• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غش در معامله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حقیقت کم‌فروشی آن است که صاحب مال آن مقدار جنسی که بر آن معامله واقع شده به مشتری ندهد بلکه کمتر بدهد خواه به حسب کیل، وزن و شماره، درست و مطابق باشد لیکن چیز بی‌قیمتی را جزء آن جنس کرده باشد. یکی از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده، کم‌فروشی است و اصل حرمتش از روی قرآن و سنت و اجماع و عقل ثابت است. از آیات قرآن استفاده می‌شود که کم‌فروش ایمان به‌ روز جزا و حساب روز قیامت ندارد.



یکی از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده، کم‌فروشی است و اصل حرمتش از روی قرآن و سنت و اجماع و عقل ثابت است و در روایت اعمش از حضرت صادق (علیه‌السّلام) و در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (علیه‌السّلام) جزء کبائر شمرده شده و می‌فرمایند: «البخس فی المکیال و المیزان.» کم دادن در کیل و وزن یعنی هر گاه چیزی به‌ کسی بفروشند یا ادای دینی نمایند چیزی از پیمانه و ترازو کم کنند.
در قرآن مجید صریحاً وعده‌ عذاب به شدید‌ترین بیانی داده شده و یک سوره از قرآن مجید (سوره مطففین) به این موضوع اختصاص داده و می‌فرماید: «ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون الایظن اولئک انهم مبعوثون لیوم عظیم یوم یقوم الناس لرب العالمین؛ ویل بر کم‌فروشان است. (عتاب و شدت و محنت برای کم فروشان‌ است.) آنان که چون از مردم می‌ستانند و پیمانه را برای خود تمام و به‌زیادتی می‌گیرند و هر گاه برای مردم ترازو و پیمانه می‌کنند کم می‌کنند، (و به ایشان ضرر می‌زنند.) آیا کم‌فروشان گمان ندارند که پس از مردن برای روز بزرگی برانگیخته می‌شوند روزی که مردم به پا خواهند ایستاد برای امر پروردگار عالمیان.»
نامه‌ اعمال‌شان در سجین است: «ان کتاب الفجار لفی سجین و ما ادریک ما سجین کتاب مرقوم؛ باید بترسند و منزجر شوند و از کم‌فروشی و نترسیدن از عذاب روز جزا دست بردارند. بدرستی‌که نامه‌ی عمل فاجران در سجین است. (یعنی جای‌شان بواسطه کردار بدشان سجین است و آن چاهی است در جهنم یا آن‌که اعمال ایشان در سجین نوشته می‌شود که آن دفتر اعمال کفار و فساق است.) و تو نمی‌دانی که سجین چیست مکتوبی است رقم شده یا این که بودن اعمالشان در سجین، حکمی است مقرر و نوشته شده.»
و از قول شعیب چنین می‌فرماید: «ولا تنقصوا المکیال و المیزان انی اریکم بخیروانی اخاف علیکم عذاب یوم محیط و یا قوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لا تبخسوا الناس اشیاءهم ولا تعثوا فی الارض مفسدین؛ نکاهید و کم نکنید پیمانه را در پیمودن مکیلات و ترازو را در سنجیدن موزونات، بدرستی‌که شما را در توان‌گری و فراوانی نعمت می‌بینم، (یعنی محتاج نیستید که احتیاج شما را به خیانت وا دارد بلکه توان‌گرید و رسم حق‌گذاری آنست که مردم را از مال خود بهره‌مند کنید نه آن‌که از حقوق‌شان بازگیرید.) و بدرستی‌که باین خیانتی که در مال یکدیگر می‌کنید من بر شما می‌ترسم عذاب روزی را که احاطه کننده است. (یعنی کسی از شما نمی‌تواند از آن فرار کند.) وای قوم من مکیل را تمام بپیمائید و موزونات را تمام وزن کنید به عدل و تساوی و چیزهای مردم را کم نکنید و در زمین فساد نکنید و تباهی مجوئید در حالی‌که تبهکار باشید. زیرا کم‌فروشی نظم اجتماع و امنیت عمومی را بهم می‌زند.»


