ضرورت استاد اخلاق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مراد از استاد و
راهنمای اخلاقی انسان وارستهای است که در عمل به
شریعت و دریافتهای دینی و معنوی توانا باشد. صلاحیت تقوایی، مهارت و تخصص در
اخلاق اسلامی و تدبیر استادی داشته باشد. تا جوینده کمال را در
تهذیب نفس، عمل به تمامی شریعت، شناخت صواب از خطا و حرکت به سوی رضای الهی یاری دهد و
راهنما گردد. و دستورات اخلاقی
اسلام را به شایستگی تبیین کند و هرگونه ابهام و پرسشی را روشن سازد. بر اساس تعریف از استاد اخلاق، بیتردید ضرورت استاد و
راهنما در اخلاق احساس میگردد چرا که با تکیه بر عصای
عقل،
استعداد و ذکاوت ذاتی، نمیتوان گلیم انسانی را از آب زندگی بیرون آورد و در هر حال و هوایی راه را یافت و پیمود.
پیش از پرداختن به موضوع یادآوری چند نکته لازم است:
۱. شاید برخی چنین پندارند که در
تربیت و خودسازی نیاز به استاد و
راهنما نیست، چرا که راه برای آدمی به کمک نوشتههای اخلاقی، اندیشیدن در
آیات و
روایات و
سیره معصومین (علیهمالسّلام) نمایان شده و آموختن درس خودسازی به سادگی امکان پذیر است. از این روی لازم دانستیم که نخست از ضرورت استاد و
راهنما در اخلاق بحث کرده و سپس به بررسی مطالب دیگر بپردازیم.
۲. آنچه در این نوشتار به عنوان ضرورت استاد و
راهنمای اخلاق مطرح میشود با اعمال
متصوفه متفاوت است زیرا متصوفه سلسله مراتب
شیوخ،
مرشد و
مراد دارند که در نهایت سالک در مراد فانی میشود، از وی بیچون و چرا پیروی میکند، با وی دست
بیعت میدهد تا آن شیخ
صاحب خلافت، بر سر او مقراض راند و کلاه پوشاند واز گناهان
توبه دهد!
۳. همچنین مقصود ما از (
راهنمای اخلاقی) آن (قطبی) نیست که عرفا از آن به
قطب عالم امکان یاد میکنند و سابقه وجودی او را به پیش از
عالم ماده میدانند. بلکه مراد از استاد و
راهنمای اخلاقی، انسان وارستهای است که در عمل به شریعت و دریافتهای دینی و معنوی توانا باشد. صلاحیت تقوایی، مهارت و تخصص در
اخلاق اسلامی و تدبیر استادی داشته باشد تا جوینده کمال را در
تهذیب نفس، عمل به تمامی
شریعت، شناخت صواب از خطا و حرکت به سوی رضای الهی یاری دهد و
راهنما گردد. دستورهای اخلاقی اسلام را به شایستگی تبیین کند و هرگونه ابهام و پرسشی را روشن سازد.
۴. شاید برخی ازاستدلالها و آهنگ سخن شباهتی به گفتار متصوفه یا عرفا داشته باشد اما با توضیحی که دادیم و تلقیای که از بخش نخست مقاله ارائه داشتیم جایی برای ابهام و درنگ نمیماند.
اگر در پیچیدگیهای درونی و دشواریهای تربیتی انسان اندیشه شود و راهزنهای مرئی و نامرئی که در کمین او نشستهاند در نظر آیند بیتردید ضرورت استاد و
راهنما در اخلاق احساس میگردد، چرا که با تکیه بر عصای
عقل، استعداد و ذکاوت ذاتی نمیتوان گلیم انسانی را از آب زندگی بیرون آورد و در هر حال و هوایی راه را یافت و پیمود.
