سید محمد مولانا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فقیه دانشور، آیت الله
مولانا، از جمله عالمانی است که
فقاهت را با
جهاد و
شجاعت در هم آمیخت و نام نامی خویش را در دریف
فقیهان شیعه جاوید ساخت. نیک مردی که با تألیف کتاب های گوناگون در زمینه های مختلف و پرورش ده ها شاگرد ممتاز در حوزه درسی و تربیت فرزندان
فقیه، خدمت بزرگی به جامعه نمود.
نسب شریف این خاندان، به
امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ می رسد
آیت الله مرعشی نجفی در مورد نسب آیت الله
مولانا می نویسد:
«
سید جلیل القدر،
سید محمد؛ مشهور به
مولانا تبریزی فرزند حاج میر عبدالکریم شیخ الاسلام، فرزند حاج میر محمد تقی شیخ الاسلام، فرزند میر جعفر شیخ الاسلام، فرزند علامه ادیب و شاعر خطیب؛
سید احمد شیخ الاسلام، که نسبشان به عارف مشهور؛
معین الدین علی ابوالقاسم موسوی، مشهور به
شاه قاسم الانوار تبریزی می رسد»
پدرش، عالم فاضل و فقید وارسته،
حاج میر عبدالکریم موسوی تبریزی، مشهور به «
مؤتمن الشریعه» از عالمان نام آور آن دیار و دارای خطی زیبا و طبعی روان بود. در جوانی برای تحصیل راهی
تبریز شد. و در جلسات درس استاد معروف در حوزه
تبریز، مرحوم
آخوند ملا مهدی چرندابی (پدر شادروان
میرزا حسن رشدیه،
پیر معارف ایران) شرکت جست. او در اثر اخلاق نیکو و اوصاف پسندیده، شرافت نسب و کمال تدین و ادب، مورد توجه وی قرار گرفت و استادش دختر خود را به نکاخ میر عبدالکریم در آورد.
حاج میر عبدالکریم تا آخر عمر در
تبریز زندگی می کرد و در همان شهر دار فانی را وداع گفت. از تاریخ وفات و محل دفن وی اطلاعی در دست نیست.
ثمره این پیوند میمون، تولد پسری از تبار
موسی بن جعفر ـ علیهما السلام ـ گردید. خجسته ولادت این نو رسیده، در اول
ربیع الاول (۱۲۹۴ هـ . ق) مصادف با بیست و هفتم
اسفند ماه (۱۲۵۵ هـ. ش) در شهر عارف خیز
تبریز به وقوع پیوست.
این مولود مبارک را
سید محمد نام نهادند.
سید محمد موسوی تبریزی مشهور به «
مولانا» و «حاجی
مولانا» در
تبریز مشغول به تحصیل شد. در جوانی وارد
حوزه علمیه گردید و از محضر بزرگان علم و
فقاهت همچون،
حاج ملا علی علیاری (۱۲۳۶ ـ ۱۳۲۷ ق)، صاحب «
بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال» بهره ها برد. هنوز هیجده بهار از عمرش سپری نشده بود، که در بیستم
ربیع الثانی (۱۳۱۲ هـ . ق) به همراه پدرش،
حاج میر عبدالکریم موتمن الشریعه، برای ادامه تحصیل به
نجف اشرف هجرت نمود و تا سال (۱۳۲۱ هـ . ق) در آن دیار سکنی گزید.
ایشان در اثر هوش سرشار و علاقه وافر به کسب
علوم آل محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و
فقه به
درجه اجتهاد رسید و از استادان خویش
اجازه اجتهاد و روایی گرفت. وی در دوران نه سال اقامتش در
نجف، با همه قشر های مردم به ویژه با فرهیختگان دین به خوبی رفتار می کرد و به خوش خلقی معروف بود او از روی عشق و علاقه ای که به دانشمندان مذهبی نشان می داد، آنان را با لفظ «
مولانا» مورد خطاب قرار می داد و کم کم در اثر کثرت استعمال این لفظ به «
مولانا» معروف گردید.
وی بعد از ورود به
حوزه نجف اشرف دروس سطح
فقه و
اصول را از محضر استادنی بهره برد که عبارتند از:
۱.
ملا محمد علی نخجوانی (۱۲۹۸ ـ ۱۳۳۴ هـ . ق).
۲.
آقا سید آقا قزوینی.
۳.
آقا رضا تبریزی.
