• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالرحمان‌ بن‌ عمرو اوزاعی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اوزاعی‌، ابوعمرو عبدالرحمان‌ بن‌ عمرو (۲ صفر ۸۸ -۱۵۷ق‌/ ۲۲ دسامبر۷۰۷- ۷۷۳م‌)، فقیه‌ و محدث‌ نامدار شام‌ و پیشوای‌ یکی‌ از مذاهب‌ بائده فقهی‌ که‌ چندی‌ در شام‌ و اندلس‌ پیروانی‌ یافت‌.



خاندان‌ او را اصلاً از اسرای‌ یمن‌
[۱] علی‌ مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۳، ص۳۰۴، به‌ کوشش‌ یوسف‌ اسعد داغر، بیروت‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۶م‌.
و یا سند
[۲] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۹، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
نوشته‌اند؛ اما بر اساس‌ قول‌ ارجح‌، وی‌ از قبیله حمیر و از طایفه سیبان‌ بوده‌ است‌. بنابراین‌، انتساب‌ او به‌ اوزاعی‌ فقط به‌ سبب‌ اقامتش‌ در محله اوزاع‌ در حومه دمشق‌ بوده‌ است‌.
[۳] محمد بخاری‌، التاریخ‌ الکبیر، ج۱، ص۳۲۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
[۴] علی‌ ابن‌ عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۱۰، ص۶۸، عمان‌، دارالبشیر.
محله اوزاع‌ نه‌ تنها مدتی‌ مسکن‌ وی‌، بلکه‌ به‌ تصریح‌ برخی‌ از منابع‌، موطن‌ پدری‌ او نیز بوده‌ است‌.
[۶] محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۸۶، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.



مولد اوزاعی‌ را در برخی‌ گزارشها در شهر بعلبک‌ دانسته‌اند، اما وی‌ دوره رشد خود را در کرْک‌ سپری‌ ساخته‌ است‌.


او در خردسالی‌ پدر خویش‌ را از دست‌ داد و چندی‌ بعد همراه‌ [مادر|مادرش‌]] به‌ بیروت‌ انتقال‌ یافت‌.
[۷] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۷، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۸] عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۲۱۰، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
در همین‌ اوان‌ یکی‌ از شیوخ‌ متنفذ عرب‌ او را به‌ پسرخواندگی‌ پذیرفت‌ و شرایط را برای‌ پرورش‌ او مساعد کرد.
[۹] محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۸۶، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
احتمالاً اوزاعی‌ چندی‌ پس‌ از آن‌ به‌ دمشق‌ رفت‌ و در آن‌جا سکنی‌ گزید. این‌ احتمال‌ به‌ خصوص‌ با پذیرش‌ روایتی‌ قوت‌ می‌گیرد که‌ از ۱۴ سال‌ مصاحبت‌ اوزاعی‌ با مکحول‌ عالم‌ دمشق‌ (د ۱۱۸ق‌) سخن‌ گفته‌ است‌.
[۱۰] عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۲۰۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.



دانش‌ اندوزی‌ اوزاعی‌ از قاسم‌ بن‌ مخیمره‌ (د ۱۰۰ق‌) عالم‌ کوفی‌ ساکن‌ در شام‌
[۱۱] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
نشان‌ می‌دهد که‌ او در اوان‌ نوجوانی‌ از شرایط تحصیل‌ در مراحل‌ پیشرفته‌ برخوردار بوده‌ است‌. از دیگر شیوخ‌ شامی‌ او می‌توان‌ کسانی‌ چون‌ ربیعه بن‌ یزید قصیر، بلال‌ بن‌ سعد دمشقی‌، مطعم‌ بن‌ مقدام‌ صنعانی‌ شامی‌، عمیر بن‌ هانی‌ دمشقی‌ و ابن‌عامر قاری‌ را نیز برشمرد.
[۱۲] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.



اوزاعی‌ در آغاز جوانی‌ با اعمال‌ نفوذ پدرخوانده‌اش‌ به‌ عنوان‌ دبیر به‌ دیوان‌ بنی‌امیه‌ پیوست‌
[۱۳] محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۸۶، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
و این‌ نشان‌ می‌دهد که‌ وی‌ در نخستین‌ مراحل‌ دانش‌اندوزی‌ خود، از ادب‌ نیز بهره‌ای‌ اندوخته‌ بود و این‌ ذوق‌ ادبی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ویژگی‌ در عرض‌ دانش‌ حدیث‌ و فقه‌، تا پایان‌ زندگی‌ در شخصیت‌ اوزاعی‌ دیده‌ می‌شد.
[۱۴] محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۸۸، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
[۱۵] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۹، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
اوزاعی‌ در اوایل‌ دبیری‌ در حالی‌ که‌ کمتر از ۲۰ سال‌ داشت‌، همراه‌ یک‌ هیأت‌ دیوانی‌ راهی‌ یمامه‌ شد.


آشنایی‌ اوزاعی‌ با یحیی‌ بن‌ ابی‌کثیر عالم‌ بزرگ‌ یمامه‌ زندگی‌ او را متحول‌ ساخت‌، چنانکه‌ از شغل‌ دبیری‌ استعفا کرد و بی‌دغدغه‌ به‌ تحصیل‌ علم‌ پرداخت‌. از اشارات‌ اوزاعی‌ بر می‌آید که‌ مخالفت‌ او با برخی‌ رفتارهای‌ حاکم‌ اموی‌ یمامه‌ در این‌ استعفا مؤثر بوده‌ است‌.
[۱۶] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۱۲-۳۱۳، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.



اوزاعی‌ چندی‌ در یمامه‌ به‌ تحصیل‌ نزد یحیی‌ و شیوخ‌ دیگر یمامه‌ چون‌ ابوکثیر سحیمی‌ و حفص‌ بن‌ عفان‌ یمامی‌ سپری‌ ساخت‌ و در ۱۱۰ق‌، به‌ توصیه یحیی‌ برای‌ تکمیل‌ آموخته‌های‌ خود راهی‌ بصره‌ گردید؛ به‌ امید آنکه‌ از محفل‌ حسن‌ بصری‌ و ابن‌سیرین‌ بهره‌مند گردد، اما زمانى‌ به‌ بصره‌ رسید که‌ ۴۰ روز از وفات‌ حسن‌ سپری‌ شده‌ بود و ابن‌سیرین‌ نیز در بستر احتضار بود.
[۱۸] احمد بن‌ حنبل‌، العلل‌ و معرفة الرجال‌، ج۱، ص۳۰۶، به‌ کوشش‌ وصی‌الله‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
[۱۹] عبدالرحمان‌ ابوزرعه دمشقی‌، تاریخ‌، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۴، به‌ کوشش‌ شکرالله‌ قوجانی‌، دمشق‌، ۱۴۰۰ق‌/ ۱۹۸۰م‌.
[۲۰] عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۱۸۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
[۲۱] احمد ابن‌زید، محاسن‌ المساعی‌، ج۱، ص۶۱، به‌ کوشش‌ امیر شکیب‌ ارسلان‌، بیروت‌، ۱۹۶۷م‌.
ظاهراً در همین‌ سفر بود که‌ اوزاعی‌ توانست‌ از محفل‌ درس‌ قتاده بن‌ دعامه‌، دیگر عالم‌ بزرگ‌ بصره‌ (د ۱۱۸ق‌) بهره‌ گیرد؛ اما از اسانید و مشایخ‌ او به‌ روشنی‌ برمی‌آید که‌ وی‌ چندان‌ به‌ فکر گسترش‌ آموخته‌های‌ خود نزد مشایخ‌ بصره‌ نبوده‌، چنانکه‌ با وجود نامهای‌ برخی‌ از دانشمندان‌ کوفی‌ در فهرست‌ مشایخ‌ او،
[۲۲] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
نسبت‌ به‌ کوفه‌ نگاهی‌ تردیدآمیز داشته‌ است‌.
به‌ هر حال‌ وی‌ پیش‌ از ۱۱۴ق‌ به‌ حرمین‌ شریفین‌ رفت‌ و از پیشوایان‌ و شیوخ‌ برجسته مدینه‌ چون‌ امام‌ محمد باقر (علیه‌السلام‌) (د ۱۱۴ق‌)، نافع‌ مولای‌ ابن‌عمر (د ۱۱۷ق‌) و عبدالرحمان‌ بن‌ قاسم‌ (د ۱۲۶ق‌)، و نیز از مشایخ‌ مکه‌ چون‌ عطاء بن‌ ابی‌رباح‌ (د ۱۱۵ق‌) دانش‌ آموخت‌. در فهرست‌ شیوخ‌ مدنی‌ و مکی‌ او نام‌ امام‌ جعفر صادق‌ (علیه‌السلام‌)، و محمد بن‌ شهاب‌ زهری‌ نیز دیده‌ می‌شود.
[۲۳] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۲۴] محمد کلینی‌، الکافی‌، ج۲، ص۵۱۹، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.
[۲۵] محمد شیخ‌ طوسی‌، رجال‌، ج۱، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌.