چنگ زدن به دامن نوشته و کاغذ و جایگزینی آن به مقام
راهنما نیز کوره راهی است که پیامد آن روشن نیست، زیرا نوشتههای اخلاقی بسان نسخهای میمانند که طبیبی برای مریضی گمنام نوشته و بدون توجه و تطبیق با حالات گوناگون هر یک از دردمندان صرفا کلیاتی را به روی صفحه آورده باشد. اینک با این نگاه کوتاه به دلیلهایی که به گونهای در اثبات مطلب ما را یاری میدهد و بطور مستقیم و یا غیرمستقیم بر تبیین بحث کمک میکند اشاره کرده و برخی از آنها را برمی شماریم:
ماهیت دستورهای اخلاقی و سیر و سلوک اسلامی به گونهای است که نیازمند استاد و
راهنمای متخصص است، زیرا نظام اخلاقی اسلام مانند
فقه و
عقاید، فقط کلیات و سر خط مباحث و موضوعات آن در منابع دینی آمده که برای تبیین و دستوری شدن آنها نیاز به تحقیق و پژوهشهای اساسی است تا تطبیق آنها با حالات و شرایط بسیار گوناگون انسانها ممکن شده و رهگشا گردد و روشن است که این کار تطبیق و پاسخگویی به نیازهای گوناگون جز با همراهی استاد و
راهنمای متخصص ممکن نیست.
سیره عملی
انبیاء و
اولیای الهی نیز نشانگر لزوم استاد و
راهنمای اخلاقی است چنانکه بدون استثنا پیامبران و
امامان معصوم (علیهمالسّلام) یکی پس از دیگری رسالت انسانسازی و تهذیب نفس را بعهده داشته و در این رسالت محور بودهاند. از این روی نخستین و تواناترین استادانی که به ابلاغ و تبیین دستورات اخلاقی پرداخته و آن را جزء رسالت خود دانستهاند پیامبران خدا و سفرای الهی بودند چنانکه در جای جای کتابهای آسمانی رسالت انبیاء،
تزکیه،
تعلیم،
انذار و
تبشیر شمرده میشود و این استادان الهی به خاطر کوششهایشان تایید و تحسین میشوند، بنابراین همانگونه که اولیای الهی بطور مستقیم و بالمباشره
راهنمای اخلاقی بودهاند در این زمان نیز باید بسراغ پاکانی رفت که همراه گردند و کوکب هدایت شوند.
سیره گفتاری و آثار روایی که از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امامان معصوم (علیهمالسّلام) نیز به جای مانده، نشانگر جایگاه اساسی و ضروری استاد در تبیین اخلاق اسلامی است چنان که روایاتی که مستقیم یا غیرمستقیم اشاره به مطلبی اخلاقی دارند کمتراز روایات فقهی، اعتقادی و غیره نیست.
بر این اساس همانگونه که تبیین و
اجتهاد از آنها نیاز به متخصص و استاد دارد روایات فراوان اخلاقی نیز زمینهساز اجتهاد و دستورسازی میباشد که کاراستاد اخلاق است. اضافه براینها روایات گوناگونی نیز هست که یکی از وظایف مهم علمای ربانی را (تهذیب نفوس مردم) دانسته و این رسالت را بعنوان منصبی کاملا رسمی و اساسی در
معارف اسلامی معرفی میکند.
نیاز آدمی به معلم و پیروی از راهبر به ویژه در زمینههای معنوی یک نیاز طبیعی و عمومی است. هر کس توان رسیدن به هرگونه کمالی را ندارد و نمیتواند شخصیت خود را خود به خود به ثمر رساند و از آنروی که دشواریهای فراوانی در پیمودن راه انسان شدن وجود دارد و رهرو در اثر غلبه
طبع و کسالت و وسوسههای نفسانی، جاذبهها و لذایذ مادی، تعلقات عاطفی و غریزی و غیره هر آن ممکن است که حرکت را رها سازد و یا به انحراف کشانده شود به
راهنما نیازمند است. وجود مشاور و کوکب هدایت در این گونه موارد میتواند عامل مهمی برای آرامش اطمینان و رهایی از بندها باشد، پشت و پناه گردد و در حقیقت خود راه شود و گرگهای نفسانی و شیطانی را از یوسف جان برهاند.
گذشته از اینها آدمی همواره در گیرودار شناخت صواب از خطا و درست از نادرست است. دانای توانا میخواهد که پاسخ دهد و «فرقان» شود. از حالات و مراتب راهرو خبر گیرد و مبادی القاءات گوناگون را بر وی بشناساند. اگر صرف عقل با مدد مطالعه آثار میتوانست درست را از نادرست روشن سازد و گام به گام چراغ هدایت رونده شود نباید در زندگی آدمی شاهد هزارانگونه ناگواری باشیم.