دوره تخصصی
فقه و
اصول فقه را از دروس آیات عظام:
۱.
ملا محمد فاضل شربیانی (۱۲۴۸ ـ ۱۳۲۲ هـ . ق.
۲.
ملا محمد کاظم خراسانی (۱۲۵۵ ـ ۱۳۲۹ هـ . ق)
۳.
شیخ هادی تهرانی (متوفای ۱۳۲۱ هـ . ق).
۴.
شیخ فتح الله شیخ الشریعه اصفهانی (۱۲۸۹ ـ ۱۳۶۱ هـ . ق)
۵.
شیخ محمد حسن ممقانی (۱۲۳۷ ـ ۱۳۲۲ هـ . ق)
۶.
میرزا محمد باقر اصتهباناتی.
فرا گرفت و از خرمن دانش آن ها، خوشه ها چید.
مولانا در کنار تحصیل سطوح عالیه،
منطق،
فلسفه و
کلام را پیش استادانی همچون:
۱.
حاج میرزا احمد آشتیانی.
۲.
حاج سید اسدالله فرقانی.
۳.
آقا میر حیدر ایروانی آموخت.
مولانا در دوره اقامت نه ساله در سرزمین فردوس نشان
نجف اشرف، موفق به دریافت اجازات اجتهادی و روایی از استادان مسلم
نجف اشرف گردید. مشایخ روایتی ایشان عبارتند از:
۱.
حاج میرزا حسین نوری (۱۲۵۴ ـ ۱۳۲۰ هـ . ق)
۲.
حاج سید اسماعیل صدر (در گذشته ۱۳۳۸ هـ . ق)
۳.
شیخ الشریعه اصفهانی (۱۲۸۹ ـ ۱۳۶۱ هـ . ق)
۴.
آخوند ملا محمد علی نخجوانی نجفی (۱۲۶۸ ـ ۱۳۶۱ هـ.ق)
مولانا برای عده ای از عالمان فاضل
آذربایجان، از جمله
آیة الله العظمی مرعشی نجفی،
اجازه روایی صادر فرمود.
ایشان در سال ۱۳۲۱ هـ . ق به زادگاه خویش مراجعت نمود و مشغول تدریس
فقه جعفری و ترویج احکام
شریعت نبوی و تألیف و تصنیف گردید.
اواسط قرن چهاردهم هجری قمری
حوزه علمیه تبریز، از جوشش خاصی برخوردار بود. نام آورانی چون
حاج میرزا صادق آقا مجتهد (۱۲۶۹ ـ ۱۳۵۱ هـ . ق) و
حاج میرزا ابوالحسن انگجی (۱۲۸۲ ـ ۱۳۵۷ هـ . ق) حاج
سید محمد
مولانا، هر کدام صاحب مکتب و حوزه درسی خاصی بودند.
مکتب علمی
مولانا، پرورش دهنده دانشورانی چون علامه محقق
حاج شیخ عبدالحسین امینی است. ایشان در طول چهل سال تدریس، شاگردان فرزانه ای پرورش داد که در این جا از آنان یاد می کنیم.
۱. علامه،
حاج شیخ عبدالحسین امینی (۱۲۸۱ ـ ۱۳۴۹ هـ . ق).
۲.
حاج سید مرتضی ایروانی (۱۲۸۴ ـ ۱۳۶۹ هـ . ق).
۳.
حاج شیخ محمد علی توحیدی صاحب مصباح الفقاهه (۱۳۰۴ ـ ۱۳۵۴ هـ . ق)
۴.
حاج میرزا عباسعلی توکلی،
از مشاهیر عالمان
تبریز.
۵.
حاج میرزا حسن تیلی تبریزی (۱۲۸۵ ـ ۱۳۶۴ هـ . ق)
۶.
حاج سید محمد توتونچی،
از
ائمه جماعت مسجد گوهرشاد.
۷.
حاج سید هادی خسروشاهی (۱۲۸۷ ـ ۱۳۷۶ هـ . ق)
۸.
حاج میرزا محمد خیابانی، معروف به «
بالا مجتهد»
(۱۲۷۰ ـ ۱۳۴۹ هـ . ق)
۹.
حاج میرزا عباسقلی چرندابی (۱۲۶۶ ـ ۱۳۴۵ هـ . ق).
۱۰.
حاج سید ابراهیم دروازه ای (۱۲۷۴ ـ ۱۳۴۰ هـ . ق).
