شَأن (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شَأن:
(كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) شَأن: به معنى «كار و منزلت» و كاربرد آن در چيزهاى مهمّ و پراهميّت است.
به موردی از کاربرد
شَأن در
قرآن، اشاره میشود:
(يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) (تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از او تقاضا مىكنند، و او هر روز در شأن و كارى است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
(كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) اگر كلمه شان را در اينجا نكره يعنى بدون الف و لام آورد، براى اين بود كه تفرق و اختلاف را برساند در نتيجه معناى جمله چنين شود:
خدای تعالی در هر روزى كارى دارد، غير آن كارى كه در روز قبل داشت، و غير آن كارى كه روز بعدش دارد، پس هيچ يك از كارهاى او تكرارى نيست، و هيچ شانى از شؤون او از هر جهت مانند شان ديگرش نيست، هر چه مىكند بدون الگو و قالب و نمونه مىكند، بلكه به ابداع و ايجاد مىكند، و به همين جهت است كه خود را بديع ناميده، فرموده:
(بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) البته اين را هم بگوييم كه: منظور از كلمه يوم در جمله كل يوم- هر روز احاطه خداى تعالى در مقام فعل و تدبير اشياء است، در نتيجه او در هر زمانى هست ولى در زمان نيست، و در هر مكانى هست ليكن در مكان نمىگنجد، و با هر چيزى هست ليكن نزديک به چيزى نيست.
مثلا آيه مورد بحث در مورد خداوند مىگويد: «هر روز خداوند در شأن و كارى است»
(كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) يعنى
خداوند هر روز طرح تازهاى ابداع مىكند و آن غيركارى است كه روز گذشته انجام داده است. يک روز اقوامى را قدرت مىدهد،روز ديگر آنها را به خاک سياه مىنشاند، يک روز سلامت و جوانى مىبخشد، روز ديگر ضعف و ناتوانى مىدهد، يک روز غم و اندوه را از دل مىزدايد، روز ديگر مايه اندوهى مىآفريند، خلاصه هر روز طبق حكمت و نظام احسن، پديده تازه و خلق و حادثه جديدى دارد.
بعضى نيز شأن نزولى براى آيه ذكر كردهاند كه اين آيه ردّ بر گفتار
یهود است كه معتقد بودند خداوند روز«شنبه» همه كارها را تعطيل مىكند و هيچ حكم و فرمانى نمىدهد!
قرآن مىگويد: برنامه آفرينش و تدبير او لحظهاى تعطيل بردار نيست.
آيه مذكور آيهاى است اميدبخش براى
مؤمنان، جالب اين كه مىگويند: يكى از امرا از وزير خود از تفسير اين آيه سؤال كرد، اما او اظهار بىاطلاعى كرد و تا فرداى آن روز مهلت خواست.
هنگامى كه محزون و غمناک به منزل آمد غلام سياه (با معرفتى)كه داشت سؤال كرد: چه خبر است؟ ماجرا را گفت. غلام اظهار داشت به سراغ امير برو اگر مايل باشد من تفسير آن را براى او بازگو مىكنم. امير او را خواست و از وى سؤال كرد، در پاسخ گفت:
«شأن خداوند اين است كه شب و روز را يكى بعد از ديگرى مىآورد و مىبرد،از دل مرده زنده خارج مىكند و از زنده مرده، بيمارى را شفا مىدهد و سالمى را بيمار مىكند، تندرستى را مبتلا مىسازد و مبتلايى را عافيت مىبخشد، ذليلى را عزت مىدهد و عزيزى را ذليل مىكند، ثروتمندى را فقير مىسازد و فقيرى را غنى مىكند» امير گفت: «مشكلى را براى من گشودى خداوند مشكلت را بگشايد» و بعد او را اكرام كرد و انعام داد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شَأن»، ج۲، ص۴۵۵.