بنابراین از آیات قرآن استفاده می‌شود که کم‌فروش ایمان به‌ روز جزا و حساب روز قیامت ندارد زیرا اگر یقین بلکه گمان مسؤولیت داشت که در روز قیامت از او باز خواست می‌شود و هر چه به مردم کم‌داده از او مطالبه خواهد شد هرگز به‌ چنین خیانتی حاضر نمی‌شد و اگر ایمان داشت می‌دانست که هر چند صاحب حق غافل و بی‌خبر از خیانتش باشد اما پروردگار عالم حاضر و مراقب اعمال اوست.
می‌گویند قصاب بت‌پرستی هنگام کشیدن گوشت بیشتر می‌داده سببش را که پرسیدند به بالای سرش اشاره کرد بتی را دیدند گفت برای خاطر این بیشتر می‌دهم یا دیگری را نقل می‌کنند که هر گاه می‌خواسته وزن کند به بتش می‌نگریسته تا کم نفروشد زهی شرم‌ساری از مسلمانانی که خدای عالم را حاضر و ناظر می‌دانند و در حضورش کم‌فروشی و سایر گناهان را مرتکب می‌شوند. در وقتی که حضرت یوسف و زلیخا در حجره‌ی تنها قرار گرفتند زلیخا مقنعه‌ی خود را بروی بتی که در آن جا بود‌ انداخت گفت از او اوحیاء می‌کنم حضرت یوسف (علیه‌السّلام) فرمود از بتی که شعور ندارد و ساخته شده‌ی دست بشر است حیاء می‌کنی پس چگونه من از خدای بینا و شنوا که حاضر و ناظر است حیاء نکنم از آن جا فرار کرد و آلوده به گناه نگردید.


در تفسیر منهج الصادقین می‌نویسد: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «ما نقض قوم العهد الا سلط الله علیهم عدوهم و ما حکموا بغیر ما انزل الله الا فشافیهم الفقر و ما ظهرت الفاحشة الا فشافیهم الموت و لا طففوا الکیل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنین و لا منعوا الزکوة الاحبس عنهم القطر؛ پنج خصلت ضمیمه است که با پنج مصیبت و بلا همراه است هیچ گروهی نیستند که پیمان‌شکنی کنند مگر خدا دشمن را برای‌شان مسلط می‌فرماید و هیچ گروهی نیستند که به‌ غیرحکم خدا حکم کنند مگر تهیدستی در میان‌شان آشکار شود و هیچ گروهی نباشند که در میان‌شان فاحشه (نابایست) پیدا شود مگر مرگ در آن‌ها پیدا شود و هیچ فرقه‌ای نباشند که کم‌سنجیدن و کم‌پیمودن را پیشه کنند مگر از نباتات و قوت‌ها محروم گردند و به قحط و غلا مؤاخذه شوند و هیچ گروهی نباشند که زکات را به مستحقان نرسانند مگر باران از ایشان باز گرفته می‌شود.»
[۴] الحسین، عبدالله، تفسیر منهج الصادقین.


۳.۱ - در کیل و وزن

نصیحت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام): «یا ایها الناس اتقوا الله: و اوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین؛ امیرالمؤمنین وقتی که از اداره‌ی حکومت فارغ می‌شد به بازار کوفه می‌آمد و می‌فرمود: «ای مردم از خدا بترسید و کیل و وزن را تمام بپیمائید و طریق داد را در آن ملاحظه کنید و چیزهای مکیل و موزون را بمردمان کم ندهید و در زمین فساد نکنید.»
روزی مردی را در بازار دید که زعفران می‌کشید و آن کفه‌ای که در آن زعفران بود می‌چربانید حضرت دانست که ترازویش درست نیست زعفران را از ترازو برداشت و فرمود: «اقم الوزن بالقسط ثم ارجح بعد ذلک ما شئت؛ اول ترازو را به عدل راست کن بعد از آن اگر خواهی بیشتر ده.»
پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: هر کس در کیل و وزن خیانت کند فردا او را به قعر دوزخ در می‌آورند و در میان دو کوه آتش جایش می‌دهند و به او می‌گویند این کوه‌ها را وزن کن و او همیشه به این عمل مشغول است.
مالک دینار می‌گوید: مرا همسایه‌ای بود بیمار شد به عیادتش رفتم در کار جان‌دادن بود بانگ می‌زد که دو کوه آتش قصد من می‌کنند گفتم‌ ای مرد این محض خیال است که به تو می‌نماید گفت نه چنین است بلکه حق است زیرا که مرا دو مکیال بود یکی ناقص و دیگری زائد به ناقص میدادم و به زائد می‌گرفتم و این عقوبت آنست. (پایان نقل از منهج الصادقین با تغییر مختصر)

