• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سیدابوالحسن رفیعی قزوینی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سیدابوالحسن رفیعی قزوینی (معروف به علامه رفیعی) فرزند سیدابراهیم -ذریه سیدمیرزا محمدزمان طالقانی قزوینی، از علمای شیعه در قرن چهاردهم قمری که در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی از جمله فقه، اصول، فلسفه و عرفان به تحصیل و تدریس مشغول بود. شیخ عبدالکریم حائری و میرزا هاشم اشکوری از اساتید وی بودند. امام خمینی و حسن حسن‌زاده آملی هم از معروف‌ترین شاگردان وی بودند. از وی آثاری در علوم مختلف بر جای مانده است.



تبار آیة‌اللّه رفیعی قزوینی از خاندان‌های علمی شیعه در قزوین است. آنان از سادات حسینی به شمار می‌آیند و از ذریه سیدمیرزا محمدزمان طالقانی قزوینی، از اکابر علمای عصر خویش و از شاگردان ملا خلیل قزوینی‌اند. (درباره علمای این خاندان، ر. ک به
[۱] دایرة‌المعارف تشیع، ج۱، ص۱۷۳.
[۲] مینودر، ص۳۲۵ – ۳۲۴، تقریرات آیةاللّه رفیعی.
)
سیدمیرزا رفیع (متوفی ۱۲۷۲ه. ق) از فرزندان سیدمحمدباقر، از مجتهدان و حکمای الهی عصر خویش بود که نامش عنوان این خاندان جلیل گشت. بدین ترتیب این سلسله به «آل رفیعی» شهرت یافتند.
نسب آیة‌اللّه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی با یک واسطه به سیدمیرزا رفیع می‌رسد و سیادت و علم را از این تبار پاک به ارث برده است.
«سیدمیرزا رفیع – سیدابراهیم – سیدابوالحسن رفیعی قزوینی.»
نسب مادریش نیز به واسطه آیة‌اللّه حاج سیدعلی مجتهد قزوینی به «آیة‌اللّه سیدابراهیم» می‌رسد. (آیةاللّه سیدابراهیم معروف به «صاحب ضوابط الاصول» و «دلائل الاحکام» است. و فرزند او «آیةاللّه سیدعلی مجتهد قزوینی» که پدر مادر آیةاللّه رفیعی و صاحب حاشیه بر «قوانین الاصول» است شاگرد مبرز شیخ انصاری قدس سره است. آرامگاه این دو جد مادری در صحن بزرگ حضرت اباعبداللّه الحسین (علیه‌السّلام) در کربلا واقع است.
[۳] رسائل فلسفی، ص۵.



واژه خجسته ابوالحسن، کنیه پنج تن از امامان شیعه (علیه‌السّلام) است که به ترتیب عبارتند از: ۱. امام علی (علیه‌السّلام)؛ ۲. امام سجاد (علیه‌السّلام)؛ ۳. امام کاظم (علیه‌السّلام)؛ ۴. امام رضا (علیه‌السّلام)؛ ۵. امام‌هادی (علیه‌السّلام). (در کتب رجال شیعه و زندگینامه‌های ائمه (علیه‌السّلام) هرگاه ابوالحسن مطلق یا با صفت «اول» بیاید مقصود امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) و با صفات «ثانی» مقصود امام رضا (علیه‌السّلام) و با صفت «ثالث» مراد امام‌هادی (علیه‌السّلام) است.)
لذا وقتی خانواده‌ای نام «ابوالحسن» را بر فرزند خویش می‌نهد، به یادکرد پنج تن از ائمه (علیه‌السّلام) این نام را انتخاب می‌کند. آل رفیعی نیز که از سادات پاک سرشت قزوین هستند، پس از تولد «سیدابوالحسن» در سال ۱۳۱۰ه. ق برابر ۱۲۶۸ه. ش با انتخاب این نام، یاد پیشوایان علم و تقوا را پاس می‌دارند.


