• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شرک‌ستیزی اصحاب کهف (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصحاب كهف جوانان يگانه‌پرست و شرکستيزي بودند كه شگفتی ماجراي آنها انسان را به تعظیم خداوند وامی‌دارد. از سویی مشرکان دوران اصحاب كهف، تعصب شديد به عقايد شرک‌آميز خود داشتند و برای دفاع از آن حاضر بودند که مخالفان و مرتدان از کفر و شرک را سنگسار کنند.



اصحاب كهف با بيزارى از پرستش هرگونه معبودى غير از خداى يگانه، با شرک به مبارزه برخاستند:
•• «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»؛ «زمانى را به خاطر بياور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!».

۱.۱ - نکات تفسیری آیه



۱.۱.۱ - مراد از اوی

جمله اوی الفتیة از ماده ماوی گرفته شده که به معنی جایگاه امن و امان است، اشاره به اینکه این جوانان فراری از محیط فاسد هنگامی که به غار رسیدند، احساس آرامش کردند.

۱.۱.۲ - معنی فتیة

فتیة جمع فتی در اصل به معنی جوان نوخاسته و شاداب است؛ ولی گاهی به افراد صاحب سن و سالی که روحی جوان و شاداب دارند نیز گفته می‌شود، و معمولا این کلمه با یک نوع مدح به خاطر صفات جوانمردی و مقاومت و شهامت و تسلیم در مقابل حق همراه است.

۱.۱.۳ - حدیثی از امام صادق

شاهد این سخن حدیثی است که از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است: امام (علیه‌السلام) از یکی از یاران خود پرسید فتی به چه کسی می‌گویند؟ او در پاسخ عرض کرد: فتی را به جوان می‌گوییم، امام (علیه‌السلام) فرمود: اما علمت ان اصحاب الکهف کانوا کلهم کهولا، فسماهم الله فتیة بایمانهم: آیا تو نمی‌دانی که اصحاب کهف همگی کامل مرد بودند، اما خدا از آنها به‌عنوان فتیه نام برده؛ چون ایمان به پروردگار داشتند.
سپس اضافه فرمود من آمن بالله و اتقی فهو الفتی: هر کس به خدا ایمان داشته باشد و تقوا پیشه کند، جوان‌مرد است.
نظیر همین حدیث در روضه کافی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است.

۱.۱.۴ - مراد از رحمة

تعبیر به من لدنک رحمة (رحمتی از ناحیه خودت) اشاره به این است که آنها وقتی به غار پناه بردند، دست خود را از همه جا کوتاه می‌دیدند و تمام اسباب و وسایل ظاهری در برابرشان از کار افتاده بود و تنها به رحمت خدا امیدوار بودند.
•• «وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا»؛ «و دل‌هايشان را محکم ساختيم در آن موقع که قيام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمين است؛ هرگز غير او معبودى را نمى‌خوانيم؛ که اگر چنين کنيم، سخنى به‌گزاف گفته‌ايم».

۱.۲ - بیان تفسیری آیه



۱.۲.۱ - مراد از ربطنا علی قلوبهم

از جمله ربطنا علی قلوبهم استفاده می‌شود که نخست فکر توحید در دل آنها پیدا شد؛ ولی توانایی بر اظهار آن را نداشتند؛ اما خداوند دل‌های آنها را استحکام بخشید و به آنها قدرت و شهامت داد تا به پا خیزند و آشکارا ندای توحید سر دهند.
آیا نخستین بار در برابر پادشاه جبار زمان دقیانوس چنین اظهاری را کردند، و یا در میان توده مردم، و یا هر دو و یا خودشان در میان خود؟ درست روشن نیست، ولی ظاهر تعبیر به قاموا این است که این سخن را در میان مردم یا در برابر سلطان ظالم گفته‌اند.

