عقاید معتزله (امر به معروف و نهی از منکر)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مسائلی که
معتزله برای آن به نظری خاص متمایل شدهاند، مساله
امر به معروف و نهی از منکر است. این مساله به جهت اینکه بار سیاسی و اجتماعی آن در
جامعه تاثیر میگذارد، مورد توجه اندیشمندان
کلام نیز واقع شده. با توجه به اهمیت این اصل عملی به بررسی آن در مکتب معتزله میپردازیم.
معروف و
منکر دو مفهوم متقابلند
و در لغت به معنای امر شناخته شده و ناشناخته و یا
خیر و
شر میباشند.
و در اصطلاح کارهایی که نیک و ارزشی یا زشت و ضد اررزش باشند، به ترتیب معروف و
منکر نامیده میشود.
راه شناخت مصادیق این دو عنوان از طریق
عقل و
شرع است.
نقش هر فرد در تعیین
سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیتهای اجتماعی داشته باشد، ایجاب میکند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق میافتد. این نکته در
اسلام به عنوان امر به معروف و نهی از
منکر مطرح شده و از مهمترین مبانی سیاسی
اسلام به شمار میرود. قیام
امام حسین (علیهالسّلام) که سرچشمه مبارزات بر علیه
ظلم میباشد، با این هدف صورت یافت و همچنین قیام
زید بن
علی بن
الحسین (علیهالسّلام) به انگیزه
اصلاح امور سیاسی بود.
این اصل جنبههای مختلفی را در بر میگیرد و واضح است که تمام اموری که شامل این اصل میشود به یک نحو و به یک صورت قابل اجراء نیست بلکه امور شخصی و جزئی، احکامی متفاوت از امور کلی و اجتماعی دارد.
به این ترتیب امر به معروف و نهی از
منکر عملی است که دیگران را به سوی
اطاعت اوامرالهی و ترک
معصیت، فرا میخواند.
اینکه معتزله امر به معروف و نهی از
منکر را به عنوان اصلی از اصول خود مطرح کردهاند، بیانگر احساس مسئولیت سیاسی و اجتماعی آنهاست.
این واقعیتی که
معتزله بر طبق آن، فرد را به عنوان موجودی منفعل و منزوی و دور از فعال بودن در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی نمیخواهند. با بررسی جهات مختلف این عنوان در مکتب معتزله، به اختلافات این اصل معتزلی با عقیده
شیعه میپردازیم:
معتزله اصل امر به معروف و نهی از
منکر را که محور مسائل اجتماعی - سیاسی خویش قرار دادهاند و با گنجاندن آن در اصول عقیدتی خود به مبارزه علنی با
حکومت اموی پرداختند. در این زمینه حتی با
امام صادق (علیهالسّلام) به بحث پرداختند ولی آن حضرت استدلالهای ایشان را رد نمود؛ زیرا امر به معروف و نهی از
منکر نه فقط برای برپائی
عدالت است، بلکه در برخی مراتب همانند
جهاد بر علیه حکومتهای جائر به فرمان امام عادل مشروع میشود که معتزله از این موقعیت بی بهره بودند.
معتزله با این عمل طرفداران مهمی از
بنی العباس را به دور خود جمع کرد بطوریکه بعد از استقرار حکومت بنی العباس معتزله به عنوان مشاوران و عالمان کلامی در دربار عباسی مشغول به خدمت بودند و از این طریق توانستند پایگاه مستحکمی برای نشر مبانی خویش پیدا کنند.
به هر حال این اصل معتزلی در بر پائی سلسله بنی العباس نقش بسزائی داشت. اما در دوران حکومت بنی العباس با درباری شدن معتزله، این اصل نیز کارآئی خود را نزد معتزله از دست داد.
معتزله همانطور که روش عقل گرائی را سر لوحه مبانی خویش انتخاب نموده، دلیل بر وجوب امر به معروف و نهی از
منکر را عقل میدانند.
ابوعلی جبائی از سران
معتزله گفته است: با درک
حسن و قبح عقلی، امر به معروف و نهی از
منکر بطور
مطلق ثابت میشود. اما فرزندش
ابوهاشم جبائی در تبیین و
تفسیر دلیل عقلی برای وجوب امر به معروف و نهی از
منکر، با پدرش مخالفت نموده و گفته است: اگر به وسیله امر و نهی ضرری از امرکننده و نهی کننده برداشته شود واجب است و در غیر این صورت واجب نیست.