پدر سیدابوالحسن که از خاندان علم و از پارسایان عصر خویش است، تربیت آغازین فرزند را خود بر عهده می‌گیرد و با نام خدا «گوهر معرفت» را به وی می‌آموزد و جان ابوالحسن را با خالق هستی بخش آشنا می‌سازد.
آقا سیدابراهیم تصمیم می‌گیرد تا فرزند را پیش از آموزش الفبای نگارشی و علم‌آموزی از طریق کتاب و کتابخوانی، با پدیده‌های جهان خلقت آشنا سازد و او را به پدیدآورنده بزرگ آن‌ها رهنمون باشد. (آیةاللّه حسن‌زاده آملی فرماید: وقتی پیرمردی هم سن و سال استاد بزرگوار جناب آیةاللّه حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی (رفع‌اللّه درجاته) حکایت می‌کرد که ما در اوان خردسالی در قزوین همین آقا سیدابوالحسن رفیعی را صدا می‌زدیم که بیا بازی، ایشان تا میدان با ما همراهی می‌کرد، ولی با ما بازی نمی‌کرد، در گوشه‌ای می‌ایستاد، یا به نبش دیواری تکیه می‌داد و دلنشین پیرمرد به یاد حضرت یحیی (علیه‌السّلام) افتادم که خدای سبحان در آیه سیزدهم سوره مریم قرآن فرموده است: «یا یحیی خذ الکتاب بقوّه و آتیناه الحکم صبیّا» حکم، امر حکیم محکم و متین و رصین است که بر اساس استوار حق و حقیقت قرار گرفته است و ریشه دوانده و پایدار است. «یس و القرآن الحکیم».
[۴] حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۳۸۳، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.



حوزه علمیه قزوین که سابقه تاریخی آن به قرن سوم هجری می‌رسد از باشکوه‌ترین حوزه‌های جهان تشیع که با تربیت فرزانگان نامدار چون؛ احمد بن ابراهیم قزوینی و حسین بن ابراهیم قزوینی
[۵] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۲، ص۱۳.
[۶] آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۲، ص۵۷.
بر تارک جهان علم می‌رخشد و در طول تاریخ صدها دانشمند را در خود جای داده و به تربیت دانش‌پژوهان و دانشجویان پرداخته است.
سیدابوالحسن با راهنمایی پدر به تحصیل دانش‌های رایج می‌پردازد. دانش‌پژوه آل رفیعی درصدد است تا با فراگیری آن‌ها جامع علوم عقلی و نقلی شود. از این‌رو در مکتب درسی فقیهان، اصولیان، ریاضیدانان، حکیمان و عارفان حاضر می‌آید.
وی پس از تحصیل کتب ادبی و بلاغی در مدرسه صالحهیه قزوین سطوح علمی و کتب فقهی و اصولی را نزد فرزانگان قزوین، حاج ملاعلی طارمی و آیة‌اللّه ملاعلیاکبر تاکستانی آغاز نمود. (استاد سیدجلال‌الدین آشتیانی در خصوص اساتید آیةاللّه رفیعی گوید: ایشان «سفر نفس اسفار» و «الهیات شفا» را نزد آقا میرزا حسن کرمانشاهی آموخته بود و «منظومه» را نزد حاج فاضل تهرانی و «مقدمه قیصری» و قسمتی از «فص آدمی» را نزد آقا میرزا محمود قمی فراگرفته بود.
احاطه او بر آثار ملاصدرا ظاهر و بارز بود. کتاب اسفار و حواشی ملاصدرا و مفاتیح الغیب و حواشی ملاصدرا بر حکمت الاشراق را در حافظه داشت. و خداوند گویا او را برای تدریس اسفار خلق کرده بود.
[۷] کیهان فرهنگی، سال دوم، شهریور ۱۳۶۴، ش ۶، ص۱۷.
لیکن تشنه معارف الهی بر آن است تا علوم عقلی را نیز بیاموزد.


