شَرَف (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شَرَف (به فتح شین و راء) به معنای برتری؛ بزرگواری؛ برتری
حسب است.
اِشراف (به کسر الف) به معنای بر بلندی ایستادن؛ توجه به
شیء از بالا و نزدیک شدن است.
حضرت علی (علیهالسلام) در توصیف
دنیا و
اسلام از این واژه استفاده نموده است.
شَرَف (مثل قمر) (به فتح شین و راء) به معنای برتری؛ بزرگواری؛ برتری حسب و «
اشراف» به معنای بر بلندی ایستادن؛ توجه به شیء از بالا و نزدیک شدن آمده است.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امام (صلواتاللهعلیه) در توصیف دنیا فرموده:
«مَن أَشرَفَ لَها قَصَمَتهُ وَ مَن سَعَی فیها حَطَمَتهُ.» «هر که بدنیا نزدیک شود، او را میشکند و کس در آن تلاش نماید خوردش میکند.»
امام (صلواتاللهعلیه) در توصیف اسلام فرموده:
«لا شَرَفَ أَعلَی مِنَ الإِسلامِ.» «هيچ
شرافتى برتر از اسلام نيست.»
امام (صلواتاللهعلیه) در توصیف
علم فرموده:
«لا شَرَفَ کَالْعِلْمِ.» «هيچ
شرافتى برتر از علم نيست.»
امام (صلواتاللهعلیه) در مورد
شرافت و عظمت اسلام فرموده:
«فَشَرِّفوهُ وَ اتَّبِعوهُ.» «اسلام را عظمت قائل شوید و از آن پیروی نمایید.»
«
تشریف» به معنای عظمت دادن، برتری دادن است «
شرّف الله الکعبة» یعنی
خداوند کعبه را عظمت داد.
امام (صلواتاللهعلیه) در مورد شرایط
کمال قربانی فرموده:
«وَ مِنْ تَمامِ الْأُضْحِیَّهِ اسْتِشْرافُ أُذُنِها وَ سَلامَهُ عَیْنِها.» «از شرايط كمال قربانى، آن است كه گوشهايش صاف و برافراشته و چشمانش سالم باشد.»
«
استشراف: راست شدن»
استشراف را راست بودن (کامل بودن) و تحقیق کردن معنی کردهاند، یعنی تحقیق کردن در سالم بودن گوش و چشمش، در این صورت «سلامة»
عطف است بر «اذنها» و در صورت اول عطف است بر «
استشراف».
در لغت آمده: «
استشرف الرجل: انتصب - الشاة تفقّدها لیاخذها سالمة». ذیل کلام معنی دوم را میرساند.
امام (صلواتاللهعلیه) در درباره اسلام فرموده:
«فَهُوَ أَبْلَجُ الْمَناهِجِ وَ أَوْضَحُ الْوَلائِجِ مُشْرَفُ الْمَنارِ.» «اسلام نورانی و روشنترین راههاست و واضحترین طریقههاست روشنائیش بلند و مرتفع است «منار دین» اعمال صالحه آن است.»
این جمله در
خطبه ۱۹۸ نیز آمده است.
(این لفظ در
شرح ابن ابیالحدید به صیغه، فاعل نقل شده است.)
«
مشرفیّه» شمشیری را گویند که آنرا در
مشارف شام یا
مشارف یمن میساختند که معروف بود. امام (صلواتاللهعلیه) در جریان ترغیب مردم به جنگ اهل شام فرموده:
«أَنتَ فَکُن ذاکَ إِن شِئتَ فَأَمّا أَنا فَوَاللّهِ دونَ أَن أعُطیِ َ ذَلِکَ ضَربٌ بِالمَشرَفِیّهِ تَطیرُ مِنهُ فَراشُ الْهامِ وَ تَطیحُ السَّواعِدُ وَ الْأَقْدامُ.» «تو اگر مىخواهى، آن چنان باش كه گفتم، (ضعيف و ناتوان و تسليم در برابر
دشمن خونخوار) ولى من، به خدا
سوگند ! پيش از آن كه تسليم شوم، با شمشير آبدار «
مشرفى» (شمشير برنده مخصوصى كه از منطقهاى به نام «
مشرف» از
یمن يا شام مىآورند) چنان ضربتى بر دشمن وارد مىكنم كه ريزههاى استخوان سرش، به هر سو، پراكنده شود.»
این واژه سی و پنج بار در «نهج البلاغه» آمده است.
واژه «
مشرفیّه» فقط یک بار در «نهج البلاغه» آمده است.
امام (صلواتاللهعلیه) واژه «شرائف» را که جمع
شریف است در
خطبه ۷۱ استفاده نموده است.
«
مشرف» محلی است که از آن بر چیزی
اشراف و توجّه میشود.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «شرع»، ج۲، ص۵۹۲.