عبدالمحسن بن حمود تنوخی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالمحسن بن حمّود
لقب گرفته به امینُالدین (۵۷۰-۶۴۳ق) محدث، کاتب، ادیب و
شاعر شامی بود.
تَنوخی، ابـوالفضل عبـدالمحسن بـن حـمّـود معــروف بـه امینالدین حلبی (۵۷۰-۶۴۳ق/۱۱۷۴-۱۲۴۵م)،
شاعر، ادیب و کاتب ایوبیان. بیشترین اطلاع را دربارۀ او، نویسندۀ معاصرش ابن
شَعّار (ه م) به دست میدهد که حتی یکبار او را در
حلب، آن هنگام که الملک المنصور (د ۶۳۷ ق) به یاری سلطان صلاحالدین یوسف بن غازی، صاحب حلب، شتافته بود تا او را از دست خوارزمیان برهاند، ملاقات کرده، و
احادیث نبوی از وی شنیده است، تنوخی نیز به وی اجازۀ نقل همۀ
روایات و گفتههای خود را داده، و بسیاری از اشعارش را برای ابن
شعار خوانده است. همچنین تنوخی در رسالهاش به نام
الانوار المقتبسة من اوار النار، گزارشی اندک از خود میدهد.
نام
پدر وی در منابع متأخر به جای حمّود، محمود آمده که تحریفی از نام او ست، مثلاً
ابوالفضل در حلب زاده شد، اما بیشتر عمر خود را در دمشق گذراند و به همین سبب، او را «حلبی» و گاه «دمشقی» خواندهاند.
اگرچه پدر تنوخی سنگتراش و عامی بود و از این راه روزگار میگذراند،
اما ابوالفضل از همان کودکی شیفتۀ علم و دانش بود و در زادگاهش، چنانکه رسم بود،
قرآن را براساس ۷ قرائت حفظ کرد،
مقامات حریری و حماسۀ ابوتمّام را به خاطر سپرد و در
ادب و
نحو از محضر علمای آن دیار بهره برد و بر بسیاری از اخبار دست یافت و از مشایخ آن دیار، بسیار
حدیث شنید. سپس به فن
انشاء و صنعت
ترسل روی آورد، چندانکه به کمال رسید. گویند در حلب مکتبخانهای گشود تا جوانان را دانش بیاموزد، اما به سببی که بر ما پوشیده است، از این کار برکنار شد.
شاعر چندان از این امر آزرده شد که در ۵۹۶ق/۱۲۰۰م راه
دمشق در پیش گرفت.
تنوخی تصریح میکند که در دمشق با
شاعران، نویسندگان، خطیبان و مردمان بسیاری ملاقات کرد که همگی وی را بزرگ میداشتند.
وی در دمشق از کسانی چون
حنبل بن عبدالله رصافی(د۶۰۴ ق)،
ابن طبرزد ابوحفص قزی (د ۶۰۷ ق) و
تاجالدین کندی استماع حدیث کرد،
و از استادانی چون
ابن صَصْری محمد بن سالم تغلبی (د۶۷۰ ق)، ابن قلانسی اسعد بن غالب تمیمی (د ۶۷۰ ق) و
سبط ابن جوزی (د ۶۵۴ ق) بهرهها برد.
تنوخی پس از ۴ سال، راهی حلب شد. در آنجا وزیر نظامالدین ابوالحسین فرزند جمالالدین بن حصین با وی نیکیها کرد و از او خواست تا به زادگاهش بازگردد. همچنین وزیر او را در مجلسی که بزرگان ادب چون سالم بن سعادۀ حمصی گرد آمده بودند، فرا خواند و از وی یاری طلبید؛ چه، سلطان غیاثالدین،
شعرای حلب را فرا خوانده بود تا در مدح وی،
شعری برتر از
شعر امیة بن ابیالصلت در مدح
سیف بن ذییزن بسرایند.
شاعر نیز با سرودن قطعهای ۷ بیتی در ستایش از سلطان، رضایت همگان را به دست آورد.
با اینهمه، در سرودۀ او سخن تازهای یافت نمیشود و
شاعر، سلطان را با دلاوران کهن از جمله سیف بن ذی یزن
قیاس کرده است.
علاوه بر این،
شاعرانی چون
ابن سعاده حمصی و
فارس بن سنان حلبی از وی خواستند تا در جلسات
شعر و ادب و
مشاعرۀ ایشان که در حلب برگذار میشد، شرکت کند.