اوزاعی‌ از محافل‌ علمی‌ شام‌ نیز غفلت‌ نورزید، چنانکه‌ بخشی‌ از تحصیل‌ درازمدت‌ِ او نزد مکحول‌ دمشقی‌، در بازگشت‌ وی‌ به‌ شام‌ و در سالهای‌ دهه ۱۱۰ق‌ صورت‌ گرفت‌. به‌ هر حال‌ وی‌ پس‌ از بازگشت‌ از سفرهای‌ علمی‌ مردی‌ دانشمند، و به‌ گزارش‌ منابع‌، از ۱۱۳ق‌ به‌ عنوان‌ فقیه‌ شناخته‌ می‌شد.
[۲۷] عبدالرحمان‌ ابوزرعه دمشقی‌، تاریخ‌، ج۱، ص۲۶۲، به‌ کوشش‌ شکرالله‌ قوجانی‌، دمشق‌، ۱۴۰۰ق‌/ ۱۹۸۰م‌.
[۲۸] ابراهیم‌ ابو اسحاق‌ شیرازی‌، طبقات‌ الفقهاء، ص۱۷، به‌ کوشش‌ خلیل‌ میس‌، بیروت‌، دار القلم‌.

اوزاعی‌ در این‌ دوره‌ از زندگی‌ اجتماعی‌ خود، از پذیرش‌ مشاغل‌ دیوانی‌ سخت‌ پرهیز داشت‌ و آنگاه‌ که‌ یزید بن‌ ولید اموی‌ او را واداشت‌ تا بر مسند قضای‌ جند دمشق‌ بنشیند، وی‌ تنها یک‌ بار بر این‌ مسند نشست‌ و مصرانه‌ خود را مستعفی‌ ساخت‌.
[۳۰] محمد ذهبی‌، (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۹۱، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.



در این‌ هنگام‌ که‌ دوره انحطاط خلافت‌ بنی‌امیه‌ بود، اوزاعی‌ چون‌ دمشق‌ را برای‌ ماندن‌ مناسب‌ ندید، خانه خود را در محله اوزاع‌ دمشق‌ واگذاشت‌ و به‌ بیروت‌ رفت‌ و در آن‌ دیار ماندگار شد.
[۳۱] علی‌ ابن‌ عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۱۰، ص۶۶، عمان‌، دارالبشیر.
بعضی‌ گفته‌اند که‌ وی‌ دیگر به‌ دمشق‌ بازنگشت‌،
[۳۲] علی‌ ابن‌ عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۱۰، ص۶۶، عمان‌، دارالبشیر.
ولی‌ روایتی‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ وی‌ در ۱۳۶ق‌ به‌ دعوت‌ ابن‌ سراقه‌ حاکم‌ عباسی‌ شام‌ به‌ دمشق‌ رفت‌.
[۳۴] عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۱۸۷، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
به‌هر حال‌، وی‌ سالهای‌ واپسین‌ عمر خود را در بیروت‌ سپری‌ کرد و همان‌جا درگذشت‌. مقبره اوزاعی‌ در باب‌ حنتوس‌ در دروازه بیروت‌ واقع‌ است‌.
[۳۵] ابن‌خلکان‌، وفیات‌، ج۳، ص۱۲۷.
[۳۶] حسن ‌نصرالله‌، تاریخ‌ بعلبک‌، ج۱، ص۲۹۵، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.



اوزاعی‌ را باید حلقه‌ای‌ مهم‌ در انتقال‌ فقه‌ اصحاب‌ حدیث‌ از حالت‌ آغازین‌ خود به‌ تدوین‌ شافعی‌ تلقی‌ کرد. این‌ ویژگی‌ در حد گامهایی‌ برای‌ شکل‌دهی‌ به‌ استدلالات‌، مورد توجه‌ قرار گرفته‌، و در بررسی‌ کوتاه‌ خود در باره ویژگیهای‌ فقه‌ اوزاعی‌، شیوه استدلال‌ و حالت‌ نیمه‌ نظام‌یافته آن‌ را تبیین‌ کرده‌ است‌.
در سخن‌ از ارتباطهای‌ مکتبی‌ فقه‌ اوزاعی‌، باید به‌ صراحت‌ فقه‌ او را گونه‌ای‌ از فقه‌ اصحاب‌ حدیث‌ به‌ شمار آورد که‌ در دوره پدیدار شدن‌ مذاهب‌ فقیهان‌ امصار در سده ۲ق‌، تکوین‌ یافته‌ است‌. از نظر منابع‌ روایی‌ و سنت‌ پیوند اصحاب‌ حدیث‌ با عالمان‌ پیشین‌، باید یادآور شد که‌ اوزاعی‌، از مشایخ‌ بومهای‌ گوناگون‌ شام‌، حجاز، عراق‌ و یمامه‌ بهره‌مند شده‌، و خود از پیشگامان‌ تألیف‌ و تدوین‌ آثاری‌ در باب‌ فقه‌ و سنن‌ بوده‌ است‌؛ اگرچه‌ در حال‌ حاضر مهم‌ترین‌ بخش‌ برجای‌ مانده‌ از آثار فقهی‌ وی‌، بریده‌هایی‌ اقتباس‌ شده‌ توسط ابویوسف‌ از نوشته او در باب‌ «سیر» است‌.
مقایسه‌ای‌ میان‌ تعالیم‌ فقهی‌ اوزاعی‌ با فقیهی‌ حدیث‌گرا و شامی‌ در عصر او به‌ نام‌ عباد بن‌ عباد خواص، نشان‌ می‌دهد که‌ اوزاعی‌ تا چه‌ پایه‌ در جهت‌ نظام‌بخشی‌ به‌ فقه‌ شام‌ و یافتن‌ جایگاه‌ اندیشه‌ و درایت‌ در استدلالات‌ فقهی‌ گام‌ برداشته‌ است‌.
[۳۷] عبدالله‌ دارمی‌، سنن‌، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۳، قاهره‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
[۳۸] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۸، ص۲۸۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.


۹.۱ - شیوه فقهی نزدیک شیوه مالک

مطالعه قطعات‌ بازمانده‌ از اوزاعی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ شیوه فقهی‌ او در کلیات‌ تا حدی‌ به‌ شیوه مالک‌، به‌ عنوان‌ فقیهی‌ حدیث‌گرا و هم‌ عصر با وی‌، نزدیک‌ بوده‌ است‌ و برای‌ درک‌ دقیق‌تر از جایگاه‌ اندیشه فقهی‌ او یافتن‌ مختصات‌ آن‌ در مقایسه‌ با فقه‌ مالک‌ از یک‌ سو و فقه‌ شافعی‌ از سویی‌ دیگر بسیار کارساز خواهد بود. به‌ عنوان‌ نخستین‌ ویژگی‌ در فقه‌ اوزاعی‌، باید به‌ شیوه برخورد او با سنت‌ نبوی‌ اشاره‌ کرد که‌ با توجه‌ به‌ تعلق‌ اوزاعی‌ به‌ اصحاب‌ حدیث‌، نقشی‌ اساسی‌ در شکل‌دهی‌ِ روش‌ فقهی‌ او ایفا کرده‌ است‌. با توجه‌ به‌ تکیه مالک‌ بر حدیث‌ اهل‌ مدینه‌ و اندیشه شافعی‌ مبتنی‌ بر ارزشیابی‌ فرابومی‌ِ احادیث‌ فقهی‌، جایگاه‌ اوزاعی‌ به‌ عنوان‌ شخصیتی‌ نزدیک‌ شده‌ به‌ شافعی‌ آنگاه‌ آشکار می‌گردد که‌ احساس‌ می‌شود وی‌ از جمله‌ فقیهانی‌ است‌ که‌ در جهت‌ فرابومی‌ کردن‌ منابع‌ فقهی‌ خود پیشگام‌ بوده‌اند. در حالی‌ که‌ در برخورد با آثار صحابه‌ و تابعین‌ و حجت‌ شمردن‌ آنها، اوزاعی‌ را در کنار مالک‌ می‌یابیم‌ و نشان‌ مشخصی‌ از نزدیک‌ شدن‌ اوزاعی‌ به‌ تعریف‌ تنگ‌ شافعی‌ از سنت‌ دیده‌ نمی‌شود. در بررسی‌ نمونه‌ای‌ از استدلال‌ اوزاعی‌، چنین‌ می‌نماید که‌ وی‌ همچون‌ جماعتی‌ از فقیهان‌ پیشین‌ اصحاب‌ حدیث‌ در تقلید صحابه‌ و گاه‌ ترجیح‌ نهادن‌ اقوال‌ منقول‌ از آنان‌ بر احادیث‌ مرفوع‌ اشکالی‌ ندیده‌ است‌.
[۳۹] یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
تأیید این‌ برداشت‌ در عباراتی‌ منقول‌ از وی‌ نیز دیده‌ می‌شود که‌ گاه‌ «آثار سلف‌» را حجت‌ شمرده‌
[۴۰] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۲۰، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۴۱] محمد ذهبی‌، العلو للعلی‌ الغفار، ج۱، ص۱۰۲، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ محمد عثمان‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
و گاه‌ بر حجیت‌ اقوال‌ صحابه‌ تأکید کرده‌ است‌.
[۴۲] محمد ذهبی‌، العلو للعلی‌ الغفار، ج۱، ص۱۰۲، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ محمد عثمان‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
با این‌ حال‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ جایگاه‌ اقوال‌ تابعین‌ در روش‌ فقهی‌ او هنوز در خور درنگ‌ و تأمل‌ است‌.
[۴۳] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۴۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.


