قَرْض (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَرْض (به فتح قاف) از
واژگان نهج البلاغه به معنای نوعی از بریدن و بریدن با دندان و به معنای
وام است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
قُراضِه (به ضم قاف) به معنای چیزهای کوچکی که بریده و ریخته میشود.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره
زهد و ... از این واژه استفاده نموده است.
قَرْض نوعی است از بریدن، قطع مکان و گذشتن از آن را قطع مکان و قرض مکان گویند چنانکه
راغب گفته است.
طبرسی گوید: اصل آن بریدن با
دندان است و وام را قرض گویند که شخص مقداری از مال خویش بریده و به دیگری میدهد.
قُراضِه به معنای چیزهای کوچکی که بریده و ریخته میشود.
امام (صلواتاللهعلیه) درباره زاهدان به
نوف بکالی فرموده است:
«طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ... ثُمَّ قَرَضوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ » یعنی
دنیا را قطع کرده و از آن گذشتند مانند
عیسای مسیح که سنگی روی سنگی نگذاشت.
(شرحهای خطبه:
)
به
اباذر فرموده است:
«فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لاََحَبُّوكَ، وَلَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لاََمَّنُوكَ.» یعنی اگر دنیای آنها را قبول میکردی تو را دوست میداشتند و اگر مقداری از دنیا را بریده و به خود اختصاص میدادی (و با آنها كنار مىآمدى) تو را
امان میدادند.
(شرحهای خطبه:
)
در وصف
منافقان فرموده است:
«يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ، وَيَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاء» یعنی ثناء و تعریف را به یکدیگر قرض میدهند و مراقب پاداش دادن به یکدیگرند.
(شرحهای خطبه
) (تقارض بین الاثنین است.) مراد آن است که اگر یکی آن دیگری را ثنا گوید، بدین نظر است که او نیز چنان کند و هکذا اگر کاری برای دیگری کند، به خاطر عمل مقابله به مثل است و کاری «
لله» نمیکنند.
قراضه چیزهای کوچکی که بریده و ریخته میشود. در مقام موعظه فرموده است:
«فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا أَصْغَرَ في أَعْيُنِكُمْ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ، وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ» یعنی دنیا در نظرتان کوچکتر باشد از خرده ریزهای برگ
درخت سلم و از قراضههای
مقراض.
(شرحهای خطبه:
) «
حثاله»
تفاله و چیز بیفایده مانند پوست دانه
جو و
برنج و امثال آن که از آنها میریزد،
«
جلم» مقراضی که موی گوسفند را با آن قطع میکنند،
«
قرظ» درختی است که از
برگ آن
پوست را
دباغی کنند.
مواردی زیادی این ماده در
نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «قرض»، ج۲، ص۸۵۴.