اما این شرایط مساعد،
شاعر را پایبند حلب نکرد و در تاریخی که بر ما پوشیده است، راه دمشق در پیش گرفت تا به خدمت ملوک درآید. وی نخست به خدمت الملک المعظم
شرفالدین عیسی (۶۱۵-۶۲۴ ق) شتافت و کتابت وی را تا
مرگ شرفالدین برعهده داشت. سپس در زمان الملک الناصر صلاحالدین داوود (۶۲۴-۶۲۶ ق)، به خدمت
امیر عزالدین ایبک، صاحب صرخد (شهری در جنوب شرقی دمشق) و نایب دمشق درآمد و وزارت وی را پذیرفت.
وی با کشته شدن عزالدین ایبک در ۶۲۶ ق/۱۲۲۹م، به ناچار به دمشق بازگشت و نزد الملک الکامل ناصرالدین ابوالمعالی (۵۹۶-۶۱۵ ق) حضور یافت. ناصرالدین او را گرامی داشت و با خود به
مصر برد. گویا تنوخی پس از مرگ امینالدین سلیمان معروف به
کاتب الدرج (د ۶۳۰ ق)، مدتی کوتاه در مقام کاتب نزد وی ماند.
اما اشارۀ
مقریزی به اینکه «الملک الکامل او را نزد صاحبش عزالدین ایبک باز فرستاد.»، نمیتواند صحیح باشد، چه، در آن زمان عزالدین از دنیا رفته بود.
پس از آن
شاعر در خدمت دو پادشاه دیگر ایوبی درآمد: نخست الملک الجواد مظفرالدین یونس بن مودود (۶۳۵-۶۳۶ ق) و پس از آن الملک المنصور ناصرالدین ابراهیم شیرکوه ثانی (د ۶۳۷ ق) صاحب حمص.
پس از آن، ابن
شعار گزارشی از زندگانی وی نمیدهد و منابع دیگر نیز سکوت اختیار کردهاند.
گویا تنوخی تا آخر عمر در دمشق ماند تا آنکه در ۷۳ سالگی چشم از جهان فرو بست و در باب توما به خاک سپرده شد.
از شاگردان او میتوان
قوصی،
ابن جلال،
زینالدین فارقی و
عماد بن بالسی را نام برد.
وی در دو بیت زیبا، شیوۀ اعطای اجازه به شاگردانش را بیان کرده است.
برخی منابع از او به دینداری و پاکدامنی یاد کردهاند.
یکی از نشانههای دینداری و پاکدامنی او
اشعار پراکندهای است که گاه از او نقل کردهاند. مثلاً در قطعهای ۵ بیتی که
ابن شاکر کتبی آورده، مردم را به آموختن حدیث
تشویق میکند و آنان را از
رأی و قیاس که لاجرم با
سنت سازگار نبوده، برحذر میدارد. با اینهمه تغزلهای ابونواسی و حتی
غزل مذکر بیشترین چیزی است که از او بر جای مانده است،
اما خود در مقدمۀ دیوان بادگانیاش (خمریات) به تفصیل شرح میدهد که قصد او از اینگونه
اشعار، هرزگی نیست، بلکه مراد آن است که پنجه در پنجۀ ابونواس درافکند.
اما آنچه از
اشعارِ موجود استنباط میشود، این است که وی هیچگاه نتوانست هنری ابونواسگونه عرضه کند. به همین سبب آنچه از خمریات او بر جای مانده بود، تا ۱۳۴۴ش/۱۹۶۵م چاپ نشد و پس از آن هم شهرتی نیافت.
آنچه از رسالة الانوار المقتبسة من اوار النار و مقدمۀ دیوانش باقی مانده، نمایانگر آن است که وی در شیوۀ نگارش سخت از متصنعان همعصر خود
تقلید کرده، و همین نوشتههای کوتاه و مسجع، مانند بسیاری دیگر در آن روزگار، آکنده از آرایههای لفظی است.
آثار ابـوالفضل تَنوخی بدین شرح هست:
آثار چاپی عبارتند از:
«الانوار المقتبسة من اوار النار»، وی این رساله را به خواهش یکی از دوستان خود نوشته و گزارشی است از جلسات
مشاعرۀ او با دوستانش در حلب و همچنین مختصری از شرح حال خودش. این رساله به کوشش عبدالهادی هاشم در مجلة المجمع العلمی العربی (۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م) چاپ شده است.
مفتاح (مفراح) الافراح فی وصف الراح، که مجموعۀ
اشعار وی در بادگانی است. گویند روزی ابومنصور عیسی او را به خوردن باده دعوت نمود؛ اما
شاعر از خوردن آن سر باز زد و به همین سبب ابومنصور زبان اعتراض بر او گشود. از اینرو
شاعر اشعاری در وصف باده و مجون سرود، اگرچه، با پاکدامنی و دینداری او سازگار نبود.