۱.۲.۲ - معنی شطط

شطط (بر وزن وسط) به معنی خارج شدن از حد، و افراط در دوری است؛ لذا به سخنانی که بسیار دور از حق است، شطط گفته می‌شود، و اگر به حاشیه نهرهای بزرگ شط می‌گویند به خاطر آن است که از آب فاصله زیاد دارد و دیوارهای آن بلند است.
در واقع این جوان‌مردان با ایمان برای اثبات توحید و نفی (آله ه) به دلیل روشنی دست زدند، و آن اینکه ما به وضوح می‌بینیم که این آسمان و زمین پروردگاری دارد که وجود نظام آفرینش دلیل بر هستی اوست، ما هم بخشی از این مجموعه هستی می‌باشیم، بنابراین پروردگار ما نیز همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است.
•• «هَؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا»؛ «اين قوم ما هستند که معبودهايى جز خدا انتخاب کرده‌اند؛ چرا دليل آشکارى (بر اين کار) نمى‌آورند؟! و چه کسى ظالم‌تر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!».

۱.۳ - تفسیر آیه



۱.۳.۱ - معنی ربط و سلطان

کلمه (ربط) به معناى محکم بستن است. و (ربط بر دل‌ها) کنایه از سلب اضطراب و قلق از آنهاست؛ و کلمه (شطط) به معناى خروج از حد و تجاوز از حق است؛ و کلمه (سلطان) به معناى حجت و برهان است.

۱.۳.۲ - اقرار به توحید پروردگار و نفى ربوبیت آلهه

این آیات سه‌گانه (۱۳، ۱۴ و ۱۵) قسمت اول از گفت‌وگوى اصحاب کهف را حکایت مى‌کند، که وقتى علیه بت‌پرستی قیام نمودند و با آن به مبارزه برخاستند، با یکدیگر گفتند.
(اذ قاموا فقالوا ربّنا رب السموات والارض لن ندعوا من دونه الها لقد قلنا اذا شططا هولاء قومنا اتخذوا من دونه آلهة لو لایاءتون علیهم بسلطان بین فمن اظلم ممّن افترى على اللّه کذبا - هنگامى که قیام کردند گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است، ما به غیر اواله دیگرى را نمى‌خوانیم؛ چراکه اگر بخوانیم در این هنگام از راه حق تجاوز کرده‌ایم ببین که مردم ما چگونه غیر خدا خدایانى گرفته‌اند، اینها اگر دلیل قاطعى بر ربوبیت ایشان نیاورند، ستم‌کارترین مردم‌اند؛ زیرا ستم‌کارتر از کسى که بر خدا افترا و دروغ ببندد کیست)؟.
این قسمت از گفت‌وگوى اصحاب کهف مملو از حکمت و فهم است، و در این فراز از گفت‌وگوى خود خواسته‌اند ربوبیت ارباب بت‌ها از ملائکه و جن و مصلحین بشر را که فلسفه و ثنیت الوهیت آنها را اثبات کرده، باطل کنند، نه ربوبیت خود بت‌ها را که مشتى مجسمه و تصویرى از آن ارباب و خدایان است. شاهد بر این معنا کلمه (علیهم) است که مى‌رساند منظورشان ابطال ربوبیت ملائکه و جن و کملین از بشر بوده، وگرنه اگر منظورشان ابطال ربوبیت مجسمه‌ها بود، می‌فرمود: (علیها - اگر دلیل قاطعی بر ربوبیت آنها نیاورند)
آری، اصحاب کهف در این قسمت از محاوره خود ابتداء با جمله (ربنا رب السموات والارض) توحید را اثبات نموده و ربوبیت تمام عالم را منحصر به رب واحدی کرده‌اند که شریک ندارد، و این غیر آن چیزی است که وثنیت می‌گوید. وثنیت برای هر نوع از انواع مخلوقات، اله و ربّی قائل هستند. الهی برای آسمان‌ها و الهی برای زمین و ربّی برای انسان‌ها وهمچنین برای هر قسم از موجودات ربّی جداگانه قائلند.

