سَلْم (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَلْم (به فتح سین و سکون لام) از
واژگان نهجالبلاغه بر
وزن (
عقل) و
سلامت و
سلام، به معنای كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.
مواردی از آن در «
نهجالبلاغه» استفاده شده است.
سَلْم (مثل عقل) به معنای
سلامت و
سلام يعنى كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.
در
اقرب الموارد آمده:
«سَلِمَ من العيوب و الآفات سَلَاماً و سَلَامَةً» يعنى از بلايا و عيبها
نجات يافت و كنار شد.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در مورد ویژگیهای فرد
مسلمان فرمود:
«فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ إِلاَّ بِالْحَقِّ.» «
مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند» مگر آنجا كه
حق اقتضا كند.»
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در مذمت
حسودان فرمود:
«الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ الاَْجْسَادِ!.» «از
غفلت حسودان نسبت به
سلامتى تن خويش در شگفتم، (چرا كه
حسد انسان را بيمار مىسازد).»
«
سلام» يکدفعه
سلام خارجى است به معنى
سلامت مثل:
«اعْمَلوا، رَحِمَكُمُ اللهُ، عَلَى أَعْلام بَيِّنَة، فَالطَّريقُ نَهْجٌ يَدْعو إلَى دارِ السَّلامِ.» «خدا شما را
رحمت كند، بر
طبق نشانه هاى روشن (و
قوانین و
احکام واضح او) عمل كنيد كه راه روشن است ... و شما را به خانه
امن و امان
دعوت مىكند.»
و يکدفعه
سلام لفظی است نظیر:
«السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسولَ اللهِ عَنّي، وَ عَنِ ابْنَتِكَ النّازِلَةِ في جِوارِكَ، وَ السَّريعَةِ اللَّحاقِ بِكَ.» «اى
رسولخدا! از جانب من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و به سرعت به تو ملحق شده است،
سلام!.»
«
سَلَم» بر وزن جَسَر.
صلح و
مسالمت و نيز به معنى
تسلیم آيد. آنگاه كه نمايندهاش
جریربنعبداللّه در
شام بود حضرت به او نوشت:
«فَإِذا أَتاكَ كِتابي فَاحْمِلْ مُعاوِيَةَ عَلَى الْفَصْلِ، وَ خُذْهُ بَالاَْمْرِ الْجَزْمِ، ثُمَّ خَيِّرْهُ بَيْنَ حَرْب مُجْلِيَة، أَوْ سِلْم مُخْزيَة.» «هنگامى كه نامه من به دستت رسيد «
معاویه» را به حكم قطعى وادار كن! و به او بگو: براى یکطرفه شدن، عزمش را
جزم كند. سپس او را بين
جنگ بيرون كننده و يا
تسليم دالّ بر
عجز و رسواگر مخيّر ساز.»
امیرالمومنین علی (علیه
السلام) درباره
خدا فرمود:
«أَيُّها النّاسُ...فَإِنَّ...وَ سَلامَةَ الَّذينَ يَعْلَمونَ ما قُدْرَتُهُ أَنْ يَسْتَسْلِموا لَهُ.» «اى مردم! هركس از
خداوند درخواست
نصیحت كند (و اطاعت اوامرش را بنمايد) موفّق مىشود...و
سلامت آنان كه از
قدرت نامحدود او آگاهند، اين است كه در برابرش
تسليم باشند.»
«
اسلام» به معنای انقياد و
تسليم شدن است. مثل «
اسلم الرجل: انقاد» از اين جهت
دین رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) و همه اديان،
اسلام ناميده شده كه همان انقياد و اطاعت به خداست، چنانكه
امیرالمومنین درباره
اسلام فرمود:
«لاََنْسُبَنَّ الاِْسْلامَ نِسْبَةً لَمْ يَنسُبْها أَحَدٌ قَبْلي: الاِْسْلامُ هُوَ التَّسْليمُ، وَ التَّسْليمُ هُوَ الْيَقينُ، وَ الْيَقينُ هُوَ التَّصْديقُ، وَ التَّصْديقُ هُوَ الاِْقْرارُ، وَ الاِْقْرارُ هُوَ الاَْداءُ، وَ الاَْداءُ هَوَ الْعَمَلُ.» «
اسلام را چنان
تفسیر مىكنم كه هيچ كس پيش از من آن را چنين تفسيرى نكرده باشد،
اسلام همان
تسليم است (
تسليم در برابر فرمان خدا) و
تسليم همان
یقین است (چرا كه
تسليم بدون
ایمان و
یقین ممكن نيست) و يقين همان تصديق است (چرا كه تا علم و تصديق حاصل نشود، يقين حاصل نمىشود) و تصديق همان اقرار است (چرا كه تصديق در درون
قلب كافى نيست و بايد آن را افشا كرد) و اقرار همان
احساس مسؤوليّت است (چرا كه بدون آن لفظى است بى معنا) و احساس مسؤوليّت همان عمل است (چرا كه نتيجه احساس مسؤوليّت عمل مىباشد).»
مواردی متعدد از این واژه در
نهجالبلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «سلم»، ج۱، ص۵۴۷.