کردند.


۱. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه حمید آژیر، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۸۱.
۲. ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ترجمه فاضل، تهران، کتاب فروشی و چاپخانه علی‌اکبر علمی، چاپ، دوم، ۱۳۲۹.
۳. ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، مقاتل الطالبین، ترجمه‌ هاشم محلاتی، تهران، کتابفروشی صدوق، ۱۳۴۲.
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگی، ۱۳۵۴.
۵. ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ترجمه عباس خلیلی، به تصحیح مهیار خلیلی، تهران، شرکت سهامی چاپ انتشارات کتب ایران، بی تا.
۶. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن‌ خلدون، ترجمه آیتی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۴.
۷. ابن طباطبا، محمد بن علی، تاریخ فخری، ترجمه وحید گلپایگانی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۷.
۸. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر محمد آینی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم.


۱. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۰۴.    
۲. ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۷۰.
۳. ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۷۲.
۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۳۴۶.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۲۹.    
۶. ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۷۴.
۷. ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ترجمه الکامل، ج۱۰، ص۲۴۹.
۸. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن‌ خلدون، ج۳، ص۳۰۳.    
۹. ابن طباطبا، محمد بن علی، تاریخ فخری، ص۵۶۳۱.
۱۰. ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۸۰.
۱۱. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۳۴۸.    
۱۲. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۸۰.
۱۳. ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ج۱۰، ص۳۸۳۲.
۱۴. ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۸۲.
۱۵. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۳۴۹.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۳۰.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۲۹.    
۱۸. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۴۵.    
۱۹. ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ج۱۰، ص۲۵۲.
۲۰. ابوالفرج اصفهانی، على بن حسين، فرزندان ابوطالب، ص۲۸۳.
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۵۰.    
۲۲. ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ج۱۰، ص۲۵۳.
۲۳. ابن اثیر، ابن اثیر، علی بن محمد، تاریخ بزرگ ایران و اسلام، ج۱۰، ص۲۵۵.
۲۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۵۴.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قیام ابن طباطبا و ابوالسرایا»، تاریخ بازیابی ۹۵/۹/۲۱.    






جعبه ابزار