مقامات معنوی و مراتب خودسازی مانند فقه و شرع جوارحی نیست که حد و مرز روشنی داشته باشد تا بتوان به نگارش آورد و دستور و قاعده عمل داد. به تعداد حالات، ویژگیها و دامها، دستورالعملهای متفاوتی میخواهد. توانای ره طی کرده میطلبد تا همواره دستور متناسب دهد و راه بنمایاند.
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس •••• که دراز است ره مقصد و من نوسفرم.
بنابراین هر چند آدمی دارای استعداد و ذکاوت باشد باز به استاد نیاز دارد و کسی که از کمال و بینیازی خود لاف زند تا ابد در نقص خود باز میماند.
امام سجاد (علیهالسّلام) میفرماید: «هلک من لیس له حکیم یرشده؛
آنرا که فرزانهای
راهنما نباشد تباه میگردد.»
هر که گیرد تیشهای بی اوستا •••• ریشخندی شد به شهر و روستا؛
هر که در ره بی قلاوزی رود •••• هر دو روزه راه صد ساله شود؛
هر که تازد سوی
کعبه بی دلیل •••• همچونان سرگشتگان گردد ذلیل.
امام خمینی (رحمهاللهعلیه) در ضرورت استاد و
راهنمای اخلاقی میفرماید: لازم و ضروری است که این عمل میزان مدارا با نفس و اندازه نیاز واقعی آن به لذتهای حلال با نظارت و مراقبت و دستورالعمل مردی کامل و راهبری دانا و توانا که دلیل راه باشد انجام گیرد.
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن •••• ظلمات است بترس از اثر گمراهی.
و اگر کسی را
نفس و
شیطان غرور دهد که با وجود
قرآن و علم شریعت که جمله بیان خداست، سالک را چه احتیاج به دلیل است؟
جواب این است که شک نیست که این راه را جز با چراغ شریعت و هدایت قرآن نمیتوان طی کرد و لیکن همانطور که در بیماریهای ظاهری و امراض جسمی نوشته اطبای حاذق و تدوین کتب طبی و شرح و بیان بیماریها و اقسام دواها ما را از مراجعه به طبیب بینیاز نمیکند بلکه بر طبق سیره جاری عقلاء در هر بیماری به طبیب متخصص رجوع میکنیم و خود را
تسلیم او مینماییم و هر شربت که داد اگر تلخ است و اگر شیرین مینوشیم و هرگز حاضر نیستیم اکتفا به عقل خود نموده و یکی از کتابهای طبی را برداشته و مطالعه کنیم و آنچه به خیال خود در نوع بیماری و داروی آن تشخیص دادیم عمل کنیم، همچنین در امراض قلبی و بیماریهای روحی تنها دست رسی به علم شریعت کافی نخواهد بود بلکه باید تعیین داروهای معنوی با نظر طبیب متخصص باشد که فرمود: طبیب دوار بطبه قد احمی مواسمه و احکم مراسمه.
پیراستن نفس سادهتر از نیکو ساختن خط نیست چگونه است که در خطآموزی نیاز به مربی هست اما در پیبردن به کمبودها و کاستیهای نفس و راهای درمان آن نیازی به
راهنما واستاد نباشد؟!
هنگامیکه در تاریخ حوزههای علمیه و سرگذشت
مسلمانان مینگریم هر جا خودسازی و تربیت نفس تحت کنترل و
راهنمای انسانی کامل و توانا انجام گرفته است سلسله نورانی و فروزانی را در آسمان دانش و آدمیت به جای گذاشته است. چنانکه در یکی دو قرن اخیر راهنمایان و رشد یافتگانی را مییابیم که با مراقبت و
تدبیر، فرزانگان زمان را با معیارهای صد درصد شرعی پدید آوردند.
همانگونه که مرحوم حاج
ملاهادی سبزواری و
سیدصدرالدین کاشف به تربیت
سیدعلی شوشتری میپردازند و ایشان به تربیت
آخوند ملاحسینقلی همدانی و
شیخ انصاری میپردازد و آخوند بزرگانی مانند:
میرزا جوادآقای ملکی تبریزی،
شیخ محمد بهاری،
سیداحمد کربلایی،
شیخ علی قمی،
سیدمحمدسعید حبوبی،
سیدعبدالحسین موسوی لاری،
میرزا علی آقای قاضی و غیره را شکوفا میسازد مرحوم میرزا جواد آقا ملکی و
شاه آبادی، لقمان حکیم زمان (امام خمینی) را
راهنما میشوند، مرحوم قاضی علامه طباطبائی را هدایت میکنند و صد نمونه دیگر.