۳.۲ - در شماره

كم‌دادن به‌ شماره هم حرام است، در حکم کم‌دادن به کیل و وزن، کم‌دادن به‌ شماره است چیزهائی‌که مانند پارچه و زمین به ذرع و متر داد و ستد می‌شود کم‌دادنش هم به شماره است یک سانتیمتر هم که کم بدهد کم‌فروشی بر او صدق می‌کند و چیزهائی‌که به شماره معالمه می‌شود مانند تخم مرغ، اگر کمتر بدهد و صاحبش نفهمد کم‌فروش است و آن‌ چه درباره‌ی کم‌فروشان گفته شد شامل او می‌شود چنانچه شیخ انصاری در مکاسب محرمه بیان فرموده است.

۳.۳ - در بدهکاری

کم‌فروش نسبت به آن مقداری‌که کم‌داده ذمه‌اش مشغول و به طرف، بدهکار است و واجب است آن را در وجه مشتری بپردازد و اگر مرده است باید به ورثه‌اش به نسبت ارث بدهد و در صورتی‌که اصلا او را نمی‌شناسد. (بنابر احتیاط با اجازه حاکم شرع.) از طرف صاحبش صدقه دهد. در صورتی که مقداری را که کم داده اصلا نمی‌داند باید با مشتری به مبلغی مصالحه کند و در صورت وفاتش با ورثه و اگر مجهول باشد، با حاکم شرع مصالحه را انجام دهد.

۳.۴ - حقه‌بازی

حقیقت کم‌فروشی چنان‌که گذشت آن است که صاحب مال آن مقدار جنسی که بر آن معامله واقع شده به مشتری ندهد بلکه کمتر بدهد خواه به حسب کیل و وزن، درست و مطابق باشد لیکن چیز بی‌قیمتی را جزء آن جنس کرده باشد مثلا صدمن گندم فروخته و همان صدمن را تسلیم مشتری می‌کند لیکن پنج من خاک جزئش کرده است که در این صورت پنج من گندم کم داده است یا ده من شیر بمشتری فروخته و داده لیکن یک من آب داخلش کرده و در حقیقت نه من شیر داده است یا حلب روغنی بوزن پنج من فروخته در حالی که سنگی به وزن نیم من در آن‌ انداخته است یا قصاب یک من گوشت بفروشد بدون این که از یک من کمتر بدهد ولی استخوانش را از مقدار معمول بیشتر بدهد یا جنس خشکباری که باید بهمان حالت خشکی وزن شود و فروش رود آنرا جای مرطوبی بگذارد یا مقداری آب بآن مخلوط کند تا سنگین‌تر شود تمام آن موارد کم‌فروشی و گناه کبیره است.


غش در معامله هم حرام است، در صورتی‌که مقداری از جنس دیگر را که ازشش کمتر است جزء آن کند و به همان وزن مورد نظر به مشتری تحویل دهد غش در معامله کرده مثلا صد من گندم اعلا را می‌فروشد در حالی‌که ده من گندم متوسط بآن ضمیمه‌کرده یا یک من روغن حیوانی اعلا می‌فروشد در حالی‌که مقداری روغن نباتی یا پیه به آن مخلوط کرده و نظائرش تمام حرام و غش در معامله است.

۴.۱ - دیدگاه شیخ انصاری

شیخ در مکاسب محرمه می‌فرماید: اخباری که در حرمت غش رسیده متواتر است از آن جمله صدوق نقل نموده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «من غش مسلماً فی بیع او شراء فلیس منا و یحشر مع الیهود یوم القیمة لانه من غش الناس فلیس بمسلم الی ان قال (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و من غشنا فلیس منا قالها ثلاثاُ و من غش اخاه المسلم نزع الله برکة رزقه و افسد معیشته و و کله الی نفسه؛ کسی‌که با مسلمانی در خرید و فروش غش کند از ما نیست و روز قیامت با طایفه یهود محشور می‌شود زیرا کسی‌که با مردم غش می‌کند مسلمان نیست و سه مرتبه فرمود کسی‌که با ما غش کند از ما نیست و کسی‌که با برادر مسلمانش غش کند خداوند برکت را از روزیش برمی‌دارد و معیشت و زندگیش را خراب فرموده و به خودش واگذارش می‌فرماید.»
[۶] صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال.