در مورد
وجوب عقلی یا شرعی امر به معروف و نهی از
منکر، مسلمین را به سه گروه میتوان تقسیم کرد. اول گروهی که قائل به
وجوب شرعیاند. دوم گروهی که وجوب عقلی آنرا اثبات میکنند و سوم گروهی که وجوب عقلی و شرعی آنرا اثبات میکنند. همچنین برای اقدام به امر معروف و نهی از
منکر چند
شرط را ذکر کردهاند.
اول: آمر به معروف و ناهی از
منکر نسبت به صحت چیزی که بدان امر میکند و نادرستی امری که شخصی را از آن باز میدارد،
علم داشته باشد.
دوم: نشانه هائی دال بر تاثیر اقدامش داشته باشد.
سوم: نسبت به نهی از
منکر، باید مطمئن باشد که فرد یا افراد مورد نظر واقعا خاطئ و اقدام کننده به آن منکرند.
چهارم: بیمی از آسیب رسیدن به جانش نداشته باشد.
پنجم: بواسطه این اقدام اموال و دارائی هایش در معرض
خطر و انهدام قرار نگیرد.
شرط ششم: این اقدام او موجب
مفسده نشود.
معتزله امر به معروف و نهی از
منکر را بر تمامی مردم و امت اسلامی
واجب میدانند؛ زیرا معتقدند که
عقل بین هیچ کس در این مساله فرق نمیگذارد.
قاضی عبدالجبار معتقد است که اقامه امر به معروف و نهی از
منکر موکول به حضور یا عدم حضور امام نیست بلکه حوزه ی وظایف امام و عامه ی مردم فرق میکند. امام موظف به
اقامه حدود، حفظ صیانت و آبروی
اسلام، محافظت مرزها و حوزه بلاد اسلامی، تجهیز نیرو، تعین حکام و
قضات است اما وظیفه توده ی مردم در این زمینه عبارتست از جلوگیری از مصرف مسکرات،
دزدی،
زنا و... قاضی عبدالجبار اقامه امر به معروف و نهی از
منکر را
واجب کفائی میداند.
تمام معتزله (غیر از اصم معتزلی) قدرت بر انجام این تکلیف را بوسیله زبان و دست و شمشیر و به هر نحو ممکن را از شرائط وجوب امر به معروف و نهی از
منکر میدانند.
همچنین گفتهاند: هر کسی که عمل نامشروعی را میبیند باید با تمام قدرتش و به شدیدترین عمل با آن مخالفت کند ولی اگر نمیتوانست عملا جلوی منکرات را بگیرد، باید قلبا از آن عمل ناراضی باشد.
کوتاهترین نقد این اصل معتزلی همان مطلبی است که
امام صادق (علیهالسّلام) به سران معتزله تفهیم نمودند. این گروه گرچه خود را در از بین بردن سلسله
بنی امیه شریک میدانستند اما با یاری نکردن
امام برحق و مشروع زمینه سلطنت نامشروع دیگری را پایه گذاری کردند. انحراف از
امامت و
ولایت نه تنها یک انحراف عقیدتی است بلکه انحرافی است که اصول و اعمال دیگر را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. امر به معروف و نهی از
منکر در صحنه سیاسی و اجتماعی زیر پرچم خلفای غاصب چیزی جز
ظلم و حق کشی و نهی از معروف و امر به
منکر نیست. بطور خلاصه
معتزله شناخت صحیحی از جهات مختلف اصل امر به معروف و نهی از
منکر نداشته و در عمل به اهداف امر به معروف و نهی از
منکر نرسیدند.
خواجه نصیرالدین طوسی نیز نقدی بر معتزله وارد میکند و معتقد است که بنابر نظر معتزله (که دلیل وجوب این اصل را
عقل میدانند) دو صورت باطل اتفاق میافتد. یعنی؛ خلاف واقع و اختلال در
حکمت خداوند. وی معتقد است که با این مبنی، بر خداوند واجب است که امر به معروف و نهی از
منکر را انجام دهد و این در صورتی است که اراده خود مبنی بر تحقق معروف و
انتفای منکر را تحقق بخشد، در حالی که در خارج همیشه معروف، محقق و
منکر، منتفی نمیشود و اگر بر خداوند این عمل واجب باشد و انجام ندهد، اخلال به
واجب نموده و این خلاف حکمت است.
در نتیجه وجوب این اصل به دلیل عقل نیست و نظریه معتزله در این باب باطل است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « عقائد معتزله و نقد آن (امر به معروف و نهی منکر)»، تاریخ بازیابی۱۷/۱/۱۳۹۵.