صوفیّه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صوفیه که از آنان به «اهل طریقت» یاد میکنند، گروهیاند که از اواخر
قرن دوم هجری در
جامعه اسلامی پدید آمدند.
از عنوان یاد شده به مناسبت در باب
طهارت سخن گفتهاند.
در چرایی نامیدن این گروه به صوفیه، وجوهی مختلف تا بیست وجه ذکر کردهاند. مشهورترین
نظریه این است که صوفیه از «صوف» به معنای
پشم گرفته شده است و صوفی؛ یعنی پشمینه پوش، و چون صوفیانِ نخستین،
لباس پشمینه خشن میپوشیدند، بدین نام معروف شدند.
طرز
تفکر ، پوشیدن
لباس ، خوراک،
عبادت و
ریاضت ویژه از مشخصههای این گروه است.
یکی از مهمترین و ریشهدارترین عقاید صوفیان،
عقیده وحدت وجود است که بیشتر پیروان این مسلک بدان معتقداند و تنها اندکی مخالف آن بودهاند.
از لوازم این اعتقاد، نفی عالم خلق، نفی
بهشت و
دوزخ و بیهوده بودن
دعوت پیامبران است. البتّه صوفیه اعتقادات باطل دیگری نیز دارند؛ چنان که فرقههای مختلفی میباشند و هر
فرقه عقاید باطل خاص خود را دارد، از قبیل اعتقاد به برداشته شدن تکلیف و
اباحه ترک
واجب و ارتکاب
حرام و اباحه استفاده از
آلات لهو ،
رقص و
غنا در مجالس خود.
امام خمینی در نوشتههای خود علم
تصوف و عرفان را یکی از شعب معارف اسلامی میداند. امام دو نگاه متفاوت از صوفیه در آثار خود دارد در یک نگاه صوفی از اکابر عرفاست و در یک نگاه صوفی جاهل است. به عقیده امام خمینی سالک باید از افراطوتفریط بعضی از جهله اهل تصوف و بعضی از غفله اهل ظاهر دوری کند تا سیر الی الله برایش ممکن شود.
در نظر امام خمینی برخی از صوفیه به دلیل عقیدهشان مبنی بر اینکه علم و عمل ظاهری، زائد و حشو و برای جهال و عوام است و اهل حقیقت به دلیل رسیدن به حقایق قلبی و وصول به مقصد نیازی به مقدمات ندارند، جانب افراط را در پیش گرفتهاند.
همچنین ایشان معتقد است اهل ظاهر نیز با انکار مقامات معنوی و تخیلی و وهمی دانستن این منازل و
مقامات جانب تفریط را در پیش گرفتهاند.
امام خمینی در تبیین طریق وسطی، حصول ملکات کامله روحانی و حقایق قلبی را یکی از ثمرههای
مناسک صوری و عبادات قالبی میداند. به اعتقاد امام خمینی اهل تصوف از حکمت عیسی دم میزنند و اهل ظاهر از حکمت موسوی.
اما صوفیه و اکابر از عرفا در مشرب محمدی میباشند و درک اهل تصوف کار هر کسی نیست و مردی صوفی را میطلبد که قول و کلام اهل تصوف را درک کند چنانکه خیلیها مطلب شعر مثنوی را جبر میدانند زیرا برخی معانی جبر را نمیداند چنانکه حاجی
سبزواری در شرح خود بر مثنوی، نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوی را برساند زیرا حکیمی، قول عارفی را بیان نموده است بلکه برای شرح قول عارف رومی، مردی صوفی که یک نحوه
کشف ذوقی داشته باشد لازم است.
به اعتقاد امام خمینی اگر به معارف اهل تصوف و عرفان نزدیک شویم آنها را همان علمای بزرگ اسلام مییابیم و دیگر صوفیه را تکفیر نمیکنیم زیرا که نوعا کلمات آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است.
مراد از
وحدت وجود ، یکی بودن وجود در عالم هستی است که عبارت است از وجود
حق تعالی و سایر موجودات نمودی از وجود اویند، مانند
دریا و
امواج . امواج نمودی از دریایند و وجودی مستقل ندارند و در
حقیقت چیزی جز دریا وجود ندارد.
