قبیله جذام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جُذام، قبیلهای بزرگ از
عرب قَحْطانی و بَطْنی از قبایل کَهْلان بن سَبا میباشد.
ظاهراً قبیله جذام عَمْرو بن عَدِیّ را نیای بزرگ این قبیله میدانستند. وی موصوف به جُذام بود که احتمالاً از کلمه جَذْم به معنای ریشه و اصل هر چیز گرفته شده است
در این صورت، شاید بتوان قبیله جذام را یکی از قدیم ترین گروههای قومی مردم
عرب دانست.
قبیله جذام در سده های نخستین میلادی ساکن
یمن بودند و ظاهراً پس از ویرانی سد مَأرِب در حدود ۴۵۰ـ۴۵۱ میلادی، به شمال ناحیه تهامه و حوالی
شام مهاجرت کردند.
از گزارش
طبری درباره همکاری قبیله جذام با فِهْربن مالک (سرکرده مردم
مکه) در
جنگ با ابن عبد کُلال (از شاهان متأخر سلسله دوم حِمْیَریان یمن) که قصد داشت
حجرالاسود را به یمن ببرد، چنین بر میآید که قبیله جذام پس از ویرانی اول سد مأرب، به تهامه مهاجرت کردند. آنان پیش از
اسلام در شام و
فلسطین و سواحل
دریای مدیترانه پراکنده بودند. پس از اسلام به ویژه در سده های سوم و چهارم، نواحی غَزَّه و بَیْسان در فلسطین، قریه بَقّاره در ناحیه اَلْعَریش در شمال
شبه جزیره سینا در
مصر ، و بادیه الشام به این قبیله تعلق داشت.
مرزی که امروزه فلسطین را از مصر جدا میکند، در گذشته نیز خط فاصل میان قبیله جذام و مردم مصر بود. مردم جذام از زمانهای قدیم در فلسطین
سکونت داشتند
و به گفته
یعقوبی در
قرن سوم
یکی از گروههای تشکیل دهنده مردم فلسطین بودهاند.
نسب بسیاری از مردم عرب تبار
لبنان نیز به قبیله جذام میرسد.
پس از اسلام آوردن این قبیله، گروههایی از آنان در حدود سالهای ۱۹ـ۲۱ تحت فرماندهی
عَمْروبن عاص ، مصر را فتح کردند
و در آنجا مستقر شدند. اینان نخستین گروه
عرب بودند که در مصر ساکن شدند. زمینهایی که عمروبن عاص به قبیله جذام داده بود، قرنهای متمادی همچنان در اختیار اعقاب آن قبیله قرار داشت، چنانکه
قلقشندی در سده هشتم و نهم از دهها طایفه جذام نام برده است که در زمان او در نواحی مختلف مصر سکونت داشتند. افراد قبیله جذام همپای گسترش اسلام، در شمال
افریقا و
اندلس (اسپانیا) پراکنده شدند.
در
لیبی، ناحیه بزرگ بَرْقَه / سیرنائیک یا مَرْج کنونی، در نیمه قرن سوم و بعد از آن، مسکن گروههایی از قبیله جذام بود.
گروههایی از چادرنشینان عرب ناحیه
طرابلس در مغرب لیبی، در قرن هشتم از این قبیله بودند که نگهبانی کردن از راههای تجاری میان مصر و
مدینه تا حدود غزّه بر عهده آنان بود.
این گروه همچنان در اراضی قدیم خود در کنار خلیج عقبه و
دریای سرخ زندگی میکردند و گروههایی از آنان در دوره خلافت
مروان بن حکم اموی (حک: ۶۴ـ ۶۵) و پس از آن، به اندلس رفتند.
در قرن چهارم و پنجم، مناطق شَذُونه، تُدمیر و اشبیلیه (سویل) محل سکونت افراد قبیله جذام در اندلس بود.