۱۱.
حاج میرزا محمد غروی توتونچی (۱۲۸۴ ـ ۱۳۵۷ هـ . ق).
۱۲.
حاج سید حسین قاضی طباطبایی (۱۲۷۸ ـ ۱۳۵۴ هـ . ق).
۱۳.
حاج سید مهدی کماری،
صاحب کتاب مباحث الالفاظ، در دو جلد.
۱۴.
حاج میرزا عبدالرحیم مدرس تبریزی (متولد ۱۲۸۵ هـ . ق).
۱۵.
حاج سید محمد علی موسوی زرین (۱۲۴۹ ـ ۱۳۲۰ هـ . ق).
۱۶.
حاج سید علی مولانا، پسر ارشد صاحب ترجمه (۱۲۸۱ ـ ۱۳۵۰ هـ . ق).
۱۷.
حاج سید مصطفی مولانا، پسر صاحب ترجمه «۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۳ هـ . ق).
۱۸.
حاج میرزا صادق نصیری سرابی.
۱۹.
حاج سید یوسف راثی هاشمی.
(۱۲۸۷ ـ ۱۳۷۳ هـ . ق).
اولین درگیری عالمان
تبریز با حکومت رضاخانی، مربوط به بی عفتی سرلشکر آیرم (سرلشکر آیرم، امیر لشکر تبریز در روز عاشورای ۱۳۰۴ در استخر شاهگلی با زنان بدنام به شراب خواری و الواطی پرداخت. این کار زشت، بر اهالی تبریز گران آمد و دست به تظاهرات و مخالفت زدند و آیت الله انگجی به این کار زشت آیرم اعتراض نمود و فرمود: «من نمی توانم ببینم که یک فرمانده لشکر و یک حاکم که حافظ ناموس و حیثیت عمومی است، شراب خواری کند و شیشه خالی را در استخربیندازد و برای تفریح هدف گلوله قرر دهد. من حاضرم که این خانه بر سرم فرود آید و بمیریم به شرطی که پای رضا شاه از ایران کنده شود.)در
عاشورا ی ۱۳۰۴ هـ. ش است. از جمله عواملی که علمای
تبریز را به نهضت و قیام علیه حکومت واداشت عبارتند از:
۱. محدود کردن عالمان و جلوگیری از فعالیت حوزه ها.
۲. داستان کلاه پهلوی و متحد الشکل کردن لباس مردم.
۳. مبارزه با احکام قطعی
اسلام توسط رضا خان.
۴. وابستگی
رضا خان به
انگلیس۵. تصویب و اجرای قانون نظام وظیفه عمومی
در خدمت بیگانگان.
در برابر سیاست های غربی رضاخانی، روحانیت دست به قیام زدند و خواستار لغو سیاست های ضد مذهبی رضاخانی شدند. فقیه مجاهد،
مولانا، به اتفاق حضرات آیات،
حاج میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی (۱۲۶۹ ـ ۱۳۵۱ هـ . ق)،
حاج میرزا ابوالحسن انگجی (۱۲۸۲ ـ ۱۳۵۷ هـ . ق) و
حاج میرزا باقر آقا قاضی طباطبایی (۱۲۸۵ ـ ۱۳۶۶ هـ . ق) با برنامه های ضد دینی
رضاخان مخالفت نمود. رژیم در برابر مخالفت علما چاره ای جز
تبعید آن ها ندید، بنابر این
مولانا را به همراه
حاج میرزا صادق آقا مجتهد و
حاج میرزا ابوالحسن انگجی به
کردستان تبعید کرد.
تبعید علما در تاریکی شب و در ۳
جمادی الاولی (۱۳۴۷ هـ . ق)، برابر با ۲
آذرماه ۱۳۰۷ به وقوع پیوست.
معروف است عناصر حکومت
رضاخان پس از دستگیری آن ها، مدتی در خارج از ظهر توقف کردند و جاسوسی را جهت اطلاع از اوضاع شهر فرستادند؛ اما چون عکس العملی از سوی مردم مشاهده نکردند، آن ها را به
تهران حرکت داده و به
سردشت کردستان تبعید نمودند.
مولانا، پس از هفتاد و هفت روز
تبعید سرانجام در ۱۳
رجب (۱۳۴۷ هـ . ق) از
تبعید خلاصی یافت و در بیستم
رجب همان سال وارد
تبریز گردید.