حوزه علمیه تهران یکی از پربارترین حوزه‌های فلسفی جهان اسلام است و سابقه درخشانی دارد. سیدابوالحسن قزوینی در سال ۱۳۳۳هجری قمری به مجلس درس آیةاللّه حاج شیخ عبدالنبی نوری راه می‌یابد و علوم عقلی و عرفانی را از او فرا می‌گیرد. البته وجود فرزانگان دیگری چون؛ حاج میرزا مسیح طالقانی، آیة‌اللّه سیدمحمد تنکابنی و آیة‌اللّه شیخ محمدرضا نوری را هم مغتنم شمرده و دانش فقهی و اصولی خویش را تکمیل می‌کند.
دانشجوی حکمت و عرفان و ریاضیات در حوزه تهران حکیمان دیگری را می‌یابد و با حضور در مکتب حکیم متاله میرزا حسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی، میرزا محمود رضوان قمی، حکیم محمد هیدجی زنجانی، حاج شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و آقای میرزا‌هاشم اشکوری در فلسفه و عرفان بهره‌های فراوان می‌برد و علوم ریاضی را از میرزا ابراهیم زنجانی و شیخ علی رشتی می‌آموزد.
[۸] ریحان یزدی، سیدعلیرضا، آئینه دانشوران، ص۱۸۳.
[۹] رسائل فلسفی، ص۶.

آیة‌اللّه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی در طی آموزش علوم عقلی در حوزه علمیه تهران، در مدرسه صدر ساکن و پس از فراغت از تحصیل به قزوین باز می‌گردد و مدّت یک سال در زادگاه خود توقف می‌کند.
معظم‌له پس از بازگشت به حوزه تهران در مدرسه عبداللّه خان به تدریس کتب فقهی و اصولی چون شرح لمعه و قوانین می‌پردازد و از تدریس کتب فلسفی غفلت نمی‌ورزد و شرح منظومه حکیم سبزواری و اشارات شیخ الرئیس ابوعلی سینا را تدریس می‌کند. حوزه درسی وی چنان شهرت می‌یابد که شاگردان مدارس دیگر نیز در درس آیة‌اللّه رفیعی حاضر می‌شوند.
[۱۰] رسائل فلسفی، ص۶-۷.



در سال ۱۳۴۰هجری قمری، حضرت آیة‌اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم آمد و حوزه قم را رونق دوباره بخشید. آیة‌اللّه رفیعی با هجرت به قم قصد دارد تا هم دانش فقهی و اصولی خویش را در مکتب آیة‌اللّه حائری به کمال رساند و هم علوم عقلی را در حوزه علمیه قم رواج دهد. لذا به دارالعلم قم هجرت می‌کند و به تدریس کفایة الاصول، رسائل، مکاسب شیخ انصاری، اسفار اربعه و شرح منظورمه می‌پردازد و در محضر فقیه و اصولی فرهیخته آیة‌اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیة‌اللّه شیخ ابوالقاسم کبیر قمی حاضر می‌گردد.
آن جناب مورد عنایت مؤسس حوزه علمیه قم قرار می‌گیرد و به امر ایشان در ماه رمضان ۱۳۴۴هجری قمری در مسجد بالاسر بر کرسی تدریس می‌نشیند و همزمان با تدریس، به تحریر تعلیقاتی بر شرح منظومه و رسائل همت می‌گمارد.
آیة‌اللّه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی در سال ۱۳۴۸ هجری قمری با اجازه صریح مراجع تقلید به مقام اجتهاد نایل می‌آید. علاوه بر آیةاللّه العظمی حائری یزدی در قم، آیةاللّه العظمی آقا سیدابوالحسن اصفهانی از نجف اشرف و آیةاللّه شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی هم به ایشان اجازه اجتهاد و نقل روایت می‌دهند.
[۱۱] رسائل فلسفی، ص۷.



علامه رفیعی قزوینی پس از اخذ درجه اجتهاد در سال ۱۳۴۸هجری قمری، در همان سال به زیارت خانه خدا می‌شتابد تا شکرگزار نعمت حق باشد. او، تاریخ سفر حج را بر پشت جلد کتاب منظومه سبزواری (رحمة‌الله‌علیه) چنین یادداشت کرده است: «یوم حرکت عصر از قزوین به عزم زیارت مکه معظّمه زادها اللّه شرفا یکشنبه بیست و یکم شهر شوال هزار و سیصد و چهل و هشت ۱۳۴۸هجری، دوم برج حمل ۱۳۰۹شمسی.
مراجعت از مکه معظمه و ورود به قزوین، عصر یوم سه‌شنبه دهم شهر صفر من شهور ۱۳۴۹تقریبا چهار ماه طول مسافرت بوده است…»
[۱۲] رسائل فلسفی، ص۱۳.