صرف نظر از گزارش
یعقوبی درباره انتساب طوایف
یهودی بنی نضیر و
بنی قریظه مدینه به قبیله جذام،
و اندک رواج
مسیحیت در میان گروههایی از قبیله جذام در ناحیه شام و مصر،
اغلب اعضای این قبیله در دوره
جاهلیت، سیاره مشتری
و بُت اُقَیْصِر،
از بتهای معروف شام، را میپرستیدند. مردم قبیله جذام ــ به جز بعضی افراد آن همچون رِفاعه بن زید که پس از
صلح حُدَیْبیه مسلمان شد ــ تا سال ششم هجرت مسلمان نشدند اما در این سال، طایفه بنی ضُبَیْب، که رفاعه بن زید از آنان بود، از طریق رفاعه مسلمان شدند.
آن دسته از مردم جذام که از اتباع یا متحد دولت بیزانس بودند، در سال هشتم و سیزدهم در
جنگ با
مسلمانان شرکت کردند.
در غزوات مُؤْتَه/
موته و ذاتُ السَلاسِلْ در سال هشتم و
غزوه تبوک در سال نهم نیز گروهی از جنگجویان جذام در مقابل مسلمانان قرار گرفتند.
اینان پس از فتح شام، در سالهای چهاردهم و پانزدهم به
اسلام پیوستند
و در سال هجدهم در بقیه فتوحات مسلمانان در قیساریه و
فلسطین شرکت نمودند.
بعضی از طوایف جذام در آخرین سالهای دوره جاهلیت، تحت تأثیر دولت بیزانس، تا حدی به تکامل اجتماعی رسیدند و حکومتی مخصوص خود برپا کردند. فَرْوَه بن عَمْروبن نافِرَه، در آغاز دعوت
پیامبر اسلام، از سوی دولت بیزانس حاکم ناحیه مَعان
اردن بود. وی پس از غزوه تبوک مسلمان شد و به همین سبب در سالهای نخستین اسلام اسیر حارث بن ابی شمر (پادشاه غسانیانِ شام و عامل دولت بیزانس) گشت و در فلسطین
اعدام شد.
قبیله جذام از طرفداران
معاویه بن
ابی سفیان بودند و در
جنگ صِفّین شرکت کردند.
رَوْحَبن زِنباع جُذامی در سال ۶۲ با هزار سپاهی، از فلسطین به کمک مسلم بن عُقْبه آمد تا او را در جنگ با
عبداللّه بن زبیر یاری کند.
ثابت بن نعیم جذامی در سال ۱۲۸ در اردن علیه مروان بن محمد (از خلفای اموی)
قیام کرد اما مغلوب شد.
در ۲۲۸ اَبوحَرْب یَمانی معروف به مُبَرْقَع، از سران قبیله جذام در فلسطین،
شورش بزرگی برضد معتصم باللّه عباسی (حک: ۲۱۸ـ۲۲۷) بر پا کرد که در آغاز خلافت واثق باللّه (حک: ۲۲۷ـ۲۳۲) سرکوب شد.
قبیله جذام در غرب اسلامی اهمیت و اعتبار بیشتری داشت. بزرگان جذام در شمال افریقا و اندلس مؤسس چند دولت اسلامی بودند و در بعضی دولتها از بزرگان به شمار میآمدند. عربهای اندلس، ثَعْلَبَهبن سلامه جذامی را در ۱۲۴ و ثَوابَه بن سلامه جذامی را در ۱۲۸ به
حکومت بر گزیدند. علاءبن مُغیث یَحْصَبی در ۱۴۶ علیه عبدالرحمان بن معاویه، مؤسس سلسله امویان اندلس، قیام کرد و کشته شد. پس از
قتل او، سعید یَحْصَبی معروف به مطری، از بستگان علاء، در ۱۴۸ به
خون خواهی او
برخاست و کشته شد.
دولتهای تجیبیان (۴۱۰ـ۵۳۶) و بنی هود (۶۲۰ـ ۶۶۸) و بنی مَرْدَنِیش و بنی اَفْطَس (۴۱۳ـ۴۸۷) در اندلس از این قبیله
برخاسته بودند.
عبدالعزیز بن وزیر (جَرَوی)، فرمانده شورشی مصر در دوره
مأمون عباسی، از قبیله جذام بود.
به نوشته ابن خلدون
در سده هشتم، افراد این قبیله در حوالی اَیْلَه/ ایلا (بندری در خلیج عقبه در دریای سرخ)، از ابتدای توابع
حجاز تا اطراف
یثرب و مَعان و حوالی معان، از سرزمین
شام، پراکنده بودند.
