• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فرایند واقعیت‌درمانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فرایند واقعیتدرمانی، یکی از مباحث مطرح در علم روانشناسی است که در باب این نوع از درمان که به واقعیتدرمانی مشهور شده است بحث کرده و فرایند اجرایی آن را بررسی می‌کند. واقعیتدرمانی، شیوه‌ای است مبتنی بر عقل سلیم و درگیری عاطفی که در آن بر واقعیت، قبول مسئولیت، شناخت امور درست و نادرست و ارتباط آنها با زندگی روزمره فرد تاکید می‌شود. اساس نظریه واقعیتدرمانی، بر هویت و چگونگی تشکیل و تغییر آن قرار دارد. در این مقاله به بحث فرایند و اصول اجرایی این نوع از درمان می‌پردازیم.



در سال ۱۹۶۱، گلاسر اصول اولیه واقعیتدرمانی را تدوین و در اولین کتاب خود آن را منتشر کرد. بعدها مفاهیم این کتاب بسط و توسعه یافته و در کتاب "واقعیتدرمانی" منتشر گردید. در سال ۱۹۶۵، کمی بعد از انتشار این کتاب، گلاسر موسسه واقعیتدرمانی را تاسیس نمود تا در آن موسسه درمانگران را تربیت کند. به‌تدریج مردم با کارهایش آشنا شدند و مدارس از او برای مشورت دعوت کردند. او توانست روش خود را در مکان‌های آموزشی نیز به‌کار گیرد و براساس همین تجربیات بود که کتاب "مدارس بدون شکست" را منتشر ساخت و "مراکز آموزش پرورشکار" را تاسیس نمود. در این مرکز معلمان شیوه واقعیتدرمانی را آموزش می‌دیدند.
[۱] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۸۹، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.



هدف واقعیتدرمانی، پرورش حس قبول مسئولیت در فرد و ایجاد هویت موفق است. بنابراین، درمانگر باید در اولین مرحله رفتاری را که درصدد اصلاح آن خواهد بود، شناسایی کند و تمام توجهات خود و مراجع را بدان معطوف دارد. در واقعیتدرمانی، از نظریه‌های یادگیری به میزان وسیعی استفاده می‌شود. یادگیری در تمام فعالیت‌های زندگی رخ می‌دهد و روی همین اصل، یادگیری یکی از اجزای جداناپذیر جریان درمان محسوب می‌شود. انسان، چیزی جز ثمره یادگیری‌هایش نیست و هویت، همانا ترکیبی است از رفتارهای یادگرفته‌شده و یادگرفته‌نشده.
[۲] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۶، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
در فرایند درمان، درمانگر اصولی را به‌کار می‌گیرد تا به هدف درمان برسد.
[۳] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۷، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
این اصول عبارتند از:

۲.۱ - ارتباط و درگیری عاطفی

برای موثر بودن واقعیتدرمانی، مشاور باید با مراجعان به لحاظ عاطفی درگیر شود. او باید ارتباط خود را بر اساس همدلی، علاقه و توجه به مراجع برقرار نماید. درگیری، در چارچوب مدرسه به معنای این است که این مدرسه جایی است که کودک می‌خواهد در آنجا باشد. مهم‌ترین مهارت برای به‌کارگیری شیوه واقعیتدرمانی، توانایی خود درمانگر برای درگیری عاطفی است.
[۴] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۸۹، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.

کیفیت این نوع درگیری باید چنان باشد که طی آن مددجو به روشنی به این نتیجه برسد که درمانگر ارزش شخصی، کفایت و توانایی وی را برای موفق شدن و درگیر شدن در رفتارهای مسئولانه، باور دارد. درمانگر با ایجاد این نوع درگیری شخصی، حالت نوعی نشان پایه (در مهندسی و ساختمان) را برای مددجو پیدا می‌کند و مددجو نیز با کمک چنین نشان پایه‌ای، به آزمایش هویت خود می‌پردازد. در این مورد، منظور ما از درگیری آن نیست که درمانگر مددجو را مسئول بداند یا آنکه مددجو به درمانگر متکی یا وابسته شود. لازمه درگیری آن است که مددجو و درمانگر به شیوه‌ای که با آزادی، مسئولیت و خودمختاری توام است، با یکدیگر کار کنند. در واقع می‌توان گفت که درمانگر معتقد به واقعیتدرمانی از درگیری شخصی به عنوان جاده‌ای برای به‌کارگیری اصول دیگر و تسهیل درگیری بیشتر، انگیزش، هویت موفق، رفتار مسئولانه و تشویق مددجو برای در پیش‌گرفتن نوعی زندگی مثبت و سازنده، استفاده می‌کند.
[۵] ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۰، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.