ایشان پس از مراجعت از قم و زیارت خانه خدا در قزوین اقامت می‌گزیند.


آیة‌اللّه رفیعی با اخد درجه اجتهاد به حوزه علمیه قزوین بازگشته و با تدریس متون فقهی و حکمی و سطوح عالی فقه و اصول به عنوان مجتهد قزوین، مرجع خاص و عام در عقد و حلّ امور و علوم و معارف الهی شناخته می‌شود و در مسجد سلطانی قزوین به اقامه نماز جماعت پرداخت و بر فعالیت اجتماعی مردم نظارت می‌کند.
در ایام اقامت سی و دو ساله‌اش در قزوین، گروهی از طلاب علوم عقلی و پژوهندگان حکمت به قزوین مهاجرت کرده و از مکتب فلسفی وی بهره می‌برند، تا اینکه در سال ۱۳۸۰قمری حکیم متاله به قم رفته و با برپایی حوزه درسی در علوم فقه، اصول و فلسفه به رونق حوزه قم می‌افزایند؛ لیکن این اقامت بیشتر از دو ماه به طول نمی‌انجامد و در مراجعت به قزوین با اصرار مشتاقان معارف، در حوزه تهران به تدریس می‌پردازد.


آیةاللّه رفیعی قزوینی، ترجمان حکمت و علوم الهی است و چون نسیم سحرگاهان اهل معرفت را به وادی عرفان هدایت می‌کند و با معارف حقه الهی و لطایف قرآنی آشنا می‌سازد، او چون دریایی پر جنب و جوش در حرکت از شهری به شهری و تدریس در حوزه‌های گوناگون است از این شاگردان مکتب آیةاللّه رفیعی در حوزه‌های قزوین، قم و تهران پراکنده‌اند، از آن جمله:
۱-امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه)
۲-حسن‌زاده آملی
۴-سیدجلال‌الدین آشتیانی
۳-محی‌الدین انواری
۵-سیدرضی شیرازی
۶-شاهچراغی
۷-مصطفی امام جمعه‌ای
۸-حکیم ذهبی شیرازی
۹- مهدوی کنی، میرزا عبدالحسین ابن‌الدین
۱۰- سیدمهدی کشفی
۱۱-شیخ شعبان لنگرودی
۱۲- سیدمحمد یزدی
۱۳- سیدمصطفی خوانساری
۱۴-شیخ محمد ابن الشیخ قمی
۱۵-سیدمرتضی مبرقعی
۱۶- علاء‌الدین کرمانشاهی
۱۷- سیداحمد قمی
۱۸- حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی
۱۹-میرزا حسین نوری
۲۰-سیدمحمد رضایی
۲۱-محمدرضا ربانی تربتی
۲۲- شیخ محمدحسین اویسی
۲۳- میرزاابوالقاسم خرمشاهی
۲۴-مهدی باقری کنی
۲۵-دکترغلامحسین دینانی
۲۶- امامی کاشانی
۲۷-شیخ محمدتقی شریعتمداری
۲۸- نجم‌الدین اعتمادزاده
۲۹-نظام‌الدین قمشه‌ای
۳۰- دکتر سیدحسین نصر
۳۱- سیدمحمد مهدی تقوی
۳۲- شیخ‌هادی سلمانی
۳۳- غلامرضا رضانژاد
۳۴-سیدمحسن رفیعی (فرزند آیةاللّه رفیعی)
۳۵- ذوالمجد طباطبایی
۳۶-حاج احمد سیاح
۳۷- سیدابوترب ابوترابی قزوینی.


