• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عضو

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





عضو به جزئی از بدن انسان گفته می شود.



بدن انسان از اجزای مختلفی چون چشم ، گوش ، دست و پا تشکیل شده است. به هر یک از این اجزاء، عضو اطلاق می شود.


اعضاء به دو بخش کلی تقسیم می گردد: اعضای رئیسه، مانند چشم و دست و اعضای غیر رئیسه، از قبیل یک قطعه گوشت یا پوست .


از عنوان یاد شده در ابواب مختلف فقهی، مانند طهارت ، صلات ، نکاح ، صید و ذباحه ، قصاص و دیات و نیز بخش مسائل مستحدثه سخن گفته اند.


عضو آسیب دیده تا زمانی که متصل به بدن باشد، پاک است.
در وضو، دو عضو از بدن، یعنی صورت و دست ها شسته و دو عضو دیگر، یعنی سر و پاها مسح می شوند که به آن ها اعضای وضو گفته می شود.
تماس با عضو استخوان دارِ جدا شده از بدن انسان پیش از غسل ، موجب غسل مسّ میّت می شود.
به قول مشهور، واجب است عضو استخوان دار جدا شده از بدن میّت ، غسل داده شود و پس از پیچیدن در پارچه ای دفن گردد و اگر سینه باشد علاوه بر غسل، تکفین و خواندن نماز نیز واجب است.


در سجود ، واجب است هفت عضو به زمین گذاشته شود .
آیا فاقد یکی از اعضای سجده می تواند امام جماعت شود؟ مسئله اختلافی است
[۶] خمینی، روح الله، استفتائات، ج۱، ص۲۹۳.
[۷] فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.
[۸] تبریزی، میرزاجواد، استفتائات جدید، ج۱، ص۱۱۳.
[۱۰] بهجت، محمد تقی، استفتائات، ج۲، ص۲۹۰.
. نیابت چنین کسی در نماز قضا و نیز حج صحیح نیست.
[۱۱] تبریزی، میرزا جواد، استفتائات جدید، ج۱، ص۱۱۳.
[۱۲] مناسک حج (مراجع، چاپ ۸۶)، ص۸۰ م ۱۲۱.



هر عضوی که نگاه کردن اجنبی به آن حرام باشد، لمس کردن آن نیز حرام خواهد بود. لیکن عکس آن چنین حکمی ندارد .
شکستن استخوان های عقیقه کراهت دارد. بلکه مستحب است اجزای آن را عضو، عضو از یکدیگر جدا کنند.
[۱۴] الانوار اللوامع، ج۱۰، قسم ۲، ص۳۱۱.



به قول مشهور، کندن پوست ذبیحه یا جدا کردن عضوی از آن، پیش از سرد شدن مکروه است. برخی آن را حرام و موجب حرمت گوشت ذبیحه دانسته اند.


به تصریح قرآن کریم قصاص در اعضا، همچون قصاص در نفس با فراهم بودن شرایط آن جریان دارد. به قصاص اعضا، قصاص طرف اطلاق می گردد.
از شرایط قصاص عضو، امکان استیفای آن با حفظ امنیت جان و یا سرایت به عضوی دیگر است. بنابر این، چنانچه قصاص عضوی موجب به خطر افتادن جان صاحب عضو یا سرایت قطع یا جراحت عضو قطع شده به عضوی دیگر شود، قصاص جریان نمی یابد.
در قصاص اعضا، تساوی دو عضو از نظر سلامت و اصلی بودن شرط است. بنابر این، عضو سالم در برابر عضو فلج قصاص نمی شود.
چنانچه جانی فاقد عضو آسیب دیده طرف باشد، دیه آن از او گرفته می شود. این مسئله در فقه تحت این قاعده آمده که هر عضوی که با وجود آن به عنوان قصاص قطع می شود، با فقدان آن از جانی دیه گرفته می شود .
در جنایت بر اعضا در فرضی که آسیب زننده مرد و آسیب دیده زن باشد، چنانچه دیه عضو آسیب دیده کمتر از یک سوم دیه کامل باشد، جانی در برابر آن قصاص می شود، بدون آنکه زن مالی به جانی پرداخت کند. اما اگر در حد ثلث یا بیشتر باشد، قصاص عضو جانی منوط به پرداخت مابه التفاوت دیه زن و مرد به جانی خواهد بود.


