• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سکوت (اخلاق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





سکوت و خاموشی (صمت) در فرهنگ اسلامی اهمیت بسیاری دارد، و نکته‌های دقیق و ظریفی در روایات اسلامی درباره آن بیان شده، و آثار و ثمرات آن با تعبیرات جالبی ذکر شده است.
سکوت به دو قسم عمده سکوت ممدوح و سکوت مذموم تقسیم می‌شود.



نعمت زبان و بیان از ویژگی خاصی برخوردار است، لکن از این نکته نیز نباید غفلت کرد که زبان دارای دو بُعد مثبت و منفی است و نمی‌توان گفت چون زبان نعمت عظمای الهی است پس باید هر چه بیشتر آن را به کار‌ انداخت و بدون حساب هر سخنی را بر زبان جاری ساخت بلکه باید در موارد ضروری و مفید از آن بهره‌برداری کرد.


حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: «... و در میان عبادات و طاعاتی که از اعضاء و جوارح انسان سر می‌زند عبادتی کم‌زحمت‌تر و کم‌مؤنه‌تر و در عین حال گران‌بهاتر نزد خدا از سخن وجود ندارد البته در صورتی که کلام برای رضای خدا و به قصد بیان رحمت و گسترش نعمت‌های او باشد.
زیرا بر همه مشهود است که خداوند میان خود و پیامبرانش جهت کشف اسرار و بیان حقایق و اظهار علوم پنهانی خود چیزی را جز کلام واسطه قرار نداده و وحی و تفهیم مطالب به وسیله کلام صورت گرفته است، چنانکه میان پیامبران و مردم نیز وسیله‌ای جز سخن برای ابلاغ رسالت وجود ندارد.
از اینجا روشن می‌شود که سخن بهترین وسیله و ظریف‌ترین عبادت است و همچنین هیچ گناهی نزد خداوند سنگین‌تر و به کیفر نزدیک‌تر و پیش مردم نکوهیده‌تر و ناراحت‌کننده‌تر از سخن نیست.»


اصولاً یکی از نشانه‌های انسان عاقل آن است که بیجا سخن نمی‌گوید، زیرا زبان بیان کننده میزان عقل آدمی است، چنانکه امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) فرمود: «تَکلّمُوا، تُعْرَفُوا فانَّ الْمرْءَ مخْبوءٌ تحْت لِسانِهِ؛ سخن بگویید تا شناخته شوید چرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.»
آدمی مخفی است در زیر زبان ••• این زبان پرده است بر درگاه جان
چونک بادی پرده را درهم کشید ••• سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه گهر یا گندم است ••• گنج زر یا جمله مار و کژدم است
یا در او گنج است و ماری بر کران ••• زانک نبود گنج زر بی پاسبان
بی تامّل او سخن گفتی چنان ••• کز پس پانصد تامّل دیگران
[۳] مولوی بلخی، محمد، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص۲۴۱.

و در جای دیگر فرمود: «الْمرءُ مخْبوءٌ تحْت لسانِهِ؛ آدمی در زیر زبان خود پنهان است.»
و به قول شاعر: تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.
به هر حال، انسان عاقل و دوراندیش اول فکر می‌کند آنگاه سخن می‌گوید.


امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) فرمود: «لسانُ الْعاقل وراءَ قلْبِهِ و قلْب الْاَحْمق وراءَ لسانِهِ؛ زبان عاقل در پشت قلب او جای دارد و قلب احمق پشت زبان اوست.»
مرحوم سیّدرضی هنگامی که این جمله را در نهج‌البلاغه نقل می‌کند می‌گوید: این جمله از کلمات شگفت‌انگیز و پرارزش مولا امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) است و مقصود این است که انسان عاقل زبان خود را پیش از مشورت کردن و‌ اندیشیدن به سخن نمی‌گشاید، ولی احمق قبل از اینکه فکر و‌ اندیشه کند سخن می‌گوید.
بنابراین، گویی زبان عاقل دنباله‌رو قلب اوست ولی قلب احمق از زبانش تبعیت می‌کند. همین مضمون در عبارت دیگری از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «قلبُ الْاحمقِ فی فیهِ و لسانٌ الْعاقل فی قَلْبِهِ؛ قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب اوست.»
و در جای دیگر آمده است: «... زبان مؤمن در پس قلب او و قلب و عقل منافق پشت زبان اوست».
یعنی مؤمن هرگاه بخواهد سخنی بگوید نخست می‌اندیشد، اگر نیک بود می‌گوید و اگر ناپسند بود از گفتن آن خودداری می‌کند اما شخص دورو و منافق آنچه بر زبانش جاری می‌شود می‌گوید و نمی‌داند کدام سخن به سود او و کدام سخن به زیانش تمام می‌شود.
(سپس فرمود:) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرموده است: «ایمان هیچ بنده‌ای درست نمی‌شود مگر اینکه قلبش درست شود و قلبش درست نمی‌شود تا آنکه زبان او راست و مستقیم شود.»


