رابطه عصمت و غلو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وهابیت بر این باور است که قول به
عصمت اهلبیت (علیهمالسّلام)
غلو در حق ایشان بوده و بر این اساس عالمان وهابی در آثار خود،
شیعیان را مذمت و مورد نکوهش قرار دادهاند. در حالیکه شیعیان برای اثبات عصمت ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام)، ادله فراوانی از
آیات و
روایات، اقامه کردهاند.
آیه تطهیر و
حدیث ثقلین از جمله این ادله هستند. در نتیجه امکان اثبات
عصمت آن حضرات از طریق ادله عقلی و نقلی، اتهام غلو به شیعه نادرست خواهد بود.
در آیات و روایات متعدد، شؤون و مناقب فراوانی برای امامان اهلبیت (علیهمالسّلام) ذکر شده است. عصمت یکی از این شؤون به حساب میآید که با ادله قرآنی و روایی فراوان، برای آن حضرات قابل اثبات است. از همین روی، شیعیان با استناد به این ادله معتقدند که ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) از مقام عصمت برخوردار بوده و معصوم هستند. در مقابل، وهابیت صریحا با عصمت حضرات آلالبیت (علیهمالسّلام) مخالفت نموده و آن را
نوعی غلو و زیادهروی معرفی میکنند.
نوشتار پیشرو، ابتدا به تبیین برخی از اظهار نظرات علمای وهابی راجع به مسأله عصمت ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) پرداخته و سپس آراء آنان را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
علمای وهابی، مخالف عصمت ائمه اهل بیت (علیهمالسّلام) هستند و در آثار خود، این مخالفت را علنی کردهاند. ماجرا آنجا جالبتر میشود که آنان، قول به عصمت ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) را
نوعی غلو در حق آن حضرات معرفی کردهاند. در ادامه به دیدگاه برخی از شاخصترین عالمان وهابی در این باره اشاره میشود.
بن باز از علمای نام آشنای وهابیت، در پاسخ به سوال کنندهای که راجع به معامله با شیعیان سوالی پرسیده بود، مینویسد: آنان (شیعیان) را نصیحت کن و به سمت خیر متوجه گردان؛ محبت امیرالمومنین
علی (علیهالسّلام) واجب است ولی کسی حق ندارد در مورد او غلوی کند و بگوید که او دارای
علم غیب بوده و یا معصوم است. «تنصحهم و توجههم الی الخیر، و تعلمهم ان الرفض لا یجوز، و ان الواجب محبه علی و الترضی عنه، لکن من دون غلو، لا یقال: انه یعلم الغیب و لا انه معصوم.»
بن عثیمین نیز در تبیین تقابل ناصبی
ها با شیعیان مینویسد:
اهل سنت و الجماعه از
نواصب تبری جستهاند. منش و روش نواصب دقیقا عکس روافض و شیعیانی است که در مورد آلالبیت (علیهمالسّلام) خود دچار غلو شدهاند و برای ایشان عصمت و
ولایت قائل شدهاند. «یتبرا اهل السنه والجماعه من طریقه النواصب. وهؤلاء علی عکس الروافض، الذین یغلون فی آل البیت حتی یخرجوهم عن طور البشریة الی طور العصمة والولایه.»
صالح بن فوزان در کتاب العقیده مینویسد: اهل سنت و جماعت از طریقه
روافضی که در مورد بعضی از اهلبیت (علیهمالسّلام) غلو میکنند و برای ایشان مدعی عصمت میشوند، تبری میجوید. «و یتبرا اهل السنه والجماعه من طریقه الروافض الذین یغلون فی بعض اهل البیت ویَدَّعون لهم العصمه.»
بن جبرین نیز در شرحی که بر
عقیده طحاویه نگاشته است با بیان این مسأله که برخی از مردم دچار غلو شدهاند مینویسد: برخی از افراد در غلو واقع شدهاند نظیر رافضه و شیعیان؛ آنان در مورد اهلبیت (علیهمالسّلام) دچار غلو شده و حتی بر این باورند که آن حضرات معصوم هستند. «و وقع الغلو فی بعض الاشخاص کالرافضه حیث غلوا فی اهل البیت، حتی اعتقدوا فیهم العصمه.»
با این تفاصیل به خوبی مشخص میشود که علمای وهابی مسلک بر این باورند که اعتقاد به عصمت اهلبیت (علیهمالسّلام)
نوعی از غلو به حساب میآید. در ادامه ضمن تبیین معنای غلو، همچنین این ادعای وهابیت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
غلو در لغت به معنی تجاوز از حد است.
همچنین به زیادهروی در جاه و مقام نیز غلو گفته میشود.