۹.۲ - قاضی بودن سنت بر کتاب

در باره تعریف‌ رابطه‌ میان‌ کتاب‌ و سنت‌، اوزاعی‌ از نخستین‌ فقیهانی‌ است‌ که‌ نظریه‌ای‌ روشن‌ در این‌ باره‌ مطرح‌ ساخته‌، و زمینه ظهور نظریه شافعی‌ را فراهم‌ آورده‌ است‌. وی‌ به‌ صراحت‌ سنت‌ را «قاضی‌» بر کتاب‌ شمرده‌، و قاضی‌ بودن‌ کتاب‌ بر سنت‌ را منتفی‌ دانسته‌ است‌.
[۴۴] محمد حاکم‌ نیشابوری‌، معرفة علوم‌ الحدیث‌، ج۱، ص۶۵، به‌ کوشش‌ معظم‌ حسین‌، مدینه‌، ۱۳۹۷ق‌/ ۱۹۷۷م‌.
این‌ نظریه‌ با اندیشه نظام‌یافته‌ و روش‌مند شافعی‌ مبنی‌ بر اینکه‌ سنت‌ نبوی‌ مفسر ظواهر کتاب‌ است‌، جای‌ مقایسه‌ دارد.
[۴۵] محمد شافعی‌، الرسالة، ج۱، ص۵۶، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/ ۱۹۳۹م‌.

در کنار استنادات‌ اوزاعی‌ به‌ سنت‌ نبوی‌، تکیه‌ بر سیره‌ و سنت‌ جاریه مسلمانان‌ به‌ عنوان‌ کاشفی‌ از سنت‌ نبوی‌ در استدلالات‌ وی‌ به‌ کثرت‌ دیده‌ می‌شود. در مقایسه‌ با روش‌ فقهی‌ مالک‌، باید یادآور شد که‌ اوزاعی‌ نسبت‌ به‌ این‌ سیره‌ نگرشی‌ فرابومی‌ داشته‌، و جایگاه‌ ممتازی‌ برای‌ سیره اهل‌ مدینه‌ یا اهل‌ شام‌ نمی‌شناخته‌ است‌، اما هنوز از دیدگاه‌ شافعی‌ مبنی‌ بر نفی‌ حجیت‌ این‌ سیره‌، فاصله‌ای‌ قابل‌ ملاحظه‌ داشته‌ است‌.
[۴۶] یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۵، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
[۴۷] یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۱۷، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.


۹.۳ - نظرش در مورد اجماع

در باره برخورد اوزاعی‌ با «اجماع‌» باید گفت‌ که‌ وی‌ در پاره‌های‌ بازمانده‌ از ردیه‌اش‌ بر «سیر» ابوحنیفه‌ به‌ اشکال‌ گوناگون‌ اجماع‌ را مورد استناد قرار داده‌ است‌.
[۴۸] یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۱۷، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
[۴۹] یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۲۳، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
[۵۰] یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۸۳، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
[۵۱] یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۹۱، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
وی‌ در برخی‌ از این‌ موارد به‌ اجماع‌ به‌ عنوان‌ دلیلی‌ مستقل‌ و گاه‌ به‌ عنوان‌ تأکید کننده‌ای‌ بر مدلول‌ دیگر ادله‌ نگریسته‌، و از یک‌ قول‌ دیگر او بر می‌آید که‌ اجماع‌ را حکم‌ مشروع‌ شمرده‌ است‌.
[۵۲] عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۲۰۰، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.

اجماع‌ مورد نظر اوزاعی‌، برخلاف‌ تکیه مالک‌ بر اجماع‌ اهل‌ مدینه‌، چهره‌ای‌ کاملاً غیر بومی‌ داشته‌ است‌. همچنین‌ قراین‌ گوناگون‌ نشان‌ می‌دهد که‌ استقصای‌ نظریات‌، آنگونه‌ که‌ شافعی‌ بر آن‌ تاکید نموده‌،
[۵۳] محمد شافعی‌، الرسالة، ج۱، ص۴۵۷، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/ ۱۹۳۹م‌.
مورد نظر اوزاعی‌ و همفکران‌ او نبوده‌ است‌، چه‌ اوزاعی‌ بر آن‌ بوده‌ که‌ هر کس‌ «نوادر علما» (خلاف‌ قول‌ اکثر) را اخذ کند، از اسلام‌ خارج‌ خواهد شد.
[۵۴] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.


۹.۴ - در برخورد با روشهای‌ درایی‌

در برخورد با روشهای‌ درایی‌، باید گفت‌ که‌ اوزاعی‌ همچون‌ جمعی‌ دیگر از فقهای‌ حدیث‌گرای‌ سده ۲ق‌، رأی‌ و قیاس‌ را در حد قابل‌ ملاحظه‌ای‌ می‌پذیرفته‌، و به‌ همین‌ لحاظ، ابن‌قتیبه‌ در تقسیم‌ عالمان‌ دینی‌ به‌ اصحاب‌ رأی‌ و اصحاب‌ حدیث‌ - البته‌ در تعریفی‌ خاص‌ خود او و خلاف‌ مشهور - اوزاعی‌ را در شمار عالمان‌ اصحاب‌ رأی‌ آورده‌ است‌. البته‌ در اصل‌ مشروعیت‌ رأی‌ میان‌ او و ابوحنیفه‌ اختلافی‌ وجود نداشته‌، و تنها اعتراض‌ به‌ مواردی‌ است‌ که‌ ابوحنیفه‌ برخلاف‌ حدیثی‌ از پیامبر اکرم‌ (صلی الله علیه و اله و سلم) به‌ کاربرد رأی‌ روی‌ آورده‌ است‌.
[۵۶] عبدالله‌ ابن‌قتیبه‌، تأویل‌ مختلف‌ الحدیث‌، ج۱، ص۵۲، بیروت‌، دارالجیل‌.
[۵۷] محمد شیخ‌ مفید، «المسائل‌ الصاغانیة»، ج۱، ص۲۹۴، عدة رسائل‌، قم‌، مکتبة المفید.


۹.۵ - استحسان و قیاس

کاربرد استحسان‌ به‌ شکل‌ آغازین‌ و نامدون‌ نیز در فقه‌ اوزاعی‌ نمونه‌هایی‌ دارد؛ چنانکه‌ مثلاً در بحث‌ درباره «جاریة مغنّیه‌» سخن‌ از بطلان‌ بیع‌ آورده‌، و سپس‌ تصریح‌ کرده‌ که‌ «این‌ (حکم‌ برپایه) استحسان‌ است‌ و قیاس‌ صحت‌ بیع‌ را اقتضا دارد».
[۵۸] عبدالوهاب سبکی‌ و علی‌ سبکی‌، الابهاج‌ فی‌ شرح‌ المنهاج‌، ج۳، ص۱۹۱، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.



