شاه اسماعیل صفوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسماعیل میرزا مشهور به
شاه اسماعیل اول، در روز سه شنبه ۲۵ رجب سال ۸۹۲ ق در اردبیل متولد شد،
اسماعیل میرزا، پسر
شیخ حیدر است.
اسماعیل میرزا در تابستان سال ۹۰۷ هـ در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاجگذاری کرد و به
شاه اسماعیل معروف شد.
شاه اسماعیل پس از نشستن بر تخت پادشاهی اقدامات مهمی انجام داد از جمله: همۀ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند، اضافه کردن عبارت «اشهد ان علیا ولی الله» به
اذان و تاسیس
دولت صفوی که موجب اتحاد سرزمین
ایران کهن و بوجود آمدن وحدتی سیاسی در آن شد.
اسماعیل میرزا مشهور به
شاه اسماعیل اول، در روز سه شنبه ۲۵ رجب سال ۸۹۲ ق در اردبیل متولد شد.
نسب وی با پنج واسطه به
شیخ صفی الدین اردبیلی میرسد.
اسماعیل میرزا، پسر شیخ حیدر است که در
جنگ با «
فرخ یسار شروانشاه» کشته شد. مادرش «حلیمه میگم آغا» دختر «اوزون حسن آق قویونلو» است. نام اصلی مادرش، «مارتا» بود، که ظاهرا تا پایان عمر، مسیحی بود و اکنون قبرش در محوطۀ آرامگاه صفویان – خارج بقعۀ شیخ صفی است.
پس از کشته شدن «حیدر»، یعقوب بیک، خواهرش حلیمه را به همراه سه فرزند حیدر، «علی، ابراهیم و
اسماعیل» در رجب سال ۸۹۳ هـ در حالی که
اسماعیل یکسال بیشتر نداشت، در قلعه استخر فارس زندانی کرد.
«رستم بیک» پس از یعقوب بیک به قدرت رسید و چون برای مقابله با فرخ یسار به کمک فرزندان شیخ حیدر و مریدان آنها نیازمند بود، لذا در سال ۸۹۸ هـ. عمه خود حلیمه بیگم و فرزندانش را پس از حدود چهار سال و نیم از حبس آزاد کرد و به تبریز آورد.
رستم بیک پس از اینکه با کمک رشادتهای «سلطان علی» و مریدانش به اهداف خود رسید، به خانوادۀ شیخ حیدر اجازه داد به اردبیل بروند. ولی با افزایش مریدان آنها در اردبیل، آنها را دوباره به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت تا علی و سران صوفیه را از بین ببرد. سلطان علی و مردانش با اطلاع از این موضوع، شبانه فرار کردند. رستم بیک، سپاهی پنج هزار نفری به فرماندهی «ایبه سلطان» به تعقیب آنان فرستاد که در روستای «شماس» در نزدیکی اردبیل با صوفیان روبرو شدند. سلطان علی که کشته شدنش را پیش بینی میکرد،
اسماعیل میرزا را به جانشینی خود اتنخاب کرد.
پس از کشته شدن سلطان علی برادرانش ابراهیم و
اسماعیل به اردبیل رفتند و مدتی مخفیانه در اردبیل اقامت کردند. تا اینکه برخی از مریدان آنها تصمیم گرفتند، شاهزادگان را به گیلان ببرند، لذا آنها به همراه دویست نفر از مریدانش به طرف گیلان روانه شدند و چون به لاهیجان رسیدند «کارکیا میرزا علی» فرمانروای آن دیار از آنان به گرمی استقبال کرد. رستم بیک پس از اطلاع از حضور شاهزادگان در
لاهیجان، پیاپی مامورانی را برای تحویل گرفتن شاهزادگان، به لاهیجان فرستاد، ولی «کارکیا میرزا» با دستاویزهای گوناگون منکر حضور آنان شد. وی هر دو برادر را در زنبیلی گذاشت و بالای درختی آویزان کرد و در برابر ماموران رستم بیک
سوگند یاد کرد که پای آنها در هیچ نقطهای از خاک قلمرو او نیست.