و در اصطلاح به معنی این است که در مورد شخصی از حد واقعیاش تجاوز کنیم و در مقام او دچار افراط شویم.
بنابراین اگر در مورد شخصی از حد واقعیش خارج نشویم و همانطور که لیاقتش را دارد سخن بگوییم، در حقیقت دچار غلو نشدهایم. ولی اگر فردی را از مقامات بشری خارج کنیم و مثلا برای او
ربوبیت و
الوهیت قائل باشیم، دچار غلو شدهایم.
واژه غلو و مشتقاتش در
قرآن کریم ۴ مرتبه وارد شده است که تنها در ۲ مورد آن به معنی زیادهروی در
دین است:
۱: «یَا اَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَ لاَتَقُولُواْ عَلَی اللّهِ اِلاَّ الْحَقِّ اِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ اَلْقَاهَا اِلَی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکُمْ؛
ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیادهروی) نکنید! و درباره خدا، غیر از حق نگویید! مسیح
عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود؛ و روحی (شایسته) از طرف او بود. بنابراین، به خدا و پیامبران او،
ایمان بیاورید! و نگویید: « (خداوند) سهگانه است!» (از این سخن) خودداری کنید که برای شما بهتر است!
۲: «قُلْ یَا اَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ اَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَاَضَلُّواْ کَثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ؛
بگو: ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیادهروی) نکنید! و غیر از
حق نگویید! و از هوسهای جمعیّتی که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید!
حال سوالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا عقیده به عصمت ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) در واقع تجاوز از حدود ایشان بوده و غلو به حساب میآید؟ در ادامه به این سوال پاسخ داده خواهد شد.
شیعیان بر این باورند که
ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) معصوم از هرگونه اشتباه و خطایی هستند. ادله عقلی و نقلی فراوانی مستمسک شیعیان در جهت اثبات این مدعاست. در ادامه به برخی از این ادله اشاره میشود.
انبیاء الهی (علیهمالسّلام)، هدایتگر مردم به سمت دین و همچنین حافظ
شریعت هستند. پس از حضرات انبیاء (علیهمالسّلام) نیز به موجب جریانی نظیر واقعه
غدیرخم و حدیث ثقلین هدایتگری
جامعه اسلامی بر عهده اهلبیت (علیهمالسّلام) بوده است. حال اگر آن حضرات خودشان در عمل به دستورات دینی بلغزند و دچار لغزشهای علمی و عملی شوند، مطمئنا مردم به آنان اعتماد نخواهند کرد و هدف از
بعثت انبیاء و ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) نقض خواهد شد. بنابراین لازم است که ایشان از مقام عصمت برخوردار باشند.
آیات و روایات متعددی بر عصمت ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) دلالت میکند. نظیر:
آیه
تطهیر: «اِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ
تَطْهِیرًا؛
خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.» باید معنای ۲ واژه
رجس و (اهل بیت) را در این آیه تبیین کرد.
مفسرین معتقدند که واژه "رجس" در این آیه ممکن است به یکی از این ۶ معنا باشد:
۱: طاعت شیطان؛
۲: شرک؛
۳: اثم؛
۴: معاصی؛
۵: شک؛
۶: اقذار (ناپاکی
ها)؛
با توجه به اینکه تمامی این معانی به بدی
ها برمی گردد و با عنایت به این مسأله که عصمت به معنی این است که خدا شخص معصوم را از ارتکاب بدی
ها و اعمال شر حفظ میکند
بنابراین از آنجایی که "ال" جنس وارد شده بر کلمه "رجس"، معنای عمومیت میدهد، پس
تطهیر اهلبیت از رجس در آیه ۳۳
سوره احزاب، شامل
طهارت ظاهری و باطنی میشود. به این معنا که آن حضرات از
انواع پلیدیهای ظاهری و باطنی در امان هستند.
یادآوری این نکته نیز مفید است که در این آیه شریفه،
اراده به خدای متعال نسبت داده شده است (یرید الله) که همین امر، دلیلی است که اثبات میکند مراد از این اراده،
اراده تکوینی است. بنابراین از آنجایی که اگر اراده خدا به چیزی تعلق بگیرد، وجود آن حتمی و تخلفناپذیر خواهد بود، پس
تطهیر حضرات اهلبیت (علیهمالسّلام) از
انواع پلیدی
ها، امری قطعی و تخلفناپذیر است.