اوزاعی‌ در عصر خود به‌ عنوان‌ یک‌ پیشوای‌ فقهی‌ در محیط شام‌ جای‌ گشود و مذهب‌ او پیروانی‌ یافت‌. شاگردان‌ اوزاعی‌ اعم‌ از شامی‌ و اندلسی‌، در ترویج‌ مذهب‌ فقهی‌ استاد خود نقشی‌ بسزا داشتند. در واقع‌ مذهب‌ فقهی‌ اوزاعی‌ در طول‌ تاریخ‌ حیات‌ خود، به‌ دو منطقه شام‌ و اندلس‌ محدود بوده‌، و هیچ‌گاه‌ رونقی‌ جدی‌ در بیرون‌ از این‌ دو منطقه‌ نیافته‌ است‌.
در باره انتشار مذهب‌ در شام‌، باید گفت‌ که‌ این‌ مذهب‌ بی‌درنگ‌ پس‌ از شکل‌گیری‌، مذهب‌ غالب‌ در محیط شام‌ شد. در واقع‌ مذهب‌ اوزاعی‌، صورتی‌ سامان‌ یافته‌ از فقه‌ بومی‌ شام‌ بود و از همین‌ رو، در بررسی‌ تاریخی‌، نباید آغازی‌ و انگیزه‌ای‌ برای‌ آن‌ جست‌وجو کرد. این‌ مذهب‌ در برهه‌ای‌ تقریباً ۲۰۰ ساله‌ به‌ بقای‌ خود در شام‌ ادامه‌ داد و در اواسط سده ۴ق‌، در برابر مذاهب‌ دیگر، به‌ خصوص‌ مذهب‌ شافعی‌ از میان‌ رفت‌. گام‌ مهم‌ برای‌ تضعیف‌ مذهب‌ اوزاعی‌ در شام‌ توسط ابوعثمان‌ محمد ثقفی‌ (د۳۰۲ق‌) قاضی‌ دمشق‌ برداشته‌ شد که‌ مذهب‌ شافعی‌ را در آن‌جا ترویج‌ کرد و دست‌ کم‌ در دوره تصدی‌ خود، آن‌ را مبنای‌ حکم‌ قاضیان‌ قرار داد.
[۵۹] محمد ابن‌ طولون‌، قضاة دمشق‌، ج۱، ص۲۲، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، دمشق‌، ۱۹۵۶م‌.

این‌ تصور که‌ مذهب‌ اوزاعی‌ توان‌ منطبق‌ ساختن‌ خود با شرایط متحول‌ شام‌ را از دست‌ داده‌ بود، شاید قابل‌ دفاع‌ نباشد، اما این‌ توجیه‌ را می‌توان‌ درست‌ دانست‌ که‌ ضعف‌ محافل‌ فقهی‌ اوزاعیان‌ در شام‌، زمینه‌ را برای‌ ضعف‌ آن‌ مذهب‌ فراهم‌ آورد. در نیمه نخست‌ سده ۴ق‌، شاید قاضی‌ ابوالحسن‌ ابن‌ حذلم‌ (د ۳۴۷ق‌) واپسین‌ فقیه‌ قابل‌ توجه‌ در حوزه این‌ مذهب‌ فقهی‌ بوده‌،
[۶۰] محمد ابن‌ طولون‌، قضاة دمشق‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، دمشق‌، ۱۹۵۶م‌.
اما بقایای‌ این‌ مذهب‌ هنوز تا نیمه دوم‌ سده ۴ق‌ و شاید بخشی‌ از سده ۵ق‌ در شام‌ برجای‌ بوده‌ است‌.
[۶۱] محمد مقدسی‌، احسن‌ التقاسیم‌، ج۱، ص۱۵۳، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۷م‌.
[۶۲] عبدالقاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ج۱، ص۳۶، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۴۱۵ق‌/ ۱۹۹۴م‌.
[۶۳] عبدالقاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ج۱، ص۲۷۷، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۴۱۵ق‌/ ۱۹۹۴م‌.

در اندلس‌ مذهب‌ اوزاعی‌ با کوشش‌ برخی‌ از شاگردان‌ اوزاعی‌ چون‌ صعصعه بن‌ سلام‌ اندلسی‌ (د ۱۹۲ق‌) به‌ این‌ دیار راه‌ یافت‌
[۶۴] محمد حمیدی‌، جذوة المقتبس‌، ج۱، ص۳۷۹، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
و تا بخشی‌ از سده ۳ق‌ به‌ عنوان‌ مذهب‌ غالب‌ شناخته‌ می‌شد و از آن‌ پس‌ مذهب‌ مالکی‌ جای‌ آن‌ را گرفت‌.
[۶۵] عیاض‌ قاضی، ترتیب‌ المدارک‌، ج۱، ص۸۰، به‌ کوشش‌ احمد بکیر محمود، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌/ ۱۹۶۷م‌.
[۶۶] احمد ونشریسی‌، المعیار المعرب‌، ج۶، ص۳۵۶، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/ ۱۹۸۱م‌.
[۶۷] احمد ضبی‌، بغیة الملتمس‌، ج۱، ص۲۹۴، قاهره‌، ۱۹۶۷م‌.
[۶۸] احمد مقری‌، نفح‌ الطیب‌، ج۴، ص۲۱۷- ۲۱۸، به‌ کوشش‌ یوسف‌ محمد بقاعی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.

ذهبی‌ پایان‌ غلبه این‌ مذهب‌ را در اندلس‌ در حدود سال‌ ۲۲۰ق‌ دانسته‌ است‌،
[۶۹] محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص ۴۹۸، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
اما باید توجه‌ داشت‌ که‌ برخی‌ از مبلغان‌ مذهب‌ اوزاعی‌ چون‌ زهیر بن‌ مالک‌ بلوی‌ (د پیش‌ از ۲۵۰ق‌)، تا مدتی‌ پس‌ از تاریخ‌ یاد شده‌، سعی‌ در حفظ این‌ مذهب‌ داشته‌اند.
[۷۰] محمد حمیدی‌، جذوة المقتبس‌، ج۱، ص۳۴۳، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.

اهمیت‌ مذهب‌ اوزاعی‌ در مباحث‌ تخصصی‌ فقه‌ را باید بسیار فراتر از محیط محدود شام‌ و اندلس‌ دانست‌ که‌ تنها قلمرو واقعی‌ این‌ مذهب‌ بوده‌ است‌. ردیه قاضی‌ ابویوسف‌ فقیه‌ برجسته اصحاب‌ رأی‌ بر کتاب‌ السیر اوزاعی‌ و دیدگاههای‌ احمد بن‌ حنبل‌، فقیه‌ حدیث‌گرای‌ بغداد در باره اوزاعی‌ و مذهب‌ فقهی‌ او
[۷۱] ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، ج۱، ص۲۷۷، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/ ۱۹۳۴م‌.
از نمونه‌هایی‌ است‌ که‌ اهمیت‌ این‌ مذهب‌ را در حوزه‌های‌ دورتر می‌نمایاند. در سده ۳ق‌، با آغاز تدوین‌ آثاری‌ در حوزه فقه‌ مقایسه‌ای‌، فقه‌ اوزاعی‌ در کنار مهم‌ترین‌ مذاهب‌ فقهی‌ مورد توجه‌ نویسندگان‌ اینگونه‌ کتب‌ قرار گرفت‌.
[۷۲] محمد ترمذی‌، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ -.
[۷۳] محمد مروزی‌، اختلاف‌ العلماء، به‌ کوشش‌ صبحی‌ سامرایی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
[۷۴] محمد طبری‌، اختلاف‌ الفقهاء، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.





۱۱.۱ - مباحث‌ اعتقادی‌

اوزاعی‌، با توجه‌ به‌ آنکه‌ از متقدمان‌ اصحاب‌ حدیث‌ به‌ شمار می‌آمده‌، از کسانی‌ است‌ که‌ سعی‌ داشته‌ با باورهایی‌ به‌ مبارزه‌ برخیزد که‌ آنها را بدعتی‌ در دین‌ می‌شمرده‌ است‌. از میان‌ آثار اندک‌ تألیف‌ شده‌ در حوزه متقدمان‌ اصحاب‌ حدیث‌، باید به‌ رسالة فی‌ القدر اثر اوزاعی‌ اشاره‌ کرد که‌ اکنون‌ چیزی‌ از آن‌ برجای‌ نمانده‌ است‌. به‌ هر حال‌ کلیات‌ دیدگاه‌ او در باره قدر را می‌توان‌ در برخی‌ عبارات‌ منقول‌ از وی‌ نیز بازیافت‌ که‌ از آن‌ جمله‌ باید به‌ مناظره‌ای‌ کوتاه‌ با غیلان‌ دمشقی‌ اشاره‌ کرد.
[۷۷] احمد مقری‌، نفح‌ الطیب‌، ج۷، ص۲۸۹، به‌ کوشش‌ یوسف‌ محمد بقاعی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
[۷۸] احمد ابن‌زید، محاسن‌ المساعی‌، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۶، به‌ کوشش‌ امیر شکیب‌ ارسلان‌، بیروت‌، ۱۹۶۷م‌.

از جمله‌ ویژگیهای‌ عمومی‌ اصحاب‌ حدیث‌ در باب‌ عقاید مانند مبارزه‌ با ارجاء و تکیه‌ بر دخیل‌ بودن‌ عمل‌ در تحقق‌ ایمان‌، در اندیشه‌های‌ منقول‌ از اوزاعی‌ نیز دیده‌ می‌شود.
[۷۹] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۴۴، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
[۸۰] مروان‌ محمد شعار، سنن‌ الاوزاعی‌، ج۱، ص۳۹، بیروت‌، ۱۴۱۳ق‌/ ۱۹۹۳م‌.

