شهر تنس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَنَس یا تِنِس، شهری در شمال
الجزایر، در ساحل دریای مدیترانه، در میان شهرهای الجزیره و ارزیو قرار دارد. دیرینگی تنس به سدۀ ۸ قم بازمیگردد.
تَنَس، یا تِنِس، تِنِز، شهری کهن در کشور
الجزایر. این شهر بندری با ۵۴۸‘۴۷ تن
جمعیت (۱۳۸۵ش/۲۰۰۶م)، در کرانۀ
دریای مدیترانه، در شمال الجزایر در ۲۰۰ کیلومتری غرب شهر الجزیره، در استان
شلف واقع است.
ویژگی و شرایط منطقه در دورههای مختلف به شرح زیر هست:
دیرینگی تنس به سدۀ ۸ قم بازمیگردد. در دوره باستان، در نزدیکی این شهرِ بربری یک مرکز تجاری فنیقی و نیز باراندازی کارتاژی وجود داشته است. هرچند این ناحیه هیچگونه حفاظی در برابر بادهای غربی و شمال غربی ندارد، مصبّ وادِ عَلالَه به شکل طبیعی کشتیها را محافظت میکند. از اینرو تنس در آن دوران باراندازی مناسب برای کشتیهای بازرگانی فینیقیها که در این سواحل آمدوشد داشتند بهشمار میرفت.
اسامی لاتینی گوناگون (
کارتنّا،
کارتینّا، کارتنّاس و صورت
جمع کارتنّه) حاکی از آن است که دو شهر با این نام وجود داشته است: یکی شهری باستانی و بربرنشین در پیچ وادعلاله، در ۵ر۱ کیلومتری جنوب مصب آن؛ دیگری بندر تنس که در دوره رومیها جزو بخش غربی قیصریه موریتانی بوده و گروهی از کهنه سربازان آوگوستوس در سال ۳۰ قبل از میلاد در آن مستقر بودهاند. در قرن چهارم میلادی این منطقه طی شورش فیرموس (قیام قومی از
بربرها در فاصله سالهای ۳۷۰ تا ۳۷۵ میلادی)
غارت شد و
کارتنّه در معرض تجزیه روگاتیستی قانونی که به پیشنهاد صاحب منصبان رومی به تصویب میرسید، قرار گرفت.
در بین سالهای ۲۶۲ تا ۷۸۵ـ۷۸۶ دو گروه از «بحریون» (ماجراجویان دریایی)
اندلس، در تنس مستقر شدند. تعداد آنها افزایش یافت اما بسیاری از آنها به پچینا (بَجّانه) مهاجرت کردند تا ملک کوچکی در آنجا به دست آورند. شهر دارای «حصن» (استحکامات) بود. «مسجد تنس قدیم» ترکیبی از سبکهای ادریسی و اغلبی دارد که از دفعات متعدد
تصرف شهر در قرنهای چهارم و پنجم حکایت میکند. رودخانه آب مورد نیاز آبیاری را تأمین میکرد، ازینرو
کشاورزی و تجارت دریایی در این شهر رونق یافت. طبق گزارش
بکری،
باروی شهر پنج دروازه داشته است.
شهر در این زمان (قرن پنجم/ یازدهم) «تنس الحدیثة» نامیده میشد تا از
حصن و ویرانههای دوره رومی، که «تنس القدیمة» خوانده میشد، متمایز شود. پس از غلبۀ رومیها بر فینیقیها در جنگهای پونیک (۲۶۴-۱۴۶قم)، این شهر به تصرف رومیها درآمد. در سدۀ ۵ م پس از افتادن تنس به دست واندالها، این شهر از رونق افتاد، تا اینکه
روم شرقی (بیزانس) آنجا را از تصرف واندالها بیرون آورد.
در دورۀ فتوحات اسلامی در شمال
افریقا نامی از این شهر برده نشده است، اما میبایستی این شهر نیز همچون دیگر شهرها و نواحی این منطقه در سدۀ ۱ق/۷م به قلمرو
مسلمانان افزوده شده باشد.
به نوشتۀ ابوعبید بکری در ۲۶۲ق/۷۸۶م گروهی از دریانوردان اندلسی از البیره و تدمیر به این شهر مهاجرت کردند و در آن مستقر شدند.
در سال ۲۹۸،
فاطمیان شهر را اشغال کردند اما کمی بعد آنجا به دست
زیری بن عطیه مغراوی، دست نشانده
خاندان اموی قرطبه، افتاد. در ۴۷۳
یوسف بن تاشُفین مرابطی، این شهر و سرزمینهای مغراوه را تا
الجزیره به تصرف در آورد.
