• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قضیّه شخصیّه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: قضیة فی واقعه.


قضیه شخصیه، به‌معنای قضیه حملیه دارای موضوع جزئی، یا شرطیه دارای اتصال یا انفصالِ مقیّد به حالت یا زمان معیّن و خاص است.



قضیه شخصیه، هم از اقسام قضایای حملیه است و هم قضایای شرطیه. اما با توجه به ماهیت قضیه حملیه و شرطیه، معنای قضیه شخصیه در این دو، تا حدودی متفاوت است.


در قضیه حملیه، موضوع محور تقسیم قضیه به شخصیه و غیر آن است اما در قضیه شرطیه که موضوع، مطرح نیست، مقدّم و تالی، و اتصال یا انفصال بین آن دو، محور تقسیم است. به همین سبب، دو اختلاف بین حملیات و شرطیات وجود دارد:
۱. قضیه حملیه چهار قسم پیدا می‌کند: شخصیه، مهمله، طبیعیه و محصوره. اما قضیه شرطیه سه قسم پیدا می‌کند: شخصیه، مهمله و محصوره. وجود قضیه طبیعیه در شرطیات منتفی است، زیرا طبیعیه یکی از اقسام قضایا است به اعتبار این که موضوع، مفهوم موجود در ذهن است؛
۲. شخصیه یا مهمله یا محصوره بودن قضیه حملیه به لحاظ موضوع قضیه است، ولی در شرطیه به لحاظ نحوه اتصال یا انفصال مقدّم و تالی است.


قضیه شخصیه حملیه، قضیه‌ای است که موضوع آن جزئی (غیر قابل صدق بر امور متعدد) باشد. مثل: "زیدٌ کاتبٌ" (قضیه شخصیه حملیه موجبه) و "زیدٌ لیس بکاتبٍ" (قضیه شخصیه حملیه سالبه).


قضیه شخصیه شرطیه، قضیه‌ای است که اتصال یا انفصال بین مقدّم و تالی اختصاص به زمان یا حالت معیّن خاصی داشته باشد، مثل: "ان جاء علیٌ غاضباً فلا اُسلّم علیه" و " اذا مطرت السماء الیوم فلا اخرج مِن الدّار" و "امّا ان تکون الساعة الان الواحدة او الثانیة".


وقتی موضوع، جمع یا اسم جمع باشد و محمول، به همه آنها با هیئت جمعی (نه به یک یک آنها) اسناد داده شود قضیه شخصیه خواهد بود و مراد از موضوع، مجموع افراد معیّن و مخصوص است. و این نوع قضیه را "قضیه جمعی" گویند، مثل: "حواریون دوازده تن بودند"، و "لشکر پراکنده شد" و "سقراط و افلاطون و ارسطو از اعاظم فلاسفه قدیم بوده‌اند".


منطقیان اروپایی قضیه شخصیه را در حکم قضیه کلیه می‌دانند زیرا موضوع آن بر تمامت فرد خود دلالت دارد.


قضیه شخصیه در منطق، بلکه در هیچ علمی مورد اعتنا نیست و امور شخصی در امور استدلالی بکار نمی‌رود، زیرا حکم شخص معیّن به شخص دیگر سرایت نمی‌کند. پس امر جزئی و شخصی نه کاسب است و نه مکتسب، و فقط آن را از طریق حسّ باید ادراک کرد، و علم حقیقی منحصراً در مورد کلیات است.
[۵] مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۵۶.
[۶] شهاب‌الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات، ص۱۶.


۷.۱ - اشکال و پاسخ

اشکال: قضیه شخصیه گاهی کبرای شکل اول واقع می‌شود، مثل: "هذا زیدٌ، و زیدٌ انسانٌ، فهذا انسانٌ". پس قول به عدم اعتبار قضیه شخصیه صحیح نیست.
پاسخ: در این مثال مراد از "زید" در حقیقت، مفهوم "مسمّی زید" است، بنابراین محمول در صغرا، و موضوع در کبرا شخص نیست، پس کبرا قضیه شخصیه نیست.
[۷] ابن رشد، محمد بن احمد، تلخیص کتاب العبارة، ص۷۲.
[۸] شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۵۶.


۷.۱ - اشکال و پاسخ

اشکال: همین مقدار که به صورت ظاهر صلاحیت کبرا قرار گرفتن در شکل اول را دارد برای برای اعتبار داشتن قضیه شخصیه کافی است.
پاسخ: این ظهور هم محل تامل است، زیرا کلیّت آن قابل مناقشه است. به این دلیل که جایز است بر غیر انسان هم نام زید مثلاً انتخاب شود آنگاه نمی‌توان ادعا کرد که: هر "مسمّا به زید" انسان است.
[۹] جرجانی، میر سید شریف، الکبری فی المنطق، ص۱۷۹.
[۱۰] قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۸۸.


۷.۱ - اشکال و پاسخ

اشکال: در وقوع قضیه شخصیه به عنوان صغرای شکل اول شکّی نیست چنان که از مثال مذکور روشن است. و همین مقدار برای تصحیح اعتبار قضیه شخصیه کافی است.
پاسخ: قضیه معتبر، قضیه‌ای است که بتواند کبرای شکل اول قرار گیرد نه صغرای آن. و به همین جهت است که قضیه طبیعیه را معتبر نمی‌دانند با این که صغرای شکل اول قرار می‌گیرد، مثل: "الانسان نوعٌ، و کلّ نوعٍ متّفقة الافراد، فالانسان متّفقة الافراد".
[۱۱] فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۴۶.
[۱۲] تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۲۷۵.



در تفسیر "قضیه معتبر" گاهی گفته‌اند: قضیه‌ای است که صلاحیت دارد در علوم حِکمیه مورد بحث واقع شود.
[۱۳] خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۲۸.



در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• خوانساری، محمد، منطق صوری.
• جرجانی، میر سید شریف، الکبری فی المنطق.
مظفر، محمدرضا، المنطق.    
• فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال‌ المیزان.
• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.
• شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق).
• ابن رشد، محمد بن احمد، تلخیص کتاب العبارة.
• شهاب‌الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.
سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة.    
• تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق.
علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.    
• قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه.
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.    
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.    


۱. علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۵۴.    
۲. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۱۵۷.    
۳. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۸۳.    
۴. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، ص۲۴۳.    
۵. مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۵۶.
۶. شهاب‌الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات، ص۱۶.
۷. ابن رشد، محمد بن احمد، تلخیص کتاب العبارة، ص۷۲.
۸. شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۵۶.
۹. جرجانی، میر سید شریف، الکبری فی المنطق، ص۱۷۹.
۱۰. قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۸۸.
۱۱. فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۴۶.
۱۲. تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۲۷۵.
۱۳. خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۲۸.
۱۴. مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۲۶۷.    



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «قضیه شخصیه»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۱۶.    




جعبه ابزار