نیک مرد زاهد، آیت الله حاج
سید محمد
مولانا در کارهای روزانه، نظم و ترتیب خاصی داشت. بیشتر وقتش را صرف تألیف، تحشیه، تعلیقه، مطالعه و تدریس می نمود. هیچ گاه بدون مطالعه تدریس نمی کرد و بدون جهت درس های خود را تعطیل نمی نمود. فقط دو ـ سه روز آخر که بیماری اش رو به وخامت گذاشته بود درس ها را تعطیل کرد.
ایشان عشق و علاقه فراوانی به
عبادت داشت. در سایه همین عشق و علاقه وافری که به درگاه
حضرت احدیت داشت، مدت ها پیش از وفاتش
نماز های یومیه خود را از روی احتیاط اعاده می نمود.
در کنار کارهای علمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، در
مسجد نزدیک منزلشان؛ به اقامه
نماز جماعت می پرداخت و با موعظه های شیرین و حکیمانه اش مردم را بهره مند می ساخت. از
جدل و
مناظره پرهیز می نمود. محبوب قلوب
مومنان بود و از احترام خاصی در بین مردم برخوردار بود.
در مصرف
وجوهات شرعیه دقت کامل داشت. موارد مصرف آن ها دقیقا مشخص نموده و در دفترچه مخصوص یادداشت می کرد. از رسیدگی به وضع معیشتی
اهل علم،
فقرا و مستمندان دریغ نمی ورزید و همواره غمخوار و یاور آن ها بود.
در
جنگ جهانی دوم که دولت های
استعمارگر روسیه،
انگلیس و
آمریکا به
ایران هجوم آورده و خواهان تسلط بر
ایران بودند؛ فقرا و مستمندان در وضع بسیار سختی به سر می بردنند. گرسنگی و فقر بی داد می کرد. در چنین شرایطی، حضرت آیت الله
مولانا، با صدور اعلامیه ای در ۱۰
صفر (۱۳۶۱ هـ . ق) مطابق با ۱۹
اسفند ماه ۱۳۲۲ هـ. ش) تجار و ثروتمندان را به یاری مظلومان فرا می خواند. متن اعلامیه ایشان بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم، اوضاع حالیه شهر
تبریز و اطراف ـ از جهت گرانی قیمت های آذوقه و ناتوانی اغلب اهالی ـ محتاج به بیان نیست.
اگر ارباب قدرت و مکنت به این زودی به تکلیف شرعی خود عمل نکنند؛ قطعا باعث اتلاف نفوس محترمه وسبب نزول بلیات خواهد شد. قال الله
تعالی: «افا من اهل القری ان یأتیهم باسنابیتا و هم نائمون او أمن اهل القری أن یأتیهم بأسنا ضحی و هم یلعبون»
ولی بحمد الله؛ از قرار معلوم اشخاص نیکوکار و خیری در صدد عمل به وظایف دینی و شرعی خود برآمده اند و از
وجوه شرعیه ای که مثل مال امام ـ علیه السلام ـ محتاج به
اذن حاکم شرع است، خواستار اجازه می باشند، که در مورد فقر او مستمندان خرج کنند. و اقل، صریحاً با کمال تشکر از این قبیل اشخاص، اجازه می دهم که از مال امام ـ علیه السلام ـ هر چه زود تر به این امر مهم قیام نموده و
وجوه شرعی خود را به آقایان مفصله الاسامی که تعیین شده و مورد اعتماد و وثوق می باشند، پرداخت نمایند و آن ها نیز آن وجوه را در موردش خرج و محتاجین را از ورطه هلاکت نجات دهند و خداوند متعال نیز آن ها را از هلاکت و سوء عاقبت نجات کرامت فرماید!
من الاحقر محمد الموسوی
مولانا در طول زندگانی ارزشمند خویش، از هر فرصتی در جهت نگارش و تألیف، سود جسته و حاصل این تلاش و کوشش پی گیر، پیدایش آثار سودمندی است. پیدایش در زمینه های
فقه،
اصول،
فلسفه،
کلام،
رجال،
تفسیر و
ادبیات اثرات ماندگاری از خود به یادگار گذاشته است. برخی از آثار وی در زمان حیاتش به چاپ رسیده و برخی دیگر، بعد از وفات او توسط فرزند ارشدش
حاج سید علی مولانا چاپ و نشر یافته است.