اینطور می‌توان خلاصه کرد که انسان باید هنگام سخن گفتن تامّل کند و بیهوده سخن نگوید که اگر در گفتار زمام اختیار را از کف داد عواقب سوء و زیانباری به دنبال خواهد داشت.
انسان تا سخن نگفته سخن در اختیار اوست، اما وقتی از دهان او خارج شد انسان در اختیار آن قرار می‌گیرد. این حقیقت را حضرت علی (علیه‌السّلام) این‌گونه بیان می‌فرماید:
«سخن مادام که آن را نگفته‌ای در اختیار تو است اما همین که از دهانت خارج شد تو در اختیار آن هستی. بنابراین زبانت را همچون طلا و نقره‌ات نگه‌دار، زیرا بسیار شده که یک کلمه نعمت بزرگی را از انسان سلب کرده و یا بلا و دردسری برایش فراهم ساخته است.»
بسیارند کسانی که از سخن گفتن نادم و پشیمان‌اند اما به خاطر سکوت هیچ‌گاه اظهار ندامت نمی‌کنند. لقمان به فرزندش فرمود: «یا بُنیَّ قدْ نَدِمتُ علی الْکلامِ ولمْ انْدم عَلی السُّکوتِ؛ فرزند عزیزم! چه‌بسا که من در اثر گفتار پشیمان شده‌ام اما به خاطر سکوت افسوس نخورده‌ام.»


در برخی از روایات آمده که سکوت و خاموشی از سخن گفتن بهتر است:
• رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: «نجاةُ الْمؤمن فی حفْظِ لسانِهِ؛ نجات مؤمن در حفظ زبان اوست.»
• امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «قال لُقمان لابْنهِ یا بُنیَّ! انْ کُنت زَعَمْت انَّ الْکلامَ منْ فِضَّةٍ فَانَّ السُّکوت من ذَهبٍ؛
[۱۳] فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الحقائق فی محاسن الاخلاق، ص۶۶.
لقمان به فرزندش گفت: فرزند عزیزم! اگر گمان می‌کنی سخن گفتن، نقره است به‌درستی که سکوت، طلا است.» (شعر معروف گر سخن نقره است خاموشی طلا است از اینجا گرفته شده.)
• رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: «منْ سَرَّهُ انْ یَسْلم فَلْیلزم الصَّمْتَ؛ کسی که می‌خواهد سالم بماند باید سکوت کند.»
• شخصی خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) رسید و گفت: «اخْبرنی عنِ الْاسلام بِامرٍ لا اسْئَلُ عنْهُ احداً بعْدک، قال: قُل امنْتُ بِاللهِ ثُم اسْتَقِمْ؟ قلتُ فما اتَّقی؟ فَاؤماَ بیَدِهِ الی لسانِهِ؛ درباره اسلام (و دستورهای آن) مطالبی بفرمایید که بدان عمل کنم و نیازی نباشد که از دیگران در این باره بپرسم. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: بگو به خدا ایمان آوردم و در این راه استوار باش. دیگر بار پرسیدم از چه چیز خود را حفظ کنم؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) به زبان خود اشاره کرد، یعنی از زبانت بترس و آن را کنترل کن.»

