• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عالم ماده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عالم ماده یا عالم ناسوت یا عالم طبیعت یا عالم مرکبات و...، همان عالمی است که ما هم‌اکنون در آن زیست می‌کنیم. بارزترین مشخصه این عالم، زمان و حرکت از حالت بالقوه به سوی حالت بالفعل است. این عالم از حیث وجودی دارای ضعف‌ترین مرتبه است؛ و زمان و مکان از خصوصیات ذاتی (جوهری) آن است. موجودات این عالم برخلاف موجودات دو عالم قبلی دائماً در حال تغییر و به فعلیت رسیدن و استکمال‌اند.



عالم در لغت به معنای "خَلق، همه مخلوقات یا آنچه فلک آن را دربر گرفته است" بوده و جمع آن عوالم است.


مشهور فلاسفه عوالم را سه تا می‌دانند: عالم ماده، عالم مثال و عالم عقل.
[۳] الاشارات و التنبیهات، ابن سینا، نشر البلاغه، ج ۳، ص‌۹ ـ ۲، ۱۲۰، ۲۲۱ ـ ۲۱۷ و ۲۵۳ و ۴۱۲.
[۴] مجموعه مصنفات، شیخ اشراق، حکمت اشراق، ج۲، ص۱۰۹ و ۱۲۹ و۲۱۱ ـ ۱۹۸.
[۵] نهایه الحکمه، طباطبایی، قم، موسسه امام خمینی، ج۴، ص۱۲۵۲ ـ ۱۲۳۷.



مراد از عالم ماده همین عالم محسوس است که به آن عالم طبیعت و عالم شهادت نیز گفته می‌شود. در نزد فلاسفه این عالم در پایین‌ترین مراتب وجود قرار دارد.
[۶] نهایه الحکمه، طباطبایی، قم، موسسه امام خمینی، ج ۴، ص۱۲۴۱.



می‌توان گفت مرز بین فلسفه و سفسطه، اثبات اصل هستی است که پایین‌ترین مرتبه آن همین عالم ماده است. حتی هیچ‌کدام از سوفیست‌ها نیز این عالم را منکر نشده‌اند، تنها ظاهر برخی عبارات سوفیست یونان باستان "گرگیاسانکار این عالم است.


این عالم را از آن جهت عالم محسوس می‌نامند که برخی موجودات این عالم یا خودشان محسوس واقع می‌شوند؛ مانند کیفیات محسوسه و یا به وسیله حواس به وجود آنها علم پیدا می‌کنیم. مانند زمانی که کنابی را بین دو دستمان قرار می‌دهیم، به وسیله حس علم به وجود یک موجود مادی در بین دست‌هایمان پیدا می‌کنیم.
[۷] نهایه الحکمه، طباطبایی، قم، موسسه امام خمینی، ج ۴، ص۱۲۴۱. تعلیقه شماره ۲ استاد فیاضی.



منشأ اعتقاد انسان به واقعیت‌های مادی را می‌توان ناشی از یک استدلال ارتکازی و نیمه‌آگاهانه و به عبارتی از قضایای فطری دانست که قریب به بدیهی محسوب می‌شوند.

۶.۱ - دیدگاه منطق‌دانان

"فطریات" را منطق‌دانان چنین تعریف کرده‌اند: قضایایی که قیاس آنها همراه خودشان است یا اینکه حد وسط آنها همیشه در ذهن حاضر است. در واقع این علم پیدا کردن به این حقایق مادی از قبیل قضایای ارتکازی هستند که استدلال برای آنها به سرعت و نیمه‌آگاهانه انجام می‌گیرد. توجه به مفاد این‌گونه قضایا در دوران کودکی از مرتبه آگاهی دورتر است و هرقدر خودآگاهی انسان رشد یابد و از فعالیت‌های درون ذهنی بیشتر آگاه شود از ابهام آن کاسته شده و به‌صورت استدلال منطقی آگاهانه ظاهر می‌شود.


