سَکّ (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَکَک (به فتح سین و کاف) و
سَکّ (به فتح سین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای بستن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
اِستِکاک (به کسر الف و تاء) به معنای بسته شدن و بهم پیچیدن و
اِستِکاک الاَسماع (به کسر الف و تاء) به معنای مسدود و کر شدن گوشها و
سِكَّه (به کسر سین و فتح کاف) به معنای
خیش که با آن
زمین را
شخم میزنند و نیز به معنی راه راست یا راه بزرگ است و
سُکاکه (به ضم سین) به معنای هوائی که بالای
آسمان را ملاقات میکند. شش مورد از این واژه در نهج البلاغه آمده است.
سَکَک و
سَکّ به معنای بستن آمده است. «سکّ الباب سکّا: سدّه»
امام علی (علیهالسلام) درباره اموات فرموده:
«فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِكَ، أَوْ كُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجوبُ الْغِطَاءِ لَكَ، وَ قَدِ ارْتَسَخَتْ أَسْماعُهُمْ بِالْهَوامِّ فَاسْتَكَّتْ، وَ اكْتَحَلَتْ أَبْصارُهُمْ بِالتُّرابِ فَخَسَفَتْ، وَ تَقَطَّعَتِ الاَْلْسِنَةُ فِي أَفْواهِهِمْ بَعْدَ ذَلاقَتِها» یعنی: «اگر آنها را به عقل خود مجسّم کنی یا پرده از آنها بر داشته شود خواهی دید که گوشهای آنها با خوردن کرمها پائین رفته و مسدود یعنی «کر» شده است و چشمهایشان با
خاک سرمه کشیده و فرو رفته است و زبانها بعد از آنهمه ذلاقت در دهانهایشان تکّه تکّه شده است.»
(شرحهای خطبه:
)
«وَ اسْتِكاكِ الاَْسْماعِ» «مسدود و کر شدن گوشهاست.»
(شرحهای خطبه:
)
سِکَّه به معنای
خیش که با آن زمین را شخم میزنند، در وصف زیر و رو شدن محّل
قوم ثمود فرموده:
«وَ إِنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ واحِدٌ ... فَما كانَ إِلاَّ أَنْ خارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوارَ السِّكَّةِ الْـمُحْماةِ فِي الاَْرْضِ الْخَوّارَةِ» «
ناقه صالح را فقط یک نفر کشت.... نبود مگر آنکه زمین آنها با فرو رفتن، صدا کرد مانند صدا کردن
خیش داغ در زمین نرم.»
(شرحهای خطبه:
) و نیز به معنی راه راست یا راه بزرگ است، و جمع آن سکک بر وزن عنب آید.
در بلاهای اهل
بصره فرموده:
«وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعامِرَةِ، وَ دورِكُمُ الْمُزَخْرَفَةِ» «وای بر راههای آباد و خانههای مزیّن آنها از
صاحب زنج.»
(شرحهای خطبه:
)
سکاکه به معنای هوائیکه بالای آسمان را ملاقات میکند، «السکاکة: الهواء الملاقی عنان السماء» جمع آن سَکائک است که درباره خلقت آسمانها فرموده:
«أَنْشَأَ ـ سُبْحانَهُ ـ فَتْقَ الاَْجْواءِ، وَ شَقَّ الاَْرْجاءِ، وَ سَكائِكَ الَهواءِ» «سپس
خداوند سبحان شروع کرد به باز کردن جوّها و شکافتن اطرافها و بالاهای هوا را.»
(شرحهای خطبه:
)
شش مورد از واژه سکک در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «سکک»، ج۱، ص۵۴۲.