۴.۲ - غش در روایات

و از حضرت باقر (علیه‌السّلام) روایت نموده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بازار مدینه به گندم‌فروشی عبور کرد و فرمود خوب گندمی داری پس دست وسط آن نمود و مقداری بیرون آورد دید وسطش گندم خرابی است پس به صاحب آن فرمود «ما اریک الاوقد جمعت خیانة و غشاً؛ خیانت کردی و با مسلمانان غش نمودی.»
[۷] صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال.

و در روایت حلی است که از حضرت صادق (علیه‌السّلام) پرسید از شخصی که دو نوع از یک جنس دارد یکی گران و خوب و دیگری پست و ارزان پس هر دو را مخلوط کند و بیک قیمت بفروشد فرمود: «فقال (علیه‌السّلام) لا یصلح له ان یغش المسلمین حتی یبینه؛ نباید با مسلمانان غش کند و این‌طور معامله نکند مگر این که مخلوط‌بودن آن‌را به مشتری بگوید.»
[۸] صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال.

داود بن سرحان از آن حضرت پرسید که دو قسم مشک داشتم یکی تر و دیگری خشک پس مشک تر را فروختم و مشک خشک را به‌ همان قیمت نمی‌خرند آیا جایز است که آن‌را تر کنم تا به مصرف فروش برسد حضرت فرمود جایز نیست مگر آن‌که مشتری را خبر دهی که آن‌را تر کرده‌ای.


هر چند تطفیف که از گناهان کبیره و جای صاحبش در ویل که چاهی است در جهنم می‌باشد این است که شخص در مقام خرید جنسی زیادتر از حق خود بردارد و هنگام فروختن کمتر از حق مشتری به او بدهد چنان‌که گذشت لیکن سزاوار است که شخص مسلمان در جمیع کارهایش با خدا و خلق مواظبت کند که مطفف نباشد، چنان‌چه نسبت به حقوق خود بر خدا و خلق مایل است کاملاً استیفاء شود سعی کند حقوق آن‌ها را هم به نحو اکمل انجام دهد مثلاً از حقوق بنده بر پروردگارش این است که او را روزی دهد و نعمتش را از او دریغ نفرماید و در مواقع اضطرار فریادرسیش کند و دعایش را مستجاب فرماید چنانچه خودش وعده فرموده است و از حقوق پروردگار بر بنده آن‌ است‌ که برای خدا شریکی قرار ندهد و نعمت‌هایش را سپاس‌گزاری نماید و نعمتش را وسیله نافرمانی او نکند و هکذا .
پس کسی‌که شیطان و نفس و هوی را شریک خدا کرده و از آن‌ها پیروی می‌کند و از معصیت خدا روی‌گردان نیست و شکر یک دهم از یک نعمت از نعمت‌های بی‌پایان او را نکرده چطور توقع دارد که تا گفت یا الله فوراً جواب لبیک بشنود و هر چه خواست فوراً به او بدهند و اگر تاخیری در اجابت دعایش شد از خدایش سخت ناراضی شود مثل اینکه خودش را طلبکار و صاحب حق بر خدا می‌پندارد و حال آن که خودش فرموده: «و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم؛ به عهد من وفا کنید تا من هم به عهدخودم با شما وفا کنم.» وظیفه بنده فرمان‌برداری و شکرگزاری است و کار خدا زیادکردن نعمت کسی است که از عهده‌ی بندگی و شکرگزاری بر آمده است چنین بنده‌ای است که می‌تواند مطالبه زیادتی و وفاکردن به وعده‌های خدا را بکند.
حضرت سجاد (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «الحمد لله الذی ادعوه فیجیبنی و ان کنت بطیئاً حین یدعونی و الحمد لله الذی اسئله فیعطینی و ان کنت بخیلاً حین یستقرضنی و الحمد لله الذی یحلم عنی حتی کانی لا ذنب لی؛ سپاس خدائی را که هر گاه او را بخوانم مرا اجابت می‌فرماید در حالی‌که هنگامی که مرا به طاعت خودش می‌خواند مسامحه‌کارم و سپاس برخدائی را که هر گاه چیزی از او بخواهم به من عطا می‌فرماید هر چند هنگامی‌که از من قرض می‌خواهد بخل کننده‌ام. (یعنی در دادن زکات و خمس و صله ارحام و سایر مواردی که امر به انفاق فرموده بخل می‌کنم.) و سپاس خدائی را که هنگام گناه بردباری می‌فرماید مثل این که من گناهی نکرده‌ام.» بنابراین کسی‌که در انجام وظیفه بندگی کوتاهی می‌کند ولی در انجاز وعده‌های خدا مطالبه کار و جدی است «قولا و فعلا و حالا» از میزان عدل خارج شده و در حقیقت مطفف است.

