«صناعت» یا «پیشه» در اصل، حرفه شخص سازنده است و در عرف عام عبارت است از: علم ناشی از تکرار در عمل. از معنای آن نزد خواص تعبیر مختلفی شده است؛ مثل: ۱. علم متعلق به کیفیت عمل. ۲. ملکهای که با آن میتوان مصنوعات را از روی بصیرت به کار برد و به مقصود معینی در حد امکان دست یافت. ۳. ملکهای نفسانی که افعال به طور اختیاری و بدون نیاز به تفکر از آن صادر میشود.
در اساس الاقتباس آمده است: «همچنان که آن تصرف را که نجّار در چوب کند به وجهی که مؤدّی بوَد به مطلوب او، چون ملکه باشد صناعت نجارت گویند، آن تصرف را که مردم در معانی کند بر وجهی که مؤدّی بوَد به مطلوبی که میخواهند، چون ملکه شود، صناعت منطق خوانند».
صناعت به الفاظ فلسفه، منطق و ریاضیات اضافه میشود؛ مثلاً میگویند: صناعت منطق و صناعت فلسفه. صناعات خمس در اصطلاح منطقیان عبارتاند از: برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه.
فرق علم و صناعت این است که غایت علم، شناخت حقیقت است، در حالی که غایت صناعت، بهرهوری است. در الجوهر النضید آمده است: صناعت، ملکهای نفسانی است که میتوان با استفاده از آن، موضوعات را در جهت هر مقصودی که از بصیرت برخاسته باشد، بر حسبامکان، به کار برد. صناعت شامل امور علمی و عملی است.