آثار علمی ایشان عبارت است از:
۱. اثنا عشره مسأله مهمه؛
۲. الاجتهاد و التقلید؛
۳. احکام الوصیه؛
۴. ارشاد الانام فی اثبات النبوه العامه و الخاصه؛
۵. الاستصحاب؛
۶. براهین الحق فی عده رسائل اصولیه و فقهیه؛ (شیخ آقا بزرگ تهرانی کتاب یاد شده را تحت عنوان «براهین الفقه» ضبط نموده است.)
این کتاب مشتمل بر
حجیت خبر واحد،
حجیت شهرت،
قاعده ضرر، مسأله مالکیت عبد، تعیین
حدود کعبه و تعیین ذکر
رکوع و
سجود است. این کتاب همراه با رساله «الحق والحکم»، تألیف
شیخ هادی تهرانی، در سال ۱۳۳۰ در
تبریز به چاپ رسیده است.
۷. تداخل الاغسال؛
۸. التفسیر الوجیز؛
این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۸۰ هـ . ق در قطع جیبی به چاپ رسیده و چاپ دوم آن با تحقیق مالک محمودی و با مقدمه آیت الله
مولانا ـ نوه مفسر ـ در سال ۱۴۱۸ هـ . ق از طرف موسسه الامام المنتظر ـ عجل الله
تعالی فرجه الشریف ـ به زیور چاپ آراسته شده است.
۹. حاشیه
شرح الباب الحادی عشر؛
۱۰. حاشیه
شوارق الالهام فی الکلام؛
۱۱. حاشیه
فرائد الاصول؛
۱۲. حاشیه
علی مباحث الالفاظ من الفصول؛
۱۳. حاشیه
قوانین الاصول؛
۱۴. حکم الاستطراق؛
۱۵. السحر و العلوم الخمسه المخفیه؛
۱۶. شرح تشریح الافلاک؛
۱۷. طریح الهدایه فی علم الدرایه؛
کاب مذکور با تحقیق محمد رضا جدیدی، در دفتر سوم میراث حدیث شیعه، در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسیده است.
۱۸. الطرق بین الحق و الحکم؛
۱۹. الفوائد الاربع عشره فی المسائل الکلامیه و الحکمیه؛
۲۰. قاعده لا ضرر؛
۲۱. القصر و الاتمام؛
۲۲. الماء المستعمل فی دفع الخبث؛
۲۳. مصباح الاعلام فی مدارک الاحکام فی الطهاره و الصلاه؛
۲۴. مصباح السالکین و زاد المسافرین فی معرفه القبله؛
این کتاب در سال ۱۳۴۹ به چاپ رسیده است.
۲۵. مصباح الوسائل فغنی شرح الرسائل؛
۲۶. مفتاح المطالب فی شرح المکاسب؛
(دو جلد). جلد اول این کتاب، در سال ۱۳۴۰، توسط حاج
سید علی مولانا به چاپ رسیده است.
۲۷. رساله فی نصاب النقدین و الغلات.
۲۸. رساله فی کیفیه تعلق الخسم بالعین.
۲۹. رساله فی المسائل المتفرقه؛
۳۰. رساله فی بیان احکام الوقوفین فی الحج؛
۳۱. رساله فی حکم الولایه من قبل الجابر؛
۳۲. رساله فی حکم ما جعل طریقا عدواناً؛
۳۳. رساله فی الانفحه و حکمها؛
۳۴. رساله فی بعض مهمات مسائل القصر؛
۳۵. رساله فی حکم الصلوه فی الشعر الملاصق لبدن المصلی و ثوبه؛
حسن خلق، هوش سرشار،
اخلاق حمیده،
صراحت لهجه، زبان گویا و خصوصیات بارز دیگر ایشان موجب شده است که تراجم نگاران از ایشان به نیکی یاد کنند. ما، در ذیل، به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم.
