• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شعب (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





شِعْب ( به کسر شین و سکون عین) از واژگان قرآن کریم و به معنای جمع کردن و متفرّق کردن است.
در هر دو ضد به‌ کار می‌رود.
در معنای اصلاح و افساد هم آمده است.



شِعْب به معنای جمع کردن و متفرّق کردن است.
اقرب الموارد آن‌ را جمع، تفریق، اصلاح، افساد معنی کرده و می‌گوید در هر دو ضد به‌کار می‌رود.
همچنین است قول مجمع البیان.
شعبه به معنی تکه و قسمت است، چنان‌که در النهایه آمده‌ «الْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْاِیمَانِ».
او از ابن مسعود نقل کرده: «الشَّبَابُ‌ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنُونِ».
جمع آن شعب (بر وزن صرد) و شعاب است.


به مواردی از شِعْب که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - شُعَبٍ (آیه ۳۰ سوره مرسلات)

(انْطَلِقُوا اِلی‌ ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ‌ شُعَبٍ لا ظَلِیلٍ)
«بروید به سوی سایه‌ای‌ که سه شعبه دارد و سایه افکن نیست.»
مراد از این ظل ظاهرا دود است که در آیه دیگر آمده‌ است. (وَ اَصْحابُ الشِّمالِ ما اَصْحابُ الشِّمالِ. فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ. وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ) درست روشن نیست که علت سه شاخه بودن آن چیست.


۲.۲ - شُعُوباً (آیه ۱۳ سوره حجرات)

(یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثی‌ وَ جَعَلْناکُمْ‌ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاکُمْ)
(اى مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيره‌ها و قبيله‌ها قرارداديم تا يكديگر را بشناسيد؛ اينها ملاک برترى نيست، گرامى‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ به يقين خداوند دانا و آگاه است)


درباره شعب (بر وزن علم و فلس) که جمع آن شعوب است سه قول هست.
قول اول: به معنای قبیله بزرگ است. در مجمع البیان می‌گوید: آن طائفه بزرگی است، مثل مضر و ربیعه و قبائل از آن کمتر است، مثل تیره بکر از ربیعه و تمیم از مضر، و این قول اکثر مفسران است.
قول دوم: آن‌که شعب کمتر از قبیله است. راغب اصفهانی می‌گوید: شعب قبیله‌ای است که از طائفه واحد منشعب باشد و جمع آن شعوب است.
قول سوم: آن‌که شعوب عجم و قبایل‌ عرب است. در تفسیر صافی فرموده به قول قمی، شعوب عجم و قبائل عرب است. در مجمع البیان آن‌را از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده، از ابوعبیده نقل شده: شعوب عجم است و اصل آن از تشعّب است که نسب عجم بسیار پراکنده است.
به معنی قبایل مختلط آمده است چنان‌که در اقرب الموارد هست.
زمخشری در الکشّاف می‌گوید: شعب بالاترین طبقه از طبقات ششگانه است که در عرب هست و آن‌ها عبارتند از:
شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ و فصیله. شعب جامع قبائل، قبیله جامع عمائر، عماره جامع بطون، بطن جامع افخاذ، فخذ جامع فصائل می‌باشد: خزیمه شعب، کنانه قبیله، قریش عماره، قصّی بطن،‌ هاشم فخذ و عباس فصیله است. آن‌را شعوب گفته‌اند که قبائل از آن منشعب گردیده است. این کلام را در اقرب الموارد نیز از کشّاف نقل کرده. و آن در الصحاح نیز نقل شده ولی فصیله در مرتبه سوم آمده است.
به نظر نگارنده مراد از شعوب جماعت‌های مختلط است که تیره و طائفه در آنها ملحوظ نیست، شعبه‌ها و فرقه‌ها هستند که امروز آنرا ملت می‌گوییم. استعمال عرب فعلا چنین است و آن‌را به‌جای ملت به‌کار می‌برند و می‌گویند: الشعب الایرانی، الشعب المصری.
و قبائل همان تیره‌ها و طائفه‌ها و خانواده‌های بزرگ‌اند. در اول آیه کلمه‌ (یا اَیُّهَا النَّاسُ) روشن می‌کند که خطاب به عموم جهانیان است، نه فقط عرب و موقع نزول قرآن عرب قبیله‌ها بود و دیگران ملت‌ها یعنی: ‌«ای مردم ما شما را ملت‌ها و قبیله‌ها گرداندیم تا یکدیگر را بشناسید و معاملات و مواصلات داشته باشید و همه را از یک نر و ماده آفریده‌ایم.»
غرض از آیه، ظاهرا نفی تفاخر با انساب و احساب است و همه مردم یکسان‌اند و احترام و اکرام با تقوی است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۴۰-۴۱.    
۲. راغب اصفهانی،حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۵۵.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج ۲، ص۸۹.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۳، ص۶۳.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۲۳.    
۶. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۴۷۷.    
۷. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۴۷۷.    
۸. مرسلات/سوره۷۷، آیه۳۰.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۴۸.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۴۴.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۱۳.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۳۴.    
۱۳. واقعة/سوره۵۶، آیه۴۱- ۴۴.    
۱۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص ۵۱۷.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۸۷.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۴۸۷.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۲۳.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۹.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۹.    
۲۱. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۵۵.    
۲۲. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۶، ص۵۲۴.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۴.    
۲۴. زمخشری، الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۴، ص۳۷۴.    
۲۵. جوهری، ابونصر، الصحاح‌ تاج اللغة و صحاح العربیه، ج۱، ص۱۵۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شعب»، ج۴، ص۴۰-۴۱.    






جعبه ابزار