امام خمینی سکوت را نگهداری زبان از بیهودگی و ترک سخن لغو و باطل می‌داند. ایشان تکلم و سخن گفتن را نعمت‌های الهی می‌داند که منشا کمالات بسیاری است که بدون آن باب معارف بسته می‌شود. در قرآن نیز از تکلم، مدح شایان شده است: «خلق الانسان، علّمه البیان
[۱۶] الرّحمن، ۴-۳.
» و به همین دلیل سکوت مطلق از جنود و لشکر عقلی نبوده، بلکه کلام و سخن گفتن در محل خود برتر از سکوت می‌باشد؛ اما اگر اهل ریاضت سکوت را بر خود واجب دانسته‌اند به خاطر ایمنی از آفات زبان و مسلط شدن بر آن می‌باشد. سکوت یکی از شرایط اهل ریاضت است که از جمله فواید آن این است که سالک از سخن لغو و بیهوده پرهیز می‌کند و مشغول تفکر و ذکر حق تعالی می‌شود و زبان را از غیر ذکر حق تعالی نگه می‌دارد که سبب می‌شود افاضه‌های ملکوتی بر قلب سرازیر شود. به اعتقاد امام خمینی رابطه روح و باطن با قوای ظاهری به قدری است که هر یک از آن دو از یکدیگر متاثر می‌باشند و کمال و نقص هر یک به دیگری منتقل می‌شود، از این رو سخنان لغو و بیهوده برای او بسیار مضر و نفس را از صفا و سلامت ساقط می‌کند و حلاوت عبادت از ذائقه روح می‌گیرد و ایمان را ضعیف می‌کند و دل را می‌میراند؛ لذا اگر کسی بخواهد از سلامت نفس برخوردار شود و عیوب و کاستی‌هایش پوشیده بماند، باید کمتر سخن بگوید و بیشتر خاموش باشد.

امام صادق (علیه‌السّلام) درباره فواید خاموشی فرمود: «صمت و خاموشی طریقه اهل تحقیق و شعار کسانی است که با دیده بصیرت در حقایق ثابت و استوار جهان می‌نگرند؛ کسانی که در حقایق ماسبق و زمان‌های گذشته غور و بررسی کرده و حقایقی را بیان می‌کنند که قلم‌ها ننوشته و در کتاب‌ها نیامده است.»

آنگاه فواید و آثار سکوت را برشمرده و می‌فرماید:
۱. سکوت کلید هرگونه راحتی و آسایش دنیا و آخرت است.
۲. موجب رضا و خشنودی خدا است.
۳. باعث سبک شدن حساب انسان در روز قیامت است.
۴. وسیله محفوظ ماندن از خطاها و لغزش‌ها است.
۵. برای جاهل پرده و ساتر، و برای عالم زینت است.
۶. وسیله‌ای است برای قطع شدن هوی و هوس‌های نفسانی.
۷. وسیله ریاضت نفس است.
۸. وسیله درک حلاوت و لذّت عبادت و مناجات با پروردگار است.
۹. قساوت و سختی دل را از بین می‌برد.
۱۰. وسیله‌ای است برای کسب حیا و پرهیزکاری.
۱۱. سبب زیاد شدن تدبّر و تعقّل و مروّت و مردانگی است.
۱۲. موجب فهم و کیاست و عقل انسان می‌شود.

سپس امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: اکنون که به فایده‌های سکوت آگاه شدی، پس دهان فروبند و تا مجبور نشدی لب به سخن مگشای، به‌ویژه اگر کسی را پیدا نکنی که برای خدا و در راه خدا با او گفتگو کنی.
آنگاه فرمود: وسیله هلاکت و نجات مردم سخن گفتن و سکوت است. پس خوشا به حال کسی که توفیق شناخت سخن خوب و بد را پیدا کند و به فواید و آثار پسندیده کم‌گویی و سکوت آگاه گردد، زیرا سکوت از اخلاق انبیای الهی و شعار بندگان برگزیده خداوند است و اگر کسی ارزش و قدر کلام را بداند بیجا سخن نمی‌گوید و سکوت را شعار خود قرار می‌دهد و کسی که بر لطایف سکوت آگاهی و اشراف داشته باشد و صمت و خاموشی را امین خزاین و اسرار دل خویش قرار دهد چنین شخصی گفتار و خاموشی‌اش هر دو عبادت می‌شود و کسی جز خدا به حقیقت این عبادت آگاهی ندارد.


