قَرْع (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَرْع (به فتح قاف) از
واژگان نهج البلاغه به معنای كوفتن چيز به چيزى است.
حضرت علی (علیهالسلام) در نامه
معاویه و ... از این واژه استفاده نموده است.
قَرْع به معنای كوفتن چيز به چيزى آمده است.
«قَرَعَ الباب: دقَّهُ و نقر عليهِ»
آنگاه مردى به امام (صلواتاللهعلیه) گفت: تو بر امر
خلافت حریص هستى، ایشان فرمود: به خدا قسم شما از من حريصتريد و دورتر... بعد فرمود:
«فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّهِ فِی الْمَلَإِ الْحَاضِرِینَ هَبَّ کَأَنَّهُ بُهِتَ لاَ یَدْرِی مَا یُجِیبُنِی بِهِ» یعنی چون او را با دليل كوبيدم، ياوهگویى مىكرد، گویى مبهوت شده نمىداند چه جوابى بدهد.
(شرحهای خطبه:
)
به معاويه مىنويسد:
«وَأُقْسِمُ بِاللهِ لَوْ لاَ بَعْضُ الاِْسْتِبْقَاءِ لَوَصَلَتْ إِلَيْكَ مِنِّي قَوَارِعُ، تَقْرَعُ الْعَظْم، وَتَهْلِسُ اللَّحْمَ» «به خدا قسم اگر نبود بعضى از مهلت كه در نظر دارم، حتما مىرسيد به تو كوبندههایى (حوادثى) كه
استخوان را مىشكند و
گوشت را ذوب مىكند.»
(شرحهای نامه:
)
در
خطبه ۱۹۲ فرموده است:
«الْمُقَارَعَةَ بِالسَّيْفِ» يعنى كوبيدن يكديگر با
شمشیر يعنى جنگيدن
(شرحهای خطبه:
)
به معاويه مىنويسد:
«وَ احْذَرْ أَنْ يُصِيبَكَ اللهُ مِنْهُ بِعَاجِلِ قَارِعَة تَمَسُّ الاَْصْلَ، وَ تَقْطَعُ الدَّابِرَ» «حذر كن از اينكه
خداوند از ناحيه
شیطان بلاى كوبندهاى به تو برساند كه ريشه را قطع كرده و آخر و دنباله را به فنا دهد.»
(شرحهای نامه:
) «قارعه، قوارع» حادثه و حوادث كوبنده.
مواردى از این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «قرع»، ج۲، ص۸۵۵.