شاگردان حکیم الهی حضرت آیةاللّه رفیعی قزوینی که سال‌ها با وی معاشرت داشتند، او را در عین کمال و فضیلت به فروتنی و بزرگداشت اهل علم یاد می‌ کنند.
آیةاللّه حسن‌زاده آملی که با رشادات آیةاللّه شعرانی، در درس آیةاللّه رفیعی حاضر می‌شود، می‌فرماید: «… در جلسه درس آن جناب شرکت کردم، دو درس می‌فرمود یکی معقول که کتاب اسفار بود و دیگری درس خارج فقه. چون شروع به تقریر درس فرمود، گویی دریای متلاطم و بحر زخاری به حرف آمد. در اثنای تقریر چه کلیدها و مفاتیح علمی که امهات معارف اصیل انسانی و قرآنی‌اند از بیانات و ارشادات او استفاده می‌کردیم، و همچنین از دقت و باریک‌بینی و نازک‌بینی ایشان در مسائل فقهی.
در این‌ اندیشه افتادم که این بزرگمرد چرا قبلا در قزوین بسر می‌برده – «نهنگ آن به که با دریا ستیزد» – باید در آنجا چه شاگردانی داشته باشد و چه کسانی را تربیت کرده باشد که از این شخصیت جهانی بهره‌ها برده‌اند.
جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروی برگشتیم و درس‌ها را نوشتیم و یادداشت کردیم. روز بعد که به محضر استاد علامه شعرانی رسیدیم، پرسیدند: به درس آقای قزوینی شرکت کردید؟ عرض کردم در کنار دریای دیگری نشسته‌ام. فرمودند: آن محضر را مغتنم بدار.
هفته‌ای به سر نیامد که بعد از درس به من (آیةاللّه رفیعی) اشاره فرمود: شما باشید، آقایان همدرس رفتند و بنده برخاستم به نزدیکش آمدم و خم شدم و زانویش را بوسیدم و گفتم آقاجان امری دارید؟
فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درس‌ها و اساتید شما با خبر باشم… هفته دوم آمد و یک دو روزی بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نشستم و رفقا رفتند. فرمود: شما اظهار داشتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را محضر آقای فاضل تونی درس خوانده‌اید، گفتم آری، فرمود: مصباح الانس را درس خوانده‌اید؟ گفتم: خیر. فرمود: حاضر هستید که مصباح الانس را با هم – مشروط به اینکه دو به دو من و شما باشیم، مباحثه کنیم؟ دو زانویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها می‌کنی‌ ای خاک درت، تاج سرم
خود آن جناب مصباح الانس را در محضر آقامیرزا‌هاشم اشکوری که محشی مصباح الانس است تلمذ کرده بود… ببینید آیةاللّه رفیعی (رفع اللّه درجاته) از تعلیم و تعلّم و مقام معلم چه خبرها دارد که با طلبه‌ای از آمل برای تحصیل علم به تهران آمده و هیچ آشنایی و خویشاوندی با او ندارد، اینگونه رفتار می‌کند، این اولیای الهی چه دیده‌اند و چه چشیده‌اند؟»
[۱۳] حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۲۸۹ – ۲۸۷، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.

آیة‌اللّه حسن‌زاده آملی در ادامه سخن می‌فرماید: «حضرت آیةاللّه رفیعی کسی بوده است که پیش از ما مرحوم امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در محضر انورش زانو زده است و معارف‌ اندوخته است. یک روز در درس مصباح الانس به مناسبتی سخن از آن جناب به میان آورد و فرمود: آقای خمینی خیلی باهوش بود.»
باری حضرت آیةاللّه رفیعی نابغه‌ای جامع معقول و منقول بود و حقیقت امر در وصف و تعریفش چنان است که عارف رومی گفته است:
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
[۱۴] حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۲۹۱، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.