۲.۲ - تاکید بر رفتار نه بر احساسات

هیچکس نمی‌تواند بدون آگاهی از رفتار جاری و متداول خود، هویت موفق را به دست آورد. مشاور به مراجعان کمک می‌کند تا هوشیارانه از رفتار خود در زمان حال آگاهی یابند. تاکید بر این است که بپرسند "تو چکار می‌کنی؟ " نه اینکه "تو قبلا چکار می‌کردی؟ ".
[۶] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۹۸، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.

مردم اغلب با تاکید گذاشتن بر چگونگی احساسات خود و عدم توجه به رفتار کنونی خویش از روبرو شدن با رفتار فعلی خود اجتناب می‌کنند. واقعیتدرمانی اهمیت عواطف را انکار نمی‌کند، ولی درمانگر موفق این مطلب را در نظر دارد که تا بر رفتار کنونی مراجع تاکید نکند، نمی‌تواند مراجع را یاری دهد. همچنین، اعتقاد بر آن است که انسان فقط به میزان بسیار محدودی بر افکار و احساساتش کنترل دارد، در حالی که به طریق ساده‌تری می‌تواند رفتارش را کنترل کند، از اینرو، درمانگر باید بر رفتار مراجع تاکید کند.
[۷] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۸، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.


۲.۳ - تاکید بر زمان حال

ارضای نیازها به زندگی کنونی فرد مربوط است و به گذشته حزن‌آور او ارتباطی ندارد، لذا باید از گذشته چشم پوشید و به تغییر رفتار و آموزش فرد در زمان حال اقدام کرد. گذشته، ثابت است و قابل تغییر نیست و آن چیزی که تغییرپذیر است، زمان حال و آینده است.
[۸] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۹، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.

از جمله اقدامات کلیدی که مددجو می‌تواند برای کسب هویت موفق انجام دهد آن است که نسبت به رفتار غیرمسئولانه خود آگاه شود و بیاموزد که چگونه به شیوه‌ای مسئولانه رفتار کند. وقتی مددجو با توسل به متمرکز ساختن توجه خود نسبت به احساسات منفی و بدبختی‌های گذشته، رفتار غیرمسئولانه کنونی خود را فراموش می‌کند، در این صورت، هویت شکست او ادامه می‌یابد. فکرکردن و صحبت‌کردن درباره گذشته مددجو، تنها هنگامی سودمند است که در رابطه مستقیم با بهبود رفتار کنونی یا رفتار آتی او باشد. گاه ممکن است درمانگر با طرح یک سوال باز، مددجو را یاری دهد تا فعالیت معنی‌دار گذشته را به فهرستی از گزینه‌های احتمالی موجود برای عمل در زمان حال، وصل کند. این نوع ربط مفید را می‌توان با طرح سوال‌هایی نظیر: کارهایی را که در گذشته و در موقعیت‌هایی مانند این انجام می‌دادی و انجام آن کارها باعث می‌شد در مورد خودت احساس خوبی داشته باشی، کدام‌اند؟، انجام داد.
[۹] ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۱، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.


۲.۴ - قضاوت ارزشی

مراجعان به رفتار خود توجه می‌کنند و در پرتو اهداف و ضرورت‌های دنیای واقعی، آن را مورد قضاوت ارزشی قرار می‌دهند. مشاور از آنها می‌خواهد که رفتار خود را بر اساس اینکه آیا آن رفتار برای آنها و افراد مهم زندگیشان خوب است یا بد، مورد قضاوت قرار دهند. همچنین مراجعان در این مورد نیز قضاوت می‌کنند که آیا رفتار آنها از نظر اجتماعی مورد قبول است یا خیر.
[۱۰] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۹۸، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.