در مباحث‌ مربوط به‌ امامت‌ و قیام‌ به‌ سیف‌، اوزاعی‌ به‌ شیوه سنتی‌ اصحاب‌ حدیث‌، بر ضرورت‌ پیروی‌ از جماعت‌ پای‌ فشرده‌ است‌.
[۸۱] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۴۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
در برخورد با خلافت‌ و امامت‌ عثمان‌ و علی‌ (علیه‌السلام‌)، وی‌ که‌ بیزاری‌ خود را از رسم‌ معمول‌ در عهد امویان‌ مبنی‌ بر برائت‌ از حضرت‌ علی‌ (علیه‌السلام‌) اعلام‌ می‌داشت‌،
[۸۲] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۱۲-۳۱۳، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
با نفی‌ دیدگاههای‌ شیعه‌ از یک‌ سو و عثمانیه‌ از سویی‌ دیگر، در جست‌وجوی‌ راهی‌ میانه‌ بر آن‌ است‌ که‌ دوستی‌ علی‌ و عثمان‌ جز در قلب‌ فردی‌ مؤمن‌ جمع‌ نمی‌گردد.
[۸۳] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۲۰، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۸۴] مروان‌ محمد شعار، سنن‌ الاوزاعی‌، ج۱، ص۶۲۶، بیروت‌، ۱۴۱۳ق‌/ ۱۹۹۳م‌.
[۸۵] عبیدالله ‌ابن‌ بطه عکبری‌، الابانة عن‌ شریعة الفرق‌ الناجیة، ج۲، ص۵۴۱، به‌ کوشش‌ رضا بن‌ نعسان‌ معطی‌، ریاض‌، ۱۴۰۹ق‌/ ۱۹۸۸م‌.


۱۱.۲ - زهد و اخلاق‌

اوزاعی‌ در زندگی‌ شخصی‌ خود، راه‌ زهد و تعبد در پیش‌ گرفت‌ و در زندگی‌نامه‌های‌ او بخش‌ وسیعی‌ از روایات‌ به‌ همین‌ موضوع‌ اختصاص‌ یافته‌ است‌.
[۸۶] احمد ابن‌زید، محاسن‌ المساعی‌، به‌ کوشش‌ امیر شکیب‌ ارسلان‌، بیروت‌، ۱۹۶۷م‌.
به‌ همین‌ سبب‌ ابن‌ ندیم‌ نام‌ اوزاعی‌ را نیز در عداد عباد و زهاد آورده‌،
[۸۷] ابن‌ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص‌ ۲۳۵.
و ابونعیم‌ اصفهانی‌ در کتاب‌ حلیة الاولیاء برای‌ وی‌ شرح‌ حالی‌ گشوده‌ است‌.
[۸۸] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۳۵، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
وی‌ خود به‌ شخصیتهای‌ مشهور از زهاد علاقه‌ داشته‌، و در مقایسه‌ای‌ جایگاه‌ ابراهیم‌ ادهم‌ را بر سلیمان‌ خوّاص ترجیح‌ نهاده‌ است‌.
در باره آموزشهای‌ اخلاقی‌ اوزاعی‌ باید گفت‌ که‌ افزون‌ بر احادیث‌ مسند، مواعظ بسیاری‌ نیز در کتب‌ گوناگون‌ از وی‌ نقل‌ شده‌ که‌ می‌توان‌ آنها را نقطه عطفی‌ در آموزشهای‌ اخلاقی‌ محیط شام‌ که‌ پس‌ از سقوط امویان‌ تحولی‌ در آن‌ پیدا شده‌ بود، به‌ شمار آورد. وی‌ در نگرش‌ اخلاقی‌ خود تعالیم‌ مکاتب‌ ورع‌گرای‌ عراق‌ و حجاز را در کنار تعالیم‌ سنتی‌ شام‌ با گرایش‌ حکمت‌ - قصص‌ همراه‌ داشت‌ و در بُعد فردی‌ بر ورع‌ تکیه‌ می‌ورزید و به‌ عنوان‌ اصلاح‌طلبی‌ اجتماعی‌، در آموزشهای‌ خود امیران‌ عباسی‌ و شخص‌ خلیفه‌ را بی‌پرده‌ و شجاعانه‌ مخاطب‌ قرار می‌داد. افزون‌ بر این‌، متون‌ کوتاهی‌ نیز وجود دارد که‌ بیانگر وصایایی‌ از زبان‌ پیامبران‌ و حکیمان‌ به‌ روایت‌ اوزاعی‌ است‌.
[۹۰] عبدالله‌ دارمی‌، سنن‌، ج۱، ص۹۱، قاهره‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
[۹۱] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۷۰-۷۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
[۹۲] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۸۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
[۹۳] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۴۱، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
[۹۴] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۶، ص۲۸-۲۹، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۹۵] الاختصاص‌، منسوب‌ به‌ شیخ‌ مفید، ج۱، ص۳۳۶-۳۴۱، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌، قم‌، منشورات‌ جمامعة المدرسین‌.
[۹۶] مروان‌ محمد شعار، سنن‌ الاوزاعی‌، ج۱، ص۵۲۰ -۵۲۴، بیروت‌، ۱۴۱۳ق‌/ ۱۹۹۳م‌.


۱۱.۳ - روایت‌ و نقد حدیث‌

اعتبار و شخصیت‌ رجالی‌ اوزاعی‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از برجسته‌ترین‌ محدثان‌ شام‌ در کتب‌ گوناگون‌ رجال‌ اهل‌ سنت‌ مورد تأکید و تکیه‌ واقع‌ شده‌ است‌. این‌ نکته‌ که‌ حدیث‌ اوزاعی‌ در تمامی‌ کتب‌ سته اهل‌ سنت‌ به‌ ثبت‌ رسیده‌، از جایگاه‌ معتبر او نزد محدثان‌ حکایت‌ دارد. در میان‌ شماری‌ کثیر از راویان‌ و شاگردان‌ اوزاعی‌، نام‌ محدثانی‌ برجسته‌ از سرزمینهای‌ گوناگون‌ چون‌ سفیان‌ثوری‌، ابن‌مبارک‌ و شعبه بن‌ حجاج‌ دیده‌ می‌شود. دانش‌ او در حدیث‌ به‌ پایه‌ای‌ بود که‌ برخی‌ از شیوخ‌ وی‌ چون‌ ابن‌شهاب‌ زهری‌، یحیی‌ بن‌ ابی‌کثیر و برخی‌ از همگنانش‌ چون‌ مالک‌ بن‌ انس‌ از او روایت‌ کرده‌اند.
[۹۷] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.

از نظر وثاقت‌ رجالی‌، ستایشهایی‌ فراتر از یک‌ توثیق‌ معمولی‌ از کسانی‌ چون‌ مالک‌ در باره او وجود دارد.
[۹۸] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۱۲-۱۱۳، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
با اینهمه‌، اوزاعی‌ نیز از اعتراضات‌ منتقدی‌ سختگیر چون‌ احمد بن‌ حنبل‌ به‌ دور نمانده‌، و وی‌ با وجود تأکید بر اصل‌ وثاقت‌ اوزاعی‌ در اظهار نظرهایش‌،
[۹۹] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۲، ص۳۴۷، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
در مقایسه‌ میان‌ اوزاعی‌، مالک‌ و شافعی‌، اوزاعی‌ را دارای‌ حدیثی‌ ضعیف‌ و رأیی‌ ضعیف‌ شمرده‌ است‌
[۱۰۰] سیر اعلام‌ النبلاء، ج ۷، ص۱۱۳-۱۱۴، محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
و ذهبی‌ در تفسیر و توجیه‌ این‌ سخن‌، وجه‌ ضعف‌ اوزاعی‌ در برخی‌ از احادیث‌ منقولش‌ را از آن‌ رو دانسته‌ که‌ وی‌ مقاطیع‌ و مراسیل‌ اهل‌ شام‌ را معتبر می‌شمرده‌ است‌.
[۱۰۱] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۱۳-۱۱۴، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.