از این قبیله دانشمندانی
برخاستهاند که غالباً اهل
اندلس بوده اند، از جمله: بکربن سَوادَهبن ثُمامه جذامی از تابعین و رجال
حدیث سده دوم
احمدبن داودبن یوسف جذامی (متوفی ۵۹۸)، طبیب و شارح ادب الکاتب
ابن قتیبه و مقامات حریری
محمدبن علی بن محمدبن فخار اَرْکُشی جذامی (متوفی ۷۲۳)،
فقیه و لغت شناس اهل مالَقَه (مالاگای کنونی)، صاحب آثاری چون شرح مشکلات
سیبویه و شرح قوانین الجَزْوَلیه و شرح الرساله است
و علی بن عبداللّه بن محمدبن محمدبن حسن جذامی مالِقی نُباهی (متوفی بعد از ۷۹۲) قاضی غَرناطه (گرانادا) و مؤلف کتاب تاریخ قضاه الاندلس.
(۱) محمدجابر آل صفا، تاریخ جبل عامل ، بیروت ۱۹۸۱؛
(۲) محمدابراهیم آیتی ، آندلس ، یا، تاریخ حکومت مسلمین در اروپا ، تهران ۱۳۴۰ ش ؛
(۳) ابن حائک ، صفة جزیرة العرب ، چاپ محمدبن علی أکوع ، صنعاء ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۴) ابن حجر عسقلانی ، تهذیب التهذیب ، حیدرآباد دکن ۱۳۲۵ـ۱۳۲۷؛
(۵) ابن حزم ، جمهرة انساب العرب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره ( ۱۹۸۲ ) ؛
(۶) ابن خلدون ؛
(۷) ابن صاعد اندلسی ، التعریف بطبقات الامم : تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری ، چاپ غلامرضا جمشیدنژاد اول ، تهران ۱۳۷۶ ش ؛
(۸) ابن عبدالحکم ، کتاب فتوح مصر و اخبارها ، چاپ محمد حجیری ، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶؛
(۹) ابن هشام ، السیرة النبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری ، و عبدالحفیظ شلبی ، ( بیروت ) : دارابن کثیر، ( بی تا. ) ؛
(۱۰) اصطخری ؛
(۱۱) عبداللّه خورشید بری ، القبائل العربیة فی مصرفی القرون الثلاثة الاولی للهجرة ، ( قاهره ) ۱۹۹۲؛
(۱۲) اسماعیل بغدادی ، هدیة العارفین ، ج ۱، در حاجی خلیفه ، ج ۵؛
(۱۳) بلاذری (بیروت )؛
(۱۴) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، بیروت ۱۹۹۹؛
(۱۵) سید
عبدالعزیز سالم ، تاریخ العرب فی عصر الجاهلیة ، ( اسکندریه ) ۱۹۸۸؛
(۱۶) سمعانی ؛
(۱۷) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره ۱۳۸۴؛
(۱۸) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷؛
(۱۹) طبری ، تاریخ (بیروت )؛
(۲۰) احمدبن علی قلقشندی ، صبح الاعشی فی صناعة الانشا ، قاهره ۱۳۳۱ـ ۱۳۳۸/۱۹۱۳ـ۱۹۲۰، چاپ افست ۱۹۶۳؛
(۲۱) احمدبن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴؛
(۲۲) مسعودی ، مروج (بیروت )؛
(۲۳) احمدبن محمد مقری ، ازهار الریاض فی اخبار عیاض ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری ، و عبدالحفیظ شلبی ، قاهره ، ج ۲، ۱۳۵۹/۱۹۴۰؛
(۲۴) احمدبن علی مقریزی ، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة ، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره ( بی تا. ) ؛
(۲۵) محمدبن عمر واقدی ، کتاب المغازی للواقدی ، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛
(۲۶) احمد وصفی زکریا، عشائرالشام ، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲۷) یعقوبی ، البلدان ،
(۲۸) یعقوبی، تاریخ؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جُذام (۲)»، شماره۴۵۳۳.