عُروج (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عُروج (به ضم عین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای بالا رفتن است.
این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
عَرَج (به فتح عین و راء) به معنای شخص لنگ است.
مِعراج (به کسر میم) به معنای محل
عروج.
تَعْرِيج (به فتح تاء) به معنای کنار رفتن.
عَرَجه (به فتح تاء و راء) به معنای اقامت و
حبس مرکب در منزل.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره
نماز خواندن و نزول
ملائکه بر جنازه
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این واژه استفاده نموده است.
عُروج به معنای بالا رفتن آمده است.
«
الرجلُ في الدرجة و السلَّم: ارتقى»
«
مِعراج»
اسم مکان است یعنی محل
عروج، جمع آن «
مَعارج» و «
مَعاریج» است.
عَرَج (بر
وزن شرف) آن کسی است که یکی از دو پا از دیگری بلند باشد و یا به یکی آسیبی برسد و شخص را لنگ کند.
تَعْرِيج به معنای کنار رفتن است.
عَرَجه به معنای اقامت و حبس مرکب در منزل است.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امام (صلوات
اللهعلیه) درباره نماز خواندن و نزول ملائکه بر جنازه رسول خدا (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است:
«فَضَجَّتِ الدّارُ والاَْفْنِيَةُ، مَلاٌَ يُهْبِطُ، وَ مَلاٌَ يَعْرُجُ.» «خانه و اطراف پر از صدای ملائکه شد، گروهی پایین میآمد و گروهی بالا میرفت.»
درباره بالهای گوشتین
خفاش فرموده است:
«وَ جَعَلَ لَها أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِها تَعْرُجُ بِها عِنْدَ الْحاجَةِ إِلَى الطَّيَرانِ.» «
خداوند از
گوشت او برای او بالها قرار داده که در
وقت پرواز با آنها پرواز میکند.»
در
خطبه ۵ فرموده است:
«وَ عَرِّجوا عَنْ طَريقِ الـمُنافَرَةِ.» «تاج
تفاخر و برترىجويى را از سر بنهيد.»
«
تَعْرِيج» به معنای کنار رفتن است.
«
عَرَج» (مثل شرف) محلّی است ما بین
مکه و
مدینه، درباره
هجرت خود بعد از هجرت رسول خدا (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است:
«فَجَعَلْتُ أَتْبَعُ مَأْخَذَ رَسولِ الله (صلىاللهعليهوآله) فَأَطَأُ ذِكْرَهُ، حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْعَرَجِ.» «در پی راههای رسول خدا (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) افتادم هر جا خبر از او پرسیدم تا به
عرج رسیدم.»
سید رضی میفرماید «فَأَطَأُ ذِكْرَهُ» در غایت
ایجاز و
فصاحت است.
«
عرجه» به معنای اقامت و
حبس مرکب در منزل است. ایشان در مقام
نصیحت فرموده است:
«تَجَهَّزوا رَحِمَكُمُ اللهُ! فَقَدْ نودِيَ فيكُمْ بِالرَّحيلِ، وَ أَقِلّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيا.» «آماده شوید خدا رحمتتان کند، ندا به کوچ در میان شما برخاسته و اقامت را در
دنیا کم کنید.»
در
حکمت ۳۴۹ فرموده است:
«يا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِروا فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْيا لا يَروعُهُ مِنْها إِلاّ صَريفُ أَنْيابِ الْحِدْثانِ.» «اى اسيران
طمع و خواهشهاى نفس، كوتاه آييد و باز ايستيد، زيرا افراد متمايل به دنيا را جز حوادث سخت و صداى برخورد دندانهاى حوادث به خود نياورد.»
«
معرج» به معنای میل کننده و مقیم است رجوع شود به «حدث».
آنگاه که مردم
کوفه را بعد از جریان
دومة الجندل و حیلة
عمرو بن عاص ملامت میکرد
شعر مرد هوازنی را شاهد آورد که گوید:
«أَمَرْتُكُمُ أَمْري بِمُنْعَرَجِ اللِّوَى• فَلَمْ تَسْتَبينوا النُّصْحَ إِلاّ ضُحَى الْغَدِ.» «من در سرزمين
منعرج اللوی دستور خود را دادم ولى اين نصيحت تنها فردا ظهر آشكار شد.»
«
منعرج اللوی» نام محلّی است.
شعر در «ضحی» گذشت.
این ماده هشت بار در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «عرج»، ج۲، ص۷۰۹.