از نظر نکته‌ سنجیهای‌ محدثانه‌، باید گفت‌ اوزاعی‌ از نخستین‌ کسانی‌ است‌ که‌ در باره تمییز میان‌ الفاظ حاکی‌ از کیفیت‌ تحمل‌ حدیث‌ به‌ بحث‌ پرداخته‌ است‌. وی‌ بر آن‌ بود که‌ تعبیر «اخبرنا» باید در عرض‌، و تعبیر «حدثنا» در سماع‌ به‌ کار گرفته‌ شود.
[۱۰۳] یحیی‌ بن‌ معین‌، معرفة الرجال‌، ج ۲، ص۱۵۰، به‌ کوشش‌ محمد کامل‌ قصار، دمشق‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
[۱۰۴] یحیی‌ بن‌ معین‌، معرفة الرجال‌، ج۲، ص۱۴۹، به‌ کوشش‌ محمد کامل‌ قصار، دمشق‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
و در برخی‌ از منابع‌ گفته‌ شده‌ که‌ وی‌ میان‌ «خبّرنا» و «اخبرنا» نیز تمییز می‌نهاده‌، تعبیر نخست‌ را در مورد اجازه‌، و دوم‌ را در باره قرائت‌ تجویز می‌کرده‌ است‌.
[۱۰۵] عثمان‌ ابن‌ صلاح‌، المقدمة، ج۱، ص۲۸۵، به‌ کوشش‌ عایشه عبدالرحمان‌، قاهره‌، ۱۹۷۴م‌.

در اختلاف‌ سنتی‌ عالمان‌ حدیث‌ در باره معناگرایی‌ یا لفظ گرایی‌ در نقل‌ احادیث‌، اوزاعی‌ در شمار آن‌ گروه‌ از عالمان‌ بود که‌ اصل‌ را در نقل‌ حدیث‌ بر حفظ معنا نهاده‌ بود و اصلاح‌ اغلاط و تصرف‌ در لفظ احادیث‌ را جایز می‌شمرد.
[۱۰۶] عثمان‌ ابن‌ صلاح‌، المقدمة، ج۱، ص۳۳۸، به‌ کوشش‌ عایشه عبدالرحمان‌، قاهره‌، ۱۹۷۴م‌.
[۱۰۷] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۱۵، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.



اوزاعی‌ یکی‌ از نخستین‌ کسانی‌ است‌ که‌ به‌ تدوین‌ حدیث‌ و فقه‌ پرداخت‌؛ چنانکه‌ حدود سال‌ ۱۰۰ق‌، در یمامه‌ به‌ تدوین‌ احادیثی‌ که‌ از استاد خود یحیی‌ بن‌ ابی‌ کثیر شنیده‌ بود، پرداخت‌ و آن‌ را در چندین‌ جزء، مکتوب‌ ساخت‌.
[۱۰۸] عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل‌، ج ۲، ص۲۶۶، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۲ق‌/ ۱۹۵۳م‌.

وی‌ در دوره اقامت‌ در شام‌ نیز به‌ اقداماتی‌ در این‌ زمینه‌ دست‌ زد و کتابهای‌ السنن‌ فی‌ الفقه‌ و المسائل‌ فی‌ الفقه‌ را پدید آورد. گویا تا زمان‌ تألیف‌ فهرست‌ ابن‌ندیم‌ در نیمه دوم‌ سده ۴ق‌ هنوز نسخه این‌ آثار باقی‌ بوده‌ است‌.
[۱۰۹] ابن‌ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۸۴.
افزون‌ بر این‌، باید به‌ ردیه‌ای‌ از اوزاعی‌ اشاره‌ کرد که‌ در آن‌ دیدگاههای‌ ابوحنیفه‌ در باب‌ «سیر» را نقد کرده‌ بوده‌ است‌. این‌ اثر از طریق‌ ردیه قاضی‌ ابویوسف‌ بر آن‌، موسوم‌ به‌ الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، شناخته‌ شده‌ است‌. کتاب‌ اوزاعی‌ توسط شافعی‌ نیز نقد و بررسی‌ شده‌ بود.
[۱۱۰] محمد شافعی‌، الام‌، ج۷، ص۳۳۳-۳۶۹، بیروت‌، دارالمعرفه‌.

بخش‌ مهمی‌ از آثار مکتوب‌ باقی‌ مانده‌ از اوزاعی‌، مجموعه‌ای‌ از نامه‌های‌ اوست‌ که‌ دربردارنده مضامین‌ گوناگون‌ اخلاقی‌، فقهی‌، اعتقادی‌، و نیز سیاسی‌ و اجتماعی‌ است‌. متن‌ شماری‌ از این‌ نامه‌ها را ابن‌ابی‌حاتم‌ در تقدمه‌ گرد آورده‌ است‌.
[۱۱۱] عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص‌ ۱۸۷-۲۰۲، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
[۱۱۲] احمد بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۲۲، به‌ کوشش‌ عمر انیس‌ طباع‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۷م‌.
[۱۱۴] احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۳۵-۱۴۱، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.

گردآوری‌ احادیث‌ اوزاعی‌ نیز، پس‌ از او مورد توجه‌ کسانی‌ از علما قرار داشته‌، از جمله‌ قاضی‌ عبدالرحمان‌ بن‌ ابراهیم‌ دُحیم‌ دمشقی‌ (د ۲۴۵ق‌) از پیروان‌ اوزاعی‌ در فقه‌، کتابی‌ با عنوان‌ مسند حدیث‌ الاوزاعی‌ فراهم‌ آورد.
[۱۱۵] محمد ابن‌خیر اشبیلی‌، فهرسه، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹، به‌ کوشش‌ ف‌ کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق‌/ ۱۹۶۳م‌.
همچنین‌ باید به‌ کتاب‌ مسند الاوزاعی‌ از سلیمان‌ بن‌ احمد طبرانی‌،
[۱۱۶] محمد کتانی‌، الرسالة المستطرفة، ج۱، ص۱۱۱، استانبول‌، ۱۹۸۶م‌.
مسند الاوزاعی‌ از ابوالحسن‌ ابن‌جوصاء
[۱۱۷] محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص۳۶۵، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
و عوالی‌ الاوزاعی‌ و حاله‌ از ابن‌ عساکر
[۱۱۸] محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۲۰، ص۵۶۰، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
اشاره‌ کرد.
[۱۱۹] حاجی‌ خلیفه‌، کشف‌، ج۲، ص۱۶۸۲.

بررسی‌ ابعاد شخصیتی‌ اوزاعی‌ و خصوصیات‌ و مناقب‌ او نیز موضوع‌ تألیف‌ آثاری‌ بوده‌ است‌؛ از آن‌ میان‌ به‌ خصوص‌ باید به‌ محاسن‌ المساعی‌ فی‌ مناقب‌ الاوزاعی‌ از شهاب‌الدین‌ احمد بن‌ محمد ابن‌زید حنبلی‌ (د ۸۷۰ق‌) اشاره‌ کرد. از جمله‌ نوشته‌های‌ معاصر نیز می‌توان‌ کتاب‌ الاوزاعی‌ و تعالیمه‌ القانونیة و الانسانیة از مسلم‌ بیروتی‌ را به‌ عنوان‌ نمونه‌ یاد کرد.