برای اثبات عالم ماده کافی است که یک موجود مادی را اثبات کنیم و به عبارتی توجه به این نکته لازم است که عالم ماده، ظرف موجودات مادی است نه اینکه علاوه بر موجودات مادی، یک جوهر دیگری به نام عالم "ماده" وجود داشته باشد. همانطور که این بحث درباره عالم مثال و عالم عقلی نیز جریان دارد.
اگر بخواهیم وجود واقعیت‌های مادی را به‌صورت استدلال منطقی بیان کنیم، چنین می‌گوییم:

۱. این پدیده ادراکی (مثلاً سوزش دست من هنگام تماس با آتش)، معلول علتی است.
۲. علت این پدیده یا خود نفس من است یا چیزی خارج من.
۳. نفس من علت آن نیست و من این را به‌صورت وجدانی و بدیهی خطاناپذیر می‌یابم. به علاوه من خودم هرگز نمی‌خواستم دستم بسوزد.
۴. پس علت آن چیزی خارج از وجود من است.
[۹] آموزش فلسفه، مصباح یزدی؛ ج۱، ص۳۰۳ ـ ۳۰۱ (درس۲۳).

۵. فاعلیت فاعل مجرد مشروط به زمان، مکان، ماده و استعداد نیست. در حالی که تأثیری که آتش در مثال فوق گذاشته است همه این شروط را دارد.
۶. پس فاعلی که تأثیرگذاریش مشروط به زمان، مکان و استعداد باشد، مجرد نیست و حتماً باید مادی باشد.
۷. نتیجه اینکه موجود مادی اثبات شد.
بعد از اینکه امور مادی با استدلال‌هایی شبیه استدلال فوق اثبات شدند، طبعاً عالم ماده هم اثبات می‌شود؛ چون عالم ماده، ظرف امور مادی است و به این شکل عالم ماده هم اثبات می‌شود.


چنان‌که معلوم شد عالم ماده به عالمی گفته می‌شود که با ماده سروکار دارد؛ یعنی عالم مادیات و جسمانیات را عالم ماده می‌گویند.
هر جسمی مرکب از ماده و صورت است.
ماده یکی از اقسام جوهر جسمانی است و دو معنا دارد:

۸.۱ - پذیرای استعداد شیء

به معنای «پذیرای استعداد شیء» است؛ یعنی پذیرای امکان تبدیل شدن به چیز دیگر و مراد از آن همان مادۀ قبلی شیء است. به این معنا که در عالم طبیعت، جریان «تبدیل شدن» وجود دارد و هر لحظه اشیایی به صورت اشیای دیگر درمی‌آیند و تغییر می‌کنند. به عبارتی یک حالتی درونی و داخلی در شیء وجود دارد که به موجب آن حالت، شیء به‌سوی کمال می‌شتابد؛ مثلاً دانه گندم، امکان تبدیل شدن به خوشۀ گندم را دارد. در واقع «دانه» استعداد و امکان تبدیل شدن به خوشه را دارد.

۸.۱.۱ - ماده یا هیولی

جوهری را که حامل «استعداد» یا «امکان تبدیل شدن» است و پذیرای صورت‌های متعدد می‌باشد، «ماده» یا «هیولی» می‌نامند. این ماده در همۀ تبدیل و تبدل‌های یک نوع، وجود دارد. در حقیقت، ماده خودش هیچ فعلیتی ندارد و همۀ فعلیتش به این است که پذیرای صورت‌های متفاوت است. مثلاً در میز یک ماده اولیه وجود دارد که بین چوب و درخت و خاکستر و سایر تغییراتی که این میز ممکن است داشته باشد مشترک است. توضیح این که هر شیئی (مثل دانۀ گندم، دانۀ جو، تخم‌مرغ و تخم گنجشگ) استعداد و امکان قریب تبدیل شدن به یک چیز به خصوص را دارد. دانۀ گندم، امکان جو شدن یا مرغ خانگی شدن یا گنجشک شدن به صورت قریب را ندارد و همچنین سایر موارد دیگر.