در این زمان شهر چندین حمام داشت و به سبب واقع شدن بر سر راهی که مشرق الجزایر را به مغرب آن و المسیله را به تِلِمْسان یا تلمسِن متصل میکرد، رونق یافته بود. تنس در آغاز قرن هفتم بخشی از قلمرو مَندیل بن عبدالرحمان مغراوی، یکی از دست نشاندگان
حفصیان، پس از سقوط
موحدون بود.
تنس در سدههای ۴ و ۵ ق دارای استحکامات،
قلعه،
مسجد و
بازار بوده، و باروی آن دو دروازه داشته است. آب شهر از طریق رودخانۀ شلف تأمین میشده، و کشاورزی و تجارت دریایی نیز در آن رونق داشته است.
شهر در این دوره تنس الحدیثه خوانده میشد، تا از ویرانههای دورۀ رومی (تنس القدیمه) متمایز شود.
به نظر میرسد که این شهر به سبب وجود
متکلمان و دیگر علمایی که حاکمان محلی، بویژه
سلطان یغمُراسَن بن زَیان، بنیانگذار خاندان بربر زناتة سلسله
عبدالوادیان/ بنی عبدالواد (ح ۶۳۳ـ ۶۸۱)، به خود جلب کرده بودند به مرکزی علمی تبدیل شده بود.
مشهورترین این عالمان دو برادر بودند به نامهای ابوعبداللّه محمد و ابراهیم بن یخْلَف تنسی مَطماطی، که دومی (متوفی ۶۸۰) مؤلف شرحی ده جلدی بر
التلقین قاضی عبدالوهاب (متوفی ۴۲۲) در
فقه مالکی است. همچنین محمد تنسی، («امامِ» بِرِشک) و دو پسرش، ابوزید (متوفی ۷۴۳) و ابوموسی (متوفی ۷۴۹)، شایان ذکرند که هر دو در
تلمسان به عنوان «اولاد الامام» به «مدرّسی» مشغول بودند.
در ۶۸۸ق/۱۲۸۹م
ابوسعید عثمان اول (حک۶۸۱-۷۰۳ق)، از
خاندان بنیزیان، تنس را از بربرهای مغراوه گرفت.
اما در ۷۵۲ق/۱۳۵۱م در دوران حکومت
ابوثابت الزعیم (حک ۷۴۹-۷۶۰ق)، این شهر دوباره به تصرف بربرهای مغراوه درآمد.
این بندر همچنان درگیر نبرد میان مرینیان و عبدالوادیان بود و در ۸۷۰ ـ۸۷۱ به دست سپاه حفصیان، به فرماندهی سلطان ابوعمر عثمان متوکل، افتاد که عازم تلمسان بود و در آنجا
سکه ضرب کرد.
در آغاز قرن بعد، عربهای سوید/ بنوسوید که در خدمت حاکم تنس بودند به هسته اتحادیه محال اعراب هلالی تبار تبدیل شدند و رئیس آنها حمید عبد، همپیمان اسپانیاییها، در
وهران، از ترکها شکست خورد و تنس را از دست داد. جنگ مرگبار در داخل خانواده حاکم و نارضایی مردم موجب استقرار برادران بارباروس (بارباروس، خیرالدین پاشا) در تنس شد به طوری که شهر به پایگاه ترکهای الجزیره برای حمله به اسپانیاییها مبدل گردید. در ۹۳۹ پادگان ترکها در این شهر از ۲۵ مرد زیردست یک «قائد» و فرمانداری که از الجزیره اعزام شده بود، تشکیل میشد.
در ۹۱۷ق/۱۵۱۱م اسپانیا برخی از شهرها و بندرهای شمال افریقا را به تصرف درآورد.
در پی تصرف این بندرها توسط اسپانیاییها، مردم شمال افریقا از اوروج و برادرش خیرالدین خضر رئیس، معروف به بارباروس کمک خواستند. اوروج در ۹۲۲ق/۱۵۱۶م تنس و دیگر بندرهای شمال افریقا را به تصرف درآورد و حاکم تنس که از سوی اسپانیاییها بر این شهر گمارده شده بود، به
قتل رسید و شهر به پایگاه ترکها برای حمله به اسپانیاییها بدل گشت. در ۹۳۹ق/۱۵۳۳م پادگان ترکها در این شهر از ۲۵ مرد زیردست یک «قائد» و فرمانداری که از الجزیره فرستاده شده بود، تشکیل میشد.