آقای غلامحسین رضانژاد می‌نویسد: «در این اواخر که علی الاصول استاد بی‌همتای حکمت اسلامی، به تدریس فقه و اصول اشتغال داشت، در حوزه درس وی در مسجد جامع تهران، یکی از پربرکت‌ترین و بارآورترین حوزه‌های علمی در شمار می‌آمد.
این بی‌بضاعت، چون ابتهاج ایشان را در تدریس فقه و پاسخ به پرسش‌های فقهی می‌دانستم با چند سؤال فقهی، یکی از مباحث حکمی را می‌آمیختم تا از پاسخ دادن بدان سؤال فلسفی طفر نروند، و هرگاه ایراد به نظرم می‌رسید و آن را بیان می‌کردم، با جمله «چقدر فطن! » مرا در پرسش و تعلّم تشویق و تفقد می‌کرد.
از بر عکس ظواهرش از بهجت علمی خاصی برخوردار بود و قدر علوم الهی را خیلی خوب می‌دانست و از تعلیم آن به نااهل برحسب وصیّت بوعلی سینا و تکرار خواجه طوسی، خودداری می‌کرد و آن را به هر کسی تعلیم نمی‌داد.
به خاطر دارم، آنگاه که در بیماری سکته مغزی که او را تقریبا زمین‌گیر کرده بود، احوال ایشان را پرسیدم، با دو کلمه «فی الجمله بد نیستم» پاسخ گفت و من قصیده‌ای که در تجلیل و بزرگداشت او سروده بودم، برایش قرائت کردم، وقتی بدین ابیات رسیدم:
سلمان روزگارا، پرهیزت
بخشید روح، قالب تقوا را
بنشین یکی به مسند و فتوا ده
کامروز نیست، غیر تو فتوا را
به بنده فرمودند: «چرا هست، دیگران هم هستند» و سپس اضافه نمود: «من شصت و پنج سال عمر خود را در فقه و اصول و حکمت و کلام و عرفان گذراندم، و امروز که به خود نگاه می‌کنم، می‌بینم که نه مرا فقیه و اصولی می‌توان گفت و نه حکیم و عارف» و یاللعجب از این همه فروتنی و خضوع»
[۱۵] رسائل فلسفی، ص۱۴- ۱۵.

این فروتنی موجب شد تا حکیم قزوینی در شب‌های جمعه خطاب به عامّه مردم و بازاریان سخن به موعظه گشاید و لطایف عرفانی و براهین عقلی را به زبانی ساده بیان دارد و آیات قرآنی و احادیث معصومین را به مردم القاء نماید و رابطه قرآن و برهان و عرفان را در سلوک علمی خویش بنمایاند.


استاد علامه حضرت آیةاللّه رفیعی از افراد نادری است که علوم عقلی و نقلی اعم از فقه و اصول و فلسفه و حکمت را به خوبی فرا گرفته، مدارج عالی کمال را می‌پیماید. لذا وقتی کتاب نفیس حضرت آیةاللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری چاپ می‌شود، آن فقیه بزرگ و حیکم متاله بر «دُرَر الاصول» وی مقدمه‌ای وزین در و در خور می‌نگارد. لیکن او بیش از هر علمی با حکمت متعالیه مانوس بود و به راستی وی را باید ترجمان حکمت متعالیه خواند.
ایشان در مورد کتاب «اسفار اربعه» صدرالمتالهین می‌فرمود: «این کتاب اسفار (حکمت متعالی) به لحاظ حجمش، لفظش، متنش، یک جائیش، قضائیش، حکمت متعالیه است و به لحاظ تفسیرش، شرحش، بسطش، اسفار است، چنانکه لفظ اسفار هم مؤید این گفتار است»
[۱۶] حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۶۱، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.

علامه رفیعی بر این باور بود که عرفان و قرآن و حدیث و حکمت از یکدیگر جدایی ندارند و اگر کتب حکمی و عرفانی به دست انسان زبان فهم بیفتد، آن‌را تفسیر انفسی قرآن مجید می‌بیند.
[۱۷] حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۵۶، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
لذا وقتی شاگردان فرزانه مکتب فلسفی و عرفانی خویش را می‌بیند که به سبب علاقه به علوم ریاضی به استخراج تقویم همت گمارده، می‌فرماید: «از این که رشته‌های ریاضی را تحصیل کرده‌اید بسیار کار خوبی کرده‌اید، و لکن شما در علوم دیگر هم زحمت کشیده‌اید و این عمل شما سبب می‌شود که در عرف عام به سمت یک منجّم شناخته شوید و همه کمالات دیگر شما نادیده گرفته شوند»
[۱۸] حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۳۹۸، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.