بنابراین ماده جوهری است که حامل استعداد قریب تبدیل شدن به یک شیء و تبدیل نشدن به اشیاء دیگر می‌باشد. ماده طبق این اصطلاح به دو معنا اطلاق می‌شود:

۸.۱.۱.۱ - ماده اولیه

ماده اولیه که پذیرای صورت جسمیه است که به آن هیولی یا مادۀ اولی هم گفته می‌شود؛

۸.۱.۱.۲ - ماده ثانیه

مراد هیولی به همراه یک یا چند صورت دیگر است که می‌توانند با هم ماده برای صورت جدیدی واقع شوند.

۸.۲ - محل صورت

دومین معنای «ماده»، «محل صورت» است؛ یعنی آن چیزی که صورت در حال حاضر لباس او و تعیّن او شمرده می‌شود. مثلاً در میز، آن چوبی که صورت میز بودن را پذیرفته، ماده میز (ماده به همین معنای دوم) شمرده می‌شود.
[۱۰] شرح منظومه (مجموعه آثار)، مطهری؛ ج ۴، ص ۴۱۲.
(طبیعتاً زمانی که سخن از ترکیب جسم از ماده و صورت به میان می‌آید، معنای اول از ماده مورد نظر است).

۸.۲.۱ - معنی صورت

صورت یکی از اقسام جوهر است و در تعریف آن گفته‌اند: «صورت، جوهر بالفعلی است که منشأ آثار و خواص شیء است».
[۱۱] هستی‌شناسی، عبودیت، عبدالرسول؛ قم، مؤسسۀ امام خمینی، چ۵، ۱۳۷۹، ص۲۶۴.


۸.۲.۲ - مراد از قید «بالفعل»

مراد از قید «بالفعل»، همان منشأ آثار و خواص شیء بودن است؛ مثل آب که صورت «آب بودن» منشأ آثار آن می‌باشد؛ یعنی همۀ خواص و آثار آب از آن سرچشمه می‌گیرد.

۸.۲.۳ - ترکیب جسم از ماده و صورت

البته باید توجه داشت که ترکیب جسم از ماده و صورت، ترکیب انضمامی نیست - چنان‌که مشائین قائل‌اند - بلکه ترکیب این دو چنان‌که ملاصدرا بیان کرده است، ترکیبی اتحادی است. به تعبیر ساده‌تر هر مرکبی را که در نظر بگیرید همۀ اجزاء آن (هر جای آن را که دست بگذاریم) هم ماده است و هم صورت لکن حیثیات و جهات با یکدیگر متفاوت است. این حقیقت را ملاصدرا در کتب خویش به اثبات رسانده است.
[۱۲] درآمدی به نظام حکمت صدرایی، عبودیت، عبدالرسول؛ قم، مؤسسه امام خمینی و سمت، ج۱، ص۳۴۱.



برخی ویژگی‌های عالم ماده و عالم اجسام یا همان عالم طبیعت، عبارتند از:

۹.۱ - اول

جسم جوهری است که دارای ابعاد سه‌گانه طول و عرض و عمق می‌باشد و به عبارتی جسم جوهری است که بتوان سه خط متقاطع را در آن به‌گونه‌ای فرض کرد که زاویه‌هایی که از تقاطع این خطوط سه‌گانه، حاصل می‌شوند، ‌همه قائمه باشند. البته اینکه تعبیر به «‌فرض کردن» ‌نموده‌اند به خاطر آن است که شامل ابعاد جوهری اجسام کروی نیز بشود. چون کره، اگرچه خطوط بالفعل ندارد ولی می‌توان در درون آن چنین خطوطی را فرض کرد، همان‌طور که می‌توان با بریدن آن، خطوط مزبور را به وجود آورد.
[۱۳] آموزش فلسفه، مصباح یزدی؛ ج ۲، درس ۴۱،‌ ص۱۳۴.