بسیاری از مفسرین فریقین در ذیل این آیه روایاتی را بیان کردهاند که در این روایات بخوبی تصریح شده است مراد از عبارت"اهلالبیت" در این آیه، عبارتند از:
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امیرالمومنین،
حضرت فاطمه،
امام حسن و
امام حسین (علیهمالسّلام)؛
طبری،
ابن ابی حاتم،
سیوطی از جمله این مفسرین هستند. البته در بعضی از تفاسیر اهل سنت روایاتی بیان شده است که مراد از اهلبیت، زنان پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند. ولیکن باید دانست قول جمهور مفسرین این است که مراد از "اهلالبیت" در این آیه، پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حضرت امیرالمومنین، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) هستند چنانکه
ابن عطیه اندلسی - مفسر مشهور
مالکی مذهب-، این قول را به جمهور نسبت داده است.
فارغ از دیدگاه مفسرین، وقتی به روایات فریقین نظری میاندازیم، مشاهده میکنیم که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، این آیه را در هنگام ملاقات حضرت زهرا، امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) تلاوت میفرمودهاند که این امر بهخوبی دلالت میکند آن حضرات، مراد اهلبیت در این آیه هستند.
چنانکه در
صحیح مسلم چنین روایتی به نقل از
عایشه وارد شده است. «قَالَتْ عَائِشَةُ: خَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ غَدَاةً وَ عَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ، مِنْ شَعْرٍ اَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فَاَدْخَلَهُ، ثُمَّ جَاءَ الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَاَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَاَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ: اِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ
تَطْهِیرًا»
همچنین در
سنن ترمذی آمده است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به مدت ۶ ماه، هنگامیکه برای اقامه
نماز صبح از درب منزل حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) گذر میکردند، اینگونه اهل آن بیت مکرم را مورد خطاب قرار میدادند: «الصَّلاَةَ یَا اَهْلَ البَیْتِ» سپس آیه
تطهیر «اِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ
تَطْهِیرًا.» قرائت میفرمودند.
این نکته را نیز لازم است یادآور شویم که در برخی از روایات آمده است که وقتی آیه
تطهیر در منزل
ام سلمه بر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد، آن حضرت، حضرت زهرا، امام حسن، امام حسین و امیرالمومنین علی (علیهمالسّلام) را فراخواندند. بر روی ایشان
کساء انداختند. و فرمودند: «اللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ اَهْلُ بَیْتِی فَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ
طَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا»؛ در این هنگام ام سلمه از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسیدند: آیا من نیز همراه آنان (داخل در اهلبیت) هستم؟ که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاسخ دادند: «اَنْتِ عَلَی مَکَانِکِ وَ اَنْتِ اِلَی خَیْرٍ.» تو در جایگاه خودت هستی و برخیری؛
بنابراین بر اساس آیه ۳۳ سوره احزاب، اهلبیت (علیهمالسّلام) از مقام عصمت برخوردارند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم به لن تضلوا کتاب الله و عترتی، وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛
من از میان شما خواهم رفت و در میان شما ۲ ثقل به یادگار میگذارم که در صورت تمسک به آن دو هرگز گمراه نخواهید شد: قرآن و عترتم؛ آن ۲ از هم جدا نمیشوند تا (در روز قیامت) بر حوض بر من وارد میشوند.»
البته در برخی از روایات، بجای کلمه "عترتی"، از کلمه "اهل بیتی" استفاده شده است.
در برخی از نقل
ها نیز "عترتی اهل بیتی" وارد شده است.
در این روایت بحث از ۲ مسأله به وضوح روشن است:
۱. عدم جدایی و فاصله اهلبیت از قرآن «انهما لن یفترقا»: این مطلب بهخوبی دلالت میکند که اهلبیت (علیهمالسّلام) باید از هرگونه خطا و عصیانی هرچند صغیره منزه باشند چرا که اگر ایشان مرتکب گناه بشوند دیگر همراهی ایشان با قرآن ممکن نخواهد بود. چرا که شأن قرآن اجل از آن است که با شخص گناهکار به گونهای همراه شود که جدایی بین آن ۲ معنا نداشته باشد.
۲. تمسک و عمل به فرامین قرآن و اهل بیت، رمز سعادت و دوری از گمراهی «ما ان تمسکتم به لن تضلوا»: این عبارت نیز دلالت بر عصمت حضرات اهلبیت (علیهمالسّلام) از
گناهان صغیر و
کبیره میکند. چرا که اگر ایشان افرادی گناهکار بودند قطعا دستور پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهصورت مطلق برای تمسک به آن حضرات نادرست میبود.