کارکیا میرزا، مولانا «شمس الدین لاهیجی» را برای آموزش
اسماعیل میرزا انتخاب کرد.
اسماعیل نزد او فارسی و عربی و بویژه
قرآن و اصول مذهب را فرا گرفت.
اسماعیل میرزا پس از پنج سال اقامت در لاهیجان، به همراه هفت تن از مریدان خاص خود؛ حسن بیک لله، دده بیک، خادم بیک خلیفه، رستم بیک قرامانی، بیرام بیک قرامانی، الیاس بیک ایغور اوغلی و قراپیری بیک قاجار، عازم اردبیل شد و هرچه به این شهر نزدیک تر میشد، بر تعداد یارانش افزوده میشد. وی در سال ۹۰۵ با نیروی هفت هزار نفری به جنگ «فرخ یسار»، قاتل پدرش رفت و او را شکست داد. در ادامه قلعه باکو را فتح کرد و به دلیل
افراط و
تعصب، بناها را با خاک یکسان کرد و به قبر «خلیل الله» قاتل شیخ جنید، بی حرمتی کرد و استخوانهای او را از
قبر درآورد و سوزانید.
پس از آن به جنگ با «الوند بیک» حاکم آذربایجان پرداخت و با شکست دادن او، وارد تبریز شد.
اسماعیل میرزا در تابستان سال ۹۰۷ هـ در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاجگذاری کرد و به
شاه اسماعیل معروف شد.
شاه اسماعیل پس از نشستن بر تخت پادشاهی دستور داد تا همۀ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد ان علیا ولی الله» را به
اذان اضافه کنند و فرمان داد، در بازارها
ابابکر و
عمر و
عثمان را
لعن کنند و هر کس مخالفت کرد، سرش را از تن جدا کنند.
وی در مقابل مخالفت اطرافیان خود، مبنی بر عواقب رسمی کردن
مذهب «
شیعه اثنی عشری» گفت: «مرا بدین کار واداشتهاند؛ خدای عالم و حضرت
معصومین همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم و یک کس را زنده نمیگذارم، روز جمعه میروم و خطبه مقرر میدارم.
به دستور وی، قزلباشان هر کسی را که نسبت به مذهب
شیعه کمترین بی علاقگی نشان میداد، بی پروا میکشتند. به دستور وی نه تنها گور «سلطان یعقوب بیک»، بلکه گور بسیاری از فرماندهانی که در نبرد «تبر سران» و کشته شدن «
شیخ حیدر» شرکت داشتند، نبش کردند و دستور داد که استخوانهای آنان را به بازار تبریز ببرند و آنجا بسوزانند.
شاه اسماعیل با تاسیس
دولت صفوی توانست، سرزمین
ایران کهن را که تا آن زمان پاره پاره بود، متحد کند؛ و وحدتی سیاسی در آن پدید آورد.
همچنین برقراری تشیع اثنی عشری بعنوان مذهب رسمی کشور توسط
شاه اسماعیل، موجب ایجاد آگاهی بیشتری نسبت به هویت ملی و بدین طریق ایجاد دولت متمرکز تر و قویتر شد.
شاه اسماعیل با شکست دادن مخالفان توانست قلمرو حکومت خود را گسترش دهد. وی توانست با شکست دادن «سلطان مراد آق قویونلو» در نزدیکی همدان بر سراسر
عراق عجم مسلط شود. در سال ۹۰۹ هـ، نیروهای قزلباش، سمنان و فارس و در سال بعد یزد را متصرف شوند و در سال ۹۱۴هـ بر عراق
عرب مسلط گردید. وی در سال ۹۱۶ هـ، رقیب سنی خود «شیبک خان ازبک» را شکست داد. وی دستور داد تا سر شیبک خان را از بدن جدا ساخته و پوست کنده و پرکاه کرده برای سلطان عثمانی «بایزید» فرستادند.
