زنا در اقوام پیشین (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
آیات قرآن به وجود
زنا در اقوام گذشته اشاره شده است.
سنگسار کردن، مجازات زناى
محصنه در تورات:
«وَ كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِيها حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ؛
چگونه تو را به داورى مىطلبند؟! در حالى كه تورات نزد ايشان است؛ و در آن، حكم خدا آمده است. وانگهى چرا پس از
داوری، از حكم تو، روى مىگردانند؟! آنها مؤمن نيستند.»
در
شأن نزول اين آيه و آيات قبل آمده است كه
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در زناى محصنه زن و مرد يهودى به سنگسار كردن آنان حكم فرمود و از «
ابن صوریا»، كه داناترين مردم به تورات بود، بر وجود اين حكم در تورات
اعتراف گرفت.
رواج زنا در
جاهلیّت:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنِينَ ...؛
اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند تا با تو بيعت كنند كه چيزى را همتاى خدا قرار ندهند، و دزدى و زنا نكنند....»
تصريح به لزوم پرهيز زنان
عرب از موارد ياد شده، بيانگر وجود چنين اعمالى در ميان زنان جاهليّت است.
وادار كردن
کنیزان جوان به زنا از جانب صاحبانشان در جاهليت، براى تأمين منافع:
«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ
غَفُورٌ رَحِيمٌ؛
و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمىيابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنياز گرداند. و آن بردگانتان كه خواستار قرار داد براى آزادى هستند، با آنان قرارداد ببنديد اگر صلاحيت
زندگی مستقل را در آنان احساس مىكنيد؛ و چيزى از مال خدا را كه به شما داده است به آنان بدهيد. و كنيزان خود را براى دستيابى شما به متاع ناپايدار زندگى
دنیا مجبور به خودفروشى نكنيد. به خصوص اگر خودشان مىخواهند پاك بمانند. و هركس آنها را بر اين كار اجبار كند، سپس پشيمان گردد، و توبه كند خداوند بعد از اين اجبار كردن آنها آمرزنده و مهربان است.»
عمل وادار كردن كنيزان به زنا در جاهليت مورد نهى خداوند:
«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ
غَفُورٌ رَحِيمٌ؛
و كسانى كه امكانى براى
ازدواج نمىيابند، بايد
پاکدامنی پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنياز گرداند. و آن بردگانتان كه خواستار قرار داد براى آزادى هستند، با آنان قرارداد ببنديد اگر صلاحيت زندگى مستقل را در آنان احساس مىكنيد؛ و چيزى از مال خدا را كه به شما داده است به آنان بدهيد. و كنيزان خود را براى دستيابى شما به متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به
خودفروشی نكنيد. به خصوص اگر خودشان مىخواهند پاك بمانند. و هركس آنها را بر اين كار اجبار كند، سپس پشيمان گردد، و
توبه كند خداوند بعد از اين اجبار كردن آنها آمرزنده و مهربان است.»
زنا، عملى نامشروع و منفور در عصر
مریم علیهاالسلام و از ديدگاه مريم عليها السلام:
«قالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا؛
گفت: چگونه ممكن است پسرى براى من باشد؟! در حالى كه تاكنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلودهاى نبودهام! اى
خواهر هارون! نه
پدرت مرد بدى بود، و نه
مادرت زن بدكارهاى!»
گناه بودن زنا و انزجار از آن در عصر
یوسف علیهالسلام:
۱. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ
اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛
و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمنّاى كامجويى كرد؛ درها را بست و گفت: بيا به سوى آنچه براى تو مهيّاست! يوسف گفت: پناه مى برم به خدا! او -عزيز مصر- صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته؛ آيا ممكن است به او ظلم و خيانت كنم؟! به يقين ستمكاران رستگار نمىشوند. و هر دو به سوى در، دويدند و در حالى كه همسر عزيز، يوسف را
تعقیب مىكرد)؛
پیراهن او را از پشت كشيد و پاره كرد. و در اين هنگام، همسر آن زن را نزديك در يافتند. آن زن گفت: كيفر كسى كه بخواهد نسبت به خانواده تو
خیانت كند، جز
زندان يا
عذاب دردناك، چيست؟! يوسف! (از اين جريان)، صرفنظر كن؛ و تو نيز اى زن از
گناهت استغفار كن، زيرا تو از خطاكاران بودى. اين جريان در شهر منعكس شد؛ گروهى از زنان شهر گفتند: همسر عزيز، غلامش را به سوى خود دعوت مىكند. (
عشق اين جوان)، دراعماق قلبش نفوذ كرده؛ ما او را در
گمراهی آشكارى مىبينيم.»
۲. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ؛
پادشاه گفت: او را نزد من آوريد. ولى هنگامى كه فرستاده او نزد وى آمد، يوسف گفت: به سوى آقايت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى كه دستهاى خود را بريدند چه بود؟ به يقين پروردگار من به نيرنگ آنها آگاه است. (
پادشاه آن زنان را طلبيد و) گفت: به هنگامى كه يوسف را به سوى خويش دعوت كرديد، جريان كار شما چه بود؟ گفتند: منزّه است خدا، ما هيچ خطا و عيبى در او نيافتيم! در اين هنگام همسر عزيز گفت: الآن حق آشكار گشت. من بودم كه او را به سوى خود دعوت كردم؛ و او از راستگويان است.»
زنا، عملى
حرام و ظالمانه از ديدگاه يوسف عليهالسلام:
«وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛
و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمنّاى كامجويى كرد؛ درها را بست و گفت: بيا به سوى آنچه براى تو مهيّاست! يوسف گفت: پناه مى برم به خدا! او -
عزیز مصر- صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته؛ آيا ممكن است به او ظلم و خيانت كنم؟! به يقين
ستمکاران رستگار نمىشوند.»
زنا، عملى ناروا در نظر پادشاه
مصر در عصر يوسف علیهالسلام:
«فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ؛
هنگامى كه عزيز مصر ديد پيراهن او از پشت پاره شده، گفت: اين از
مکر و حيله شما زنان است؛ كه مكر و حيله شما زنان، عظيم است!»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۵، ص۴۰۵، برگرفته از مقاله «زنا در اقوام پیشین».