۵.۱ - مسامحه در ادای حقوق

همچنین نسبت به‌ کسی که در مطالباتش با خلق جدی است ولی در ادای حقوق ایشان مسامحه‌کار است مثلاً توقع دارد کسی غیبتش نکند و اگر کرد دیگری که می‌شنود دفاع کند و آن غیبت را از او دور کند و اگر بشنود کسی او را به بدی یادکرده هر چند درست باشد و شنونده از او دفاع نکرده سخت ناراحت و بر آن‌ها خشمناک می‌گردد در حالی که خودش از یادکردن عیب مردم باکی ندارد و در مقام دفاع ورد غیبت و عیب از کسی نیست یا مثلاً توقع دارد با هر کس هر معامله‌ای که دارد به او خیانت نکند و غش و تدلیس ننماید در حالی‌که خودش در معاملاتش با مردم چنین نیست یا میل دارد کسی که از او وام گرفته قبل از رسیدن موعد و پیش از مطالبه کردنش به او پس بدهد یا امانتی که از او گرفته درست و سالم بدون این که خیانتی در آن کرده باشد پس دهد اما خودش در ادای قرض مسامحه یا در رد امانت خیانت‌کار است.
بگفته‌ی سعدی شیرازی: ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند بانگ و فریاد بر آری که مسلمانی نیست. باید شخص آن چه از مردم توقع دارد که به او بکنند خودش نیز درباره‌ی مردم دریغ نداشته مسامحه‌کار نباشد و از این معنی در روایات تعبیر به انصاف شده است.

۵.۲ - انصاف در کارها

انصاف بهترین کارهاست، حضرت صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «سید الاعمال ثلثة انصاف الناس من نفسک حتی لا ترضی بشیء الارضیت لهم مثله و مواساتک الاخ فی المال و ذکر الله علی کل حال لیس سبحان الله و الحمد لله فقط و لکن اذا ورد علیک شیء امر الله به اخذت به اواذا ورد علیک شیء نهی الله عنه ترکته؛ بهترین و بالاترین کارها سه چیز است یکی‌ آن‌ که انصاف‌دهی مردم را از جانب خودت به این‌که هر چه برای خودت می‌خواهی و می‌پسندی برای مردم هم بخواهی، دیگر آن که با برادر دینی در مالت مساوات کنی و سوم آن که همیشه به یاد خدا باشی و هیچ‌گاه خدا را فراموش نکنی نه این که فقط زبانت مشغول ذکر سبحان الله و الحمد لله باشد بلکه هر گاه امر خدا متوجه تو شود به‌جا آوری و چیزی را که خدا نهی فرموده ترک نمایی.»