پس از کشته شدن اوروج، خیرالدین بارباروس جانشین او گردید و برای تثبیت پایگاه خود، سرزمینهای قلمرو خویش را تحتالحمایۀ سلطان عثمانی، سلیمان قانونی درآورد و خراجگزار عثمانی شد.
این شهر در سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م به سبب صدور
غلات و
انگور به اروپا دارای
شهرت بود و در این دوران شهر ۴ مسجد داشت.
تنس تا ۱۲۵۹/ ۱۸۴۳ از تحرکات نظامی فرانسه در الجزایر نسبتاً بر کنار ماند و پس از
معاهده تَفْنا/ تفنه/ تافنا با بیگ (امیر)
قسطنطنیه در ۱۲۵۳/۱۸۳۷ همراه شِرشال/ شِرشِل تنها بندری بود که برای صدور پشم، غلات و غیره به الجزیره و سرزمینهای خارجی و تأمین تدارکات مناطقی که هنوز آزاد بودند، در اختیار
امیر عبدالقادر جزایری قرار داشت؛ از رهبران مقاومت در برابر
فرانسویان بود.
فرانسویها در اول
ربیعالثانی ۱۲۵۹/ اول مۀ ۱۸۴۳ وارد تنس شدند و اردوگاه تنس ویل را در مقابل شهر تنس بنا کردند. عبدالقادر در بلندیهای ریه مستقر گردید، اما سرانجام از آنجا نیز رانده شد.
تنس که در
جنگهای کریمه میان
روسیه و
عثمانی (۱۸۵۳-۱۸۵۶م)، به انبار علوفه و غلات برای سپاهیان عثمانی بدل شده بود، دچار
رکود اقتصادی و کمیابی شدیدی شد و
جمعیت آن کاهش یافت.
ازینرو به رغم حضور نیروی دریایی
فرانسه، رفت وآمد و
تجارت در این منطقه
رشد کرد. نخستین حمله به تنس در ۱۲۵۷/ ژانویه ۱۸۴۲ روی داد و فرانسویها در ۱۲۵۹/ اول مه ۱۸۴۳ وارد شهر شدند و در مقابل شهر مسلمانان اردوگاه تنس را به نام تنس ویل تأسیس کردند. در ۱۲۶۲/ پایان ۱۸۴۵، عبدالقادر در بلندیهای ریه مستقر گردید اما از آنجا رانده شد. تنس در جنگهای کریمه به عنوان انبار علوفه و غلات که به میدان عملیات نظامی صادر میشد، زندگی تازهای یافت اما شهر در رکود شدید باقی ماند و یک دوره قحطی،
جمعیت آن را در فاصله ۱۲۸۳ـ۱۲۸۹/ ۱۸۶۶ـ ۱۸۷۲ حدود ۳۰% کاهش داد.
در قرنهای هفتم و هشتم/ سیزدهم و چهاردهم، بندر تنس در تجارت با سواحل مُرْسیه در
اسپانیا فعال بود. در حدود ۱۱۱۲/ ۱۷۰۰، تنس به سبب صدور غلات به اروپا شهرت داشت و قبایلی نظیر بنومادون در کار صادرات از بندرهای محلی بودند. درست پیش از ۱۲۴۶/ ۱۸۳۰ پرورش دهندگان انگور تنس در اراضی ساحلی، بخشی از تولیدات فراوان خود را به
پرتغال، لِگْهورن و مارسی صادر میکردند زیرا درختان مو در خاکهای سیلیسی-گچی ظَهْره خوب رشد میکردند. یکی از ارجمندترین زهّاد محلی،
سیدی مروان، که قبهاش بر بلندی کیپ تنس (دماغه تنس) قرار دارد، حامی فعالیت پررونق دریایی بود و
غنایم به دست آمده از دشمنان را میان فقرای منطقه تقسیم میکرد. پوشش گیاهی انبوه تنس برای پرورش دام، بویژه
گوسفند و
بز ، مساعد بود و صنایع دستی اش رونق بسیار داشت. در این روزگار شهر چهار مسجد داشت که تاکها و درختان میوه دیوارهایش را پوشانده بود.