این پیروزیهای پیاپی و قدرت روزافزون دولت نوبنیاد صفوی، عامل مؤثری بود که موجب سیاست خصمانه
سلطان سلیم، علیه
شاه اسماعیل گردید. لذا سلطان سلیم به کشتار
شیعیان قلمرو خود پرداخت و چها هزار نفر از آنان را به
قتل رساند و در سال ۹۲۰ ق سلطان سلیم، پس از گرفتن
فتوی از علمای
سنی مبنی بر
وجوب جهاد با «
زنادقۀ قزلباش» با لشکری که مجهز به تعداد زیادی توپ بود، عازم مرزهای آذربایجان گردید
صفویه، ص۹۲ .
شاه ایران با شصت هزار نیرو در دشت «
چالدران» به مقابله عثمانیها رفت و با وجود رشادتهای
شاه اسماعیل و قزلباشان، سپاه ایران شکست خورد.
پس از این شکست،
شاه اسماعیل به
عزاداری پرداخت، خرقۀ سیاه میپوشید و پرچمها را به رنگ سیاه درآورد و بر روی آنها کلمۀ «القصاص» نوشته شد. وی دیگر مانند گذشته توجه خود را مصروف امور دولت نمیکرد.
شاه اسماعیل برای صوفیان قزلباش که اکثرا جزء
غلات شیعه بودند، خدای زنده و مظهر کمال و قدرت بود که همیشه پیروز میگردد، ولی شکست چالدران به افسانۀ شکست ناپذیری و عقیدۀ خرافی
الوهیت وی پایان داد.
در مورد انگیزههای
شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب تشیع باید گفت:
اولا این اقدام توان یک ایدئولوژی مذهبی پویا را به خدمت دولت جدید درآورد و به دولت قدرت غلبه بر مشکلات را میداد.
ثانیا اینکه این عمل تمایز آشکاری بین دولت صفویه و
امپراتوری عثمانی که قدرت اصلی جهان
اسلام در قرن دهم بود، بوجود آورد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویت ارضی و سیاسی داد.
دکتر ولایتی در این مورد میگوید:
شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب شیعه اثنی عشری، دو مقصود را دنبال میکرد: یکی برانداختن حکومت ملوک الطوایفی و دیگری جایگزین کردن حکومتی مقتدر و متمرکز تحت لوای
مذهب تشیع.
در مورد روابط
شاه اسماعیل با عثمانیها باید گفت: در طول سالهای ۹۱۰ تا ۹۱۶ هـق که
شاه اسماعیل گرفتار رقبای داخلی و جنگ با ازبکان بود، روابط سیاسی ایران و عثمانی، ظاهرا با
صلح و دوستی سپری گردید. اما پس از پیروزی
شاه اسماعیل بر «
شیبک خان ازبک» و فرستادن سر وی برای سلطان عثمانی در سال ۹۱۶ ق، به تدریج رویۀ حسن تفاهم و دوستی آنها به سیاست دشمنی و تخاصم مبدل شد.
سرانجام
شاه اسماعیل پس از حدود ۲۳ سال پادشاهی، در سن ۳۸ سالگی در روز دوشنبه ۱۹ رجب سال ۹۳۰ درگذشت و جسد او را در آرامگاه نیاکانش در
خانقاه «
شیخ صفی» به خاک سپردند. وی هنگام
مرگ نه فرزند از خود به یادگار گذاشت؛ چهار پسر به نامهای: تهماسب میرزا، القاسب میرزا، سام میرزا و بهرام میرزا. و پنج دختر بنامهای: خانش خانم، پریخان خانم، مهین بانو سلطانم، فرنگیس خانم و
شاه زینب خانم.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شاه اسماعیل صفوی».