اما آنجا که افرادی خودسرانه و با طبل
استقلال به تربیت نفس و پرواز ملکوتی پرداختهاند صدها مورد ابهام و پرسش را باعث شدهاند. آری آنکه از راهبری بهره نگیرد و از پرتو تعلیمات دانشوری برخوردار نشود مانند درختی میماند خودروی و بیبار، درختی که برگ میآورد ولی میوه نمیدهد مانند درختان جنگل که اگر باری هم داشته باشند طعم میوه درخت تربیت شده و باغ را ندارند.
علی (علیهالسّلام) برای کسی که در پی
راهنما باشد
دعا میکند و نجات و رهایی او را در چنگ زدن به دامن استاد و هدایت کننده میداند: رَحِمَ اللَّهُ امْرَاً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَی وَ دُعِیَ اِلَی رَشَادٍ فَدَنَا وَ اَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا؛
آمرزش خدای کسی را باد که سخنی خردمندانه بشنود و کار بندد و به راه راست خوانده شود و نزدیک آید و بپذیرد و دست به دامان راهنمایی زند و رستگار گردد.»
ابن میثم بحرانی (رحمه الله) در شرح جمله (واخذ بحجزههاد فنجا) گفته است: یعنی در پیمودن راهی که بسوی خدا میرود باید به استادی ارشادگر و دانا اقتدا کرد تا رستگاری به چنگ آید. و از سخن مولی وجوب و ضرورت استاد برای
سیر و سلوک فهمیده میشود.
بیشک استاد اخلاق از راه تعلیم و تربیت رهرو را آماده حرکت میکند. در پرتو چراغ تعلیم، او را تا آستانه شناخت خویشتن خویش رهنمون میسازد. بر کناره این اقیانوس بیکران و شگفت انسانی خیرهاش میسازد و در راهیابی آن نیز یاریش میرساند.
گاهی با یک سخن یا کردار در جان رونده احساسی پدید میآورد که باعث انفجار روحی او میگردد. آمادگی شایانی برای پذیرش و دریافت حقایق بوجود میآورد که با سالها کوشش و صرف وقت بطور عادی ایجاد نمیگردد.
از اینروست که حضرت امام خمینی همواره واز دیرباز توصیه میکرد که: استاد اخلاق برای خود معین کنید جلسه
وعظ و
خطابه و
پند و نصیحت تشکیل دهید خودرو نمیتوان مهذب شد. اگر حوزهها همینطور از داشتن مربی و جلسات پند و اندرز خالی باشد محکوم به فنا خواهد بود. چطور شد علم فقه و
اصول، مدرس نیاز دارد، درس و بحث میخواهد، برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد لازم است، لیکن علوم معنوی به تعلیم و تعلم نیازی ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل میگردد؟ کرارا شنیدهام سیدجلیلی، سیدعلی شوشتری معلم اخلاق شیخ انصاری بوده است.
خیلی از چیزهاست که انسان را بیچاره کرده از تهذیب و تحصیل باز میدارد یکی از آنها برای بعضی همین ریش و عمامه است وقتی عمامه کمی بزرگ شد و ریش بلند گردید اگر مهذب نباشد از تحصیل باز میماند، مقید میگردد. مشکل است بتواند
نفس اماره را زیرپا گذارد و پای درس کسی حاضر شود.
شیخ طوسی در سن ۵۲ سالگی درس میرفته است. تولد شیخ طوسی در سال ۳۸۵ ه. ق بوده است. و درگذشت سیدمرتضی به سال ۴۳۶ ه. بوده است و با توجه به این که شیخ تا پایان عمر سید به درس او حاضر میشده معلوم میشود که در حدود پنجاه سالگی در درس سید شرکت میجسته است.
در صورتی که در سن بین بیست و سی بعضی از همین کتابها را نوشته است. کتاب تهذیب را گویا در همین سن و سال به رشته تحریر در آورده و در سن ۵۲ سالگی در حوزه درس مرحوم سید مرتضی حاضر میشده که به آن مقام رسیده است.