ممکن است برخی اینگونه اشکال کنند که مراد از "اهل بیتی عترتی" در حدیث ثقلین، زنان پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد. در پاسخ به این عده باید گفت: فارغ از اینکه برخی، کلمه "عترتی" را به معنی فرزندان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) دانستهاند،
همچنین مویدات فراوانی وجود دارد که "اهل بیتی" بر امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) اطلاق شده است که بعنوان مثال باید گفت: در مصادر حدیثی اهل سنت، فراوان نقل شده است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) را به عنوان اهل بیت، معرفی کردهاند نظیر روایت زیر:
ابی عمار میگوید بر
واثله بن اسقع از صحابی پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد شدم؛ نزد او قومی نیز حاضر بودند. در آن مجلس یادی از امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) شد. وقتی آن قوم ایستادند تا بروند، واثله به من گفت: آیا به تو از ماجرایی که خودم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشاهده کردم، خبر ندهم؟
گفتم: بلی خبر بده؛ گفت: خدمت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) رسیدم و از ایشان، سراغ حضرت علی (علیهالسّلام) را گرفتم؛ ایشان مرا متوجه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کردند، لذا نشستم تا پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تشریف آوردند و همراه ایشان امیرالمومنین علی، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) نیز بودند.
هنگامی وارد منزل شدند آن حضرات نشستند و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لباس (عبا) خود را بر روی آنها پیچید و آیه "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم
تطهیرا" را تلاوت نمودند و سپس فرمودند: خدایا اینان اهلبیت من هستند و اهلبیت من احق میباشند.
«حدثنا محمد بن مصعب، قال: حدثنا الاوزاعی، عن شداد ابی عمار، قال: دخلت علی واثلة بن الاسقع، وعنده قوم، فذکروا علیا، فلما قاموا قال لی: الا اخبرک بما رایت من رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؟ قلت: بلی، قال: اتیت فاطمة (رضیالله تعالی عنها) اسالها عن علی، قالت: توجه الی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فجلست انتظره حتی جاء رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و معه علی و حسن و حسین (رضیالله تعالی عنهم)، آخذ کل واحد منهما بیده، حتی دخل فادنی علیا و فاطمة، فاجلسهما بین یدیه، واجلس حسنا، وحسینا کل واحد منهما علی فخذه، ثم لف علیهم ثوبه؛ او قال: کساء - ثم تلا هذه الآیة: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهلالبیت و یطهرکم
تطهیرا و قال: اللهم هؤلاء اهل بیتی، و اهل بیتی احق.»
قابل ذکر است که شعیب الارنوط و تعلیقه نویسان مسند احمد، بر صحت سند این روایت تصریح کردهاند. البته این روایت با اسناد صحیح دیگری نیز نقل شده است. چنانکه در
سنن ترمذی آمده است: «حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَیْلاَنَ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو اَحْمَدَ الزُّبَیْرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ زُبَیْدٍ، عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ، عَنْ اُمِّ سَلَمَةَ، اَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَلَّلَ عَلَی الحَسَنِ وَالحُسَیْنِ وَعَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ کِسَاءً، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ اَهْلُ بَیْتِی وَخَاصَّتِی، اَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ
تَطْهِیرًا، فَقَالَتْ اُمُّ سَلَمَةَ: وَاَنَا مَعَهُمْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: اِنَّکِ اِلَی خَیْرٍ. هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.»
در برخی از روایات نیز پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) را با عبارت (اهلی) خطاب فرمودند نظیر روایتی که در صحیح مسلم به این شکل نقل شده است: هنگامی که
آیه مباهله "فقل تعالوا ندع الی ابناءنا و ابناءکم" نازل شد، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امیرالمومنین علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) را فراخواندند و سپس فرمودند: خدا اینان، اهل من هستند. «وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ؛ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آله و سَلَّمَ عَلِیًّا وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَنًا وَ حُسَیْنًا فَقَالَ "اللَّهُمَ! هَؤُلَاءِ اَهْلِی.»
البته در بخش بررسی آیه
تطهیر نیز چند مورد روایت اشاره کردیم که دلالت میکرد اهل بیت اصطلاحی است که بر امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) اطلاق میشود. با وجود این تفاصیل باید گفت: اطلاق واژه "اهل بیتی" بر ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام)، ریشه در روایات صحیح فراوانی دارد.