(۱) عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
(۲) عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل‌، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۲ق‌/ ۱۹۵۳م‌.
(۳) عبیدالله ‌ابن‌ بطه عکبری‌، الابانة عن‌ شریعة الفرق‌ الناجیة، به‌ کوشش‌ رضا بن‌ نعسان‌ معطی‌، ریاض‌، ۱۴۰۹ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
(۴) ابن‌خلکان‌، وفیات‌.
(۵) محمد ابن‌خیر اشبیلی‌، فهرسه، به‌ کوشش‌ ف‌ کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق‌/ ۱۹۶۳م‌.
(۶) احمد ابن‌زید، محاسن‌ المساعی‌، به‌ کوشش‌ امیر شکیب‌ ارسلان‌، بیروت‌، ۱۹۶۷م‌.
(۷) محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبری‌، بیروت‌، دارصادر.
(۸) عثمان‌ ابن‌ صلاح‌، المقدمة، به‌ کوشش‌ عایشه عبدالرحمان‌، قاهره‌، ۱۹۷۴م‌.
(۹) محمد ابن‌ طولون‌، قضاة دمشق‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، دمشق‌، ۱۹۵۶م‌.
(۱۰) علی‌ ابن‌ عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، عمان‌، دارالبشیر.
(۱۱) عبدالله‌ ابن‌قتیبه‌، تأویل‌ مختلف‌ الحدیث‌، بیروت‌، دارالجیل‌.
(۱۲) عبدالله‌ ابن‌قتیبه‌، المعارف‌، به‌ کوشش‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌، ۱۹۶۰م‌.
(۱۳) ابن‌ندیم‌، الفهرست‌.
(۱۴) ابراهیم‌ ابو اسحاق‌ شیرازی‌، طبقات‌ الفقهاء، به‌ کوشش‌ خلیل‌ میس‌، بیروت‌، دار القلم‌.
(۱۵) ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/ ۱۹۳۴م‌.
(۱۶) عبدالرحمان‌ ابوزرعه دمشقی‌، تاریخ‌، به‌ کوشش‌ شکرالله‌ قوجانی‌، دمشق‌، ۱۴۰۰ق‌/ ۱۹۸۰م‌.
(۱۷) احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
(۱۸) یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
(۱۹) احمد بن‌ حنبل‌، العلل‌ و معرفة الرجال‌، به‌ کوشش‌ وصی‌الله‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
(۲۰) الاختصاص‌، منسوب‌ به‌ شیخ‌ مفید، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌، قم‌، منشورات‌ جمامعة المدرسین‌.
(۲۱) محمد بخاری‌، التاریخ‌ الکبیر، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
(۲۲) یعقوب‌ بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م‌.
(۲۳) عبدالقاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۴۱۵ق‌/ ۱۹۹۴م‌.
(۲۴) احمد بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، به‌ کوشش‌ عمر انیس‌ طباع‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۷م‌.
(۲۵) محمد ترمذی‌، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ -.
(۲۶) حاجی‌ خلیفه‌، کشف‌.
(۲۷) محمد حاکم‌ نیشابوری‌، معرفة علوم‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ معظم‌ حسین‌، مدینه‌، ۱۳۹۷ق‌/ ۱۹۷۷م‌.
(۲۸) محمد حمیدی‌، جذوة المقتبس‌، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
(۲۹) عبدالله‌ دارمی‌، سنن‌، قاهره‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
(۳۰) محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
(۳۱) محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
(۳۲) محمد ذهبی‌، العلو للعلی‌ الغفار، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ محمد عثمان‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
(۳۳) محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی‌، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌/ ۱۹۶۳م‌.
(۳۴) محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
(۳۵) عبدالوهاب سبکی‌ و علی‌ سبکی‌، الابهاج‌ فی‌ شرح‌ المنهاج‌، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
(۳۶) محمد شافعی‌، الام‌، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
(۳۷) محمد شافعی‌، الرسالة، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/ ۱۹۳۹م‌.
(۳۸) مروان‌ محمد شعار، سنن‌ الاوزاعی‌، بیروت‌، ۱۴۱۳ق‌/ ۱۹۹۳م‌.
(۳۹) محمد شیخ‌ طوسی‌، رجال‌، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌.
(۴۰) محمد شیخ‌ مفید، «المسائل‌ الصاغانیة»، عدة رسائل‌، قم‌، مکتبة المفید.
(۴۱) احمد ضبی‌، بغیة الملتمس‌، قاهره‌، ۱۹۶۷م‌.
(۴۲) محمد طبری‌، اختلاف‌ الفقهاء، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
(۴۳) عیاض‌ قاضی، ترتیب‌ المدارک‌، به‌ کوشش‌ احمد بکیر محمود، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌/ ۱۹۶۷م‌.
(۴۴) محمد کتانی‌، الرسالة المستطرفة، استانبول‌، ۱۹۸۶م‌.
(۴۵) محمد کلینی‌، الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.
(۴۶) محمد مروزی‌، اختلاف‌ العلماء، به‌ کوشش‌ صبحی‌ سامرایی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
(۴۷) علی‌ مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ کوشش‌ یوسف‌ اسعد داغر، بیروت‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۶م‌.
(۴۸) محمد مقدسی‌، احسن‌ التقاسیم‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۷م‌.
(۴۹) احمد مقری‌، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ یوسف‌ محمد بقاعی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
(۵۰) حسن ‌نصرالله‌، تاریخ‌ بعلبک‌، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
(۵۱) یحیی ‌نووی‌، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، قاهره‌، ۱۹۲۷م‌.
(۵۲) محمد وکیع‌، اخبار القضاة، بیروت‌، عالم‌ الکتب‌.
(۵۳) احمد ونشریسی‌، المعیار المعرب‌، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/ ۱۹۸۱م‌.
(۵۴) یحیی‌ بن‌ معین‌، معرفة الرجال‌، به‌ کوشش‌ محمد کامل‌ قصار، دمشق‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.


