عبدالواحد بن نصر مخزومی نصیبی ببغاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَبَّغاء، ابوالفرج عبدالواحد بن نصر مخزومی نصیبی (۳۱۳-۲۷ شعبان ۳۹۸ق/۹۲۵-۷ مه۱۰۰۸م)،
ادیب،
شاعر و
کاتب بود.
وی در نصیبین دیده به جهان گشود و در همانجا بالید. برخی توانایی او را در سخنوری، و برخی به عکس، لکنت زبانش را سبب شهرت وی به ببغاء (طوطی) دانستهاند. همچنین او را به سبب انتساب به نیای خود، حُنْطبی نامیدهاند. گویا ببغاء چندی در
بصره هم زیسته، زیرا به بصری نیز شهرت یافته است.
آگاهی ما از زندگانی
شاعر عمدتاً محدود به گزارش نسبتاً مفصلی است که
ثعالبی، ادیب معاصر وی در
یتیمة الدهر فراهم آورده است،
اما ببغاء خود نیز در لابهلای رسائلش، اشارات محدودی به زندگانی خویش دارد.
قاضی
ابوالقاسم تنوخی نیز که در عصر وی میزیسته، ضمن درج گزیدههایی از نظم و نثر ببغاء، اطلاعات تازهای درباره او عرضه کرده است. بعدها این اطلاعات کم و بیش در آثار
خطیب بغدادی،
محمد بن عبدالملک همدانی و
ابن عساکر نیز تکرار شد.
یاقوت حموی در
معجم الادباء، باب مستقلی را به شاعر اختصاص نداده، اما به هنگام ذکر شرح حال ادبا و شعرای دیگر، اشارهای گذرا به زندگانی و آثار وی دارد.
اطلاعاتی که در دیگر منابع کهن مانند کتابهای
ابن خلکان،
ذهبی،
صفدی،
قلقشندی،
ابن عماد،... و نیز در بررسیهای پژوهشگران معاصر همچون
زکی مبارک، آمده است، از حد یتیمة الدهر فراتر نمیرود.
ببغاء از محضر استادانی مانند ابوالقاسم شیظمی و ابوالعباس
احمد بن
محمد دارمی بهره برد،
تا سرانجام با توشهای گرانقدر از علوم عربی، به گفته ثعالبی،
از ناموران دوران خود شد. وی ۲۰ سال بیش نداشت که در
دمشق به خدمت کارگزاران دولت اخشیدی درآمد و به ابوبکر علی بن صالح روزباری پیوست. او خود این کار را مقدمات لازم برای ورود به دربار سیف الدوله تلقی کرده است.
چندی نگذشت که به دربار امیر
حمدانی در
حلب راه یافت،
و مورد اکرام سیف الدوله قرار گرفت. از اشعار و نامههای فراوان او بر میآید که این دوره طولانی (ح ۳۳۳- ۳۵۶ق)، خوشترین ایام زندگانی شاعر بوده است که همواره میان مجالس درس و محافل انس میگذشت. ببغاء بعدها با
حسرت از این ایام یاد میکرد.
شاعر پس از وفات سیف الدوله چندی به هر سو
سفر کرد و سپس زندگیش دستخوش فراز و نشیب بسیار شد. از رسائل ببغاء بر میآید که او با امیران و حاکمان مناطق مختلف مراسله و مکاتبه داشته، و چندی نیز با آنان همنشین بوده است؛ مدیحههایی که در ستایش امیران، وزیران و بزرگان سروده، و صلههای کلانی که ستانده است، بر این امر دلالت تمام دارد.
ببغاء پس از چندی روانه
بغداد شد. در همین هنگام، یک بار به ملاقات ابواسحاق صابی که به فرمان عضدالدوله در بند بود، به
زندان بغداد رفت و همین دیدار سرآغاز مکاتبات و مراسلات ادیبانهای میان آن دو شد. چون عضدالدوله از ماجرا آگاهی یافت، صابی را از زندان برهاند.
ابوالفضل میکالی در ۳۹۰ق/۱۰۰۰م وی را که مردی سالخورده بود، ملاقات کرد.
ببغاء تا پایان
عمر در بغداد زیست و در آنجا بود که با متنبی دیدار کرد و سخت شیفته او شد و تحت تأثیر سبک شعری او، به ویژه در قصیده قرار گرفت.
ببغاء را از چهرههای درخشان ادب عربی به روزگار خویش دانستهاند.
توشه عظیمی که از شعر و ادب کهن فراهم ساخته بود، هم از او راوی چیره دستی ساخت
و هم ادیبی متبحر در نظم و نثر.
مهارت و قدرت او در یافتن و به کاربردن معانی نغز و تشبیهات لطیف،
سبب شد تا بسیاری از نویسندگان و ادبا به ابیات او استشهاد کنند.
تنوخی برخی سخنان او را شایسته آن میداند که در مکاتبات، یا حتی به صورت مثل به کار برند.