مورخ و رجالی معروف
حاج ملا علی واعظ خیابانی در مورد صفات پسندیده وی، می نگارد:
«آن مرحوم، از اکابر مجتهدین
تبریز و مرجع احکام و فتاوی، محقق،
مدقق،
ثقه،
نقه،
فقیه،
اصولی،
عالم،
فاضل،
عادل،
متواضع، متخلق به
اخلاق حمیده، منصف در مقام مباحثه و غیر مجادل در مواقع
مذاکره، نظیر او در این اوصاف ندیدم. مقبول تمام طبقات ناس و محبوب قاطبه انام، با این تفرق آراء و تشتت اهواء و حواس پیوسته، مشغول تدریس و تألیف و تصنیف، بالجمله عالم حقیقی و فقیه واقعی بود. قدس الله سره و اکمل بره»
مرحوم، علامه متتبع،
میرزا محمد علی مدرس خیابانی، در مورد ایشان می نویسد:
«از علمای تبریز عصر حاضر و از اصدقای این نگارنده می باشد که دارای اخلاق فاضله و ملکات حمیده بود ... و دارای اجازه اجتهادی و روایتی از اساتید خود می باشد»
عبدالرحیم عقیقی بخشایشی،
مولف مفاخر آذربایجان، در مورد ایشان می نگارد:
«این مرد بزرگ از جهات گوناگون مانند علو طبع، استغنای از همه، بی اعتنایی به ریاست،
صراحت لهجه، زبان صدق و گویا، قلم و بیان شیوا و رسا، قیافه جذاب، سیمای دلنشین و آراستگی به
صفات کریمه دیگر از قبیل
توکل،
شجاعت و امثال این ها، در میان اقران خود کم نظیر و ممتاز بودند.»
آیت الله مرعشی نجفی در اجازه نحوه صاحب ترجمه (آیت الله حاج
سید ابوالحسن
مولانا) چنین می نگارد:
« ... از کسانی که من از آن ها روایت می کنم، با اجازه و قرائت علامه
ذوفنون مولف و مصنف بزرگواری است که مطالب (علمی) را با اسلوب و روش نیکو بیان می کند.
فقیه و
اصولی و
رجالی بلند مرتبه ای است حجه الاسلام، آیت الله حاج
سید محمد بن عبدالکریم موسوی تبریزی، مشهور به «
مولانا» و این
سید جلیل القدر، یکی از حسنات زمان و افتخارات بلاد آذربایجان می باشد.»
نوه فرزانه اش پرفسور حمید
مولانا،
در مورد صفات و مبارزات جد
عالی ـ قدرش می نویسد:
«برای اولین بار در کودکی و در تبریز بود که کلمات و واژه های «دولت غاصب»، «مشروعیت»، «مشروطه» و «حقانیت» را از زبان پدر بزرگم، محروم آیت الله العظمی حاج
سید محمد
مولانا شنیده و آموختم. او به مشروعیت دولت های «ملی»؛ مانند پهلوی اعتقاد نداشت و تا آن جا که می توانست با آن مبارزه می کرد. وی در مدت اقامت و تحصیل در
نجف و بین النهرین، از استکبار جهانی و تجاوز
انگلستان و سایر قوای اروپایی به مردم و سرزمین های اسلامی شخصا آگاه بوده و دیده بود که چگونه مشروطه را مسخ کرده و دزدیده اند! او و دانشورانی مانند او نمونه «جامعه مدنی اسلامی» و ابعاد عرضی و شرعی آن بودند. من درس اولیه «جامعه، دولت» و شکاف این دو در ممالک اسلامی را از او آموختم.»
نوه فاضلش حاج
سید ابوالحسن
مولانا، در مورد صفات جد بزگوارش می نگارد:
«جد بزرگوار ما آیت الله العظمی
مولانا از بزرگان علمای
تبریز،
مرجع احکام و فتاوی،
مدقق،
مدق،
فقیه،
اصولی،
رجالی و در حسن خلق پسندیده و کم نظیر بود.»
سرانجام این عالم ربانی،
سید محمد
مولانا پس از شصت و نه سال عمر با برکت در
شب جمعه ۱۸ جمادی الاولی (۱۳۶۳ هـ . ق) برابر با ۲۱
اردیبهشت ۱۳۲۳ زندگی را بدرود گفت و روح بلندش در ملکوت اعلی جای گرفت. با انتشار خبر رحلت جانسوز
مرجع تقلید شیعه، مردم خوب
آذربایجان و
تبریز بازار را تعطیل کرده و در
مساجد و
حسینیه ها به سوگ نشستند.
پیکر مطهر او پس از
غسل،
تکفین و اقامه
نماز، بر دوش مردم
تبریز تشییع، و در زادگاهش به صورت موقت
دفن گردید. چسم پاکش پس از مدتی به
نجف اشرف منتقل و در جوار مرقد مطهر جد بزرگوارش،
حضرت علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ، به خاک سپرده شد.
سایت اندیشه قم.