او همانند بنیانگذار این مکتب فلسفی صدرالمتالهین شیرازی سیر علمی را با سلوک عملی هماهنگ ساخته بود. چنانکه بر پشت جلد دوم اسفار طبع قدیم خود، تحت عنوان فائده علویه، اشاره می‌کند که در مبحث، لذت کتاب اسفار، و تعریف آن که آیا «لذت عین ادراک ملایم است یا امر دیگر بر آن مترتّب است؟» اشکال کردم و نفس خویش راے؛ ّّ مضطرب یافتم آنگاه به سوی امام و مولایم سید الحکما الراسخین، امیرالاولیاء الموحدین امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) توجه تام کردم که با افاضه ربانی به درستی کلام صدرالمتالهین یقین پیدا کردم.
[۱۹] رسائل فلسفی، ص۱۹.



آیة‌اللّه رفیعی به موجز نویسی شُهره است. با این حال ایجاز به اتقان بحث لطمه‌ای وارد نمی‌سازد. وی در مسائل کلامی، فلسفی و اثبات عقاید شیعه و معارف اهل بیت (علیه‌السّلام) آثاری را از خود به ارث نهاده که مورد توجه اهل معرفت است.
این رسائل و حواشی عبارتند از:
۱-شرح دعای سحر
۲-رساله معراج
۳-رساله اسفار اربعه
۴-رساله در بیان قوه مولده
۵-رجعت
۶-تخلیه و تجلیه و تحلیه
۷-حرکت جوهریه
۸-اتحاد عاقل و معقول (فارسی)
۹-اتحاد عاقل و معقول (عربی)
۱۰-رساله در وحدت وجود
۱۱-رساله در حقیقت عقل
۱۲-رساله در شب قدر
۱۳-سخن در معاد
۱۴-مقاله در وجود
۱۵-تفسیری در دو آیه از سوره یونس
۱۶-مقاله در تشریح اجزاء حملیّه و اجزاء حدّیه
۱۷-مقاله در قضایای ضروریّه ازلیه
۱۸-رساله در حدوث دهری
۱۹-مقاله در اراده و مشیت
۲۰-مقاله در مسح راس و وضوء
۲۱-مقاله در شرح زندگی ملاصدرا
۲۲-بحث شریف معاد
۲۳-حاشیه بر شرح منظومه حکیم سبزواری
۲۴-حواشی بر اسرار الحکم سبزواری
۲۵-حواشی بر شرح الاسماء الحسنی، سبزواری
۲۶-حواشی بر کتاب اسفار الاربعه صدرالمتالهین شیرازی
۲۷-حواشی بر مشاعر
۲۸-حواشی بر عرشیه ملاصدرا
۲۹-حواشی بر تعلیقات ملاصدرا بر کتاب شفای بوعلی سینا
۳۰-حواشی بر شرح اصول کافی ملاصدرا
۳۱-حواشی بر مفاتیح الغیب ملاصدرا
۳۲-حواشی بر کتاب شفای ابن سینا
۳۳-حواشی بر کتاب شرح الاشارات و التّنبیهات
۳۴-حواشی بر شوارق الالهام فیاض لاهیجی
۳۵-حواشی بر گوهر مراد شرح حکمةالاشراق قطب‌الدین شیرازی
۳۸-حواشی بر مقدمه فصوص الحکم قیصری
۳۹-تعلیقات بر الشواهد الربوبیّه صدر المتالهین
۴۰-تعلیقات بر اسرارالآیات صدرالمتالهین
۴۱-حواشی بر شرح مطالع در منطق
۴۲-حواشی بر شرح تجرید قوشچی در کلام
۴۳-تعلیقات بر مصباح الانس ابن فناری در عرفان
۴۴-کتابی در حول عقاید امامیّه در ردّ «جبّانی» از نویسندگان کویت
۴۵-تقریرات درسی اصول عقاید.