مددجویانی که عادت کرده‌اند رفتارهایشان مبتنی بر خودمغلوب‌سازی باشد، همیشه به تشخیص درست در این زمینه نمی‌رسند که چه کاری را باید انجام دهند. برای مثال، استادی که هر چند لازم است در بیمارستان بستری شود و تحت درمان قرار گیرد، با این حال، به تدریس در کلاس‌های درسی خود ادامه می‌دهد. ممکن است چنین فردی در پاسخ به این سوال که چرا برای درمان به بیمارستان نمی‌روی؟ این عذر و بهانه را بیاورد که دانشجویان کلاس به من احتیاج دارند. در این موقع ممکن است برای مددجو مشکل باشد که به قضاوت ارزشی بپردازد و مثلا بگوید: کاری را که انجام می‌دهم واقعا نه برای سلامتی من و نه برای دانشجویانم خوب است. ارائه این‌گونه قضاوت‌های ارزشی در چنین شرایطی دارای اهمیت بسیار می‌باشد. در این موقع، درمانگر نباید این جمله را بیان کند که: ببین، آنچه را شما انجام می‌دهی باعث مرگ خودت و آزار و اذیت دانشجویانی می‌شود که فکر می‌کنی به تو احتیاج دارند! اگر مددجو در ارزیابی عینی رفتار خود مشکل دارد، در آن صورت، درمانگر می‌تواند با ارائه رفتاری که مبتنی بر اصالت، مراقبت و در عین حال مواجهه‌ای است، مداخله کند.
[۱۱] ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۲، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.


۲.۵ - طرح‌ریزی

زمانی که مراجعان در مورد رفتارشان قضاوت ارزشی نمودند، مشاور به آنها کمک می‌کند تا یک طرح یا نقشه برای اجرای آن قضاوت تدوین نمایند. بخشی از کار مشاور این است که مطمئن شود طرح یا نقشه خارج از توانایی و بدون ارتباط با انگیزش‌های مراجع برای اجرای آن نباشد. چنانچه طرح داده شده موثر نبود، باید کنار گذاشته شود و طرح دیگری جایگزین آن گردد.
[۱۲] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۹۸، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.

چنانچه درمانگر از نظر اطلاعات و تخصص طرح‌ریزی در زمینه‌ای خاص ضعیف باشد، باید درمانجو را به افراد شایسته‌تری ارجاع دهد. در طرح‌ریزی هرگز نباید طرحی ریخته شود که امکان شکست آن زیاد باشد. زیرا اگر طرح به شکست منجر شود، موجب تقویت شکست‌های پیشین و هویت ناموفق می‌شود. او باید بداند که یک فرد ناموفق نیاز مبرمی به موفقیت دارد و برای رسیدن به این موفقیت لازم است گام‌های کوچکی بردارد که از نظر شخصی موفقیت‌آمیز باشند.
[۱۳] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۹، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.

ماندن و محدود شدن در قالب یک طرح، شبیه محدود شدن به درگیری و مشغولیت با خویش است. در عین حال، پافشاری بر طرح تا حد معقولی لازم است. اگر مختصر فشاری از طرحی به طرحی دیگر بپردازیم، عیب بزرگی خواهد بود و موفقیتی به دنبال نخواهد آورد.
[۱۴] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۶۰، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.


۲.۶ - تعهد نسبت به طرح تهیه‌شده

داشتن یک طرح خوب به معنی این است که مراجع مطمئنا آن را خوب انجام می‌دهد. بنابراین واقعیت‌درمانگر می‌بایست از او تعهد بگیرد. اصولا این تعهد به خود درمانگر داده می‌شود، اما سرانجام بعد از اینکه مراجعان حس خودارزشمندی را کسب نمودند، آن‌وقت می‌توانند این تعهد را به خودشان بدهند.
[۱۵] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۹۸، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.

