صیص (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صیص (به کسر صاد) از
واژگان نهج البلاغه به معنای حصن و قلعه است.
حضرت علی (علیهالسلام) در وصف
طاووس و فرمان به لشکر از این واژه استفاده نموده است.
صیص به معنای حصن و قلعه و هر آنچه به وسیله آن محافطت میشود آمده است. همچنین به شاخ
گاو و مهمیز
خروس نیز
صیصه گفته میشود و جمع آن
صیاصی است.
• امام (صلواتاللهعلیه) در وصف طاووس فرموده است:
«وَقَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ سَاقِهِ صِيصِيَةٌ خَفِيَّةٌ» «از طرف استخوان ساق طاووس پای کوچک مخفی روئیده است.»
ظنبوب (مثل عصفور) استخوان طرف ساق «
صیصیته» است در اینجا به معنی پای کوچک و مانند انگشت کوچکی در پای خروس است که به آن «شوکة الدیک» گفته میشود و در اصل شوکه و (دوک بافنده) است.
• امام (صلواتاللهعلیه) در که به
لشکر صادر فرموده است:
«واجْعَلُوا لَكُمْ رُقَبَاءَ فِي صَيَاصِي الْجِبَالِ» «در ارتفاعات کوهها دید بانها بگذارید.» قلّههای
کوه، مانند قلعه، انسان را حفظ میکند لذا به آنها «
صیاصی» فرموده است.
این ماده دو بار در «
نهج البلاغه» آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «صیص»، ج۲، ص۶۵۴.