۱.۳.۳ - تأکید بر توحید

آن‌گاه برای تأکید توحید اضافه کرده‌اند که: (لن ندعوا من دونه الها - ما به غیر اواله دیگری نمی‌خوانیم) و فایده این تأکید نفی آلهه‌ای‌ است که وثنیت آنها را اثبات می‌کرد، وآن آلهه را مافوق رب النوع‌ها می‌دانست مانند عقول کلیه‌ای که صابئین عبادت می‌کردند، و مانند برهما و سیوا و شنوکه براهمه و بودائیان آنها را می‌پرستیدند. اصحاب کهف برای نفی الوهیت آنها آن تأکید را آورده مجددا تأکید دیگری آوردند که: (لقد قلنا اذا شططا - اگر چنین کنیم از راه حق تجاوز کرده‌ایم) وبا این جمله فهماندند که خواندن غیر خدا تجاوز از حد و غلو در حق مخلوق و بالا بردن آن تا حد خالق است.

۱.۳.۴ - رد پرستش غیر خدای سبحان

آن‌گاه به مردم عصر خود در پرستش غیر خدای سبحان و اتخاذ آلهه حمله کرده گفته‌اند: (هولاء قومنا اتخذوا من دونه الهه لولایاتون علیهم بسلطان بین) و عقیده آنان را چنین رد کرده‌اند که اینان دلیل روشنی بر آنچه ادعا می‌کنند، ندارند.
و این دلیلی که بت‌پرستان آورده‌اند که خدای سبحان بزرگ‌تر از آن است که ادراک خلق بر او احاطه یافته، توجهش به سوی او متوجه گردد، و یا عبادت خود به سویش تقرب جوید و لاجرم راه دیگری جز این نیست که مخلوق او بعضی از موجودات شریف و محترم را عبادت کند تا آن موجود عبادت وی را به خدا برساند و او را به خدا نزدیک کند، دلیلی است که به ضرر خود آنان است؛ زیرا اولا احاطه نیافتن ادراک بشر به خدای تعالی اشکالی است که میان همه ما افراد بشر و آنچه عبادتش می‌کنند، مشترک است.
به علاوه ما هم که یکتاپرستیم تنها او را به اسماء و صفاتش می‌شناسیم، آن هم هر کس به قدر طاقتش به اسماء و صفات او آشنایی دارد. پس هر کس به قدر معرفتش باید او را بپرستد.
علاوه بر اینکه تمام صفاتی که معبود را مستحق عبادت می‌کند، از قبیل خلقت کردن، رزق دادن و مالکیت و تدبیر عالم و امثال آن همه منحصراً صفات خدای تعالی است، و غیر خدا چیزی از آن صفات را از خود ندارد، پس مشرکین هم تنها او را باید بپرستند.

۱.۳.۵ - اتمام حجت در رد کلام کفار

آن‌گاه گفتار گذشته، یعنی جمله (لولایاتون علیهم بسلطان بین) را با این کلام دیگر خود (فمن اظلم ممّن افتری علی اللّه کذبا): ردیف کردند تا حجت و برهانی که در رد کلام کفار اقامه کرده بودند، تمام گردد. و معنایش این است که: بر مشرکین است که برهانی قاطع بر صحت گفتارشان اقامه کنند که اگر اقامه نکنند، سخنشان سخنی بدون دلیل و علم بوده، دروغ و افترایی خواهد بود که به خدا بسته‌اند، و افترای ظلم است، و ظلم بر خدا بزرگ‌ترین ظلم‌هاست.
پس با این کلام خود به ما فهمانده‌اند که مردمی عالم و خداشناس و دارای بصیرت بوده‌اند و وعده خدای تعالی را که درباره‌شان فرموده: (وزدناهم هدی) در حقشان عملی شده است.


۱. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۳۵۷.    
۳. کهف/سوره۱۸، آیه۱۴.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۳۶۱ ۳۶۲.    
۵. کهف/سوره۱۸، آیه۱۵.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۳۴۸.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۳۴۹ ۳۵۰.    


۲.۱ - منبع

مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۵۶، برگرفته از مقاله «شرکستیزی اصحاب کهف».    


رده‌های این صفحه : اصحاب کهف | شرک | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار