سام یکی از پسران نوح در تورات میباشد. وی علاوه بر جانشینی پدر و بزرگی قوم، پیامبر زمان خود نیز بود. از نسل این پیامبر الهی، انبیای بزرگی به وجود آمدند. مهمترین و بزرگترین آنها حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) میباشد.
[ویرایش] جانشینان حضرت نوح (علیهالسّلام) حضرت سام (علیهالسّلام) نوشتهاند حضرت نوح چهار پسر داشت؛ ۱: کنعان؛ ۲: سام؛ ۳: یافث؛ ۴: حام. حضرت نوح زمین را بین این سه پسر تقسیم کرد. (چون کنعان در جریان طوفان نوح به هلاکت رسید): سهمیه سام؛ آنقره اراضی بین دجله و فرات و عراق عرب و عجم و خراسان. سهمیه حام؛ اراضی مغرب، مصر، سودان، حبشه، هند و سند. سهمیه یافث؛ اراضی چین و تبت و اراضی مشرق گردید.
[۵]آزرمی، قصههای قرآن (از تولد آدم تا رحلت خاتم)، ص۶۳-۶۴ با تلخیص.
وی در زمان خود با مخالفت برادرانش «حام» و «یافث» و فرزندان قابیل و دیگران مواجه شد و بالاخره چنانچه نوشتهاند؛ پس از آنکه ۶۰۰ سال از عمرش گذشته بود دار فانی را وداع گفت. و فرزندش «ارفخشد» یا (ارفحشد) را وصی خود گردانید و آثار انبیاء را به وی منتقل کرد.
در میان اینها، سام از همه برتر بود. سام پسر نوح، مراسم دفن، کفن و غسل نوح (علیهالسّلام) را بر عهده گرفت و پیروان نوح نیز به سام ایمان آوردند، در عین حال، برادرانش حام و یافث با او مخالفت کرده و به او ایمان نیاوردند.
[ویرایش] از منابع اسلامی اینگونه استفاده میشود که سام علاوه بر جانشینی پدر و بزرگی قوم، پیامبر زمان خود نیز بود. ۱. امام رضا (علیهالسّلام) از امام علی (علیهالسّلام) پرسیدند؛ کدامیک از پیامبران در حالیکه ختنه شده بودند به دنیا آمدند؟ امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «خداوند؛ آدم، شیث، ادریس، سام بن نوح را ختنه شده آفرید.»
با تمام اینها، جزئیات چندانی از زندگی سام بن نوح وجود ندارد. البته متن مشهوری نقل شده است که یکی از مردگانی که حضرت عیسی (علیهالسّلام) زنده کرد، سام بن نوح بود: «گروهی از اصحاب عیسی (علیهالسّلام) از او خواستند تا مردهای را زنده کند، آن حضرت بر قبر سام بن نوح حاضر شد و از او خواست تا به اذن خداوند زنده شود. چیزی نگذشت که قبر شکافته و سام از آن بیرون آمد، حضرت از او پرسید آیا مایل است در دنیا زندگی کند یا به سرای ابدیت باز گردد، سام پاسخ داد: میخواهم برگردم، هنوز داغی و سوزش مرگ را در پهلویم احساس میکنم.»
[۱۷]عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، رسولی محلاتی،هاشم، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۱۷۴. .