همان گونه که در قتل خطایی دیه ثابت است، در قطع و یا ناقص کردن عضو کسی از روی خطا نیز دیه ثابت است
[۲۳] خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۵، ص۵۲۷.
.
از موارد ثبوت ارش جنایت آن است که عضو آسیب دیده بهبود یابد، مانند آنکه دندان آسیب دیده رشد کند یا موهای کنده شده سر و محاسن برویند.


پیوند عضوی از بدن انسان یا حیوان به بدن دیگری جایز است، لیکن حکم قطع یک عضو برای پیوند به بدنی دیگر بر حسب موارد و نیز کسی که عضو او قطع می شود، مختلف است.


استفاده از اعضای مصنوعی، همچون دست ، دندان و پا اشکال ندارد، لیکن حکم اعضای اصلی را ندارند. از این رو، شستن دست و نیز مسح پای مصنوعی در وضو لازم نیست.
[۲۶] موسوی گلپایگانی، محمدرضا، مجمع المسائل، ج۴، ص۴۲.
[۲۷] بهجت، محمدتقی، استفتائات، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳.
چنان که گذاشتن کف دست و انگشت پای مصنوعی بر زمین در حال سجده لازم نمی باشد.
[۲۸] صافی گلپایگانی، لطف الله، جامع الاحکام، ج۱، ص۳۵.



۱. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۲۹.    
۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۵، ص۳۴۰.    
۳. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۴۵.    
۴. خوئی، ابوالقاسم، التنقیح (الطهارة)، ج۸، ص۲۰۳-۲۱۳.    
۵. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۸، ص۲۷۶-۲۷۷.    
۶. خمینی، روح الله، استفتائات، ج۱، ص۲۹۳.
۷. فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.
۸. تبریزی، میرزاجواد، استفتائات جدید، ج۱، ص۱۱۳.
۹. مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات جدید، ج۲، ص۱۲۵.    
۱۰. بهجت، محمد تقی، استفتائات، ج۲، ص۲۹۰.
۱۱. تبریزی، میرزا جواد، استفتائات جدید، ج۱، ص۱۱۳.
۱۲. مناسک حج (مراجع، چاپ ۸۶)، ص۸۰ م ۱۲۱.
۱۳. عاملی، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۱، ص۳۷۹.    
۱۴. الانوار اللوامع، ج۱۰، قسم ۲، ص۳۱۱.
۱۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۱۲۳-۱۲۵.    
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۱۷. خوئی، ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۲، ص۱۴۴.    
۱۸. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۳۵۴-۳۵۵.    
۱۹. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۳۴۸.    
۲۰. مصطفوی، محمدکاظم، مائة قاعدة فقهیة، ص۲۰۱.    
۲۱. مکی عاملی، محمد بن جمال الدین، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج۱۰، ص۴۱.    
۲۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۸۱-۸۵.    
۲۳. خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۵، ص۵۲۷.
۲۴. مکی عاملی، محمد بن جمال الدین، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج۱۰، ص۸۷-۸۸.    
۲۵. مکی عاملی، محمد بن جمال الدین، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج۱۰، ص۱۹۹-۲۰۰.    
۲۶. موسوی گلپایگانی، محمدرضا، مجمع المسائل، ج۴، ص۴۲.
۲۷. بهجت، محمدتقی، استفتائات، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳.
۲۸. صافی گلپایگانی، لطف الله، جامع الاحکام، ج۱، ص۳۵.



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۳۹۸.    




جعبه ابزار