فواصل آیات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فواصل آیات،
کلمات آخر
آیات قرآن، یا هر
کلام منفصل از ما بعد است.
سیوطی در
الاتقان میان
فاصله و راس آیه فرقی نگذاشته و هر دو را به: "
کلمه آخر آیه" معنا کرده و به "قافیه" در
شعر، و "قرینه" در
سجع تمثیل کرده است. اما ابوعمرو
عثمان بن سعید دانی (م ۴۴۴ق)
فاصله را اعم از راس میداند. به
اعتقاد وی
فاصله، هر
کلام منفصل از ما بعد است؛ یعنی هر چیزی که سبب جدایی جمله قبلی از بعدی میشود که شامل راس آیه (
کلمه آخر آیه) و غیر آن میشود.
رمانی میگوید:
فواصل،
حروف هم شکل در مقاطع
کلام هستند که باعث میشوند
انسان معانی را
خوب درک کند.
فواصل سبب
بلاغت کلام، و
سجع سبب
عیب آن میشود؛ زیرا
فواصل، تابع معانیاند؛ ولی در سجع، معانی تابع آن هستند.
برخی گفتهاند
فواصل دو گونه است:
۱. گونهای همان سجع است که حروف مقاطعش عین هم هستند؛ مانند: (والطور وکتاب مسطور فی رق منشور والبیت المعمور والسقف المرفوع والبحر المسجور ان عذاب ربک لواقع ما له من دافع)
؛
۲. گونهای که حروف مقاطعش یکی نیست؛ بلکه
شبیه هم هستند؛ مانند: (ق والقرآن المجید بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکافرون هذا شیء عجیب ائذا متنا وکنا ترابا ذلک رجع بعید قد علمنا ما تنقص الارض منهم وعندنا کتاب حفیظ).
ابن ابی الاصبع
فواصل قرآن را بر چهار صورت میداند:
تمکین؛
تصدیر؛
توشیح؛
ایغال.
یکی از مباحث مربوط به
فواصل آیات، «ایقاع مناسبت در مقاطع
فواصل» است که در
اعتدال سیاق
کلام و تاثیر گذاری آن بر
نفس مخاطب، بسیار مؤثر است. ایجاد مناسبت میان مقاطع
فواصل، گاهی مستلزم خروج از
نظم متعارف و قواعد اولیه ادبی است.
بعضی از این موارد به شرح ذیل است:
۱. اضافه کردن الف به منظور تساوی مقاطع و تناسب حرف آخر
فواصل، مانند: (وتظنون بالله الظنونا)
؛
۲. حذف
همزه یا یک حرف از انتهای
کلمه، مانند: (واللیل اذا یسر)
؛
۳. جمع بین مجرورات، مانند: (لا تجدوا لکم علینا به تبیعا)
که به خاطر رعایت مناسبت بین
فواصل آیات سه حرف (لکم) و (علینا) و (به) پشت سر هم آمده در حالی که در حالت عادی،
فصل بین آنها اولی است؛
۴. مؤخر کردن چیزی که جایگاه طبیعی آن، مقدم است، مانند تقدیم
مفعول بر
فاعل در: (فاوجس فی نفسه خیفة موسی)
؛
۵. مفرد آوردن چیزی که در حالت معمولی باید به صیغه
جمع بیاید، مانند آوردن (نهر) به جای (انهار) در: (ان المتقین فی جنات ونهر)
؛
۶. جمع آوردن چیزی که در حالت معمولی باید به صیغه
مفرد بیاید، مانند آوردن (خلال) به جای (خلة) در: (یوم لا بیع فیه ولا خلال)
؛
۷.
تثنیه آوردن چیزی که در حالت معمولی باید به صیغه مفرد بیاید، مانند: (ولمن خاف مقام ربه جنتان)
؛
۸. مؤنث آوردن چیزی که در حالت معمولی باید به صیغه
مذکر بیاید، مانند: (کلا انه تذکرة)
؛
۹. منصرف آوردن چیزی که در حالت معمولی باید به شکل
غیر منصرف بیاید، مانند: (کانت قواریرا قواریر من فضة)
؛
۱۰. اماله کردن چیزی که در حالت معمولی باید
اماله نشود، مانند: (والضحی واللیل اذا سجی)
؛
۱۱. عدول از صیغه
ماضی به صیغه
مضارع، مانند: (ففریقا کذبتم وفریقا تقتلون).
البته در برخی مثالهای مذکور، میان
مفسران اختلاف نظر وجود دارد.
تمکین؛
تصدیر؛
توشیح؛
ایغال.
فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «فواصل آیات».