فخرالدین حمزة بن علیملک آذری طوسی اسفراینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آذَریِ طوسی، فخرالدین حمزهبن علی ملک اِسْفَرایِنی (۷۸۴-۸۶۶ق/۱۳۸۲-۱۴۶۲م)، شاعر و عارف و نویسندۀ پارسیگوی شیعی بود.
نام پدر او را
اسماعیل پاشا بغدادی علیبن مالک، و هدایت
عبدالملک نوشته است.
لقب او در برخی از تذکرهها نورالدین است.
آقابزرگ تهرانی در مجموعهای به نام
کنزالسّالکین که از میانههای سدۀ ۹ تا اواخر ۱۰ق/۱۵ تا ۱۶م گردآوری شده، نام او را ظاهراً به خط خودش به صورت نورالدبین محمدبن عبدالملک دیده است.
در کتاب منتخب
جواهرالاسرار که در ۸۴۰ق/۱۴۳۶م از جواهر اسرار او انتخاب گردیده، به عنوان علی حمزهبن علی ملکبن حسن طوسی از او یاد شده است.
پدر او از امیران سوبداران بیهق بود و از آنجا به اسفراین رفت.
از اینرو، نسبت او را گاهی بیهقی نیز گفتهاند.
آذری در اسفراین زاده شد و از آغاز جوانی به سرودن
شعر پرداخت و چون ولادتش در ماه آذر بود «آذری» تخلص میکرد.
وی در آغاز شاعری در مدح شاهرخ، پسر تیمور، قصیده میسرود و مورد عنایت این شاهزاده بود، ولی چندی بعد به تصوف روی آورد و در حلقۀ مریدان
شیخمحییالدین طوسی غزالی (د ۸۳۰ق/۱۴۲۷م) درآمد.
اینکه در بعضی از تواریخ و تذکرهها، چون مجالس النّفائس،
تاریخ
و حبیبالسیر
آمده است که وی در کهولت به
تصوف روی آورد، گویای آن است که او در اواسط عمر دست ارادت به شیخمحییالدین داده است.
آذری ۵ سال در خدمت شیخ به
سفر حج میرفت، با او همسفر شد.
پس از درگذشت شیخمحییالدین در حلب (۸۳۰ق/۱۴۲۷م)، آذری از مریدان
شاه نعمتاللّه ولی شد و از او اجازۀ ارشاد و خرقه گرفت و دو نوبت پیاده حج گزارد.
در مدتی که در
مکه مجاور خانۀ خدا بود، کتاب سعی الصبفا را نوشت و پس از بازگشت عازم
هندوستان شد.
در آنجا به دربار
سلطان احمدشاه بهمنی (۸۲۵-۸۳۸ق/۱۴۲۲-۱۴۳۵م) پیوست و نزد او حرمت و اعتبار بسیار یافت و ملکالشعرای دربار او شد.
در ۸۳۲ق/۱۴۲۹م که
سلطاناحمد بنای شهر احمدآباد را به پایان رسانید، آذری در مدح شاه و وصف شهر جدید قصیدهای ساخت و نیز دو بیت شعر سرود که بر بالای دروازۀ دارالاماره به خط خوش حجّاری شد.
به فرمان
احمدشاه ، آذری سرودن منظومهای را به نام
بهمننامه در تاریخ شاهان این خاندان آغاز کرده بود و هنگامی که شرح وقایع این کتاب به زمان
احمدشاه رسید، آن را بر شاه عرضه کرد و رخصت خواست که به زادگاه خود بازگردد.
احمدشاه به سبب ارادتی که به او داشت، کوشید که از این قصد منصرفش کند و چنانکه فرشته مینویسد، به او گفت: «مرا از فوت سیدمحمد گیسودراز، کلفتی عظیم روی نموده و وصال تو رافع موادّ غم و الم است.
مپسند که به فراق تو نیز مبتلا گردم»
ولی سرانجام، به وساطت شاهزاده علاءالدین و تعهّد اتمام بهمننامه، اجازۀ بازگشت گرفت و عازم
خراسان شد.