هدف اصلی از احادیث سکوت این نیست که انسان باید همیشه و در همه حال لب فروبسته و زبان به سخن نگشاید و حتی در مقام احقاق حق خود و دیگران سکوت اختیار کند و به دفاع از خود برنخیزد، بلکه مقصود جلوگیری از هرزه‌گویی و فضول کلام است.
زیرا اگر روایات سکوت را این‌گونه تفسیر کنیم که انسان باید در هر حال حتی در برابر ستم ستمکاران و افساد مفسدان مهر سکوت بر لب زده و فریاد برنیاورد چنین تفسیری بی‌تردید مخالف ضرورت شرع انور است که امر به معروف و نهی از منکر را از اهمّ واجبات شمرده و سکوت در برابر ظلم را گناهی بزرگ می‌داند.
اگر در برابر مفاسد و مظالم بنا بر سکوت باشد کیان اسلام به خطر می‌افتد. در این‌گونه موارد اسلام دستور می‌دهد که مُهر سکوت را بشکنید و داد بزنید و فریاد برآورید و مردم را نیز علیه فساد و ستم برانگیزانید، چراکه:
اگر بینی که نابینا و چاه است ••• اگر خاموش بنشینی گناه است

در حقیقت، کسانی که در این‌گونه موارد سکوت می‌کنند اصل مسلّم قرآنی را نادیده انگاشته‌اند و آن اصل امر به معروف و نهی از منکر است که از اهمّ فرایض به شمار می‌رود و در قرآن مجید و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) تاکید زیادی بر آن شده است و از کسانی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند نکوهش شده و آنها را مستوجب غضب و خشم خداوند دانسته‌اند.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: «خدای عزّوجلّ دشمن دارد بنده ضعیفی را که دین ندارد. سؤال شد: مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست؟ فرمود: آن کس که نهی از منکر نمی‌کند.»

اگر قرار بود که انسان همیشه سکوت کند و از منکر و زشتی جلوگیری نکند، امام باقر (علیه‌السّلام) نمی‌فرمود: «وَیْلٌ لِقوْمٍ لا یَدینُون اللهَ بِالامْر بِالْمعروف و النَّهْی عنِ الْمنکر؛ بدا به حال مردمی که امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه خود نمی‌دانند.»
زیرا بی‌تردید اگر امر به معروف و نهی از منکر اجرا نشود هیچ یک از واجبات به پا داشته نخواهد شد. امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: «انَّ الْامر بِالْمعروفِ و النَّهی عنِ الْمنکرِ‌ فریضةٌ عظیمةٌ بها تُقام الْفرائِضُ؛ به پا داشتن دیگر فرایض و واجبات بستگی به امر به معروف و نهی از منکر دارد.»
و امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) درباره امر به معروف و مبارزه با منکرات می‌فرماید: «... و افْضل من ذلک کُلِّهِ کلمةُ عدلٍ عند امامٍ جائِرٍ؛ از همه اینها مهمتر سخنی است که برای دفاع از عدالت در برابر پیشوای ستمگری گفته می‌شود.»


اگر در روایات سخن از فضیلت سکوت و خاموشی به میان می‌آید مقصود سخنانی است که بی‌جا و بی‌مورد از زبان انسان خارج شده و با غیبت و تهمت و دروغ و افترا باشد. در این موارد است که باید انسان خود را کنترل کند و لب فرو بندد: «الصَّمْتُ الْیَقُ بِالْفَتی من مَنْطقٍ فی غَیر حینهِ؛ سکوت از سخن گفتن بی‌مورد سزاوارتر است.»