۹.۲ - دوم

اجسام یا امور مادی، فضایی را حتماً اشغال می‌کنند و این از اصطلاح متکلمین در تعریف جسم به دست می‌آید که گفته‌اند: جسم «شاغل حیِّز» است.

۹.۳ - سوم

اجسام و مادیات قابل اشاره حسی هستند. چنان که شیخ اشراق جوهر جسمانی را چنین تعریف کرده است.
[۱۴] آموزش فلسفه، مصباح یزدی؛ ج ۲، درس ۴۱،‌ ص۱۳۴.


۹.۴ - چهارم

ماده و جسم از سه جهت (طول، عرض و عمق جوهری) تا بی‌نهایت قابل انقسام فرضی است. (البته مراد از انقسام فرضی انقسام بالقوه است نه انقسام بالفعل؛ زیرا اگر امتداد واحدی را تقسیم نمودیم طبعاً‌، انقسام ازبین رفته و امتداد جدیدی به وجود می‌آید در این صورت دیگر نمی‌توان گفت این اجزاء‌ همان امتداد سابق‌اند. چون امتداد سابق معدوم شده است
[۱۵] آموزش فلسفله، مصباح یزدی؛ ج۲، درس۴۲، ص۱۳۴.
و به تعبیر برخی محققین، مقصود از "اجزای فرضی امتداد" این است که وصف جزئیت آنها فرضی است، همان‌طور که وصف کلیت امتداد مفروض نیز فرضی است. معنای این سخن این نیست که آنها در خارج حقیقتاً موجود نیستند و ما آنها را موجود فرض می‌کنیم؛ بلکه مقصود این است که ذات اجزاء‌، یعنی خودشان، در خارج با وجود اجمالی، حقیقتاً ‌موجودند؛ اما وصف جزئیت آنها مانند وصف کلیت امتداد اصلی، فرضی و ذهنی است؛ همان‌طور که وجود تفصیلی آنها فرضی و ذهنی‌اند.
[۱۶] درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ‌عبودیت، عبد الرسول؛ قم، موسسه امام خمینی و سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۶۶ ـ ۲۶۵.


۹.۵ - پنجم

عالم ماده و اجسام،‌ زمان‌دار است
[۱۷] آموزش فلسفله، مصباح یزدی؛ ج۲، درس۴۲، ص۱۳۴.
و به تبع همواره در تغییر است.


تا آنجا که تاریخ نشان می‌دهد اندیشه فیلسوفان همواره بین ثبات و تغییر عالم ماده در تردید بوده است. برخی به کلی منکر ثبات عالم ماده‌اند و برخی به کلی منکر تغییر عالم ماده‌اند و برخی هم به هر دو (‌تغییر و ثبات) در عالم ماده قائل‌اند.

۱۰.۱ - پارمنیدس

پارمنیدس از فلاسفه‌ای است که منکر هرگونه دگرگونی و تغییر است و همه چیزها از جمله همه عالم ماده را ثابت می‌انگارد؛ هرچند دیدگاه او به دلیل وجود تغییرات بدیهی و انکارناپذیری که در درون هر کسی وجود دارد، باطل است. ایشان ادله‌ای هم بر انکار هرگونه حرکت در عالم ماده اقامه کرده است.
[۱۸] تاریخ فلسفه غرب، فردریک کاپلستن؛ ترجمه جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۷۰ ـ ۶۰.


۱۰.۲ - هراکلیتوس

هراکلیتوس از فیلسوفانی است که منکر ثبات است و طبعاً‌ همه عالم را متغیر می‌داند و به هیچ امر ثابتی در جهان قائل نیست. البته او هم بر ادعای خود ادله‌ای آورده است.
[۱۹] تاریخ فلسفه غرب، فردریک کاپلستن؛ ترجمه جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۵۹ ـ ۴۹.
این دیدگاه هم صحیح نیست. زیرا در تغییراتی که در عالم ماده صورت می‌گیرد همواره، یک امر مشترک ثابتی بین چیزهایی که تغییر نمی‌کنند، وجود دارد.
[۲۰] درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ‌عبودیت، عبد الرسول؛ قم، مؤسسه امام خمینی و سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۶۱.