تنس قدیمی که از ۱۲۶۷/ ۱۸۵۱ به تنس ویل جدید منضم شد، راه زوال پیمود و در ۱۲۷۰/ ۱۸۵۴ تنها ۱۵۴، ۱ تن سکنه داشت. هرچند تنس به صورت بازار منطقهای باقی ماند، با آغاز احداث بندری در ۱۲۸۵/۱۸۶۸، که تا ۱۳۳۲/۱۹۱۴ به اتمام نرسید، بتدریج از فعالیتهای تجاری میان بندرهای الجزایر سهم زیادی به دست آورد. در ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴ راه آهنی کم عرض تنس و اورلئانزویل را به یکدیگر متصل ساخت اما این خط رفت و آمد کمی داشت و در ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷ تعطیل شد و بیشتر رفت و آمدهای منطقه شلف به سمت بندرهای بزرگ الجزیره و وهران کشیده شد.
مهاجرت از تنس و
ظهره، بویژه مهاجرت جوانان، در ۱۳۳۲/ ۱۹۱۴ برای شرکت در
جنگ جهانی اول و پس از آن برای کار در مناطق کلان شهری فرانسه آغاز شد. ارسال وجوه حاصل از این کارها به داخل کشور عامل مهمی در
اقتصاد منطقه بود. این روند تا فرا رسیدن استقلال ادامه یافت.
جمعیت آن در ۱۳۶۶ ش/ ۱۹۸۷ بالغ بر ۵۱۰، ۲۶ تن بوده است. (بریتانیکا، ذیل مادّه).
فهرست منابع:
(۱) علی ابن ابیزرع، الانیس المطرب، رباط، ۱۹۷۲م.
(۲) محمد ابن حوقل، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
(۳) عبدالرحمان ابن خلدون، العبر، بیروت، ۱۹۵۶-۱۹۶۰م.
(۴) یحیی ابن خلدون، بغیة الرواد فی ذکرالملوک من بنی عبدالواد، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزیره، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۵) عبدالله ابوعبید بکری، المغرب، الجزیره، ۱۸۵۷م.
(۶) مرتضی اسعدی، جهان اسلام، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۷) سامح عزیز التر، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیه، ترجمۀ محمودعلی عامر، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
(۸) عبدالرحمان جیلالی، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹) شمسالدین سامی، قاموس الاعلام، استانبول، ۱۳۰۸ق.
(۱۰) احمد سلاوی، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۳۷۶ق/ ۱۹۵۶م.
(۱۱) لین پول، استنلی و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمۀ صادق سجادی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۲) حسن بن محمدوزان لئون افریقی، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۱۳) حسین مونس، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت، ۱۴۱۲ق.
(۱۴) ابن عذاری، کتاب البیان المغرب، چاپ کولن و لوی ـ پرووانسال، لیدن ۱۹۴۸ـ۱۹۵۱.
(۱۵) ابن مریم تلمسانی، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، چاپ محمد ابن ابی شنب، الجزائر ۱۳۲۶/۱۹۰۸، ۱۹۸۶، ص ۶۶ـ ۶۸، ۲۴۸ـ۲۴۹.
(۱۶) محمد بن محمد ادریسی، المغرب العربی من کتاب نزهة المشتاق، چاپ محمد حاج صادق، پاریس ۱۹۸۳.
(۱۷) عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیة و المغرب، با ترجمه فرانسوی دسلان، پاریس ۱۹۶۵، ص ۶۳، ۸۱.
(۱۸) احمد محیالدین پیری رئیس، کتاب بحریه، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه، ضمیمه ترکی، ش ۹۵۶، گ ۳۱۵ پ، ۳۱۶ ر (نقشه).
(۱۹) یعقوبی، البلدان، ص ۳۵۳.
(۲۰) EI۲.
(۲۱) Uzunçarԫılı, İ H, Osmanlı tarihi, Ankara, ۱۹۸۳.
(۲۲) Wikipedia, enwikipediaorg.
(۲۳) The World Gazetteer, wwwworld-gazetteercom.
(۲۴) Jean Leo Africanus, Description de l'Afrique , trـpaulard, Paris ۱۹۸۰, I , ۲۹, II , ۳۴۶.
(۲۵) Muh ¤ammad bAh ¤mad Mak ¤dis ¦â, Description de l'occident musulman au Xe siةcle , tr Ch Pellat, Algiers ۱۹۵۰, ۲۴-۲۵.
(۲۶) Ah ¤mad Muh ¤yi'l-D ¦ân P ¦âr ¦âRe ف ¦âs, La description des co ªtes algإriennes de p ªr ªRe ف ªs, relations , tr E Esin, in Studies on Turkish-Arab , Istanbul ۱۹۸۶, ۵۳-۵۴.