در برخی از روایات گفتاری که آفتی به دنبال نداشته باشد و به ایمان انسان زیان نرساند بر سکوت ترجیح داده شده است. از امام علی بن حسین (علیه‌السّلام) درباره سخن گفتن و خاموشی پرسیدند: کدام‌یک از این دو برتر است؟ فرمود: هر یک از این دو آفاتی دارد که اگر از این آفات سالم بماند سخن گفتن از خاموشی بهتر است. عرض شد: چگونه یا ابن رسول الله؟ فرمود: برای اینکه خداوند عزّوجلّ پیامبران و اوصیای آنان را با سکوت مبعوث نکرد. آنها آمدند که با مردم سخن بگویند. و هیچ کس با سکوت و خاموشی سزاوار بهشت و مستوجب ولایة الله و مصون از عذاب خدا نمی‌شود. تمام این فواید و نتایج به‌وسیله سخن متحقّق می‌شود. (سپس فرمود:) من هیچ‌گاه ماه را با خورشید در یک کفه برابر قرار نمی‌دهم (یعنی کلام به مثابه خورشید و سکوت به منزله ماه است)، چون تو در مقام توصیف سکوت از کلام بهره می‌گیری ولی در توصیف کلام از سکوت نمی‌توان استفاده کرد.
[۲۶] فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الحقائق فی محاسن الاخلاق، ص۶۶.


یعنی چنانکه ماه به وسیله نور خورشید خود را نشان می‌دهد سکوت هم به وسیله سخن فضیلتش آشکار می‌شود و عکس آن ممکن نیست که خورشید را با ماه نشان دهند.
در حدیثی از حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) آمده است: «من علامات الْفِقْهِ الْحلمُ و الْعلم و الصَّمْتُ انَّ الصَّمت بابٌ من ابوابِ الْحکمةِ انَّ الصَّمت یَکْسبُ الْمحبَّةَ انَّهُ دلیلٌ علی کُلّ خیرٍ؛ از نشانه‌های دانایی سه چیز است: بردباری، دانش، خاموشی. و به راستی صمت و سکوت دری از درهای حکمت است. صمت و سکوت محبت‌ها را جلب می‌کند و آن راهنمای تمام نیکی‌ها است.»
با توجه به آثاری که برای صمت و سکوت در این حدیث آمده است معلوم می‌شود که مقصود از این سکوت چیست، زیرا هر سکوتی نمی‌تواند دارای چنین ارزش‌هایی باشد.


۱. گیلانی، عبدالرزاق، مصباح الشریعه، ص۱۰۱، باب چهل و ششم.    
۲. امام علی، نهج‌البلاغه، ص۳۷۶، حکمت ۳۹۲.    
۳. مولوی بلخی، محمد، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص۲۴۱.
۴. امام علی، نهج‌البلاغه، ص۳۴۰، حکمت ۱۴۸.    
۵. امام علی، نهج‌البلاغه، ص۴۷۶، شماره ۴۰.    
۶. امام علی، نهج‌البلاغه، ص۳۲۴، حکمت ۴۱.    
۷. امام علی، نهج‌البلاغه، ص۱۶۹، خطبه ۱۷۵.    
۸. امام علی، نهج‌البلاغه، ص۳۷۵، حکمت ۳۸۱.    
۹. محمدی ری‌شهری، محمد، حکم لقمان، ص۹۳.    
۱۰. بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، ج۱، ص۲۹۱.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۱۱۴، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث ۹.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۱۱۴.    
۱۳. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الحقائق فی محاسن الاخلاق، ص۶۶.
۱۴. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، المحجه البیضاء، ج۵، ص۱۹۳.    
۱۵. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، المحجه البیضاء، ج۵، ص۱۹۲.    
۱۶. الرّحمن، ۴-۳.
۱۷. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۸۶-۳۸۵.    
۱۸. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۸۸-۳۸۷.    
۱۹. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۹۱-۳۹۰.    
۲۰. گیلانی، عبدالرزاق، مصباح الشریعه، ص۱۰۱، باب ۴۶.    
۲۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۲۲.    
۲۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۳.    
۲۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۵.    
۲۴. امام علی، نهج‌البلاغه، ص۳۷۴، حکمت ۳۷۴.    
۲۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الذریعة الی مکارم الشریعه، ص۱۹۲.    
۲۶. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الحقائق فی محاسن الاخلاق، ص۶۶.
۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۱، ص۲۷۴.    
۲۸. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۱۱۳، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث ۱.    
۲۹. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۳۳۲.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «سکوت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۵/۱۱.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی






جعبه ابزار