۱. علی‌ مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۳، ص۳۰۴، به‌ کوشش‌ یوسف‌ اسعد داغر، بیروت‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۶م‌.
۲. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۹، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۳. محمد بخاری‌، التاریخ‌ الکبیر، ج۱، ص۳۲۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
۴. علی‌ ابن‌ عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۱۰، ص۶۸، عمان‌، دارالبشیر.
۵. یحیی ‌نووی‌، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹، قاهره‌، ۱۹۲۷م‌.    
۶. محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۸۶، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
۷. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۷، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۸. عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۲۱۰، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
۹. محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۸۶، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
۱۰. عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۲۰۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
۱۱. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۲. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۳. محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۸۶، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
۱۴. محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۸۸، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
۱۵. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۹، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۶. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۱۲-۳۱۳، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۱۷. محمد ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج۷، ص۴۸۸، بیروت‌، دارصادر.    
۱۸. احمد بن‌ حنبل‌، العلل‌ و معرفة الرجال‌، ج۱، ص۳۰۶، به‌ کوشش‌ وصی‌الله‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۱۹. عبدالرحمان‌ ابوزرعه دمشقی‌، تاریخ‌، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۴، به‌ کوشش‌ شکرالله‌ قوجانی‌، دمشق‌، ۱۴۰۰ق‌/ ۱۹۸۰م‌.
۲۰. عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۱۸۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
۲۱. احمد ابن‌زید، محاسن‌ المساعی‌، ج۱، ص۶۱، به‌ کوشش‌ امیر شکیب‌ ارسلان‌، بیروت‌، ۱۹۶۷م‌.
۲۲. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۲۳. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۲۴. محمد کلینی‌، الکافی‌، ج۲، ص۵۱۹، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌.
۲۵. محمد شیخ‌ طوسی‌، رجال‌، ج۱، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌.
۲۶. یعقوب‌ بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۲، ص۴۰۹، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م‌.    
۲۷. عبدالرحمان‌ ابوزرعه دمشقی‌، تاریخ‌، ج۱، ص۲۶۲، به‌ کوشش‌ شکرالله‌ قوجانی‌، دمشق‌، ۱۴۰۰ق‌/ ۱۹۸۰م‌.
۲۸. ابراهیم‌ ابو اسحاق‌ شیرازی‌، طبقات‌ الفقهاء، ص۱۷، به‌ کوشش‌ خلیل‌ میس‌، بیروت‌، دار القلم‌.
۲۹. محمد وکیع‌، اخبار القضاة، ج۳، ص۲۰۷، بیروت‌، عالم‌ الکتب‌.    
۳۰. محمد ذهبی‌، (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص۴۹۱، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
۳۱. علی‌ ابن‌ عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۱۰، ص۶۶، عمان‌، دارالبشیر.
۳۲. علی‌ ابن‌ عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌، ج۱۰، ص۶۶، عمان‌، دارالبشیر.
۳۳. یعقوب‌ بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۲، ص۳۹۳، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م‌.    
۳۴. عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۱۸۷، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
۳۵. ابن‌خلکان‌، وفیات‌، ج۳، ص۱۲۷.
۳۶. حسن ‌نصرالله‌، تاریخ‌ بعلبک‌، ج۱، ص۲۹۵، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۳۷. عبدالله‌ دارمی‌، سنن‌، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۳، قاهره‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
۳۸. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۸، ص۲۸۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۳۹. یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
۴۰. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۲۰، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۴۱. محمد ذهبی‌، العلو للعلی‌ الغفار، ج۱، ص۱۰۲، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ محمد عثمان‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
۴۲. محمد ذهبی‌، العلو للعلی‌ الغفار، ج۱، ص۱۰۲، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ محمد عثمان‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
۴۳. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۴۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۴۴. محمد حاکم‌ نیشابوری‌، معرفة علوم‌ الحدیث‌، ج۱، ص۶۵، به‌ کوشش‌ معظم‌ حسین‌، مدینه‌، ۱۳۹۷ق‌/ ۱۹۷۷م‌.
۴۵. محمد شافعی‌، الرسالة، ج۱، ص۵۶، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/ ۱۹۳۹م‌.
۴۶. یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۵، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
۴۷. یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۱۷، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
۴۸. یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۱۷، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
۴۹. یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۲۳، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
۵۰. یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۸۳، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
۵۱. یعقوب‌ ابویوسف‌، الرد علی‌ سیر الاوزاعی‌، ج۱، ص۹۱، به‌ کوشش‌ ابوالوفا افغانی‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌.
۵۲. عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۲۰۰، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
۵۳. محمد شافعی‌، الرسالة، ج۱، ص۴۵۷، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/ ۱۹۳۹م‌.
۵۴. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۵۵. عبدالله‌ ابن‌قتیبه‌، المعارف‌، ج۱، ص۴۹۶، به‌ کوشش‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌، ۱۹۶۰م‌.    
۵۶. عبدالله‌ ابن‌قتیبه‌، تأویل‌ مختلف‌ الحدیث‌، ج۱، ص۵۲، بیروت‌، دارالجیل‌.
۵۷. محمد شیخ‌ مفید، «المسائل‌ الصاغانیة»، ج۱، ص۲۹۴، عدة رسائل‌، قم‌، مکتبة المفید.
۵۸. عبدالوهاب سبکی‌ و علی‌ سبکی‌، الابهاج‌ فی‌ شرح‌ المنهاج‌، ج۳، ص۱۹۱، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌.
۵۹. محمد ابن‌ طولون‌، قضاة دمشق‌، ج۱، ص۲۲، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، دمشق‌، ۱۹۵۶م‌.
۶۰. محمد ابن‌ طولون‌، قضاة دمشق‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، دمشق‌، ۱۹۵۶م‌.
۶۱. محمد مقدسی‌، احسن‌ التقاسیم‌، ج۱، ص۱۵۳، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۷م‌.
۶۲. عبدالقاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ج۱، ص۳۶، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۴۱۵ق‌/ ۱۹۹۴م‌.
۶۳. عبدالقاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ج۱، ص۲۷۷، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ رمضان‌، بیروت‌، ۱۴۱۵ق‌/ ۱۹۹۴م‌.
۶۴. محمد حمیدی‌، جذوة المقتبس‌، ج۱، ص۳۷۹، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
۶۵. عیاض‌ قاضی، ترتیب‌ المدارک‌، ج۱، ص۸۰، به‌ کوشش‌ احمد بکیر محمود، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌/ ۱۹۶۷م‌.
۶۶. احمد ونشریسی‌، المعیار المعرب‌، ج۶، ص۳۵۶، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/ ۱۹۸۱م‌.
۶۷. احمد ضبی‌، بغیة الملتمس‌، ج۱، ص۲۹۴، قاهره‌، ۱۹۶۷م‌.
۶۸. احمد مقری‌، نفح‌ الطیب‌، ج۴، ص۲۱۷- ۲۱۸، به‌ کوشش‌ یوسف‌ محمد بقاعی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۶۹. محمد ذهبی‌، تاریخ‌ (حوادث‌ ۱۴۱-۱۶۰ق‌)، ص ۴۹۸، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌، دار الکتاب‌ العربی‌.
۷۰. محمد حمیدی‌، جذوة المقتبس‌، ج۱، ص۳۴۳، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
۷۱. ابوداوود سجستانی‌، مسائل‌ احمد، ج۱، ص۲۷۷، قاهره‌، ۱۳۵۳ق‌/ ۱۹۳۴م‌.
۷۲. محمد ترمذی‌، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/ ۱۹۳۸م‌ -.
۷۳. محمد مروزی‌، اختلاف‌ العلماء، به‌ کوشش‌ صبحی‌ سامرایی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۷۴. محمد طبری‌، اختلاف‌ الفقهاء، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیه‌.
۷۵. محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، ج۲، ص۳۱۱، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی‌، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌/ ۱۹۶۳م‌.    
۷۶. یعقوب‌ بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۲، ص۳۹۰-۳۹۱، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م‌.    
۷۷. احمد مقری‌، نفح‌ الطیب‌، ج۷، ص۲۸۹، به‌ کوشش‌ یوسف‌ محمد بقاعی‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۷۸. احمد ابن‌زید، محاسن‌ المساعی‌، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۶، به‌ کوشش‌ امیر شکیب‌ ارسلان‌، بیروت‌، ۱۹۶۷م‌.
۷۹. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۴۴، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۸۰. مروان‌ محمد شعار، سنن‌ الاوزاعی‌، ج۱، ص۳۹، بیروت‌، ۱۴۱۳ق‌/ ۱۹۹۳م‌.
۸۱. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۴۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۸۲. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۱۲-۳۱۳، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۸۳. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۲۰، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۸۴. مروان‌ محمد شعار، سنن‌ الاوزاعی‌، ج۱، ص۶۲۶، بیروت‌، ۱۴۱۳ق‌/ ۱۹۹۳م‌.
۸۵. عبیدالله ‌ابن‌ بطه عکبری‌، الابانة عن‌ شریعة الفرق‌ الناجیة، ج۲، ص۵۴۱، به‌ کوشش‌ رضا بن‌ نعسان‌ معطی‌، ریاض‌، ۱۴۰۹ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۸۶. احمد ابن‌زید، محاسن‌ المساعی‌، به‌ کوشش‌ امیر شکیب‌ ارسلان‌، بیروت‌، ۱۹۶۷م‌.
۸۷. ابن‌ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص‌ ۲۳۵.
۸۸. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۳۵، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۸۹. عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص۲۰۶، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.    
۹۰. عبدالله‌ دارمی‌، سنن‌، ج۱، ص۹۱، قاهره‌، ۱۳۹۸ق‌/ ۱۹۷۸م‌.
۹۱. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۷۰-۷۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۹۲. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۸۲، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۹۳. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۴۱، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۹۴. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۶، ص۲۸-۲۹، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۹۵. الاختصاص‌، منسوب‌ به‌ شیخ‌ مفید، ج۱، ص۳۳۶-۳۴۱، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌، قم‌، منشورات‌ جمامعة المدرسین‌.
۹۶. مروان‌ محمد شعار، سنن‌ الاوزاعی‌، ج۱، ص۵۲۰ -۵۲۴، بیروت‌، ۱۴۱۳ق‌/ ۱۹۹۳م‌.
۹۷. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۹۸. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۱۲-۱۱۳، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۹۹. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۲، ص۳۴۷، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۰۰. سیر اعلام‌ النبلاء، ج ۷، ص۱۱۳-۱۱۴، محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۰۱. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۱۳-۱۱۴، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۰۲. محمد ذهبی‌، میزان‌ الاعتدال‌، ج۲، ص۵۸۰، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد بجاوی‌، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌/ ۱۹۶۳م‌.    
۱۰۳. یحیی‌ بن‌ معین‌، معرفة الرجال‌، ج ۲، ص۱۵۰، به‌ کوشش‌ محمد کامل‌ قصار، دمشق‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۰۴. یحیی‌ بن‌ معین‌، معرفة الرجال‌، ج۲، ص۱۴۹، به‌ کوشش‌ محمد کامل‌ قصار، دمشق‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۰۵. عثمان‌ ابن‌ صلاح‌، المقدمة، ج۱، ص۲۸۵، به‌ کوشش‌ عایشه عبدالرحمان‌، قاهره‌، ۱۹۷۴م‌.
۱۰۶. عثمان‌ ابن‌ صلاح‌، المقدمة، ج۱، ص۳۳۸، به‌ کوشش‌ عایشه عبدالرحمان‌، قاهره‌، ۱۹۷۴م‌.
۱۰۷. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۷، ص۱۱۵، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۰۸. عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، الجرح‌ و التعدیل‌، ج ۲، ص۲۶۶، حیدرآباددکن‌، ۱۳۷۲ق‌/ ۱۹۵۳م‌.
۱۰۹. ابن‌ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۸۴.
۱۱۰. محمد شافعی‌، الام‌، ج۷، ص۳۳۳-۳۶۹، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
۱۱۱. عبدالرحمان ‌ابن‌ ابی‌ حاتم‌، تقدمة المعرفة لکتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌، ج۱، ص‌ ۱۸۷-۲۰۲، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ق‌/ ۱۹۵۲م‌.
۱۱۲. احمد بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، ج۱، ص۲۲۲، به‌ کوشش‌ عمر انیس‌ طباع‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۷م‌.
۱۱۳. الْأَوْزَاعِیِّ یعقوب‌ بسوی‌، المعرفة و التاریخ‌، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد، ۱۹۷۵-۱۹۷۶م‌.    
۱۱۴. احمد ابونعیم‌ اصفهانی‌، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۱۳۵-۱۴۱، قاهره‌، ۱۳۵۲- ۱۳۵۵ق‌/ ۱۹۳۳-۱۹۳۶م‌.
۱۱۵. محمد ابن‌خیر اشبیلی‌، فهرسه، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹، به‌ کوشش‌ ف‌ کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق‌/ ۱۹۶۳م‌.
۱۱۶. محمد کتانی‌، الرسالة المستطرفة، ج۱، ص۱۱۱، استانبول‌، ۱۹۸۶م‌.
۱۱۷. محمد رودانی‌، صلة الخلف‌، ج۱، ص۳۶۵، به‌ کوشش‌ محمد حجی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
۱۱۸. محمد ذهبی‌، سیر اعلام‌ النبلاء، ج۲۰، ص۵۶۰، به‌ کوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۱۱۹. حاجی‌ خلیفه‌، کشف‌، ج۲، ص۱۶۸۲.



دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اوزاعی»، ج۱۰، ۴۱۱۷.    






جعبه ابزار