حال ممکن است این سوال پیش آید از آنجایی که در روایات فوق، واژه "اهل بیتی" صرفا بر امیرالمومنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) دلالت میکند، آیا دلیل دیگری نیز وجود دارد که ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) بعد از امام حسین (علیهالسّلام) نیز تحت شمول این واژه قرار گیرند؟
در پاسخ به این سوال باید گفت: روایات دیگری نیز وجود دارد که با استناد به این روایات، تمامی ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام)، تحت شمول "عترتی اهل بیتی" قرار میگیرند. نظیر:
«سُئِلَ امیرُالْمُؤْمِنینَ (علیهالسّلام) عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): انّی مُخَلّفٌ فیکُمُ الثّقَلَیْنِ: کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی؛ مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فقال: انَا وَ الْحَسَنُ وُ الْحُسَیْنُ وَ الْائمّةُ التّسْعَةُ؛ تاسِعُهُمْ مَهْدِیّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ، لا یُفارِقُونَ کِتابَ اللهِ و لا یُفارِقُهُمْ حَتّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللهِ حَوْضَهُ؛
؛از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از معنی گفتار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسیدند که فرموده است: من در بین شما دو چیز ارزشمند و مصون و خطیر را از خود به یادگار میگذارم، کتاب خدا و عترتم را، مراد چه کسانی هستند؟ حضرت امیراامومنین علی (علیهالسّلام) در پاسخ فرمودند: مراد از آن، من و حسن و حسین و امامان نهگانه (علیهمالسّلام) میباشیم که نهمین آنها مهدیّ (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) آنها و قائم آنهاست. آنان از کتاب خدا جدا نمیشوند، و کتاب خدا از آنها جدا نمیشود تا بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حوضش وارد گردند.»
بنابراین تمامی دوازده امام، تحت شمول "عترتی اهل بیتی" حدیث ثقلین قرار میگیرند. و لذا عصمت تمام آنحضرات بهواسطه این حدیث شریف، قابل اثبات است. با همه این تفاصیل روشن میشود که با عنایت به آیات و روایات متعدد، مسئله عصمت ائمه
اطهار (علیهمالسّلام) مسئلهای به دور از ذهن و خارج از حدود ایشان نیست و لذا غلو بحساب نمیآید.
از مجموع مباحث مطرح شده در این مقاله، اینگونه نتیجهگیری میشود که وهابیت معتقدند مسئله عصمت ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) خارج از شأنیت و حدود ایشان بوده و لذا غلو بهحساب میآید. حال آنکه قول به عصمت ائمه اهل بیت (علیهمالسّلام) با ادله فراوانی از جمله آیه
تطهیر (آیه ۳۳ سوره احزاب) و حدیث ثقلین قابل اثبات است. این نکته را نیز باید تذکر داد که با استناد به روایات فراوانی که در مصادر فریقین وجود دارد، عبارت " اهل بیت"، در آیه و حدیث محل بحث، علاوه بر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، ائمه اهل بیت (علیهمالسّلام) را نیز در بر میگیرد.
(۱) قرآن کریم.
(۲) ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، عربستان، مکتبه نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹ ه ق.
(۳) ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (علیهالسّلام)، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۸۷ ه ق.
(۴) ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ ه ق.
(۵) احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، موسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۲۱ ه ق.
(۶) ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ ه ق.
(۷) اندلسی، ابن عطیه، المحررالوجیزفی تفسیر الکتاب العزیز، لبنان، دارالکنب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ه ق.
(۸) بن باز، مجموع فتاوی، بیتا، بیجا.
(۹) بن جبرین، عبدالله بن عبدالرحمن، شرح العقیده الطحاویه، بی جا، بی تا.
(۱۰) بن عثیمین، مجموع فتاوی و رسائل، دارالوطن، چاپ آخر، ۱۴۱۳ ه ق.
(۱۱) ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۸ م.
(۱۲) تیمی، یحیی بن سلام، تفسیر یحیی بن سلام تیمی، لبنان، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ ه ق.
(۱۳) ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان، لبنان، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ ه ق.
(۱۴) حسین بن حکم، تفسیر الحبری، لبنان، موسسه آل البیت (علیهمالسّلام) لاحیاءالتراث، چاپ اول، ۱۴۰۸ ه ق.
(۱۵) راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ ه ق.
(۱۶) سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، قم، کتابخانه عمومی آیتالله مرعشی نجفی (رحمةاللهعلیه)، چاپ اول، ۱۴۰۴ ه ق.
(۱۷) صالح بن فوزان، کتب العقیده، موسسه الرساله، چاپ سوم، ۱۴۲۳ ه ق.
(۱۸) طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، بیروت، المکتب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ ه ق.
(۱۹) طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، لبنان، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ ه ق.
(۲۰) فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ ه ق.
(۲۱) ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون، لبنان، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بی تا.
(۲۲) نسائی، ابو عبدالرحمن، سنن کبری، لبنان، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ ه ق.
(۲۳) نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، مصر، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۱۲ ه ق.
•
پایگاه تخصصی وهابیت پژوهشی و جریانهای سلفی، برگرفته از مقاله«رابطه عصمت و غلو»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۹/۱۲/۱۰