۱۰.۳ - ارسطو

ارسطو از جمله فلاسفه‌ای است که هم به ثبات قائل است و هم به تغییر. او معتقد است در هر تبدیلی همواره دو امر وجود دارد: ۱. امر ثابت (که بین همه تبدیل و تبدلات ثابت است)؛ ۲. امر متغیر (‌که اختصاص به هر یک از اموری دارد که تغییر می‌کنند.
[۲۱] درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ‌عبودیت، عبد الرسول؛ قم، مؤسسه امام خمینی و سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۹۲.
مثلاً‌ زمانی که یک سیب ترش تبدیل به سیب شیرین می‌شود،"سیب بودن" که جوهر است بین این دو سیب ترش و شیرین مشترک است و ترش بودن اختصاص به سیب ترش و شیرین بودن اختصاص به سیب شیرین است.

۱۰.۴ - ملاصدرا

ملاصدرا این ساختار را تماماً به هم ریخت. او براساس اصالت وجود، اشکالاتی را که مانع قبول حرکت در جوهر بودند، پاسخ داد و سپس ثابت کرد که ممکن نیست تغییر در جواهر، " آنی "‌و از نوع «کون و فساد» ‌باشد؛ بلکه ضرورتاً‌ زمانی و از نوع حرکت است و نیز براساس اینکه زمانی بودن جواهر جسمانی و عالم ماده، بدون حرکت در خود جواهر، عقلاً‌ توجیه‌پذیر نیست، حرکت جوهری را تعمیم داد و همه جواهر عالم طبیعت، خواه در دسترس ما باشند و خواه نباشند‌، حتی در اوقاتی که ثابت به نظر می‌رسند در حال حرکت جوهری هستند؛ یعنی آن به آن، به‌طور پیوسته در حال عوض شدن هستند. ایشان براساس این تعمیم اثبات کرد که همه اعراض و صفات اجسام، در همه اوقات، پیوسته و درهرحال، در حال حرکت هستند. ایشان در نهایت حداقل نُه دلیل بر حرکت جوهری اقامه کردند و بدین ترتیب بساط سکون و ثبات را از عالم طبیعت و عالم ماده برچید.
[۲۲] درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ‌عبودیت، عبد الرسول؛ قم، مؤسسه امام خمینی و سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۶۳.



عالم ماده را می‌توان عالم شهادت، عالم طبیعت، عالم اجسام، عالم ملک و عالم کون و فساد نامید. به اعتقاد امام خمینی عالم طبیعت عالم حس و ظهور است که فلک‌الافلاک محیط آن است. این عالم آخرین مرتبه عوالم در قوس نزول و ظل الاظلال و حاشیه عدم و آخرین مرتبه نور وجود است و آخرین درجه آن، هیولی است که صرف القوه و وجود ضعیف است. ازاین‌رو عالم ناسوت محاط با عوالم بالاتر است و قوس نزول عوالم هستی به عالم ناسوت ختم می‌شود، عالم طبیعت عالم فرق بلکه فرق الفرق و کثرت است. امام‌ خمینی عالم ماده و طبیعت را پایین‌ترین مرتبه از مراتب هستی می‌داند و عوالم هستی را به اعتبارات مختلف تقسیم می‌کند. چنان‌که به اعتبار تجرد و عدم تجرد به سه عالم، عقل، برزخ و عالم طبیعت تقسیم کرده‌ است. از ویژگی‌های عالم ماده بنا بر نظر امام خمینی آن است که عالم ماده بر خلاف دیگر عوالم هستی، در حال حرکت، تغییر و تبدیل است و به حرکت جوهری، وجودی بعد از عدم دارد و بلکه عین حرکت است. همچنین مجموع عالم طبیعت و ماده دارای مکان نیست، زیرا تمام عالم طبیعت در خارج از خود، یک شیء هم‌ عرض ندارد و دارای جهت نیست تا قابل اشاره حسی باشد.
[۳۱] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۷۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
به اعتقاد امام خمینی موجودات عالم ماده در تغییر و تدرج هستند و با حرکت جوهری، هر لحظه صورت نوعیه‌ای به آنها افاضه می‌شود. همچنین از جمله ویژگی‌های عالم ماده، دارابودن‌ اندازه و مقدار است که هر چیزی در آن تقدیر و‌اندازه خاصی دارد.