فقها از دیر
زمان با این گروه به مخالفت برخاسته و کتابهای متعددی در ردّ آنان نگاشتهاند. از قبیل کتاب «حدیقة الشیعة» اثر
مقدس اردبیلی و «الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة» تألیف
شیخ حرّ عاملی و «النفحات الملکوتیة» نگاشته
شیخ یوسف بحرانی . چنان که
روایات متعددی در نکوهش این گروه منحرف از
امامان معصوم علیهم السّلام وارد شده است.
کتاب «الاثنی عشریة» در بردارنده هزار
حدیث در ردّ آنان است.
صوفیه از گمراهان و بدعتگذاران در
دین به شمار میروند؛ از این رو، دوری گزیدن از آنان و برحذر داشتن مردم از نزدیک شدن و ارتباط با ایشان،
واجب است؛ چنان که نشر افکار و اعتقادات و تکثیر کتب آنان که در بردارنده عقاید باطلشان میباشد،
حرام است.
آیا آن دسته از صوفیه که معتقد به
وحدت وجوداند محکوم به
کفر میباشند یا نه؟ البته این مسئله در جایی است که صوفیه به دلیل اعتقاد فاسد دیگری همچون
مباح دانستن ارتکاب حرام یا ترک واجب و یا اعتقاد به سقوط
تکلیف در دنیا، محکوم به کفر نباشند، زیرا شکی نیست که اعتقاد یاد شده و نظایر آن، موجب کفر است.
اما درباره معتقد به وحدت وجود، برخی گفتهاند:چنانچه قائلان به وحدت وجود ملتزم به
احکام اسلام باشند، محکوم به کفر نیستند، مگر آنکه
التزام آنان به لوازم فاسد مذهبشان معلوم باشد.
برخی گفتهاند:اگر فرد معتقد به وحدت وجود بین وحدت وجود و تعدد آن به معنای واقعی که یکی
خالق باشد و دیگری مخلوق تنافی نمیبیند، محکوم به کفر نیست؛ هرچند میان آن دو تنافی واقعی وجود داشته باشد؛ اما اگر از نگاه معتقد به آن، تعدد نباشد محکوم به
کفر است.
برخی دیگر گفتهاند:اگر مراد از وحدت وجود این باشد که
حقیقت وجود یکی است؛ لیکن موجود، متعدد است؛ یکی
واجب و دیگری ممکن و اختلاف میان وجود واجب و ممکن تنها در مرتبه است؛ وجودی که واجب است در بالاترین مرتبه و نامحدود و وجودی که ممکن میباشد در پایینترین مرتبه و محدود قرار دارد، قائل به چنین وحدت وجودی محکوم به کفر نیست، و اگر مراد این باشد که تنها یک وجود و موجود است و آن
خدا است و سایر موجودات در حقیقت اطوار این موجوداند.
این موجود در مظاهر گوناگون از خالق و مخلوق،
آسمان و
زمین ،
عرش و کرسی و غیر آن تجلّی یافته است، کفر صریح و معتقد به آن
کافر است؛ زیرا بر پایه این اعتقاد، تمایزی بین خالق و مخلوق نخواهد بود.
اگر مراد از وحدت وجود آن باشد که
وجود یکی است و کثرتی در آن نیست و تنها موجود متعدد است، با تفاوت میان موجودیت وجود و موجودیت ماهیّات ممکن؛ بدین گونه که موجودیت وجود، استقلالی است؛ برخلاف موجودیت ماهیّات که انتسابی است. بنابر این، موجود، به
وجود استقلالی یکی، و موجود به
وجود انتسابی ، متعدد است، قائل به این قول نیز محکوم به کفر نیست.
و اگر مراد از وحدت وجود، وحدت وجود و موجود در عین کثرت آن دو باشد؛ بدین معنا که وجود و موجود یکی است و آن
واجب و سایر موجودات، ظهورات
نور او و شئون ذاتش میباشند، قائل به وحدت وجود به این معنا در صورتی که ملتزم به لوازم فاسد آن نباشد، محکوم به
کفر نخواهد بود.
در مسئله دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، زیر نظر آیتالله محمود هاشمیشاهرودی، ج۵، ص۱۱۳، برگرفته از مقاله صوفیه. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.