تعهد دادن باعث می‌شود مددجو نسبت به آغاز کردن مراحل علمی برنامه، تشویق شود. وقتی مددجو تعهد می‌سپارد که برای دستیابی به هدف‌های مورد توافق اقدامی را انجام دهد، همین تعهدسپاری باعث می‌شود رفتارش را نیز در این جهات تقویت کند و برای فکرکردن و انجام دادن اعمالی که معمولا رکود زندگی عادی بازدارنده آن است، ترغیب شود. از نتایج دیگر متعهد شدن مددجو آن است که باعث می‌شود نسبت به خود و نسبت به توافقی که کرده است و نیز نسبت به شخص یا اشخاصی که او را یاری می‌دهند، احساس تعهد کند. برای بسیاری از مددجویان، تعهدسپردن و آوردن موارد و مواد آن بر روی کاغذ، دارای اهمیت بسیار است. این نوع برنامه به درمانگر و نیز به مددجو کمک می‌کند تا در مورد استفاده از کلمات خاصی که بیان‌کننده هدف‌ها و مراحل عملی، تاریخ دستیابی به اهداف‌ و فعالیت‌هاست، به توافق برسند.
[۱۶] ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۳، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.


۲.۷ - نپذیرفتن بهانه و امتناع از تنبیه

موقعی که مراجع به تعهد خود عمل نمی‌کند، قضاوت ارزشی او که قبل از طرح‌ریزی صورت گرفته است، باید دومرتبه مورد بررسی قرار گیرد. اگر قضاوت ارزشی هنوز معتبر باشد، آنگاه طرح ریخته‌شده باید مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. اگر طرح مناسبی باشد، مراجع یا باید خود را دومرتبه نسبت به آن متعهد کند و یا اینکه بگوید که از انجام آن منصرف شده است. اگر بگوید که دیگر او خود را نسبت به آن طرح متعهد نمی‌داند، دیگر مسئول هم نیست. اما اگر نسبت به تعهد خود وفادار بماند، درمانگر باید از او بخواهد که این تعهد را محترم بشمارد. درمانگر نمی‌تواند مراجع را از راه قانونی و یا با تنبیه متعهد نگهدارد و نیز نمی‌تواند از آن عقب‌نشینی کند. هرگونه اظهارنظر منفی و خفت‌آور از طرف درمانگر در حکم تنبیه است. از اینرو، درمانگر نباید مراجع را با کلمات انتقادی مخاطب قرار دهد.
[۱۷] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۶۰، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.


۲.۷.۱ - عوارض تنبیه

براساس نظر گلاسر، تنبیه باعث می‌شود مددجو خود را درگیر کارهایی نکند که باید انجام می‌داده است یا چنانچه درگیر این کارها شد، آن را ادامه ندهد و در نتیجه با شکست مواجه شود. گلاسر، تنبیه را به عنوان "هر نوع رفتار با شخص دیگر که موجبات درد جسمی یا ذهنی او را فراهم آورد"، تعریف می‌کند. اخم کردن به یک مددجو به خاطر اینکه موفق نشده یا در پیش گرفتن رفتاری که مددجو احساس کند به شیوه‌ای غیرکلامی از طرف درمانگر رد شده است، نیز نوعی تنبیه به حساب می‌آید. حتی اگر درمانگر به‌طور ملایم نیز مددجو را مورد انتقاد قرار دهد، ممکن است همین رفتار باعث شود درمانجو به این نتیجه برسد که من یک شخص بدی هستم، من خوب نیستم. این نوع خودبرچسب‌زنی باعث می‌شود برخلاف خواسته درمانگر، احساس درگیری شخصی در مددجو از بین رفته و در نتیجه، هویت شکست در وی تقویت شود.
[۱۸] ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۵، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.



۱. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۸۹، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۲. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۶، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
۳. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۷، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
۴. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۸۹، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۵. ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۰، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۶. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۹۸، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۷. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۸، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
۸. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۹، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
۹. ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۱، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۱۰. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۹۸، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۱۱. ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۲، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۱۲. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۹۸، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۱۳. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۵۹، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
۱۴. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۶۰، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
۱۵. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۱۹۸، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۱۶. ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۳، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.
۱۷. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۶۰، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ سیزدهم.
۱۸. ساعتچی، محمود، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۱۶۵، تهران، ویرایش، ۱۳۷۹، چاپ اول.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فرایند واقعیت درمانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۰۹.    






جعبه ابزار