محسن جمالالدین ذیل معرفی دیوان
مفتاح الافراح فی امتداح الراح، برگزیدهای از
اشعار وی را در مجلة کلیة الآداب بغداد (۱۹۶۵م، شم ۸) به چاپ رسانیده است. از آنجا که تنوخی کوشیده است تا همچون
ابونواس پا در عرصۀ بادگانی نهد، پس از گذشت زمان، عدهای به اشتباه
اشعار وی را از آن ابونواس پنداشتهاند. مثلاً عبدالرحمان خیّر نسخهای ناقص از
اشعار تنوخی را به نام «البازیاری» در مجلۀ القیثاره چاپ کرد؛ اما از آنجا که نسخه افتادگی داشته، و سرایندۀ آن نامعلوم بوده، عبدالرحمان خیر این مجموعه را به اشتباه منسوب به ابونواس دانست.
همچنین
فرانسیس جبران در معرفی مجموعهای خطی، به مفتاح الراح... اشاره میکند و آن را به اشتباه مجموعهای از خمریات پنداشته که قسمت اعظم آن را ابونواس سروده است.
گفتنی است که در بیشتر منابع، مفتاح الافراح فی امتداح الراح به اشتباه کتابی مستقل پنداشته شده است.
آثار خطی عبارت هست از:
ابن
شعار دیوان
اشعار و رسائل وی را بدون تردید تا ۱۰ مجلد برآورد کرده
، اما آنچه از
اشعار او باقی مانده، بسیار اندک است. شاید اگر همۀ دیوان او بر جای میماند، میتوانستیم به برخی حوادث زمان او که مقارن با
جنگهای صلیبی بوده، آگاه شویم. مثلاً در ۶۱۴ ق/۱۲۱۷م که صلیبیان به دروازۀ طور رسیده بودند، در
شعری به خلیفه هشدار داد که خطر سخت نزدیک است و «طور» از نظر اهمیت جنگی کم از
بغداد نیست.
از دیوان وی ۷ نسخه موجود است.
کهنترین و کاملترین آن در
اتریش است که بالغ بر ۱۴۱ قصیده را دربر میگیرد. (برای توضیحات بیشتر.)
۱:
اخبار الذخایر من جواهر الجماهر؛
ابن شعار از قول تنوخی بیان میکند که او مشغول به تألیف کتابی است در نوع خود «عجیب» که شامل بر ۲۰ کتاب میشود. فصول و ابواب آن به ترتیبی است که تا به حال، کسی کتابی بدین شیوه نپرداخته، و «کتاب» در مجموع ۶۰ مجلد خواهد شد. در دیگر منابع، از این کتاب به نام
الاخبار و النوادر یاد شده است.
۲:
دیوان الترسل.
۳: الروضة المرعد؟ فی فضایل الائمة؟ الاربع.
۴:
الفائق فی اللفظ الرائق؛
(۱) ابن تغری بردی، النجوم.
(۲) ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۴م.
(۳) ابن
شعار، مبارک، قلائد الجمان، چ تصویری، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۴) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱م.
(۵) امیة بن ابی الصلت، دیوان، به کوشش بشیر یموت، بیروت، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۴م.
(۶) بغدادی، هدیه.
(۷) تنوخی، عبدالمحسن، «الانوار المقتسبة من اوار النار»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، شم ۳۱.
(۸) جبران، فرانسیس، «کتاب مفتاح الافراح فی امتداح الراح»، لغة العرب، ۱۹۱۱م، س۱، شم۳.
(۹) جمالالـدین، محسن، «دیوان مفتاح الافراح فـی امتداح الراح»، مجلة الکلیة الآداب، بغداد، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م، شم ۸.
(۱۰) حاجی خلیفه، کشف.
(۱۱) خدیویه، فهرست.
(۱۲) خیر، عبدالرحمان، «البازیاری»، القیثارة، ج ۱، شم ۴.
(۱۳) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۴) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش محمد سعید زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۵) زرکلی، اعلام.
(۱۶) سبط ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۱۷) سیوطی، حسن المحاضرة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۱۸) ظاهریه، خطی (
شعر).
(۱۹) فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۲۰) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۲۱) کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، ۱۹۵۷م.
(۲۲) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۳۴م.
(۲۳) Ahlwardt.
(۲۴) GAL.
(۲۴) GAL, S.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنوخی، ابوالفضل»، شماره۶۱۳۳. ۱۵٬۵۶۱٬۵۰۶