مدتی میبایدش لب دوختن •••• از سخن دانان سخن آموختن؛
تا نیاموزد نگوید صد یکی •••• ور بگوید حشو گوید بی شکی.
ما به پیروی و آموختن از راهنمایان دانا و توانا نیازمندیم. نمیتوانیم مانند گیاه خودرو در برابر رویدادها تسلیم گشته و تنها به این که احساس داریم، حرکت میکنیم و چند تن مانند خود موجود بیهدف و بیهوده را به این خاکدان رها کردهاند قانع شویم و سپس راه زیر خاک را در پیش گیریم. باید از مردان خدا پیروی کرد و گوش به پندشان سپرد. اگر آدمی میتوانست خود راه حقایق را بپیماید خداوند برای ارشاد او انبیاء را نمیفرستاد.
هشیاران به افراد پیشرو مینگرند و با اشتیاق به خاطر کمالی که سرتاسر وجودشان را فراگرفته است به آهنگ گفتارشان گوش میسپارند. باورها و دریافتها و ساختار درونی خود را بر پاکان و توانایان راه طی کرده عرضه میکنند و در پرتو نورایشان تاریکیهای درونی خود را میزدایند.
عبدالعظیم حسنی (رحمةاللهعلیه) میگوید: خدمت
علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) رسیده و عرض کردم: تصمیم دارم باورها و دریافتهای خود را بر شما عرضه کنم اگر پسندیده شد بر آن استوار بمانم تا خداوند را دیدار کنم. پس از بیان عقاید و دریافتهای خود حضرت فرمود: «یااباالقاسم هذا والله دین الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبتک الله بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الاخره؛
یا ابوالقاسم بخدا قسم این دریافت تو
آیین خداست، آیینی که برای بندگانش پسندیده است پس بر آن استوار باش که
خداوند تو را بر سخن استوار در دنیا و
آخرت پایدار بدارد.»
هنگامی که عقاید و باورهای ذهنی که دریافت آنها وظیفه شخصی هر مکلف است با همراهی و
مشورت استاد انجام میگیرد چگونه مسائل اخلاقی و تربیتی با همگامی خضر راهی انجام نگیرد. راستی چقدر تفاوت است میان کسانی که منکر ضرورت
راهنما بوده و یا درباره آن حتی نمیاندیشند با کسانی که اضافه بر ضروری دانستن آن، عاشقانه، با اصرار در پی استادی کامل دیار به دیار به جستجو میپردازند. چنان در پی کوکب هدایتند که گویا هستی و معنای زندگی را در خدمت ایشان مییابند. اینان احساس دیگر دارند و گداخته سوز ویژه خود هستند.
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت •••• شیر خدا و رستم دستانم آرزوست!
جانم ملول گشت ز
فرعون و
ظلم او •••• آن نور روی
موسی عمرانم آرزوست؛
زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول •••• آنهای و هوی نعره مستانم آرزوست؛
دی شیخ با چراغ همی گشت دور شهر •••• کز دیو و دد ملولم وانسانم آرزوست؛
گفتند: یافت مینشود جستهایم ما •••• گفت: آن که یافت مینشود آنم آرزوست.
امام باقر (علیهالسّلام) به
ابیحمزه میفرماید: «یاابا حمزه! یخرج احدکم فراسخ فیطلب لنفسه دلیلا وانت بطرق السماء اجهل منک بطرق الارض فاطلب لنفسک دلیل».
ای اباحمزه یکی از شماها چند فرسخی میپیماید که برای خود راهنمایی جوید تو که به راههای آسمانی ناآگاهتری تا به راههای زمین پس برای خود راهنمایی جستجو کن. هنگامی که راههای محسوس و محدود زمینی نیاز به
راهنما داشته باشد و باید در پی آن به جستجو رفت چگونه راههای ملکوتی و معنوی که ناپیدا و دقیق است نیاز به
راهنما نداشته باشد و نباید در پی
راهنمای آنها به جستجو پرداخت؟!
عارف بلند پایه حاج میرزا علی آقای قاضی استاد اخلاق علامه طباطبائی میگوید: کسی که طالب راه سلوک طریق خدا باشد اگر برای پیدا کردن استاد این راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارند تا پیدا کند ارزش دارد و کسی که به استاد رسید نصف راه را طی کرده است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ضرورت استاد اخلاق»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۲/۲۵.