آذری از آن پس نزدیک به ۳۰ سال تا آخر عمر در زادگاه خویش به سر برد و به
عبادت و
سیر و سلوک و تألیف کتب و تصنیف اشعار مشغول بود.
در این مدت غالباً امیران و بزرگان به خدمتش میرسیدند و از او طلب ارشاد و
هدایت میکردند.
در ۸۵۵ق/۱۴۵۱م از
خراسان نامهای به علاءالدین همایون شاه بهمنی که از موبدان او بود، نوشت و او را از
شرابخواری منع کرد.
علاءالدین جواب نامۀ شیخ را به دست خود نوشت و از این عادت زشت
استغفار و
توبه کرد.
آذری به هنگام وفات ۸۲ سال
داشت و در اسفراین به
خاک سپرده شد.
بهمننامه، منظومهای است به تقلید
شاهنامۀ فردوسی و
اسکندرنامۀ نظامی و در همان بحر، در تاریخ
سلاطین بهمنی دکن.
این منظومه تا زمانی که آذری در دکن بود، به دوران
سلطنت احمدشاه رسیده بود و آذری تعهّد کرد که در بازگشت به
خراسان آن را به اتمام رساند و ظاهراً تا دوران شاهی علائالدین همایون شاه (۸۶۲-۸۶۵ق/۱۴۵۸-۱۴۶۱م) به نظم آن ادامه داد و آنچه میسرود به دکن میفرستاد.
به گفتۀ فرشته، پس از آذری، نظیری و سامعی و شاعران دیگر این کتاب را تا انقراض سلسلۀ بهمنی رسانیدند.
و از این روست که، به گفتۀ فرشته، نظم این کتاب یکدست و یکسان نیست.
فرشته نام این کتاب را در شمار منابع تاریخ خود یاد کرده است.
برخی از ابیاتی که به بحر متقارب مثمّن مقصور در بخش مربوط به شاهان سلسلۀ بهمنی (مقالۀ سوم) در کتاب او دیده میشود، از بهمننامه نقل شده است.
از این کتاب نسخهای تاکنون در فهرستها نشان داده شده است.
کتابی که در ذیل فهرست موزۀ بریتانیا، یاد شده است، بهمننامۀ دیگری است (نکـ آذر برزیننامه).
جواهر اسرار ، کتابی است در ۴ باب: الف ـ اسرار کلاماللّه، ب ـ اسرار احادیث نبوی، ج ـ اسرار کلام اولیاء، د ـ اسرار کلام شعرا: باب اول، دربارۀ حروف مقطّعۀ آغاز برخی از سورههای قرآن حکیم است؛ باب دوم، شرح و تفسیر عرفانی بعضی از احادیث نبوی است؛ باب سوم، در شرح برخی از گفتارهای عارفان است؛ باب چهارم، دربارۀ معانی بعضی از مشکلات اشعار شاعران است.
فصولی نیز در باب
معمّا و لغز و دیگر مسائل ادبیِ همانند دارد.
آذری در مقدمۀ این کتاب میگوید که در ۸۳۰ق/۱۴۲۷م که در
سوریه بود، کتابی به نام مفتاح الاسرار تألیف کرد چون به دکن آمد، در ۸۴۰ق/۱۴۳۷م به درخواست دوستان خود همان کتاب را تلخیص و به صورتی تازه دوباره تصنیف نمود.
گزیدهای از این کتاب، به نام منتخب جواهرالاسرار، به پیوست اشعهاللمعات جامی و برخی رسالههای عرفانی دیگر در سال ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م در
تهران به چاپ رسیده است.
مرآت، این کتاب شامل ۴ باب است: باب اول، السطّامّه الکبری، در مراتب عالم علوی و سفلی و آرای عالمان و اهل
توحید در تحقیق ایجاد عالم، مراتب موجودات، حکمت وجود آدمی، مناسبت
آفاق با
انفس و مطالب دیگری از این دست؛ باب دوم، غرائب الدّنیا، در شگفتیهای جهان از جمادات و گیاهان و جانداران و جز اینها؛ باب سوم، عجائب الاعلی، در عجایبی که در عوالم علوی و آسمان است؛ باب چهارم، سعی الصّفا، در تاریخ مکه و آداب و مناسک حج.