۱۲.۱ - تالیفات در فقه استدلالی

معظم‌له در فقه استدلالی نیز تالیفاتی داشته‌اند که عبارتند از:
۱-کتاب صلوه
۲-کتاب خمس
۳-کتاب حج
۴کتاب میراث
۵-کتاب نکاح
۶-کتاب طلاق
۷-کتاب مکاسب و بیع و تجارت
۸-در قاعده لا ضرر
۹-توضیح المسائل
۱۰-هدایه الانام
۱۱-حواشی بر عروة‌الوثقی
۱۲-رساله مناسک حج
۱۳-اسرار حج
۱۴-حواشی بر کفایة‌الاصول
۱۵-تعلیقات بر رسائل شیخ انصاری
۱۶-حاشیه بر وسیلة‌النجاه آقا سیدابوالحسن اصفهانی.
[۲۰] حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۲۸۴ – ۲۸۲، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
[۲۱] رسائل فلسفی، ص۲۵- ۲۶.



علامه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی پس از سال‌ها مجاهدت، نیمه شب سه‌شنبه ۲۴دی ماه ۱۳۵۳شمسی، برابر اول محرم ۱۳۹۵قمری در سن ۸۵سالگی در تهران به لقاءاللّه شتافت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمی، کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) به خاک سپرده شد. (معظم‌له چهارده فرزند دارند؛ اولاد ذکور آن‌ها عبارتند از: ۱. شهاب‌الدین ۲. ضیاءالدین ۳. محسن ۴. حسن ۵. کاظم ۶. رضا ۷. عبداللّه ۸. مهدی ۹. مصطفی ۱۰. صادق. جناب آقای محسن رفیعی قزوینی روحانی و مدرس سطوح عالی فقهی است.
[۲۲] رسائل فلسفی، ص۶۳.


۱۳.۱ - عبارت روی سنگ قبر

عبارت زیر بر روی سنگی تحریر و حک شده و بر دیوار روبروی قبر آن حکیم نصب گردیده است: «قد لبّی ربّه الجلیل، سیّدالعلماء المجتهدین، جامع المعقول و المنقول استاد الفقهاء و المحققین و الحکماء المتالهین، مرجع العوام و الخواص، علّامه الزمان، آیةاللّه العظمی الحاج سیّد ابوالحسن الحسینی، المشتهر بالرفیعی القزوینی – اعلی اللّه مقامه الشریف – فی عاصمه تهران، عرّه محرم الحرام فی سنه ۱۳۹۶ (سال وفات که روی سنگ قبر حک شده اشتباه است.) من الهجره النبویّه صلی اللّه علیه و آله و سلم».


آن جناب پس از ارتحال با چهره‌ای نورانی و مسرور از لذات معنوی به خواب برخی از شاگردانش آمده و اهتمام به قرآن کریم و نماز اوّل وقت را سفارش کرده است.


۱. دایرة‌المعارف تشیع، ج۱، ص۱۷۳.
۲. مینودر، ص۳۲۵ – ۳۲۴، تقریرات آیةاللّه رفیعی.
۳. رسائل فلسفی، ص۵.
۴. حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۳۸۳، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
۵. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۲، ص۱۳.
۶. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۲، ص۵۷.
۷. کیهان فرهنگی، سال دوم، شهریور ۱۳۶۴، ش ۶، ص۱۷.
۸. ریحان یزدی، سیدعلیرضا، آئینه دانشوران، ص۱۸۳.
۹. رسائل فلسفی، ص۶.
۱۰. رسائل فلسفی، ص۶-۷.
۱۱. رسائل فلسفی، ص۷.
۱۲. رسائل فلسفی، ص۱۳.
۱۳. حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۲۸۹ – ۲۸۷، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
۱۴. حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۲۹۱، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
۱۵. رسائل فلسفی، ص۱۴- ۱۵.
۱۶. حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۶۱، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
۱۷. حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۵۶، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
۱۸. حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۳۹۸، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
۱۹. رسائل فلسفی، ص۱۹.
۲۰. حسن‌زاده آملی، حسن، در آسمان معرفت، ص۲۸۴ – ۲۸۲، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی.
۲۱. رسائل فلسفی، ص۲۵- ۲۶.
۲۲. رسائل فلسفی، ص۶۳.



سایت علما و عرفا، برگرفته از مقاله «ابوالحسن رفیعی قزوینی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۰۹.    

رده‌های این صفحه : مدفونان در حرم حضرت معصومه




جعبه ابزار