۵.۳ - عدل در رعایت حقوق

بطور کلی میزان عدل و قاعده کلی خدایی در رعایت حقوق خلق همان جمله‌ای است که در وصیت حضرت امیرالمؤمنین به فرزندش حضرت مجتبی (علیه‌السّلام) است می‌فرماید: «یا بنی اجعل نفسک میزاناً فیما بینک و بین عیرک فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها و لا تظلم کما لا تحب ان تظلم و احسن کما تحب ان یحسن الیک و استقبح من نفسک ما تستقبحه من غیرک و ارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسک؛ فرزندم، خودت را میزان بین خود و دیگران قرار ده پس هر چه برای خودت دوست‌می‌داری برای دیگران هم دوست‌بدار و هر چه برای خودت نمی‌خواهی برای دیگران هم مخواه و بر دیگران ستم مکن چنان‌چه دوست‌نداری که بر تو ستم کنند و به دیگران نیکی کن چنان‌چه دوست‌داری که با تو نیکی نمایند و از رفتار خودت زشت بدان آن چه را از دیگران زشت می‌دانی، (مثلاً دروغ‌گویی و عیب‌جویی دیگران را زشت می‌دانی از خودت هم زشت بدان.) و هرچه از خودت می‌پسندی از دیگران هم بپسند.» نه این که چون این کار از تو سرزده پسندیده است اما چون همین کار را دیگران انجام داده‌اند ناپسند باشد، پس کسی‌که در گفتار و کردارش با مردم از میزانی که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بیان فرموده بیرون رود مطفف است و از جاده عدل و صراط مستقیم بیرون رفته، جزء ستم‌کاران به‌شمار می‌رود.

۵.۳.۱ - در اعتقاد و قول و فعل

هر چیزی را پیمانه‌ای است: برای جمیع امور اعتقادی و ملکات نفسانی و هر نوع قول و فعلی میزانی است که باید آن اعتقاد و صفت و قول و فعل با میزانش مطابق شود تا عدل حقیقی درست آید چنان‌چه در سوره حدید می‌فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلها معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط؛ فرستادیم پیغمبران را با معجزات و فرو فرستادیم با ایشان کتاب و میزان را تا این‌که مردم عدل را برپا دارند.»

۵.۳.۲ - میزان اعمال

علی (علیه‌السّلام) میزان اعمال است، میزان اشیائی که به وزن معامله می‌شود ترازو و قپان و میزان استقامت و انحراف بنا شاقول و میزان کیفیت معاشرت با مردم نفس خود انسان است و میزان شناختن عقائد حق از باطل و صفات فاضل از رذیله و خیر را از شر قرآن مجید و عترت طاهرین (علیهم‌السلام‌) و به‌الاخص امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) چنان‌چه در زیارتش می‌خوانیم «سلام بر تو‌ای میزان اعمال.» پس باید هر حال و رفتار و کرداری به حالات و رفتار و گفتار آن حضرت سنجیده گردد تا درستی آن هویدا شود و کسی‌که این جا رفتار و گفتارش را میزان کند فردای قیامت در میزان حساب معطلی ندارد و از صراط مثل برق می‌گذرد ولی خیلی مشکل است کسی از عهده برآید و از طریق صراط مستقیم و میزان عدل الهی منحرف نشود و به سمت افراط و تفریط نرود زیرا تشخیص و تطبیق موارد جزیی بامیزان عدل بسیار دقیق و از مو باریکتر است و پس از تشخیص عمل بر طبق آن دشوار مانند راه رفن بروی شمشیر تیز بلکه سخت‌تر است و لذا همه در موقف حساب معطل و در عبور از صراط افتان و خیزان، گریان و لرزانند و از دو طرف مانند شب‌پره که بر اطراف چراغ می‌افتند در دوزخ خواهند افتاد چنانچه در قرآن مجید می‌فرماید: «و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیاً؛ نیست هیچ‌یک از شما مگر اینکه به آن وارد می‌شوند آن‌گاه اهل تقوا نجات پیدا می‌کنند.»


۱. مطففین/سوره۸۳، آیه۱-۵.    
۲. مطففین/سوره۸۳، آیه۷-۹.    
۳. هود/سوره۱۱، آیه۸۶-۸۷.    
۴. الحسین، عبدالله، تفسیر منهج الصادقین.
۵. هود/سوره۱۱، آیه۸۶-۸۷.    
۶. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال.
۷. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال.
۸. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال.
۹. بقره/سوره۲، آیه۳۸.    
۱۰. قمی، عباس، مفاتیح‌الجنان، دعای ابو حمزه ثمالی، ج۱، ص۲۵۷.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۱۴۴.    
۱۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، رساله۳۱، ج۱، ص۶۴۰.    
۱۳. حدید/سوره۵۷، آیه۲۵.    
۱۴. مریم/سوره۱۹، آیه۷۲-۷۳.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «کم فروشی و غش در معامله»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۴.    

رده‌های این صفحه : مقالات اندیشه قم




جعبه ابزار