عنوان این کتاب در نسخهها به صورت عجایب و غرایب و عجائبالغرائب نیز آمده است، ولی آذری خود در مقدمه، نام کتاب را مرآت گفته و عناوین هر ۴ باب آن را یاد کرده است.
مأخذ اصلی این مجموعه، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات زکریای قزوینی است که مؤلف غالباً از آن به عنوان عجائب الدّنیا یاد میکند.
باب دوّم این مجموعه این مجموعه برابر است با مقدّمه و مقالۀ دوم کتاب زکریای قزوینی (فی السّفلیّات).
باب اول آن با مقالۀ اول کتاب قزوینی (فی العلویات) مطابقت دارد.
نسخۀ کاملی از این مجموعه موجود نیست و در تواریخ و تذکرهها از آن گاهی به نام غرائب الدّنیا و عجائب الاعلی (که عنوان بابهای دوم و سوم آن است) و گاهی به نام عجائب الغرائب (که نام دیگر آن است) و گاهی به نام عجائب الدنیا (که در متن کتاب اشاره به کتاب قزوینی است) یاد کردهاند
طغرای همایون،
آن را طغرای غَرّای همایون نوشته است.
دیوان اشعار، شامل قصاید و غزلیّات و ترجیعبند و ترکیببند و چند مثنوی.
قصاید او بیشتر در مدح و منقبت خاندان رسول اکرم است و غزلیّات او رنگ عرفانی دارد.
افزون بر «مثنوی آذر» که تحت تأثیر مثنوی سوز و گداز
میرزامحمدصادق تفرشی سروده شده، یک «مغنی نامه» و یک «ساقی نامه» نیز در دیوان او مندرج است.
کلام آذری ساده و بیتکلّف است و از پیچیدگیهایی که در اثار شاعران دورۀ بعد دیده میشود، خالی است.
وی از شیوۀ
سعدی و
حافظ و به ویژه
امیرخسرو دهلوی پیروی کرده و مضامین و تشبیهات و تعبیراتی که در غزلیّات این شاعران آمده است، در اشعار او فراوان دیده میشود.
(۱) آذربیگدلی، لطفعلی بیک، آتشکده، به کوشش جعفر شهیدی، تهران، مؤسّسۀ نشر کتاب، ۱۳۳۷ش، ص ۷۴.
(۲) آذری طوسی، حمزهبن علی «منتخب جواهرالاسرار»، ضمیمۀ اشعهاللّمعات، تهران، ۱۳۰۳ق.
(۳) آزاد بلگرامی، میرغلامعلی، خزانۀ عامره، کانپور، ۱۸۷۱م.
(۴) آقابزرگ، الذریعه.
(۵) بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیّه العارفین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ق.
(۶) خواندمیر، غیاثالدّین، حبیب السّیر، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۲ش.
(۷) دولتشاه سمرقندی، تذکرهالشعراء، تهران، کلالۀ خاور، ۱۳۳۸ش.
(۸) رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، علمی، ۱۳۴۰ش، ۲/۲۹۶-۲۹۸.
(۹) روملو، حسنبیک، احسنالتواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ش.
(۱۰) شوشتری، قاضی نوراللّه، مجالس المؤمنین، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۵ق.
(۱۱) فرشته، محمدقاسم، تاریخ، کانپور، ۱۸۷۴م.
(۱۲) منزوی، احمد، فهرست خطی فارسی.
(۱۳) نوایی، امیر علیشیر، مجالس النفائس، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، منوچهری، ۱۳۶۳ش.
(۱۴) هدایت، رضاقلیخان، تذکرۀ ریاض العارفین، به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، محمودی، ۱۳۴۴ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آذری طوسی»، شماره «۱۵۴».