(۲۷) A Berbrugger, "Antiquitإs du cercle de Tenةs", RAfr , I (۱۸۵۶-۱۸۵۷) , ۳۳۵-۳۴۵, ۴۲۸-۴۴۰, II (۱۸۵۷-۱۸۵۸) , ۴-۱۳, ۹۱-۱۰۴, ۱۸۵-۱۹۴, ۲۶۷-۲۷۵.
(۲۸) A Dessus Lamare and G Mar µais, "La mosquإe du vieux Tإnةs", RAfr , LXV (۱۹۲۴) , ۵۳۰-۵۴۰.
(۲۹) J P L Bإrard, Les deux villes de Tenez et Bou-Maza , Paris-Algiers ۱۸۶۴.
(۳۰) G Bourdon, Etude gإographique sur le Dahra , Paris ۱۸۷۱-۱۸۷۲, extract from Bulletin de la Sociإtإ de Gإographie , Jan-Feb ۱۸۷۱, and June-August ۱۸۷۲.
(۳۱) E Bourin, Tإnةs (Cartennae) , Paris ۱۸۸۷.
(۳۲) L Boyer-Banse, La Propriإtإ indigةne dans l'arrondissement d'Orlإansville , Orlإansville ۱۹۰۲.
(۳۳) C E Dufourcq, L'Espagne catalane et le Maghrib aux XIII e et XIV e siةcles , Paris ۱۹۶۶, ۱۴۱, ۱۴۳, ۳۵۷, ۵۴۳, ۵۴۷.
(۳۴) "Etude des mouvements de main d' Øuvre dans l'arrondissement d'Orlإansville", in Etude sociologique de la migration des travailleurs musulmans d'Algإrie en Mإtropole , II .
(۳۵) J Frإmeaux, Les bureaux arabes dans l'Algإrie de la conque ªte , Paris ۱۹۹۳.
(۳۶) L Lacoste, La colonisation maritime en Algإrie , Paris ۱۹۳۱, ۱۵-۱۷, ۳۶-۳۷.
(۳۷) F Elie de La Primaudaie, "Le commerce et la navigation de l'Algإrie avant la conque ªte fran µaise", Revue Algإrienne et Coloniale , III (۱۸۶۰) , ۷۲۱-۷۲۳.
(۳۸) P Laurent, Les ports maritimes algإriens , Algiers, ۹۹-۱۰۰.
(۳۹) expإrience de dإplacement de population: les centres de regroupement en Algإrie", Annales de gإographie , LXXI (۱۹۶۲) , ۳۸۸, ۵۸۴, ۶۰۲ M Lesne, "Une.
(۴۰) L in de Mas Latrie, Relations et commerce de l'Afrique septentrionale ou Maghreb avec les nations chrإtiennes au Moyen-Age , Paris ۱۸۸۶, ۳۸۱.
(۴۱) R Pontier, Souvenirs de l'Algإrie ou notice sur Orlإansville et Tإnةs , Valenciennes ۱۸۵۰.
(۴۲) P Ricard, "Le commerce de Berbإrie et l'organisation إconomique de l'Empire portugais aux XV e et XVI e siةcles", Annales de l'Institut des ـtudes Orientales , II (۱۹۳۶) ۲۶۹, ۲۸۷.
(۴۳) L Rinn, Les origines berbةres , Algiers ۱۸۸۹, ۲۷۹-۲۸۰, ۳۵۷-۳۶۰.
(۴۴) T Shaw, Travels or observations relating to several parts of Barbary and Levant , Oxford ۱۷۳۸, partial tr J MacCarthy, Voyage dans la rإgence d'Alger , Paris ۱۸۳۰, repr Tunis ۱۹۸۰, ۲۶۳-۲۶۵.
(۴۵) Laugier de Tassy, Histoire du Royaume d'Alger , Amsterdam ۱۷۲۵, ۱۵۲-۱۵۳, Paris ۱۹۹۲, ۹۷.
(۴۶) X Yacono, Les bureaux arabes et l'إvolution des genres de vie indigةnes dans l'ouest du Tell algإrois) Dahra, Chإlif, Ouarsenis, Sersou) , Paris ۱۹۵۳.
(۴۷) idem, La colonisation des plaines du Chإlif (de Lavigerie au confluent de la Mina) , Algiers ۱۹۵۵-۱۹۵۶.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنس»، شماره۶۱۱۶. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تنس»، شماره۳۹۳۹.