شمول گرایی نیز همچون انحصارگرایی پاسخی به مساله نجات در کلام مسیحی است. در بحث انحصارگرایی بیان شد که مسیحیت در پاسخ به این پرسش که چه کسانی وارد بهشت می شوند معتقد شدند تنها کسانی که به تئوری نجات - یعنی اعتقاد به این که همه انسانها فطرتاشرور و در نتیجهمستحق عذاب ابدی هستند و تنها کسانی که به مرگ فدیه وار عیسی معتقد باشند نجات می یابند - یا مرگ فدیه وار عیسی ایمان داشته باشند می توانند وارد بهشت شوند. این آموزه به قدری تنگ نظرانه و انحصارگرایانه بود که به جز عده کمی همه انسانها را از ورود به بهشت محروم می کرد. حتی صالحان و پیامبرانی که قبل از مسیح می زیسته اند نیز از سعادت ابدی محروم بودند.
در قرن بیستم یکی از متکلمان کاتولیک به نام «کارل رینر» (۱۹۰۴-۱۹۸۴) برای اصلاحتنگ نظری این دیدگاه قائل شد که نجات صرفا به مسیحیان اختصاص ندارد، بلکه آن دسته از پیروان دیگر ادیان که پاک و درست کردارند نیز به بهشت راه می یابند. از این رو باید این دسته از پیروان ادیان غیر مسیحی را نیز در واقع مسیحی بدانیم گرچه به حسب ظاهر مسیحی نباشند. وی ایشان را «مسیحیان بی نام» یا «مسیحیان گمنام» نامید.
[۱]مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دنیی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی،تهران: طرح نو، ۱۳۷۶، ص ۴۱۵.
مسیحی گمنام بودن مانند اخذ مدرک افتخاری از دانشگاه است یعنی بدون فراگیری تعلیمات دانشگاهی مدرک افتخاری به او اعطا می شود.
[۲]محمد لگنهاوزن، اسلام و کثرت گرایی دینی، ترجمه نرجس جواندل، قم: موسسه طه، ۱۳۷۹، ص ۹۴.
شمول گرایان نیز مانند انحصارگرایان معتقدند که تنها یک راه برای رستگاری وجود دارد و آن مسیحیت است. و از راه هیچ دین دیگری نمی توان سعادتمند شد. اما برخلاف انحصارگرایان بر این باورند که ایمان به حضرت عیسی موجب نجات همه انسانهای صالح است. حتی کسانی که نام او را نشنیده اند. عیسی برای تحقق این نجات که بخشایشی همگانی است فدیه شد. خون او کفارهگناه اولیه تمام بشریت شد،
[۳]محمد حسین زاده، مبانی معرفت دینی، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی اما م خمینی (ره)،چاپ دوم، ۱۳۸۰، صص ۱۲۴-۱۲۵.
زیرا خداوند مایل است همه انسانها نجات یابند. عیسی کفاره ای پرداخت که برکت آن شامل همه افراد حتی کسانی که از عیسی، تجسد، تصلیب، رستاخیز و... چیزی نشنیده اند شد.
«رینر» ژرفای معنوی ادیان دیگر را منکر نیست ولی آن را کافی نمی داند زیرا از دیدگاه او منجی نهاییمسیح است. اگر اعتبار و حقانیتی هم در ادیان دیگر یافت شود در نهایت متعلق به مسیح است. «ژوستین» شهید که معاصرلوقا بوده است می گوید: مسیح کلمه خداوند است که کل نژادبشر در آن سهیم هستند و آنان که مطابق با نور خود زندگی می کنند مسیحی اند حتی اگر به خدامعتقد نباشند.
[۴]حسن کامران، تکثر ادیان در بوته نقد، قم، نشر معارف، ۱۳۸۲، ص ۳۰.
۱) این دیدگاه از یک پیش فرض اثبات نشده برخاسته است و آن اینکه نجات تنها برای مسیحیان و معتقدان به مرگ فدیه وار عیسی است. ضمن اینکه مجددا این سوال طرح می شود که با فرض گناه ذاتی انسانها چگونه مرگ یک تن موجب رستگاری دیگران می شود. ۲) این نظریه با مبانیمسیحیت نیز ناسازگار است زیرا با فرض پذیرش صحتاصل نجات انسانها از طریق مرگ فدیه وار عیسی، نظریه شمول گرایی موجب کمرنگ شدن تئوری نجات می گردد چون مدعای آن رستگاری کسانی است که حتی نام عیسی را نشنیده اند چه رسد به آنکه به مرگ فدیه وار او معتقد باشند. بر همین مبنا «جان هیک» شمول گرایی را سبب بی اهمیت شدن تئوری نجات می داند. همانطور که اگر دانشگاهی در اعطای مدرک افتخاری خود زیاده روی کند اعتبار مدرک آن کاهش می یابد.