۱. لسان العرب، ابن منظور؛ بیروت، الاعلمی، ج۹، ص۴۲۰.    
۲. الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ملاصدرا، ج۲، ص۳۴۶ ۳۴۸.    
۳. الاشارات و التنبیهات، ابن سینا، نشر البلاغه، ج ۳، ص‌۹ ـ ۲، ۱۲۰، ۲۲۱ ـ ۲۱۷ و ۲۵۳ و ۴۱۲.
۴. مجموعه مصنفات، شیخ اشراق، حکمت اشراق، ج۲، ص۱۰۹ و ۱۲۹ و۲۱۱ ـ ۱۹۸.
۵. نهایه الحکمه، طباطبایی، قم، موسسه امام خمینی، ج۴، ص۱۲۵۲ ـ ۱۲۳۷.
۶. نهایه الحکمه، طباطبایی، قم، موسسه امام خمینی، ج ۴، ص۱۲۴۱.
۷. نهایه الحکمه، طباطبایی، قم، موسسه امام خمینی، ج ۴، ص۱۲۴۱. تعلیقه شماره ۲ استاد فیاضی.
۸. المنطق، محمدرضا مظفر؛ چ بیروت، دارالتعارف، ص۲۸۸.    
۹. آموزش فلسفه، مصباح یزدی؛ ج۱، ص۳۰۳ ـ ۳۰۱ (درس۲۳).
۱۰. شرح منظومه (مجموعه آثار)، مطهری؛ ج ۴، ص ۴۱۲.
۱۱. هستی‌شناسی، عبودیت، عبدالرسول؛ قم، مؤسسۀ امام خمینی، چ۵، ۱۳۷۹، ص۲۶۴.
۱۲. درآمدی به نظام حکمت صدرایی، عبودیت، عبدالرسول؛ قم، مؤسسه امام خمینی و سمت، ج۱، ص۳۴۱.
۱۳. آموزش فلسفه، مصباح یزدی؛ ج ۲، درس ۴۱،‌ ص۱۳۴.
۱۴. آموزش فلسفه، مصباح یزدی؛ ج ۲، درس ۴۱،‌ ص۱۳۴.
۱۵. آموزش فلسفله، مصباح یزدی؛ ج۲، درس۴۲، ص۱۳۴.
۱۶. درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ‌عبودیت، عبد الرسول؛ قم، موسسه امام خمینی و سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۶۶ ـ ۲۶۵.
۱۷. آموزش فلسفله، مصباح یزدی؛ ج۲، درس۴۲، ص۱۳۴.
۱۸. تاریخ فلسفه غرب، فردریک کاپلستن؛ ترجمه جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۷۰ ـ ۶۰.
۱۹. تاریخ فلسفه غرب، فردریک کاپلستن؛ ترجمه جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۵۹ ـ ۴۹.
۲۰. درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ‌عبودیت، عبد الرسول؛ قم، مؤسسه امام خمینی و سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۶۱.
۲۱. درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ‌عبودیت، عبد الرسول؛ قم، مؤسسه امام خمینی و سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۹۲.
۲۲. درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ‌عبودیت، عبد الرسول؛ قم، مؤسسه امام خمینی و سمت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۶۳.
۲۳. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۷۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۴. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۷۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۵. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۷۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۶. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۴۶۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۷. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۸. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۵۹۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۹. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۳۸۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۰. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۹۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۱. خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۴۷۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳۲. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۶۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۳. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۹۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عالم ماده».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های فلسفی امام خمینی




جعبه ابزار