ببغاء در بیشتر موضوعات ادبی از
مدح گرفته تا غزل و رثا شعر سروده است؛ اما وصف بر شعر او غالب است.
آنچه از اشعار او باقی مانده، نشان میدهد که وی از همان سبک و مضامین قصاید عربی در سدههای ۴ و ۵ق/۱۰ و ۱۱م پیروی میکند. هر چند که
ثعالبی و تنوخی
او را در شعر سوک و بادگانی صاحب بدعت و نوآوری دانستهاند، اما تقلیدهای بیشمار او هم از نظرها پنهان نمانده است.
وی در هر حال، مانند بسیاری از شاعران همزمان خود، سخت اسیر آرایههای لفظی بود، چندان که حتی ثعالبی هم
زیرکانه بر او خرده گرفته است. پیداست که در شعر متصنع شاعران شهرنشین فرهیخته، لطافت و زیبایی را بیشتر باید در اشعار مناسبت، وصفهای کوتاه، نکته پردازیها و مواردی از این قبیل جست و جو کرد، و نه در قصاید بزرگ که غالباً لفظ پردازیهای استادانه، هرگونه لطافت شاعرانه را از آنها میزداید.
او از هیچ یک از آرایههای ادبی چون جناس، طباق، استعاره، تشبیه، تضمین آیات و داستانهای قرآنی و نیز معانی و ترکیبات قدما روی نگردانده است.
اما همه شهرت ببغاء نه به شعر، که به رسائل اوست. وی اگر چه در مقابل نثر دیگران شیوه خویش را
ترسل میخواند،
اما در واقع نثرش پرتکلف و گاه متأثر از
ابن عمید (سده ۴ق/۱۰م) است.
او به اطناب و تکرار بیش از ایجاز گرایش دارد. البته خود درصدد توجیه برآمده، علت آن را تنگنای دایره لفظ و معنا میداند. با اینهمه، سجع کوتاه و آهنگین، کلامش را به نظم شبیهتر میسازد.
رسائل ببغاء در همان موضوعات معروف شعر
عرب، یعنی مدح،
رثا،
هجا،
تسلیت،
تهنیت،
شکر و... غالباً خطاب به امیر، وزیر،
قاضی،
فقیه و... نگارش یافته است.
که در مجموع از بارزترین نمونههای نثر ادبی در سده ۴ق به شمار میآید.
آثار ببغاء افزون بر اعتبار ادبی، از جنبههای تاریخی و اجتماعی نیز سودمند است؛ چه، در آنها به آداب و رسوم و اخلاقیات مردم زمان، همچون ناپسند دانستن
ازدواج بیوهزنان،
اظهار ناخشنودی از
فرزند دختر،
و نیز جشنهای باستانی ایران
اشاره شده است.
گویا دیوان شاعر در زمان حیات وی گردآوری شده بود؛ چه، تنوخی معاصر او، ابیاتی را به نقل از دیوان ببغاء
آورده است.
ابن ندیم نیز اشعار او را ۳۰۰ برگ برآورد کرده است.
در هر حال، مجموعه باقی مانده از اشعار وی با شرح و ترجمه لاتینی آنها توسط وُلف (لایپزیگ، ۱۸۳۴م) به چاپ رسیده است. در ۱۹۶۹م نیز ردیف و هدو درصدد تدوین مجموعه جدید اشعار او برآمدند.
(۱) ابن خلکان،
احمد بن
محمد، وفیات.
(۲) ابن دقماق،
محمد بن ایدمر، الدر الفرید و بیت القصید، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳) ابن عدیم، عمر، بغیه الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
(۴) ابن عساکر، علی، تاریخ مدینه دمشق، عمان، دارالبشیر.
(۵) ابن ندیم، الفهرست.
(۶) محسن تنوخی، الفرج بعد الشده، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۹۷۸م.
(۷) محسن تنوخی، نشوار المحاضره، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۸) ثعالبی، عبدالملک، یتیمه الدهر، به کوشش
محمد اسماعیل صاوی، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۴م.
(۹) خطیب بغدادی،
احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۱۰) ذهبی،
محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و
محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۱۱) راغب اصفهانی، حسین، محاضرات الادباء، بیروت، ۱۹۶۱م.
(۱۲) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۱۳) شیزری، مسلم، جمهره الاسلام، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۹۸۶م.
(۱۴) قلقشندی،
احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۹۶۳م.
(۱۵) مبارک، زکی، النثر الفنی فی القرن الرابع، بیروت، ۱۳۵۰ق/ ۱۹۳۱م.
(۱۶) نویری،
احمد، نهایه الارب، قاهره، المؤسسه المصریه العامه.
(۱۷) یاقوت، معجمالادباء، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالغرب الاسلامی.
(۱۸) یاقوت، بلدان.
(۱۹) EI ۲.
(۲۰) GAS.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ببغاء»، شماره۴۴۶۸.